به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 خرداد 93 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس می کنم تو انتخاب همسرم اشتباه کردم

    سلام دوستان.من مدت کوتاهی هستش که با همدردی آشنا شدم ،موضوعات برام جالب بودو تصمیم گرفتم عضو شم.شاید با راهنماییهای شما دوستان بتونم مشکلمو حل کنم.سعی می کنم مختصر توضیح بدم.من 26 سالمه و شوهرم 30 سالشه.ما تقریبا 5،6 ماهی هستش که ازدواج کردیم قبلشم یه سال عقد کرده بودیم.تو دانشگاه آشنا شدیم البته این آشنایی 6،7 ماه قبل از اتمام درسمون بود که بعد از اون هم 3ماه باهم دوست بودیم وبعد هم خواستگاری و ازدواج. سطح خانواده من از لحاظ اقتصادی و فرهنگی از خانواده همسرم بالاتر هستش.زمانی که همسرم به من پیشنهاد ازدواج داد گفت که از لحاظ مالی پدرش ساپورتش می کنه و مشکلی از جهت خونه و ماشین وعروسی...نداره که البته اینا واقعیت نداشت پدرش کمک چندانی نکرد البته نمی دونم شوهرم به من دروغ گفته بود یا خانوادش این وعده ها رو بهش داده بودن .در هر حال من با شرایطش کنار اومدم با اینکه تا همین جا هم احساس فریب خوردگی بهم دست داده بود.شوهرم مرد خوبیه و به من خیلی علاقه داره اما یه سری مشکلات تو زندگیمون هست که منو نسبت به همسرم سرد کرده،یکیش اینکه من اصلا اجازه مخالفت با تصمیماتشو ندارم وقتی می خواد کاریو انجام بده من اگه خودمو بکشم هم کاره خودشو می کنه گریه و قهر و ناراحتیم واسش مهم نسیت شایدم اینجوری تظاهر می کنه در هر صورت اهمیت نمیده.مشکل بعدی بعضی از اعضای خونوادش هستن شوهرم بهشون اجازه میده که ازش سو استفاده کنن و این منو ناراحت می نکنه وقتیم اعتراض می کنم میگه به رابطه من با اونا کاری نداشته باش. مشکل بعدی اینکه شوهرم یک ساله که کارشو شروع کرده یعنی یه جورایی با پدرم کار میکنه ،اما مشکل اینجاست که با دل و جومن کار نمی کنه مثل آدمهایی کار می کنه که انگار حساب بانکیشون پر پول و نیازی ندارن با اینکه شرایطشو داره که خیلی بهتر کار کنه و پول دربیاره .نیازهای منو نمیبینه شرایط اقتصادیمون ثبات نداره .همش تحت فشارم اما اون نه .چون با شرایطی که اون قبلا توش زندگی میکرده الان همه چیز واسش عالیه اما واسه من که رفاه خونه پدرم و گذاشتم باهاش ازدواج کردم شرایط واقعا بده.با اینکه سعی می کنم کنار بیام و درک کنم اما بازم تحمل این زندگی واسم سخت شده .سطح زندگیم با آدمای دوروبرم خیلی فرق می کنه حتی با خونواده خودش.باعث شده احساس حقارت بهم دست بده خیلی افسرده شدم همش بی دلیل گریه ام میگره.گاهی از ازدواجم پشیمون میشم گاهی ازش متنفر میشم... اگه حداقل میدیدم تمام تلاششو می کنه با دل وجون با شرایطش کنار میومدم اما واقعا اینجوری نیست اصطلاحا شکم سیری کار می کنه. می دونم خیلی بد توضیح دادم منو ببخشید اصلا تمرکز ندارم همین الانم چشمام پر از اشکه . خواهش می کنم بهم بگید باید چیکار کنم که زندگیو جدی بگیره منو ببینه نیازمو ببینه به احساسم اهمیت بده .ممنونم

  2. کاربر روبرو از پست مفید بنیتا تشکرکرده است .

