به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 38
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تصمیممو برای طلاق گرفتم.نکنه اشتباه میکنم؟

    سلام دوستان
    تاپیک قبلی من این بود:
    www.hamdardi.net/thread-32178.html
    توی این چند وقت خیلی با خودم فکر کردم. البته همسرمو ندیدم چون جنوب مشغول کار بود.البته پدر مادرش یکبار اومدن خونمون و مادرش بازهم افاضات فرمودن که دختر باید خودش خرج خودشو بده حتی بعد عروسی!!!!الان که اینطوری مخ شوهرمو زده که دیگه تره هم برام خورد نمیکنه وای بحال بعداز عروسی
    توی این 8 ماه عقد واقعا خیلی تحقیر شدم هم توسط خودش هم مادرش
    نمیگم برام کم گذاشت ولی برای کارهای معمولی هم سرم منت میذاشت و تحقیر میکرد
    حتی توی گردش رفتنامون با غر زدن و بی حوصلگی کردن اوقاتمو تلخ میکرد
    پول واسش خیلی خیلی مهم بود حتی مهمتر از احساس من
    من آدم قانعی هستم و فکر نکنید ازش توقعات محیرالعقول داشتم که البته زیادن از این مدل دخترا و اقبالشونم بلند برعکس من که دختر زیبا و تحصیلکرده و خانواده داری هستم هیچوقت به اندازه ای که لایق بودم بهم احترام نذاشتن و اهمیت ندادن
    الان دیگه هیچ احساسی بهش ندارم و واقعا فکر میکنم که مرد زندگی من نیست
    خانواده ام هم حمیایتم میکنن و خودشون دیدن که توی این 8 ماه چقدر اذیت شدم
    بعد از عید میرم واسه طلاق. فقط از این میترسم که از کارم پشیمون بشم

  2. 2 کاربر از پست مفید negar1987 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 اسفند 92), شایسته89 (پنجشنبه 07 فروردین 93)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من یه نگاه مختصری انداختم هم به تاپیک قبلیتون هم به این تاپیک
    مشکلاتی که دارید خیلی ساده و پیش پا افتاده هستش و برای طلاق یکم سخت گیرانه هستش
    من نمیگم طلاق بگیر یا نگیر ولی حدس من بر اینه که اینجا و اونم بخاطر این مشکلات کسی شما رو برای گرفتن تصمیم طلاق همراهی نمیکنه
    کلا سیاست این سایت اینه که حتی در مشکلات چند برابر عمیقتر و بزرگتر از این سعی میکنن طرف مقابل رو به ادامه زندگی و ازدواج سوق بدند
    (این حدس منه و منتظرم ببینم در عمل چی پیش میاد)

  4. 4 کاربر از پست مفید 1234567 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 22 اسفند 92), maryam240 (شنبه 02 اسفند 93), negar1987 (پنجشنبه 22 اسفند 92), شیدا. (جمعه 08 فروردین 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من نمیدونم تحقیر شدن و سرکوفت شنیدن و غرغر شنیدن برای تمام عمر دلیل کمیه؟ باور کنید بعضی حرفها از صد تا سیلی و فحش واسه آدم گرونتر تموم میشه.
    واقعا گاهی بیشعوری و حماقت آدما تحملش غیر ممکنه. البته میدونم خودمم آدمی نیستم که بسوزم و بسازم. خودمو لایق یه زندگی خوب و شاد میدونم.

