به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array

    مسئله سند زدن خونه شریکی من و همسرم

    سلام

    دوست دارم مدیر جان کمک کنه ...

    من و همسرم پارسال تصمیم گرفتیم واسه آینده زندگیمون یه سرمایه گذاری کنیم به خاطر همین ماشین هامون رو فروختیم من طلاهام رو فروختم و هر دو مون پس انداز هامون رو روی هم گذاشتیم و یه خونه دیگه پیش خرید کردیم و حالا موقع سند زدن خونه رسیده یه وام هم داره همسرم رفت کارهای بانکی مربوط به وام رو انجام داد و وام رو به نام خودش صادر کرد ... حالا برای سند زدن چون این خونه وام داره سندش هم به نام همسرم میخوره البته این جور که خودش میگه من هم خیلی از این مسائل سرم نمیشه

    امروز با هاش صحبت کردم بهش گفتم احساس میکنم که یه جائی صادقانه پیش نرفتی و من رو توجیح نکردی قرار اولیه ما این بود که این خونه به نام دوتامون باشه چون هر دومون هرچی داشتیم گذاشتیم وسط میگه من و تو نداریم من هرچی دارم تو زندگیم ماله توئه چون وام خونه به اسم من هست سند هم باید به اسم من بخوره میگم خوب وام رو به نام من میزدی میگه بانک نامه کسر از حقوق شرکت خوصوصی رو قبول نمیکنه و ... هی همینطوری میخواد من رو توجیح کنه بعد هم میگه چقدر واسه تو سند به نامت بودن مهمه و کلی من رو هم میبره زیر سوال که چرا از روز اول هر کاری خواستیم بکنیم تو هی میگی سندش رو به نام من بزن در صورتی که تا اونجائی که من یادمه نگفتم و اگه یه درصد هم گفته باشم به حالت شوخی بوده ...

    بعد از یه مدت دوباره وام گرفیم یه ماشین خریدیم که ماهی 250 هزار از قسط ماشین رو من میدم باز ماشین هم به نام خودش زد که هیچ حتی اعتماد نداره که ماشین رو به من بده یه روز باهاش جائی برم و تو این مدت شاید 10 بار اون هم وقتی خودش کنار من نشسته باشه حوصله داشته باشه خسته نباشه عجله نداشته باشه میده دست من ...

    الان تو مسائل مالی حس خوبی نسبت به همسرم ندارم ...

    خونه جدید هم سه ماه پیش دادیم اجاره خودش اومد گفت شماره حساب تو رو میدم که کرایه خونه مال تو باشه البته وقتی که اقساط وام خونه شروع بشه فقط 30 - 40 هزار تومان از کرایه خونه میمونه
    بعد روزی که شماره حساب به مستاجر داد که ماهیانه اجاره رو بریزه به حساب، حساب خودش رو داد ...
    اون روز هم باهاش کلی صحبت کردم گفتم من که این رو بهت نگفته بودم خودت پیشنهاد رو دادی انتظار داشتم رو حرف خودت وامیستادی دوباره کلی بهونه آورد که زشته من به مستاجر بگم پول رو بریز به حساب همسرم من اصلا این حرف تو کتم نمیره ... گفت هر ماه که ریخت من میریزم به حسابت ماه اول ازش گرفتم ماه دوم یادش رفت بهم بده حالا ماه سوم هنوز نرسیده ولی میدونم که ...

    احساس میکنم اشتباه کردم و نباید اصلا تو مسائل مالی زندگی خودم رو شریک میکردم ...
    و هیچ وقت واسه آینده با همسرم شریک نمیشدم شاید همون پول رو اگه طلا میخریدم یا اینکه تو حساب بانکیم میگذاشتم واسه خودم بهتر بود ...
    اصلا منظورم این نیست که همسرم سرم کلاه گذاشته یا زرنگی کرده ... فقط با خودم مقایسه میکنم من اگه بودم حتما یه کاری میکردم که اون هم راضی باشه باهاش مشورت میکردم که وام رو به نام کی بگیریم و ... هیچ وقت بهش نمیگفتم واسه سند زدن هی باید مرخصی بگیری این ور و اون ور بری و ...

    دلم ازش گرفته ...