    شایسته89 (یکشنبه 18 اسفند 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 تیر 93 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    939
    سطح
    16
    Points: 939, Level: 16
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    212

    تشکرشده 188 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. اگر همون اول متوجه اختلاف سطح دو خانواده شدید چه چیزی باعث شد ازدواج با ایشون رو با وجود این اختلاف سطح بپذیرید؟ اگر همسرتون کار نمی کرد مشکل بزرگی بود ولی خوشبختانه کار می کنه ولی ممکنه بگید منظورتون از کار از سر شکم سیری یعنی چی؟ روزی چند ساعت سرکار میره؟ تعداد ساعات کاریش کمه یا اینکه کیفیت کار کردنش بده؟ اگر مایل بودین شغل شوهرتون رو هم بگید تا مسئله کمی روشن تر بشه. اینکه اوضاع از نظر شوهرتون خوبه مسئله ی مثبتیه و این نشون میده به اندازه ی نیازهای معمولیتون دارید. البته خیلی پسندیده ست که ایشون برای خوشحال نگه داشتن شما تلاش زیادی بکنند اما آیا شما با دیدن اختلاف سطح اقتصادی دو خانواده نمی تونستید پیش بینی کنید که رفاهی رو که در خانه ی پدر داشتید حداقل اوایل در خانه ی همسر نمی تونید داشته باشید؟ پدر شما حداقل باید بالای 50 سالشون باشه و تو اون سن هر فردی ثمره ی فعالیت های شغلی و اقتصادی خودش رو بهتر می بینه و مسلماً مقایسه ی یک جوانی که تازه زندگیشو شروع کرده با یک پدر و مادر میانسال که سالها از زندگیشون گذشته درست نیست.
    مشکل اصلی عدم توجه ایشون به نظر شماست. لطفاً بفرمایید چه جوری دقیقاً نظرتون رو به شوهرتون انتقال می دید و واکنش ایشون دقیقاً چطوره؟ با دو سه تا مثال منصفانه موضوع رو روشن تر بفرمایید. به نظر من غیر از مسئله ی عدم مشورت ایشون با شما مسائل دیگری که فرمودید چیزی نبوده که از اول مشخص نباشه و اونقدر جدی نیست که منجر به پشیمونی از ازدواج منجر بشه. مگر اینکه شما تصورتون از زندگی با ایشون چیزی بوده که بر واقعیاتی که موقع ازدواج وجود داشته منطبق نبوده.

  4. 2 کاربر از پست مفید تهمتن تشکرکرده اند .

    sanjab (یکشنبه 18 اسفند 92), هم آوا (یکشنبه 18 اسفند 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 اسفند 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-08
    نوشته ها
    64
    دستاوردها:
    100 Experience PointsTagger Second ClassOverdrive7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 43 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب بیچاره چی کار کنه قیمت ساپورت ارزونه
    ببخشید نکات مثبت ایشون و نکات منفی خودتونو بنویسین
    در ضمن انتخاب خودتون بوده یعنیقبل ازدواج هیچ کدوم از این ایرادات رو بروز نداده بودن