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نه اینجا نه هیچ جای دیگه هیچ کارشناسی بهت نمیگه کارت درسته چون هنوز تلاشی برای درست کردن زندگیت نکردیتو فقط داری از مشکلات فرار میکنی و نتیجشم میشه خبر زیرپشیمانی ۹۰ درصد زنان مطلقه - سایت خبری تحلیلی تابناك

  7. کاربر روبرو از پست مفید Naashena تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 08 فروردین 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من توی این مدت بیکار ننشستم. تمام تلاشمو کردم تا بهشون بفهومن کارشون و رفتارشون با من اشتباهه. اما کسی که اوایل عقد احساس من براش مهم بود حالا دیگه مهم نیست. سری آخری با قهر اومدم خونمون و بهش گفتم میخوام ازت طلاق بگیرم. خودش و خانوادش باز اومدن و به جای بهتر کردن ماجرا و به جای اینکه از دل من دربیارن بدترش کردند.
    امسال عید هم که اولین عید بعد از عقدمون بود نیومد خونمون و از من خواست که برم خونشون و با اونا بریم مسافرت. ولی من دلم از دستشون خون بود. دوست نداشتم برم و نرفتم. اما اون بدون من رفت. توی این مدت عید حتی یک زنگ هم نزد(به جز موقع سال تحویل)
    چند روز پیش تولد من بود. حتی برای تولدم هم نیومد و فقط یه اس فرستاد که : تولدت مبارک. همین!
    من برای تولدش کلی ذوق کرده بودم و یه ساعت مارک براش خریدم. اما اون برای عید دیدنی و تولد من نیومد. زنگ هم نمیزنه احوال منو بپرسه!
    شیطونه میگه برم مهریه امو بذارم اجرا تا قرون آخرشو از حلقومش بکشم بیرون!!!

  9. کاربر روبرو از پست مفید negar1987 تشکرکرده است .

    شایسته89 (پنجشنبه 07 فروردین 93)

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط negar1987 نمایش پست ها
    من فقط میدونستم که مادرش رفتار اجتماعی خوبی نداره و با کسی رفت و آمد نداره اما بخاطر خوبیهایی که پسرش داشت مثل : پاک و سالم بودن، شغل خوب داشتن، حرفهای قشنگ روزای آشنایی که فکر نمیکردم مثل مادرش باشه، داشتن خونه که اینروزا بهرحال خواه ناخواه یه امتیازه، رفتار خوب و اجتماعی بودن پدرش، اینها باعث شد متاسفانه منی که انقدر ادعا میکردم که یه ازدواج خوب باید قبلش کلی شناخت باشه بدون شناخت کامل تحت تاثیر عجله ی اونها زود جواب مثبت رو دادم و از این بابت بسیار پشیمونم.
    اینم بگم که خواستگار قبلیمو 6 ماه باهاش صحبت میکردم و اونم به خاطر نداشتن استقلال فکری با خیال راحت ردش کردم اما چون ما توی شهرستانیم همه متوجه شده بودن و میگفتن چرا فلانی رو رد کردی؟ اونکه چیزی کم نداشت!
    واسه ی همینم دیگه نمیخواستم باز سر زبونها بیوفتم و متاسفانه چوبشو هم خوردم
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    می بینید که همسرتون نکات مثبتی هم داره. یعنی هر کسی رو انتخاب می کردید به اینگونه بود مخلوطی از خوبیها و بدی ها. اما مساله شما مساله ایه که می تونستید اونو با انگشت باز کنید اما شما تلاش کردید اونو با دندون باز کنید. اونچه که من در توصیف شما دیدم مقداری وابستگی همسر به مادر، تفاوت در فرهنگ و مهمتر از اون عدم چشم چوشی بر تفاوت ها و پر رنگتر کردن اونها بوده.
    اونها برای شما النگوی 3 میلیونی خریدن، در زمان عقد پول به حساب شما ریختند، رمز ایمیل خود رو به شما دادن، مراسم عقد رو طبق میل شما بر گزار کردن و ....
    لازمه بدونید که این مسائل و این محبت ها در خیلی از زندگیهای مشترک در زمان عقد وجود نداره.
    اما خوب در کنار این مسائل دخالتهایی هم بوده که شما بهتر بود وارد اون بحثها و خاله زنک بازیها نمی شدید. در زندگی مشترک لازمه انسان چشم پوشی و گذشت هایی در جاهایی داشته باشه.

