به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array

    من خیلی حساسم یا او خیلی بی توجه؟

    سلام.
    مدتی پیش یک نفر پیشنهاد آشنایی بیشتر برای ازدواج داد. بدون اینکه از سمت خانواده اش اقدامی کنه.
    من چون به ایشون مطمئن بودم که پسر خوبیه و قصد بازی دادن نداره قبول کردم .البته با خانواده ام حرف زدم و با اجازه اونها (البته ته دلشون راضی نبود) و تلفنی و یکبار هم حضوری با هم صحبت کردیم. در جلسه حضوری هم به همراه برادرم رفته بودم.
    قرار بود بعد از یک سری صحبتهای اولیه اگر مشکلی با کلیت هم نداشتیم ایشون با خانوادش صحبت کنه. و مراحل بعدی زیر نظر خانواده ها پیش بره.
    خب ایشون که اینطور که گفت با خانوادش حرف زده و مخالفت کرده اند. ظاهرا چون من مدرک ارشد یا دکتری ندارم. و شغل سطح بالا ندارم.
    ایشون هم شرط گذاشته بودند که باید ادامه تحصیل بدی که خب خیلی هم من از این شرط گذاشتن هاشون ناراحت بودم و بخاطر مخالفت خانواده ایشون هم دلیلی نمیدیدم ادامه بدم. در تاپیک قبلی در همین انجمن هم در موردش گفته ام.
    ولی احتمالا بخاطر نیازهای عاطفی !!! ادامه دادم. و البته چون میشناسمش و مطمئنم پسر خوبیه .
    ایشون میگن تا آخر خرداد ماه صبر کنیم تا وضعیت قبولی یا عدم قبولی من در دانشگاه مشخص بشه.

    جدا از شرطهایی که گذاشته اند اخیرا رفتارهایی داره که من خیلی ناراحت میشم. یعنی نمیدونم من حساسم یا ایشون واقعا بی توجه!! گاهی فکر میکنم ایشون احتمالا میخواد بره ولی روش نمیشه بهم بگه یا شهامتش رو نداره بگه.
    اوایل به نظرم میرسید خیلی توجه نشون میده. و اهمیت قائله. ولی الان مدتیه من خطم موبایلم دست خودم نیست. حدود دو هفته ای میشه. ولی این مدت چند بار ایمیلم رو چک کرده ام و دیدم حتی یک ایمیل هم نزده که یه سراغی بگیره ازم.
    یکی دو بار هم تا حالا پیش اومده که قرار ملاقات داشتیم که هر بار کنسلش کرده به بهانه ی کارش یا مسافرت های کاری. در صورتی که بعدش مشخص شده که اصلا مثلا اون سفر رو نرفته.
    رفتارش کلا تغییر کرده. حتی وقتی هنوز خطم دست خودم بود این تغییر رفتارش رو متوجه میشدم.
    وقتی هم ازش ناراحت یشم و ناراحتیم رو بیان میکنم اصلا اهمیتی نمیده و با جملاتی مثل اینها جوابم رو داده:" من مسئول احساسات تو نیستم" یا " باز اعصابت از کی خورده و داری سر من خالی میکنی؟" یا مثلا " از این بحثا خوشم نمیاد و جوابی برای سوالاتت ندارم"
    از طرفی مرتبا میپرسه درس میخونی با نه.؟ و و قتی من میگم خب حوصله درس ندارم. میگه اگه برات اهمیت داشتم همه فکر و ذکرت برآوردن توقعات من بود.
    نسبت به ساعت خوابم هم حساسیت نشون میده. مثلا گفته ساعت یازده خواب باش. بعد اگه مثلا ساعت 12 بفهمه بیدارم میگه چرا بیداری و تو به انتظارات من پاسخ نمیدی و برای خواسته هام ارزشی قایل نیستی. البته میگه بخاطر سلامتیت میگم.