    مدیر جون میشه راهنمائیم کنید با چه روشی با همسرم صحبت کنم که بهش بر نخوره و فکر نکنه که من عشق سند به نام بودن دارم من فقط میگم این مال دوتامونه من نه رو خونه ای که الان داریم چشم دارم و نه حتی ماشینی که با هم خریدیم ... چون من هم دارم از اون استفاده میکنم و لذتش رو میبرم در کنار همسرم ...
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  2. 2 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 17 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92)

  3. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    لطفا اگه کسی در مورد قوانین سند زدن خونه ای که وام بانکی داره اطلاعی داره به من بگه ... ممنون میشم ازتون
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  4. کاربر روبرو از پست مفید malakeh تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 18 اسفند 92)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما اولش لطف کن برو از بانک بپرس
    یا الان که انلاین هستی از گوگل سرچ کن

    من کاری با روابط زناشویی ندارم همه حرفاتون درست در مورد استحکام خانواده.ولی وقتی انسان به فردی قولی میده مخصوصا همسر یا فرزند و پدر و مادر بهتره به این قولش پایبند باشه.شما روی حرف ایشون حساب کردین.من با این که میشه یا نمیشش کاری ندارم ولی این وسط یه قولی که داده شده یه اطمینانیه که شکسته شده اینها دیگه برنمیگردد.عشق و علاقه بین زوجین بسیار زیبا و با ارزش هست و این حس شما که نمیخواهید چیزی کم بشه از این علاقه و آرامش در زندگیتون.

    ولی یه سوالی پیش میاد این آرامش تا کی هستش تا چه زمانی؟تا وقتی که شما اینجوری برخورد کنین و کوتاه بیاین؟درسته هرچی زن و شوهر جمع میکنند متعلق به هردو هست ولی این به نام نزدن یکم خطرناک هست و یه طرف قضیه احساس شکست میکنه.این اصلا خوب نیست

    مسئله این خونه.مسئله ماشین.مسئله خونه قبلی!! سه مورد فکر کنم بهتره یه صحبت کاملا جدی همراه با احترام با ایشون داشته باشید فکر کنم دارین منفعلانه برخورد میکنین و بخاطر ترس از عواقبش از گفتن حرفاتون خودداری میکنین دقیقا حسیه که من چند وقته تجربه کردم و اصلا جالب نیست.

    حتما برید در این مورد اولا سوال کنید توی گوگل هم بزنی جواب داره یا برید بانک حتما اینکارو انجام بده.


    ولی لطفا جوری حرف نزنید که ایشون فکر کنند بهشون اطمینان ندارید.یه سوال رابطتتون با ایشون چطورهست؟و آیا در مورد حقوق و اینکه این حقوق کجا خرج بشود با هم صحبت کرده بودید دوران خواستگاری و عقد؟

    پ.ن : طرز فکر شخصی من اینه که یه مرد هرچقدر کار میکند و زحمت میکشد برای خوشبختی همسر و بچه هاشه وگرنه ما مردها یک لقمه نون و پنیرهم بخوریم راضی هستیم و شکر میگیم.البته وقتی این موضوع صدق میکند که صداقت و عشق و تهعهد بین زن و شوهر حاکم باشد


    ویرایش : فرشته مهربان >>> ادبیات این متن مطابق دستور زبان فارسی و جهت حفظ روند تخصصی تالار و خروج متن از لحن محاوره ای و عامیانه اصلاح شد .

    جناب خاله قزی با تشکر از زحمات شما ، لطفاً با دقت روی پستهایی که از شما اینگونه ویرایش می شود و همچنین مطالعه بیشتر پستهای کارشناسان و مدیر همدردی و دقت در نوع ادبیات آن سعی کنید الگوی لازم را در تنظیم پستها به کار بگیرید . کافیست شما همانگونه که با مردم بطور عامیانه و شفاهی سخن می گویید اقدام به نوشتن نکنید بلکه نوشتنتان با ادبیات رسمی نوشتاری باشد . مثلاً از نظر دستوری وقتی می خواهیم با فعل جمع خطاب به دیگری مطلبی مکتوب کنیم مثلاً امر به خوردن چیزی باشد نمی نویسیم « بخورین » بلکه می نویسیم « بخورید » لفظ بخورین بیان شفاهی و محاوره ای هست نه نوشتاری ، لذا ادبیات نوشتاری با محاوره ای و شفاهی تفاوتها دارد پس شما دقت داشته باشید که دارید می نویسید و شفاهی صحبت نمی کنید . روی این موارد دقت کنید .