    اما به نظر می رسه شما حتی به خاطر حرفهای مادرشوهر با مادرشوهرتون درگیر شدید و دعوا را به خانواده خودتان هم کشاندید و در مورد دعواهای که هر زن و شوهری اوایل زندگی دارند نیز با خانواده صحبت کردید. من به این عکس العمل می گویم گره ای را که می توان با دست باز کرد با دندان باز کردید.
    به نظر من شما مدیریت لازم را در ارتباطاتتان نداشتید. همانطور که گفتید شما انسان اجتماعی ای هستید پس لازمه که سعه صدر بالاتری داشته باشید و انسانها را همانطور که هستند بپذیرید.
    نقل قول نوشته اصلی توسط negar1987 نمایش پست ها
    الان دیگه هیچ احساسی بهش ندارم و واقعا فکر میکنم که مرد زندگی من نیست
    خانواده ام هم حمیایتم میکنن و خودشون دیدن که توی این 8 ماه چقدر اذیت شدم
    بعد از عید میرم واسه طلاق. فقط از این میترسم که از کارم پشیمون بشم

    اینم یه سری دیگه از جمله های خودتون هست که دیگه نشد نقل قول کنم

    خیلی دلم میخواد روش نفوذ بیشتری داشته باشم یا حداقل حرف منو هم اندازه ی حرفهای مادر و خواهرش قبول داشته باشه.
    پاکه (تا الان که خیانت نکرده!) راستگو. اهل کار و پول درآوردن. گاهی مهربونه! یعنی وقتایی که دعوا نداریم.
    مستقله و درآمد خوبیم داره حدود 3 میلیون

    من توی این مدت بیکار ننشستم. تمام تلاشمو کردم تا بهشون بفهومن کارشون و رفتارشون با من اشتباهه. اما کسی که اوایل عقد احساس من براش مهم بود حالا دیگه مهم نیست.

    اولاش کمتر از 100 تومن به کارتم نمیریخت و ماهی 300 برام میریخت و حتی اسمشم نمیاورد اما این آخریا به تحریک مادرش ماهی 50 برام میریخت و کلی منت اینکه پول توجیبیتو من میدم میذاشت و میگفت تو هنوز دختر خونه ای.شب آخری هم که پیش هم بودیم با لحن توهین آمیزی این موضوع رو به رخم کشید.

    شایانا منم تقریبا مشکل تورو دارم. فقط فرق من با تو اینه که وقتی من گفتم طلاق میخوام حتی حاظر نشد بیاد منت کشی و التماس! الانم که نه برای عید اومد سراغم ن نه برای تولدم. احتمالا مادرش بهش اجازه نداده


    بچه نه نه ، پررو و پرتوقع، خسیس. داغونه. مادرشم مشکل روحی داره و با اینکه توی 8ماه عقدمون کلی بهش احترام میذاشتم و ازش کلی تعریف و تمجید و تشکر واینا میکردم بازم باهام سر جنگ داره و فکر میکنه من میخوام پسرشو بدزدم.

    من که ازش سرد شدم.خانوادم با طلاق موافقن ولی میگن فعلا صبر کن تا با خودش فکراشو بکنه ببینه چیکار میخواد بکنه.
    به نظرت میشه از اینطور آدما مهریه گرفت که یکم دل آدم خنک بشه؟
    تاپیکهای قبلیت را خوندم. تقریبا تمام جوابها این بود که سهم شما در این مشکلات کم نیست و روش مناسبی برای بهبود روابطتون پیش نگرفتی.

    یه بار اینجا نوشتم که گاهی تاپیکهای خانمها را که می خونم، خوشحال می شم از این که مرد نیستم که اسیر همچین خانمهای بی مهارت و لجبازی بشم. البته اون خانم یکی از کسانی هستند که من بعدها از تاپیکهاشون و صبر و درکشون خیلی یاد گرفتم.