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    اینا هیچ کدوم دلیل نمیشه که فکر کنی اشتباه کردی . م
    ن منظور شما رو از سو استفاده نفهمیدم . اگه منظورتون کمک کردن به اعضای خانوادش هست بهتره از همین اول زندگی اعضای خانواده همسرت رو دوست خودت ببینی و در کنار خودت نه رقیب خودت و مطمئن باش مردی که برای خانوادش ارزش و احترام قائل هست برای همسرش هم ارزش قائله .
    در کل باید قلقش رو پیدا کنی . اوایل خیلی ها این مشکل رو دارن ه همسرشون کار خودش رو می کنه اما یک عده موفق میشن که دنبال بهترین راه حل هستند
    در درجه اولکاملا معقول و منطقی فکر کن و قضاوت کن که آیا حرف شما صحیح بوده یا همسرت
    اگه حرف ایشون درست بوده که لجبازی نکن اما اگه ایشون اشتباه کرده و حرف شما درست بوده در این صورت نباید مستقیم بهش بگی یا با گریه و ... بلکه خیلی مهربون و صمیمی در شرایط آروم بهش پیشنهاد بدی
    سعی کن جو خونت رو از همون اول زندگی شاد کنی
    همسرت از سرکار می یاد به استقبالش بری
    خاطره های قشنگ بساز
    اون فکرا رو بذار کنار اول زندگی ....
    اگه همسرت توی این شغل با دل و جون کار نمی کنه شاید به این شغل علاقه ای نداره و با رشته دانشگاهیش تناسب نداره و خیلی دلایل دیگه
    تو میتونی بهترین زندگی رو داشته باشی
    میتونی با ناراحتی زندگیت رو خدای نکرده تلخ کنی
    انتخابگر خودتی
    موفق باشی

  7. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    fariba s (یکشنبه 18 اسفند 92), واحد (سه شنبه 20 اسفند 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 خرداد 93 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان عزیز، باید بگم زمان دوستیمون که شوهرم از شرایطش صحبت میکرد من نمی دونستم که ار لحاظ اقتصادی تناسب نداریم چون قولهایی که داده بود اینو نشون نمیداد.اینم که گفتم از لحاظ اقتصادی از ما پایین ترند منظورم ای نبود که کلا اوضاع بدی دارن ، منظورم نسبت به خونواده خودمم بود وگرنه پدرش توانایی انجام همشون و داشت اما نخواست که انجام بده.مسئله ای که منو ناراحت کرد این بود که شوهرم جتی بابت عملی نشدنه اون قولها از من دلجویی نکرد تازه منو به پر فوقع بودن متهم کرد. شغل شوهرم وکالت هستش خیلیم بهش علاقه داره ،با توجه به تواناییهاش و موقعیتی که داره می تونه خیلی بهتر فعالیت کنه این نظر همه است اما واسه خودش همین درآمد بخور و نمیر کافیه انگار.من درک می کنم که اول زندگیمونه اما باید تلاش کنیم با این رویه شوهرم که زندگیمون همش همینطور میمونه.واقعا نمی دونم چرا تو کارش جدی نسیت. در مورد اینکه میگم به حرفام اهمیت نمیده مثلا اگه الان یه آشنایی زنگ بزنه بگه بریم فلان جا ،دیگه کاری نداره نظر من چیه اگه بهاش رفتم کث هیچی اگه دش خودش میره اصلا احساسم واسش مهم نیست لج می کنه. درباره سو استفاده هم باید بگم منظورم احترام به خونوادش نبود چون اون که وظیفه هردومونه ، یه چیزای دیگه هست که آزار دهنده ست مثلا زنگ میزنن برو بچه مونو از مدرسه بیار ،بیا مارو ببر فلان جا، برو بانک فلان کارو انجام بده و ازین قبیل ،شوهرمم بهشون اجازه میده .بازم ممنون از راهنمایی هاتون

  9. کاربر روبرو از پست مفید بنیتا تشکرکرده است .

    شایسته89 (یکشنبه 18 اسفند 92)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    اولا باید از مطلب خوب خانم zendegiye movafagh تشکر کنم که بهترین راهنمائی رو داشتن
    در ادامه باید بگم من با نظر دوستان کاملا موافقم بجز عدم توجه همسرت به نظرات شما هیچ مشکل جدی دیگه ای نداری ... مابقی به مرور زمان یا به صورت کاملا ناخوداگاه حل خواهد شد
    برات ارزوی خوشبختی دارم دوست خوبم...
    ویرایش توسط هم آوا : یکشنبه 18 اسفند 92 در ساعت 20:45

  11. کاربر روبرو از پست مفید هم آوا تشکرکرده است .