    با تشکر
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 18 اسفند 92), malakeh (یکشنبه 18 اسفند 92), toojih (دوشنبه 19 اسفند 92)

  7. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    ما بارها در این تالار به خانمها گفته ایم که در مسائل مالی تا آنجا که ممکن هست وارد نشوند مگر آنکه واقعاً همسر به تنهایی از عهده مخارج زندگی بر نیاید و البته همکاری زن هم بد آموزی و اثر منفی نداشته باشد . چه رسد به اضافه کردن یک منزل دیگر و به اصطلاح برای آینده که اساساً روندی که شما پیش رفته ای اشتباه بوده و نباید وارد مسائل اینچنینی که ضرورت زندگی هم نبوده و نیاز مبرم به همکاری شما نبوده می شدی که باعث این وضعیت و اختلال در روابط شود .

    حالا هم خیلی دوستانه با همسرت صحبت کن و احساست را بگو و بخواه که به احساس منفی ای که پیدا کرده ای بخاطر عملکرد وی اهمیت بدهد و بخواه که شفاف سازی کند ( ادبیات و روش و لحن و بیان گفتن بسیار مهم هست که تأثیر مثبت بگذارد نه منفی ، در عین حال جرأتمندانه باشد نه منفعلانه . عاطفی باشد نه خشن ). مثلاً از ایشان بپرس و بگو مگر نمی گویی فرقی نمی کند و همه چیز مال تو هست مطمئناً می گوید آره همینطور هست بگو خوب چرا از رسمیت دادن بهش گریزان هستی ... وقتی اینگونه برخورد می کنی من پیام دیگه ای دریافت می کنم و پیام خوبی نیست و اون پیام این است که این حرفت فقط فریب هست خدای ناکرده و فقط حرف هست والا طبق قرار اولیه رفتار می کنی وقتی گفت چون وام به نام من هست نمیشه والا من حتماً به نامت می زدم ، بگو خب راه های قانونی دیگری هست که سهم من مدرک مستند داشته باشه اگر پرسید چه راهی بگو وکالت بلا عزل .... نظرت چی هست ؟ اگر طفره رفت بگو خب این رفتار چه معنایی می دهد خودت برام معنایش را بگو و قرار اولیه را به یاد آور و بگو این یعنی اینکه دیگه من بهت اعتماد نکنم ؟ دیگه اگر مورد دیگری پیش آمد و خواستی مشارکت داشته باشیم من نپذیرم و زیر بار نروک چون این احساس را عملاً برایم ایجاد کرده که گول میزنی مرا و ...... بگو نمی خواهم خدای ناکرده بی اعتمادی پیش بیاد ، تصورات دیگری برام پیش بیاد . بنا براین برای اینکه این حس خاموش بشه من هم نیاز به مدرک دارم یک مدرک قانونی از اینکه سهیم هستم تا عملاً حرفت بهم ثابت بشه و خیالم راحت بشه که وقتی با هم توافقی می کنیم و برنامه ای را پیش می بریم هرکدوممون سر تعهداتمون هستیم و به هم اعتماد داریم و محکم و قاطعانه بخواه که به شما بابت اون مقدار از منزل که قرار بوده به نام شما شود و توافقتان بوده وکالت بلا عزل دهد یعنی وکالت بلا عزل بابت هرگونه اقدامی در خصوص آن مقدار از منزل یعنی فروش و انتقال و سند زدن و ..... در خصوص ماشین لطفاً شما دست از قصد دادن بردارید .

    خواهش می کنم مدتی را مرخصی بدون حقوق بگیرید ( حداقل 1 سال ) و بدون حقوق و مزایای اشتغال، در منزل فقط خانم خونه باشید و نهایت تلاشتان را هم برای کدبانو بودن و زن بودن به تمام معنا و نثار عشق و محبت به همسرتان بکنید و نیازهایتان را بخواهید که او برآورده کند ( نیازهای مالی ) به همسرتان هم بگویید نیاز دارید به این مرخصی و دلتان می خواهد فقط مال خونه و او باشی و بگو برنامه هایی توی خونه و برای زندگیمون دارم که دلم می خواهد تحقق بدهم و واقعاض هم برنامه هایی که فقط به امور خونه و همسرت هست را طراحی کن ، مثلاً کلاسهای هنری برو مثل گلسازی و .... و از آموخته ها برای تزیین خونه و تغییر دکور و ... استفاده کن و نشون بده که خیلی مشتاقی و آرزوی این کار را داری و تصمیم جدی گرفته ای که عملی اش کنی . اینگونه واکنش همسرت را هم خواهی دید .