    شما 27 سالتون هست و شاغل هم نیستید. برای یک خواستگاری 6 ماهه به قول خودتون سرزبانها افتادید و اذیت شدید، فکر می کنید بعد از 8 ماه عقد و طلاق شرایطتون چطور می شه؟

    اصلا موافق نیستم که باید با هر زندگی ای ساخت و هر رفتار و شرایطی را تحمل کرد. اما واقعا نمی تونم درک کنم بخاطر بی مهارتی و بی درایتی بخوای زندگیت را خراب کنی.

    فکر می کنی مرد چشم پاک و راستگو و مهربان و کاری و ... ریخته و هر وقت شما اراده کنی یه بهترش می آد خواستگاریت؟

    هر زندگی و هر آدمی یه معایبی داره. خودت هم میگی اولش برات احترام قایل بود و دوستت داشت ولی اینقدر لجبازی کردی و (بیکار ننشستی !! ) تا بالاخره خسته اش کردی.

    می گی اوایل 300 برام می ریخت و الان به تحریک مادرش 50 می ریزه! مگه تازه با مادرش آشنا شده و اون اوایل مادرش نبود که بهش بگه؟
    حتما شما یه رفتاری داشتی که عکس العملشون این بوده.

    تمام تاپیکت حرف از مادیات است و حتی حسن ختامش هم اینه که به نظرتون می تونم مهریه بگیرم؟؟

    دلم برای اون آقا می سوزه و می گم بهتره شما بری طلاق بگیری تا یه همسر همراه و دلسوز پیدا کنه، نه یکی که دائم چرتکه می ندازه که ......

    مهریه هم به این راحتی نمی تونی بگیری. مخصوصا این که اخیرا گویا اگر ازدواج کنی، اقساط مهریه قبلی قطع می شه. نمی خوای که همه عمرت مجرد بمونی و ماهی یه ربع سکه بگیری که آیا روزی بتونی همه مهریه ات را نقد کنی و بعد ازدواج کنی !!

    زندگیت هیچ مشکلی نداره جز بی مهارتی و لجبازی و زیاده خواهی شما.
    حرفهای دلجو را بخون. حرفهای she را بخون. جواب همه دوستان را به تاپیکهات دوباره از اول بخون.
    به جرات می تونم بگم جواب سوالت اینه.
    داری اشتباه می کنی
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 08 فروردین 93 در ساعت 23:00

  11. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    kiann (شنبه 09 فروردین 93), maedeh120 (سه شنبه 08 مهر 93), maryam240 (شنبه 02 اسفند 93), negar1987 (جمعه 08 فروردین 93), sara 65 (جمعه 08 فروردین 93), پونه (جمعه 08 فروردین 93), واحد (دوشنبه 18 فروردین 93), آویژه (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام
    ریشه ی همه ی مشکلاتت در اینه که فکر کردی ازدواج یعنی فقط عشق و علاقه و خونه بازی و کارای رمانتیک! قبل از ازدواج برای خودت کلی رویا پردازی کردی و بعد ازدواج دیدی که از این خبرا نیست! نه فقط شما این مشکل همه ی ماست.. وقتی مشکلات زندگی دیگران رو میبینیم با خودمون میگیم اینا مال دیگرانه! میخوایم همه ی کمبودا و خواسته هامونو با ازدواج جبران کنیمو وقتی میبینیم اینطوری نیست بدجوری توی ذوقمون میخوره .بد نیست توی تالار بگردینو مشکلات زندگی دیگران رو بخونی. اینکه طلاق بگیری یا نه رو خودت میدونی اما:
    اولا وقتی آدم یه تصمیمیو میگیره و اعلام میکنه که دیگه جمله ی "نکنه اشتباه کنم" دنبالش نباشه! وقتی هنوز مرددی پس هنوز تصمیم نگرفتی
    دوما این آقا با همه ی مزایا و معایبش وقتی شما یک دختر بودی خواهان ازدواج باهات بوده. بعد از طلاق باید حداقل به یک درجه کمتر از این آقا رضایت بدی. به هیچ وجه فکر نکن که بعد از طلاق موقعیت های خیلی بهتری خواهی داشت!
    و سوما اگه نمیخوای با حقایق زندگی متاهلی روبرو بشی و به جای اینکه یاد بگیری با مشکلات مواجه بشی ، به این روند ادامه بدی، به عنوان یه مشورت غیر کارشناسانه میگم که جدا شو و دیگه هیچ وقت هم ازدواج نکن!