    fariba s (یکشنبه 18 اسفند 92)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 تیر 93 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-26
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    939
    سطح
    16
    Points: 939, Level: 16
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    212

    تشکرشده 188 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بعد از خوندن توضیحاتتون بهتر متوجه شدم که مشکل مهمی ندارید و بیشتر دارید بهونه جویی می کنید. اگر کسی شما رو جایی دعوت می کنه شوهرتون هم دوست داره با شما بره شما چرا نمی رید؟ آیا دلیل موجه براش میارید یا اینکه صرف اینکه حرف خودتون رو به کرسی بنشونید می خواهید ایشون رو از رفتن منع کنید؟ عذر می خوام اینطور می گم اما به نظر می رسه شوهرتون درست می گن شما دارید بهونه می گیرید و توقعات بیجا دارید. خب اول زندگیه باید قلق هم دستتون بیاد. موضوعات دیگه ای هم که نوشتید تو زندگی طبیعیه و بین همه پیش میاد ولی اینکه فرد رو به جایی برسونه که از ازدواجش پشیمون کنه یکم عجیبه. خدا رو شکر کنید. یه همسر وکیل دارید. وضعیت مالیتون هم اگر عالی نیست خراب هم نیست. ایشون هم داره کار می کنه. می خواد آسایش داشته باشه قرار نیست برای مال دنیا خودکشی کنه دیگه. هر خواسته ی دیگه ای دارید با زبون نرم و با محبت ازش بخواهید مطمئن باشید گوش می کنه و در نظر می گیره. اگر وارد مشاجره و بحث و تحمیل بشید هیچ چیز درست نمی شه. خانه ی شوهر خانه ی پدر نیست. در خانه ی شوهر شما 50 درصد مسئولیت زندگی و همه ی کارها رو دارید. شاید کمی زندگی خوب و مرفه خانه ی پدری بدعادتتون کرده و صبر لازم رو برای بدست آوردن مال توسط تلاش شخصی رو ندارید اما اگر شما دنبال رفاهی هم سطح رفاه خونه ی پدرتون بودید باید با یک مرد مطلقه ی بچه دار بالای 50 سال ازدواج می کردید اونوقت حق داشتید همون شرایط مالی رو که در خونه ی پدر داشتید از ایشون بخواهید.
    زندگیتونو بکنید. هیچ کس زندگیش کامل نیست. ناشکری نکنید. بالفرض از ایشون هم جدا شدید. آیا گزینه ی بهتر از ایشون هست که بیاد باهاتون ازدواج کنه؟

  13. کاربر روبرو از پست مفید تهمتن تشکرکرده است .

    fariba s (یکشنبه 18 اسفند 92)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 خرداد 93 [ 17:39]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هم آوای عزیز
    من امروز شرایط روحی خوبی نداشتم شاید این باعث شده بود که نتونم منظورم و خوب بیان کنم.
    چون واقعا مشکلات من جدی شده ، همین که باعث سردی من نسبت به شوهر و زندگیم شده نشون میده اوضاع روبه راه نسیت.
    من احساس می کنم شوهرم نسبت به من احساس مسئولیت نمی کنه، انگار منو نمی بینه نیازامو خواسته هامو...
    یا همون قضیه سو استفاده ای که گفتم بارها باعث دعواهای وحشتناک بینمون شده که حتی یه بار تصمیم گرفته بودم
    ازش جدا شم.
    من یه دختر خیلی سرزنده و با انرژی بودم اما الان خیلی افسردم ، زندگیم با اون چیزی که تصورش و می کردم خیلی فرق می کنه.
    یه مشکلی که تو شوهرم وجود داره این که فکر می کنه من مثل خواهراش هستم، افکار و کارای اونا رو قبول نداره من رو هم به همون چشم میبینه در صورتی که من از لحاظ شخصیتی کاملا با اونا فرق می کنم.یه مثال یکی از خواهراش عادتشه که هروقت شوهرش واسش چیزی میخره مسخره ش کنه ، من تو کل یه سال ونیمی که ازدواج کردم هرگز یه همچین کاری نکردم اما شوهرم همیشه میگه تو خریدهای منو مسخره می کنی یا مثلا من یه حرفی میزنم منظورم یه چیز دیگه است اما اون یه برداشت دیگه می کنه بعد کلی بحث وجدل وقتی بهش ثابت می کنم منظورم اون چیزی نبود که اون متوجه شده می گه آخه خواهرم که این حرف و میزد این منظور و داشت.خیلی کلافه ام خسته شدم .نمی دونم چطور می تونم مشکلاتمو حل کنم.واقعا به کمک احتیاج دارم.