    تقاضای اکید دارم که اگر باز هم پول دارید در مسائل مالی ای که نیاز نیست و ضرورت ندارد یعنی زندگیتان لنگ آن نیست مشارکت نکنید اینرا تأکید دارم البته بدون شک و شبهه و تصورات منفی فقط از این جهت که این وظیفه شما نیست و بیخود نیست که شریعت ما زن را از مسئولیت این مسائل خارج کرده ، لابد یکی از عوارضش تأثیرات منفی روی شوهر هست البته گذشته از دلایل دیگر و مهمتر .

    موفق باشید





  8. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    1234567 (سه شنبه 20 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 18 اسفند 92), malakeh (یکشنبه 18 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), بی نهایت (چهارشنبه 21 اسفند 92)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم درسته یا نه گفتنش

    اولندش حقوق زن برای خودشه و بهتره خرج خودش بشه مگر در زمانی که واقعا خانواده نیاز به این درآمد داشته باشه.

    یکی از اشناها خیلی کار خوبی کردن حقوق همسرشون رو اصلا دست نزدن و همسرشون با حقوقشون طلا خریدن الان ارزش اون طلاها حدودا 140 تا 150 میلیونه.بالا هم گفتم الان مسئله مهم اعتماد هستش که داره کمرنگ میشه و این اصلا خوب نیستش.

    پ.ن: خدا خیرتون بده بانو فرشته مهربان بعد نظر من تایپ کردین نظرتون رو پیش خودم گفتم سید الانه که پستت دیلت بشه یا اخطار بگیره استرس داشتم شدید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    malakeh (یکشنبه 18 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ممنون از شما خیلی خوشحال شدم از اینکه بهم جواب دادید


    اول در مورد یکی از پیشنهادهای فرشته مهربان عزیز که گفتند یک مدت سر کار نیایم باید بگم من نهایت تا آخر شهریور ماه میام سر کار چون داریم نی نی دار میشیم و برام سخته که تو این مدت نیام چون روی خرید وسائل نی نیم و یه مقدار اقساط خودم در این مدت روی حقوقم حساب باز کردم خواه نا خواه 9 ماه مرخصی زایمان و 2 سال هم میتونم از بیمه بیکاریم استفاده کنم و کار نکنم نظرتون چیه که تا آخر شهریور برم ولی تمام تلاشم رو میکنم که قسط ماشین رو ندم ...

    آقای khaleghezey عزیز حتما جواب پست های شما رو هم میدهم ... ممنون از شما

    - - - Updated - - -

    فرشته مهربان عزیز من پیشنهادشما رو انجام دادم

    تماس گرفتم با همسرم بهش گفتم امروز یه مقدار زود بیا خونه بریم یه جائی با هم صحبت کنیم ... که گفت میدونم میخوای در مورد چی صحبت کنی من نمیام و نمیخوام در این رابطه صحبت کنیم گفتم خوب حالا تو بیا چه اشکالی داره حرفهای تکراری بشنوی فقط میگفت نه بعد گفت من امروز خیلی فکر کردم میخوام یه کاری انجام بدم حالا بهت میگم گفتم خوب باشه بعد از ظهر همدیگرو ببینیم تو پیشنهادت رو بده من هم احساسم و حرفهام رو میزنم ...
    که همون پشت تلفن گفت من نمیدونم تو چرا به حرف دیگران انقدر گوش میدی و به من اعتماد نداری تو از روز اول به من اعتماد نداشتی و ...