  13. 5 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    kiann (شنبه 09 فروردین 93), maryam240 (شنبه 02 اسفند 93), negar1987 (جمعه 08 فروردین 93), واحد (دوشنبه 18 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی شیدا جان از توجهت. واقعا ممنونم که که همه ی پست هامو خوندی. اما نمیدونم چرا متوجه مشکل اصلی من نشدی.
    درسته که اون خیلی خصوصیات مثبت داره که شاید خیلی ها نداشته باشن. ولی خصوصیات منفی ش آرامشو از زندگی جفتمون میگیره.
    من بحثم مشکلات مادی نیست. اتفاقا اونا خیلی روی پول حساسن و براشون ارزش داره. انقدری ارزش داره که بخوان وضعیت مالی خانواده من که کمی ازاونا پایین تره (اونم بخاطر اینکه مادرم شاغل نیست ولی مادر اون هست ولی شغل پدرامون یکی هست) به من سرکوفت بزنن. من از سرکوفت و منت گذاشتن متنفر و اینو بارها بهش گفته بودم.
    اگه فقط مادرش بود که این حرفها رو میزد که من مشکلی نداشتم. حرفهای مادرش روی اون تاثیر گذاشته و اونم به من سرکوفت میزنه و منت میذاره.
    آخه واسه پسری که 3 تومن درآمد داره واقعا 50 تومن دیگه پوله که بخواد منتشو بذاره؟
    تو خانواده ی ما تو دوران عقد هم تا اونجایی که توان مالی پسر بهش اجازه بده واسه زن خرج میکنن و اینو وظیفه میدونن نه لطف
    آدم غرغرو و ضدحال و غیر اجتماعی هم هست درضمن. اصلا باهاش خوش نمیگذره
    یه نمونش اینه که یه جا رفته بودیم واسه تفریح که یه عکاسی داشت که با لباس قاجاری و دکور قاجاری عکس مینداخت و فوری تحویل میداد. به اصرار من قبول کرد که بریم با اون لباسا عکس بگیریم. به آقای عکاس گفت لطفا با دوربین خودمون هم عکس بگیر که اونم گرفت. بعدش بهم گفت بیا بزنیم به چاک! خودمون که همون عکسو داریم خودمون نهایتا با 5 تومن چاپش میکنیم چرا 20 تومن بدیم به اینا! من قبول نکردم وگفتم این کار نامردیه و مجبور شد پول یارو رو بده!
    میبینی؟ با این درآمد بالا حتی میخواد سر عکاس رو هم کلاه بذاره. اگه موقعیتی براش پیش بیاد که بتونه سر کسی کلاه بذاره حتما این کارو میکنه!
    نمیدونم چرا منو که رفتار جراتمندانه ای داشتم توی این مدت (و البته خیلی جاها کوتاه اومدم که تا الان باهاش موندم) رو دارید متهم میکنید که من لایق اون نیستم!
    بله من بهم بر میخوره وقتی با کسی ازدواج کردم که به اذعان خودش وضعشون خوبه وقتی سر یه جاده ی فرعی هستیم ( تاکسی و خط و اینا نداره ) حاضر نیست دست به جیب بشه و یه آژانس بگیره که زنش تو اون سرما نلرزه! و به جاش میگه تا صبحم شده وایمیستیم که با ماشین عبوری بریم که من 10 تومن پول آژانس ندم!
    بله من بهم برمیخوره وقتی میرم خونه مادر شوهر خودمم تا اونجا که بتونم کار میکنم(سفره پهن و جم میکنم، ظرف میشورم، اتاق شوهرمو جارو میزنم، لباسای شوهرمو میشورم) بهشون احترام میذارم اونوقت بیان به من بخاطر چندر غاز فخر بفروشن و بهم سرکوفت بزنن!
    نه شیدا خانوم شما نبودی که من چی کشیدم و چه برخوردایی دیدم. وگرنه برای من پول مهم نیست. خانواده من حتی موقع خواستگاری ازش نپرسیدن چقد حقوق داری، خونه ماشین چی داری؟ برای من و خانواده ی من ارزش و احترام مهم بود. احترامی که ما برای اونها تمام و کمال گذاشتیم. اما اونا کادوی گرونقیمت رو احترام میدونن
    با این اوصاف بازم من مقصرم؟