    - - - Updated - - -

    تهمتن عزیز
    من ابداً قصد بهانه جویی ندارم اگرم مشکلمو مطرح کردم واسه این بوده که دوست ندارم زندگیم و خراب کنم.
    درباره اون مثالی که زده بودم مشکل اینجا بود که خواهر همسر اصلا منو دعوت نمی کرد فقط از همسرم می خواست که بره خونشون شاید به ظاهر مسئله مهمی نباشه اما تکرارش آدم و حساس می کنه.من از شوهرم توقع داشتم که خواهرش و متوجه رفتار بدش بکنه اما اون اهمیت نمی داد وبدون من می رفت.
    وقتی میگم احساس می کنم شوهرم احساس مسئولیت نمی کنه وگرنه کارو بارش باید بهتر از اینا باشه واسه اینه که همکاریم، من خودمم وکیلم اما خوب به خاطر اینکه شوهرم دوست نداره زیاد تو محیط دادگاه باشم خیلی کم کارم.مسئله من اینکه چطور می تونم شرایطمو تغییر بدم ازین حال افسردگی دربیام، واقعا روحیه م خرابه. ا

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اسفند 93 [ 10:05]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    محل سکونت
    دشت
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    1,390
    سطح
    20
    Points: 1,390, Level: 20
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    834

    تشکرشده 492 در 107 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    22
    Array
    سلام دوستم

    از کاه برای خودت کوه نساز اول هر زندگی یه سختیای وجود داره و اختلاف سلیقه و اختلاف نظر وجود داره به جای اینکه به فصل کردن بیندیشی به وصل کردن بیندیش به ساختن و آباد کردن بیندیش

    طلاق بزرگترین اشتباه هست دوستم به زندگیت گرما ببخش صمیمت ببخش باسیاست و بازیرکی کارت رو پیش ببر اهدافت رو عملی کن حتی یک لحظه با طلاق فکر نکن اگر طلاق بگیری وحشتناک پشیمون می شی و کارت سختر و پیچیده تر از الانت می شه

    به شوهرت با محبت کردن و با استدلال و دلیل یاد بده به تو احترام بذاره.

    درمورد خواهرش هم خیلی بااحترام و خیلی با خوسردی کامل در یک موقعیت مناسب صحبت بکن و بهش توضیح بده اون ناخواسته تورو با خواهرش مقایسه می کنه البته این موضوع به مرور زمان با مقداری صبر و حوصله حل میشه و اون میفهمه که تو با خواهرش تفاوت داری.

    دوستم سعی کن تاثیر مثبت روی شوهرت بذاری که تورو قبول داشته باشه
    برای حفظ زندگیت تمام تلاشترو بکن