    من گفتم اصلا این طور نیست من بهت اعتماد دارم احساس میکنم که تو به من اعتماد نداری گفتم که روز اول وقتی که ما تصمیم گرفتیم این کار رو بکنیم قرار شد که این خونه به نام دوتامون باشه ولی الان تو داری یه نفره میری جلو و همه کارها رو خودت انجام میدی و من رو کنار زدی بهم میگه من نمیدونم تو چرا همیشه خودت رو میخوای قاطی کنی من دوست ندارم تو از من بیافتی جلو این رو چندین مرتبه تو صحبت هاش گفت که دوست ندارم تو جلو از من باشی ... من هم گفتم من که نمیگم الان خونه ای که توش هستیم بیا به نام من بزن این خونه فرق میکنه چون من هم نتیجه چند سال تلاشم رو توش ریختم گفت من ماشینم رو فروختم من هم گفتم خوب من هم ماشین فروختم من هم طلا فروختم پس اندازم رو دادم عیدی پارسال سنواتم و ... میگه ماشین تو که قیمتی نداشت به خدا اگه الان قضیه بچه نبود همین الان واست یه ماشین میخریدم ...

    میگه موقعی که خواستیم ماشین بخریم به من گفتی ماشین رو به نام من بزن من نمیتونم زنم رو هی از این تعویض پلاک به اون تعویض پلاک از این محضر به ا ون محضر و ... ببرم من دوست ندارم گفتم خوب این ماشین هم با هم خریدیم ... میگه همیچی میگی انگار از خونه بابات آوردی بعد خودش متوجه شد که حرف بدی زده گفت نه من نه تو از خونه بابامون هیچی نیاوردیم تلاش دوتامونه هرچی تو زندگیمون داریم بعد گفت من هیچی تو این زندگی به نام تو نمیزنم الان هم این خونه رو میفروشم پول تو رو با سودش میدم دیگه هم یه قدم تو این زندگی بر نمیدارم از خودم نمیزنم برای تو که من هم گفتم خوب من هم همین کار رو میکنم از این به بعد ...

    من خیلی اروم و مودبانه صحبت کردم همسرم داد و بیداد میکرد بیشتر
    بهش گفتم مگه نمیگی فرقی نداره همه چی مال من و توئه گفت آره گفتم خوب بیا به نام من بزن گفت دوست ندارم تو از من جلو بیافتی گفتم خوب یه وکالت بلاعوض به من بده .... تا این رو گفتم فکر کنم همسرم به انفجار رسید این چه حرفیه که تو میزنی من اصلا روم نمیشه به این قضیه فکر کنم چه برسه به زبونم بیارم من چقدر ... فلانم هیچکدوم از این چیزهائی که تو داری میگی من حتی بهش فکر هم نکردم تو چطوری فکر میکنی تو این 5 سال تو اصلا به من اعتماد نداشتی ... گفتم تو همه این فکرها الان تو ذهنت اومده به من هم حق بده که من هم نگران باشم فکر کنم که تو به من اعتماد نداری گفتم تو این حق رو باید برای من قائل بشی که همینطوری تو الان ناراحت شدی من هم ناراحت باشم ...

    آخرش گفت من الان زنگ میزنم بنگاه میگم خونه رو بفروشه بهش گفتم با این کار که مشکل ما حل نمیشه چرا میخوای همه چیز رو خراب کنی گفت نه من دیگه با تو هیچ شراکتی نمیکنم و ... گفت تلفنم الان خاموش میشه و خاموش شد ...

    فکر کنم نباید اسم وکالت بلاعوض رو می آوردم ...
    همسرم از اینکه من تو زندگی ازش جلو بزنم میترسه
    یه حس مرد سالارانه داره که زن نباید همه جا همراه مرد باشه این کارها کار مرد خونه است و اونه که مدیریت میکنه و زندگی رو به اوج میرسونه زن نقشی نداره ....
    عجب گیری افتادم اومدم ثواب کنم کباب شدم ... تازه تمام کاسه کوزه ها سر من شکست که تو به من اعتماد نداری

    به من میگه که تو با این حرفات به من نشون میدی که یه نقشه ای زیر سرت هست .... و من نفهمیدم منظورش چیه و چه نقشه ای زیر سر من میتونه باشه ...