    - - - Updated - - -

    مرسی سارا جان از توجهت
    ولی از کجا متوجه شدی دیدی من نسبت به ازدواج این بوده؟ نه اصلا اینطور نیست. من اتفاقا به اذعان دوستانم خیلی واقع نگر هستم و زود خودمو با محیط تطبیق میدم!
    فقط یه چیزی توی خونم نیست. اینکه زیر بار حرف ناحق و حرف زور نمیرم! نمیتونم ببینم داره شخصیتم توسط یکی تحقیر میشه ولی من بهش لبخند بزنم و محبت کنم شاید بعدا به اشتباهش پی ببره. نه متاسفانه از این اخلاقا هم ندارم. من احترام میذارم و دوست دارم در مقابلش احترام ببینم.
    حالا از مادر شوهر نمیبینم دیگه از شوهر خودم که میتونم این انتظارو داشته باشم؟ من فقط برام اخلاق اون مهمه
    اون اوایل خوش میگفت که مادر من اگه حرفی میزنه تو ببخش منظوری نداره و من میبخشیدمو کوتا میومدم. درد من اینه که الان خودشم با مادرش همصدا شده
    واین بود نتیجه احترامها و محبتهای من!
    مشکل من اینه که مادرشو اندازه ی بت میپرسته. مادری که اصلا تفکرات و اخلاقیات نرمالی نداره. این موضوعو قبلا توضیح دادم.

  15. کاربر روبرو از پست مفید negar1987 تشکرکرده است .

    kiann (شنبه 09 فروردین 93)

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نگار جان،

    مشکلی که درمورد همسرت گفتی حسابگری و یا شاید خسیس بودنش هست.
    مشکل کمی نیست اما خیلی خیلی قابل تحمل تر از دهها مشکل دیگه هست که همسرت ممکن بود داشته باشه.

    اگر عقد نبودی شاید می شد به جدایی فکر کرد.
    اگر در دوران شناخت و نامزدی فهمیده بودی می تونستی بگی من به خاطر این ایراد نمی خوام این آقا را قبول کنم.

    اما شما الان عقد هستید نگار جان. یعنی زن شوهر دار. بعد از جدایی می شی یک زن مطلقه با صد جور مشکلی که خواهی داشت.
    تا مراحل طلاق طی بشه و جدا بشی می شی 28 ساله.
    می دونی که دیگه از سی به بعد خواستگارها سیر نزولی پیدا می کنند. با سابقه جدایی شرایط بدتر هم می شه.

    باز در بهترین حالت هم که خواستگارهای خوبی داشته باشی و مورد مناسب پیدا بشه فکر می کنی بی علت و عیبه؟
    هر کس یه ایرادی داره. اون هم با جوانهای امروزی که به خاطر بی کاری و بی انگیزگی و اوضاع خراب اقتصادی عده زیادیشون اعتیاد و شرایط روانی جورواجور دارند.