    موفق باشی

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    با سلام
    متاسفانه ما شاهد اين هستيم که اکثرازدواج هاي امروزي طرفين به طرفه العيني وبا کوچکترين موضوعي احساس بن بست ميکنن واز زندگي سيرميشن درحاليکه يادشون ميره ... زن وشوهر از دوخانواده متفاوت وبا تريبيت ونگاه متفاوت وبا سطح فرهنگي واجتماعي متفاوت قراره براي رسيدن به عشق وآرامش فکري وخوشبختي تلاش کنن وبه ديدگاه مشترک برسن واختلاف را به اشتراکات تبديل کنن ..... انگار ازدواج کردن مثل سفارش لباس شده که تا ميبينن تنگ ويا گشاده ويا نا فرمه ميگن مناسب من نيست پس به دردم نميخوره ....!
    دوست گرامي همه اينايي که شما گفتيد براي همه زندگي هاي مشترک پيش مياد ما قراره زندگي رو بسازيم نه سفارش بديم ...همه چنين مشگلاتي دارن همه درابتدا به رفتارهاي خانواده همسر حساس ميشن ولي با کمي گذشت ودرايت ... اوناروهم مثل خانواده خودشون ميپذيرن وعشق ومحبت شون رو به کل فاميل تسري ميدن ! چنين بهونه هايي نشان از نا پختگي وسطحي نگري به مقوله مهمي مثل زندگي مشترک ست !
    دوست گرامي اگر شما همسرتون رو درک کنيد وهمواره کنارش باشيد ومرتب بجاي گله گذاري تشويقش کنين هنرکرديد ! اگر مشکلات ويا برخوردهاي نامناسب خودشون ويا خانوادشون رو به روش نياريد واونو محترم بشماريد هنرکرديد اگر خانواده شما تحت تاثير ديدگاه هاي شما ارتباط تنگاتنگ عاطفي با دامادشون پيدا کنن هنرکرديد اگر درابتداي زندگي بجاي نکته سنجي وريز بيني دربرخوردها وخداي نکرده به زبون آوردنشون .... ايشون رو از لحاظ احترام وعاطفه اغنا کنيد هنر کرديد......... وگرنه همه ما مملو از عيب وناپسندي هستيم که خودمون هم بي خبريم ولي ديگران بهتر مارو ميبينن ولي آيا تصورميکنين چشم پوشي از خطاها ويا رفتارهاي نامناسب سبب استحکام زندگي تون ميشه يا مطرح نمودن آنها وبه رخ کشيدن اين مشکلات ...فکرميکنين اگه شما عيبي داشته باشيد ويا خانواده شما برخورد نامناسبي از لحاظ فرهنگي ويا ... داشته باشن دوست داريد طرف فوري به روت بياره يا بخاطر احترام بتو وعشق به تو ازشون چشم پوشي کنه وتازه درمرتبه اي بالاتر بهشون احترام زياد بذاره وکاري کنه که شما بخاطر رفتارتون با خانوده طرف مقابل مورد ستايش قراربگيري ........!
    مطئن باش هرچي بکاري درزندگي درو ميکني اگه محبت وگذشت وعشق بکاري همون عايد شما خواهد شد وغير اين .............. ! به خودت وبه همسرتون اجازه بدين همديگه رو بهتر بشناسين وهرگز نه خودت ونه خانواده شما نبايد از ارتباطات وتوجهات ايشون به خانوادشون احساس بدي پيدا کنين هرگز خودت رو درميان ايشون وخانوادشون قرارنده که بسيار بسيار نتيجه بدي خواهي گرفت .... توجه وتلاش ما بخشي به ريشه هاي عاطفي ما درخانواده برميگرده شما نبايد ناراحت باشيد اگه ايشون براي خانوادش تلاش ميکنه ازش حمايت کن وتشويقش کن بذار همه جا شمارو پشتوانه عاطفي خودش ببينه مطمئن باش زماني همه اينارو خرج خودت وزندگي تون ميکنه .... مردها احتياج به حمايت وتاييد دارن اگه خانمهاي محترم بدونن که چقدر راحت ميشه با انتشار عشق ورفتارهاي عاطفي وتشويق وتاييد هاي مناسب ميتونن قلب همسرشون رو براي هميشه تصاحب کنن اينقدر بد قلقي نميکردن وانرژي هاشون رو هدر نميدادن .................! ببخشيد اگه کمي روک حرف زدم برات بهترين هارو آرزو ميکنم

  17. کاربر روبرو از پست مفید ardeshirk تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (سه شنبه 20 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.