    حالا من چیکار کنم
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  12. 2 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 18 اسفند 92), toojih (دوشنبه 19 اسفند 92)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    یه سوالی پیش میاد این آرامش تا کی هستش تا چه زمانی؟تا وقتی که شما اینجوری برخورد کنین و کوتاه بیاین؟
    به نکته خیلی ظریفی اشاره کردید و فکر من رو خیلی مشغول کرد این حرفتون ... این 5 سال رو مثل فیلم سینمائی از جلو چشمام گذروندم ... به این نتیجه رسیدم هر وقت من اعتراض نکنم هر وقت من راضی باشم همه چیز آرومه ولی اگه من یه اعتراض در هر مسئله کوچیک و بزرگ بکنم همسرم ناراحت میشه


    [SPOILER]
    کد PHP:
    رابطتتون با ایشون چطورهست؟و آیا در مورد حقوق و اینکه این حقوق کجا خرج بشود با هم صحبت کرده بودید دوران خواستگاری و عقد؟ 
    [/SPOILER]
    رابطمون خدا رو شکر خوبه تقریبا همسرم کاری به حقوق و در آمد من نداره من پولی واسه خرج خونه نمیدم و فقط یکی از قسطها رو به خواست خودم میدم که قبلا 300 بود و وقتی یکی دیگه از قسطهای همسرم تمامو شد به پیشنهاد خودش من یه قسط کمتر رو که 230 تومان هست رو میدم فقط ولی مثلا به مناسبت یا بی مناسبت واسش لباس میخرم البته اون هم واسه من میخره ولی من بیشتر میخرم و میدونید که لباسهای مردونه اصولا گرانتر از لباسهای زنانه است ... اگه جائی کم بیاره بهش قرض میدم ولی ازش میگیرم بیشتر اوقات ...
    کلا کاری به در آمد من نداره و من رو مجبور به پرداخت چیزی نکرده هرچی بوده با رضایت یا پیشنهاد خودم بوده


    کلا همسرم یه افکار خاص خودش رو داره همیشه از اینکه بخواد دستش تو جیب یکی دیگه باشه فراریه حتی هیچ وقت به پدرش هم رو نمیندازه

    - - - Updated - - -

    ولی فکر کنم امروز با حرفهام ترکوندمش ....

    البته از حسی که بهم وارد کرده و همون حس شکستی که khaleghezy میگن در من از بین نرفته و هنوز سر این حس هستم ...

    دارم فکر میکنم تو خیلی مسائل همسر من یه مرد کاملا عاقل و دانائی هست گاهی وقتی در باره یه موضوعی بحث میکنه خدا رو شکر میکنم که یه مرد روشنفکر به من داده ولی چرا تو این مسئله انقدر عصر حجری فکر میکنه یعنی چی زن نباید خودش رو قاطی کنه یعنی چی که دوست نداره زنش ازش جلو بزنه ...

    دچار یه دو گانگی شدم در مورد همسرم این قضیه چی داره به من میگه چه درسی داره بهم میده ...

    چیزی که جالبه الان نه من به اون اعتماد دارم نه اون به من و اون این رو برای خودش خیلی بزرگتر از من میبینه که من دارم اشتباه میکنم ...

    - - - Updated - - -

    ای وای دارم دیونه میشم ... با توجه به شرایطی هم که من الان دارم نمیتونم به نتیجه برسم که چی درسته چی غلطه ....
    دیگه باهاش تماس نگرفتم اون هم با من تماس نگرفته ...
    عجب چرا این کار رو کرد چرا اینجوری فکر میکنه چرا وقتی عصبانی میشه میزنه همه چیز رو داغون میکنه
    من از محل زندگیم راضی نیستم هر وقت در این مورد باهاش حرف میزنم من رو میکوبه به در و دیوار که تو ناشکری تو قدر داشته هات رو نمیدونی ...
    در مورد هر خواسته ای صحبت میکنم یه جوری حرف میزنه و من رو قانع میکنه یا اینکه به قول شما من به خاطر اینکه این آرامشه تو زندگیمون حاکم باشه کوتاه میام ...