    معتادها و بیماران روانی را که بذاری کنار، عده زیادیشون اهل روابط ناجور و خیانت و ...
    اونها را هم بذار کنار، بیکاری و نداشتن شرایط مالی و ....
    بعد از اون آقایونی که همسرشون را کتک می زنند، بیماری جنسی دارند ( گرایش به همجنس، خودارضایی و .... )

    نمی دونم چقد تاپیکهای تالار را می خونی، ولی دهها مشکل رنگارنگ هست که حسابگری در مقابلش هیچه.
    نمی شه خصوصیات آدمها را در بزرگسالی تغییر داد، اما شما می تونی با محبت و احترام و سیاست اوضاع را بهتر کنی.

    اون خانم سی ساله که مادرشه، توی بغل اون زن بزرگ شده، چطور انتظار داری بعد از شش ماه آشنایی با شما، دیگه حرف مادرش را نزنه؟
    این مسیر را آهسته آهسته برو. محبت کن، احترام بذار، دوستش داشته باش ... جذبت می شه.
    این را هم بدون که هیچ پسری را پیدا نمی کنی که مادرش را خیییییییلی دوست نداشته باشه.
    من هر مردی دیدم (از برادر و پدر خودم تا دوست و آشنا و همکار و .... همه مردها عجیب مادرهاشون را دوست دارند!)
    اما می تونی کاری کنی که در کنار مادرش، شما را هم عجیب دوست داشته باشه، حتی شاید عجیب تر!

    خساست و حسابگری چیزی هست که در دوران شناخت به راحتی قابل فهمیدن هست،
    شما که این عیب واضح را ندیدی، فکر می کنی می شه اعتیاد و مشکلات روحی و مشکلات جنسی و .... را در دوران شناخت فهمید؟
    فردا در شرایط بدتر قرار گرفتی می خوای چیکار کنی؟

    خوب بشین فکر کن. مزایا و معایب این طلاق و جدایی را برای خودت دقیق بسنج.
    ازدواج پیوندی نیست که به این راحتی بشه رهاش کرد و از نو شروع کرد.
    زندگیت را سر هیچ و پوچ خراب نکن.
    تاپیکهای تالار را بخون شاید بیشتر قدر زندگیت و همسرت را بدونی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 00:24

  17. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Dimona (دوشنبه 25 فروردین 93), kiann (شنبه 09 فروردین 93), maryam240 (شنبه 02 اسفند 93), negar1987 (شنبه 09 فروردین 93), sara 65 (شنبه 09 فروردین 93)

  18. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام نگار جان

    قبل از هرچیزی باید بگم سیاست این سایت این نیست که افراد رو ترغیب به سوختن و ساختن کنه و از طرفی هم سیاستش این نیست که با هر مشکل پیش و پا افتاده ای افراد رو ترغیب به جدایی کنه.
    بارها و بارها مشاورای سایت گفتن هیچکس شما رو تشویق به جدایی و یا ماندن در این زندگی نمیکنه....

    شما خودت مسئول تصمیمی هستی که قراره بگیری و اینجایی برای اینکه بتونه با مشورت کردن با مشاورا و اعضای سایت بتونی بهترین تصمیم رو بگیری و بهترین راه رو انتخاب کنی...

    * لینکی که گذاشتید فکر میکنم مشکل داشت..من با اجازت لینک تاپیک قبلیت رو مجدد میذارم تا اگر کسی خواست بخونه.


    http://www.hamdardi.net/thread-32178.html

    من تایپک های قبلیت رو خوندم....قبل از هرچیزی اینو یادت باشه دوران عقد و نامزدی یکی از دورانهایی که افراد کمتر در اون به شناخت منطقی و عقلانی از همدیگه میپردازن و بیشتر رفتاراشون عاطفی و احساسیه...در واقع هر دو طرف سعی میکنن همدیگرو راضی نگه دارن....اما بعد از ازدواج و عادی شدن یکسری از مسائل و روابط، تازه افراد شروع به اغاز دید منطقی به انتخابشون و طرفشون میکنن....ریز میشن در جزییات رفتار همدیگه....