    دلم واسه خودم سوخت ....
    همه این تصمیمات رو همسرم میگیره کجا زندگی کنیم کجا مسافرت بریم مهمون دعوت میکنیم کیا باشن کیا نباشن ولی من گاهی کار خودم رو در مورد مهمون ها انجام میدم ... اگه خسته نباشه میریم بیرون اگه حوصله داشته باشه اگه اعصابش خراب نباشه اگه تو ترافیک گیر نکرده باشه اگه ... ولی اگه اینها رو الان بهش بگم میگه نه اتفاقا برعکسه تو افسار زندگی رو گرفتی دستت و داری من رو میچرخونی فکر میکنه من مرد بودنش رو برم زیر سوال هر وقت به یه چیزی اعتراض کنم داغون میشه ناراحت میشه به مرز سکته هم میره ... احساس میکنم من تو ناراحتی ها از اون قوی ترم ...
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین
    ویرایش توسط malakeh : یکشنبه 18 اسفند 92 در ساعت 15:01

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام بانو ملکه
    من هم وضعیتی شبیه شما دارم من هم برای خونه دار شدنمان همین کارا رو کردم ولی من کارمند نیستم و همسرم همیشه میگه نصف خونه رو به نامم می زنه و ماشین رو هم دلایل همسرتون رو میاره و دقیقا ما هم رو خونه وام گرفتیم که باز خونه به نام همسرم شده و منم هر وقت به همسرم گفتم عصبانی شده....بحث وکالت بلا عضل رو همسرم خودش چند بار گفته که می کنه و نکرده....
    البته همسر من ادم خوبی هست حالا چه به نامم بکنه چه نکنه برام دوست هست و برام همسر و من دوسش دارم و این برام کافیه حتی اگه زمانی به اختلاف با هم بخوریم و او حق مرا ندهد برام مهم نیست به هر حال زمانهای زیبایی که هر زن دوست داشته با یه مرد بگذرونه رو به من هدیه داده این طور که به نزر می رسد همسر شما مرد خوبی هست حتی رو پول شما حساب وا نمی کند تنها ایرادش اینه که از دزون سنتی است حتی اگر به ظاهر روشن فکر باشد...پس به نظر من شما حرفاتون رو بش زدید و این کافیه ...پس به همسرتون تکیه کنید و او را دوست داشته باشید و از این زندگی لذت ببرید بگذارید حس مردی بر او تفوق یابد اون پون مردی کم و بیش خوش فکر است به مرور می شه روی افکارش کار کرد ....
    به نطرم چون بارداری حساس شدی این پاراگراف آخری رو می گما..اخه منم هر وقت با همسرم بد میشم این افکار به ذهنم هج.م میاره ولی یادت باشه ارامش یه زندگی دو طرفه است اون یه خصوصیات خوبی داره که شما رو به این زندگی چسبانده چس افکار مسموم رو از سرتون بیرون کنید....
    بی خیال مال دنیا بچت رو بچسب....فقط یادت باشه خودت رو تو مسایل مالی دیگه دخیل نکنی...باور کن تو این دوره زمون با این خصوصیاتی که از همسرت نوشتی باید قدرش رو بدونی این رفتارش رو هم به حساب بد ذاتی اون نذارید به حساب مرد بودن او بذارید
    ببین من هم کم برا خونه دار شدن تلاش نکردم اصلا نصف خونه مهریه منه جدای اون من طلاهام رو فروختم و سختی هایی کشیدم
    ویرایش توسط کاغذ بی خط : یکشنبه 18 اسفند 92 در ساعت 15:45

  15. 5 کاربر از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (دوشنبه 19 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 18 اسفند 92), malakeh (دوشنبه 19 اسفند 92), toojih (دوشنبه 19 اسفند 92), فرشته مهربان (یکشنبه 18 اسفند 92)

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ممنون hhanie عزیز از همدردیت و صحبتهات ...

    حرفات قشنگ بود و به دل می نشست ...

    من از این ناراحتم چرا همسرم من رو قانع نکرد یه دلیل منطقی واسه من نیاورد چرا قبول نکرد بشینیم در موردش صحبت کنیم دیشب وقتی اومد خونه مثل این افسرده های درب و داغون بود خیلی حالش بد بود ...
    حرف خاصی نزدیم فقط اون به من گفت بلد نیستی حرف بزنی بفرما و بشین و بتمرگ همه یه معنی داره همون مثال بخشش لازم نیست اعدامش کیند رو واسم زد که چقدر یه طرز بیان میتونه در زندگی یه آدم تاثیر بزاره ... گفتم کجای حرفهای من تند و بد بوده که گفت هنوز بلد نیستی حرف بزنی من هم گفتم دیگه بعد از 5 سال زندگی تو هنوز من رو نشناختی ... و دیگه هیچ حرفی در این مورد نزدیم فقط به من گفت شناسنامه ام رو واسم بزار من هم واسش گذاشتم رو میز و صبح اومدم سر کار ... طبق معمول هم بهش زنگ زدم که من شرکتم ... نه ازش پرسیدم کجائی نه پرسیدم چیکار میکنی ...

    دلم بد جور به درد اومد ... نمیتونم یه دفعه قسط ماشین رو قطع کنم نمیخوام لج بازی کنم یا همسرم فکر کنه دارم لج میکنم فکر که کردم گفتم بهتره بگم باید بیشتر واسه خودم پس انداز کنم چون یه مدت که سر کار نرم باید بتونم قسط خودم رو بدم و چون منبع درآمدی هم ندارم باید الان پس انداز کنم تا بتونم از عهده اقساط خودم بر بیام ...
    تصمیم گرفتم دیگه هیچ جائی از زندگیم کمک مالی به همسرم نکنم به قول همسرم دیگه از خودم نزنم واسه زندگی مشترکمون ...
    به قول hhanie من حرفم رو به همسرم زدم اون باید تلاش کنه اعتماد شکسته من رو به دست بیاره ...
    آره مال دنیا ارزش نداره ولی وقتی ببینی ثمره تلاشت نادیده گرفته میشه به آدم فشار میاد ...
    همه را دوست میدارم و همه دوستم میدارند

    او که به ظاهر دشمن است، از در دوستی در می آید، بسان حلقه ای طلائی در زنجیر خیر و صلاح من


    فلورانس اسکاول شین

  17. کاربر روبرو از پست مفید malakeh تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 19 اسفند 92)

  18. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو malake گرامی

    از نظر من نه دقیقا صحبت های بانو هانیه گرامی و نه سختگیری یکدفعه شما

    از من میشنوی وسطش رو در نظر بگیرین بهتره فعلا خواهشا خواهشا دست از حرص خوردن بردارین فعلا بچه مهمترین مسئله زندگیتونه.تمرکزتون رو بزارین روی این مورد جون یک انسان در دستان شماست شما بخندین اون میخنده غصه بخوری اونم غصه میخوره گریه کنی اونم گریه میکنی هرکاری انجام بدی مستقیم در وجود فرزندتون تاثیر داره.
    احساسی که داری رو نه بصورت کامل ولی اونقدری که لازمه درک میکنم ولی فعلا وقتش نیست و در ضمن با این جمله بانو هانیه موافقم که واقعا ارزشش رو نداره زندگی به این خوبی رو بخواین خرابش کنین.

    سختگیری نکن خیلی ولی بجاش اولا حرفتون رو کامل بزنین که حداقل پیش خودت بگی حرفت رو زدی دوما سعی کن خودت رو بکش کنار از مخارج منزل تا جایی که میشه بزارین ایشون اینکارو انجام بدن.نمیدونم حقوقتون چقدره ولی همسر خود من حق تدریسی هستش درسته تازه شروع کرده درآمدش معمولیه ولی همونو از همون اول باهم حرف زدیم واسه خودش خرج میکنه.تا حالا هرچی بود گذشته از این به بعد سعی کنین درآمدتون رو برای خودتون پس انداز و یا خرج کنین.مگر در موارد اضطراری و لازم که زندگی مشترک در خطره

    ولی خواهشا لطف کنین فعلا هر مسئله ای هست بطور کامل بزارین کنار فعلا فقط روی بچه زووم کن خدایی نکرده اتفاقی براش بیوفته زبونم لال اونوقت میخوای چیکار کنی وقتی مادر بشی بچت یه معلولیتی داشته باشه یا عصبی بشه خدایی نکرده جلوی چشات داغون میشی دختر خوب

    پس خواهشا فعلا کاری انجام نده.حالا این موارد رو بیخیال چند وقتشه؟دختر پسره ؟اسم براش گذاشتین
    ببخشید حریم شخصیه ولی دوس داشتین جواب بدین
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : دوشنبه 19 اسفند 92 در ساعت 09:38

  19. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (دوشنبه 19 اسفند 92), malakeh (دوشنبه 19 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:53 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.