    هدفم از این جملات این بود که بهت بگم اختلافات شما خیلی زود شروع شده و به قول خودت در این 8 ماه خیلی اذیت شدی...مجدد تاکید میکنم هدفم تشویق شما به جدایی نیست.اما ازت میخوام وایقع بینانه به موضوع نگاه کنی نه احساسی و نه عاطفی.

    فقط حواست باشه که زندگی بچه بازی نیست که یک روز بگی طلاق و یک روز منصرف بشی.
    طلاق راه اسونی نیست.الان هم یهت نمیگیم طلاق برات بهترین راهه.

    در مورد خساست همسرت به نظرم گذشت زمان شاید (دقت کن شاید) بتونه تا حدودی مشکل رو حل کنه اما این جز اصول اخلاقیشه و اونطور که میگی مادرش هم همینطوره..پس ریشه در تربیت داره و تقریبا میشه گفت درست کردن این مشکل غیر ممکنه.
    از طرفی همسرت قرار نیست تغییر کنه و باید هیمنطوری که هست بپذیریش(به امید تغییر کردنش ادامه نده)

    و ضمن اینکه من فکر میکنم شما هم رفتارت زیاد منطقی و پخته نیست...در واقع تمام صحبتهات تقریبا حول و حوش مسائل مادیه و من تصور میکنم شما هم تا حدود زیادی مادی گرا هستی...البته این فقط یک حدسه....

    یکی از کارهای نادرست شما داشتن رمز ایمیل همسرته...این کار خودش مخاطره امیزه و و هیچ سودی نداره به حال شما و همسرت..علاوه بر اون مشکل سازه و باعث میشه شما بدبین تر بشیو زوم کنی روی کنش و واکنشهای همسرت نسبت به مادرش.....

    شما وارد بچه بازی های همسرت نشو...

    اشتباه دیگه ات اینه که خودت نمیتونی از خودت دغاع کنی و انتظار داری همسرت حمایتت کنه اون هم در مقابل مادرش...این یعنی قرار دادن همسرت بین خودت و مادرت و ایجاد کدورت و بدبینی ...با این روش مادر همسرت رفته رفته شما رو مانعی بین خودش و فرزندش میبینه.....


    با لبخند و ارامش و اروم جواب مادر همسرت رو بده...این کار فقط از عهده خودت برمیاد ....نه همسرت.اوایل شاید سخت باشه...کم بیاری...توپوق بزنی ولی کم کم هم اونا میفهمن که شما بی زبون نیستی و با حفظ احترام ابراز وجود میکنی و هم دیگه نیش و کنایه هاشون به حداقل میرسه....

    دوباره تاکید میکنم طلاق بچه بازی نیست.و نگو طلاق میخوام که بیان منتت رو بکشن که مطمئن باش این کارو نمیکنن....


    پس مدتی به خودت ارامش افکار بده و از این حال و هوای مادرش اینو گفت و تیکه انداخت و ...بیا بیرون...

    بشین با خودت فکر کن چه اتظارااراتی از همسرت داری ..چقدر نقطه مشترک باهم دارید....ایا همسرت از شما و رفتارت راضیه؟چقدر بهم علاقه دارید و این علاقه چقدر میتونه در چشم پوشی از نقاط ضعفتون یاری کنه؟

    برای طلاق هیچ وقت دیر نمیشه....بیخود تا مطمئن نشدی پای خودت و همسرت رو به دادگاه باز نکن تا حرمتها ریخته نشه....

    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  19. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Dimona (دوشنبه 25 فروردین 93), maryam240 (شنبه 02 اسفند 93), negar1987 (شنبه 09 فروردین 93), واحد (دوشنبه 18 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  4. موندم چه تصمیمی بگیرم؟ کمک کنید...............
    توسط yase sefid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 شهریور 92, 10:55
  5. چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط arah در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 08 تیر 92, 17:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.