    در کل حس میکنم
    1-هم به شدت کنترل گری داره.(چون به نظرم دیگه ساعت خواب چیزی نیست که یکی دیگه بخواد براش تعیین تکلیف کنه و سر ساعت خاصی خوابیدن جزء توقعاتش از همسرش بخواد باشه!!!!)
    2-بی توجهی به احساسات من داره.
    3- به همه چیز بیشتر از من اهمیت میده.
    4-و چیزی که به نظرم از همش بیشتر داره اذیتم میکنه اینه که نمیره درست با خانوادش حرف بزنه و یک حس بلاتکلیفی شدید دارم که خیلی آزارم میده. ولی توقع داره من صبر کنم تا بعد ببینه اصلا خانوادشو میتونه راضی کنه یا نه.

    میدونم که باید بهش بگم آقا من دیگه هیچ حرفی با شما ندارم مگه وقتی با خانوادتون رسما تشریف بیارید. البته مطمئنم که پسر خوبیه و پاکه.
    اما نمیدونم چرا با تمام دلخوری هایی که ازش دارم ولی یک احساس ملایم نسبت بهش پیدا کرده ام. و فکر کنم همین م نمیذاره قاطع بایستم.

    1-در کل شما فکر میکنید ادامه دادن با این شخص(به فرض این که خانواده اش هم اقدام کنند و راضی باشند) درسته؟ منظورم اینه که من که کلا سطح توقع عاطفیم زیاده، میتونم با آدمی که بی توجهی و بی اهمیتی نشون میده زندگی کنم؟
    آ
    2-اوایل خیلی ابراز علاقه میکرد ولی رفتارش تغییر کرده. به نظر شما این شخص واقعا علاقه ای به من داره یا همش یه بازی بوده و الان میخواد کنار بکشه ولی نمیگه و بخاطر همین بی تفاوتی نشون میده؟

    3-این مدت کوتاه که رفتم سر کار چندین مورد پیش اومده . ولی چون تکلیفم با ایشون مشخص نیست همه رو یه جورایی پیچوندم که دیگه حرفشو پیش نکشن. اما واقعا نمیدونم چی کار کنم. بی خیال این آقا بشم و موردهای بعدی رو بررسی کنم؟ حس میکنم این کار قبل از اینکه تکلیف این قضیه کاملا مشخص بشه یک جور خیانته. نمیتونم.
    یا به نظرتون صبر کنم تا خرداد ببینم چی میشه؟

  2. 7 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 14 اسفند 92), faghat-KHODA (چهارشنبه 14 اسفند 92), nimaaa (پنجشنبه 15 اسفند 92), reihane_b (چهارشنبه 14 اسفند 92), shabnam z (چهارشنبه 14 اسفند 92), toojih (چهارشنبه 14 اسفند 92), میشل (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب پس واسه چی داری ادامه میدی؟!!!

    بعدش یه سوال ببخشید ناراحتتونم میکنم چه مدت از طلاقتون میگذره؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    سلام پوهه جان.
    بهترین راه این هست که بهشون بگید اقدام رسمی کنید و اگه ایشون مبنا رو برای خرداد گذاشتندارتباطتون رو قطع کنید.مثلا خرداد ماه چه اتفاقی قرار بیفته .اگه شما ارشد قبول نشید ایشون هم بیخیال شما میشن اینکه شما خواستگارهاتون رو اجازه بدید بیاد دلیلی بر خیانت نیست . شما هم بقیه خواستگارهاتون رو بررسی کنید .
    فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …

  6. 6 کاربر از پست مفید ستیلا تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 14 اسفند 92), deljoo_deltang (پنجشنبه 15 اسفند 92), faghat-KHODA (چهارشنبه 14 اسفند 92), khaleghezey (پنجشنبه 15 اسفند 92), Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92), shabnam z (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    حس میکنم اصلا دیگه ازدواج جذابیتی برام نداره. آرزویی واقعا ندارم. نمیدونم چی میخوام. نمیدونم از یک چیز متنفرم یا دوست دارم.
    دلم میخواد برم یه جایی که هیچ کسی نباشه. وجودم باعث رنجش کسی نباشه. کسی از من توقعی نداشته باشه. برم تنها برای خودم زندگی کنم.
    اصلا حس هوشیاری نمیکنم. حس میکنم مرده ام. حس میکنم مثل یه تیکه چوبم که زندگی مثل یه رودخونه داره میره و اونو با خودش میبره.
    هیچی برام مهم نیست. دلم هیچی نمیخواد.
    نمیدونم چه مرگمه.
    هیچ آرزویی ندارم.
    الان در شرایطی هستم که واقعا تا آخر عمر مجرد موندن و حتی تنهای تنها بودن هم برام وحشت آور نیست.
    سلام خانم پوه، من بعدازظهر که اومدم این تاپیک جدیدت رو دیدم. چیزی که بتونه کمکت کنه به ذهنم نرسیده. فقط نگرانت شدم و بعدش راستش برای خودم هم نگران شدم و به همین خاطر نگرانی هست که دارم مینویسم. این روزها خیلی اینجور نوشته هایی که قبلا داشتی رو میپسندم و خیلی به حس و حال این روزهام نزدیکه. این حس و حال هر چند یک غم و بیتفاوتی به زندگیم داده ولی راستش اذیتم نمیکنه، تازه بماند که راحت و دلپذیر هم برام هست.

    نگرانیم اینه که من توی ابتدای راهی هستم که تو چند ماه قبل ازش رد شدی و قراره برسم به اینجایی که تو الان هستی. ببخشید ولی فکر کردم لازمه این حس و حال و نگرانیم رو برات بنویسم. امیدوارم بقیه کمکی از دستشون بربیاد تا راه درستی رو انتخاب کنی که اگه قراره همینو ادامه بدی قدرتمندتر ادامه اش بدی یا اگه اشتباهه زیاد به انحراف نری که برگشت سخت بشه.

  8. 4 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 15 اسفند 92), Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92), sara 65 (پنجشنبه 15 اسفند 92), ستیلا (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  9. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    ادامه دادن این ارتباط از ابتدا اشتباه بوده و تداوم بیشتر از این هم اشتباه در اشتباه


    از شما بعید هست با این همه تاپیکهایی که برای نمونه داریم و راهنمایی های کارشناسان و مدیر همدردی را دیده ای اما به اینجور رابطه ای تن دادی .


    اگر ایشون بازه زمانی تا خرداد را از شما وقت خواسته هیچ لزومی نداره با ارتباط باشه اون هم عواطف هم خرج شود . شما به ایشون می گفتید شما تا خرداد تلاشت را برای راضی کردن خانواده ات داشته باش و من را همینی که هستم در نظر بگیر و اگر خواهان هستی اقدام کن . در این فاصله هم اگر بنده موردهای دیگری برام پیش بیاد اقدام به بررسی می کنم یعنی بازه زمانی تا خرداد به این معنی نیست که بنده خواستگارانم را رد خواهم کرد .

    برخورد منطقی و اتفاقاً در جهت شناخت بیشتر تا میزان خواستار بودن و قاطعیت و استقلالش روشن بشه همینی هست که بنده عرض کردم نه راهی که شما رفته ای .

    حال هم خود دانی راه اینی هست که گفتم





  10. 11 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    1234567 (سه شنبه 20 اسفند 92), abi.bikaran (چهارشنبه 14 اسفند 92), asemaneabi222 (پنجشنبه 15 اسفند 92), deljoo_deltang (پنجشنبه 15 اسفند 92), khaleghezey (پنجشنبه 15 اسفند 92), meinoush (جمعه 16 اسفند 92), Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92), sara 65 (پنجشنبه 15 اسفند 92), shabnam z (پنجشنبه 15 اسفند 92), toojih (پنجشنبه 15 اسفند 92), ستیلا (چهارشنبه 14 اسفند 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    به نظر من این رفتاری که شما در پیش گرفتید در ذهن یک پسر رفتار یک دختر اویزون هست و باعث دلزدگی و تردید در انتخاب میشه. منظورم از رفتار اینه که شما با وجود آگاهی از مخالفت خانوادش و عدم توافق بر سر بعضی مسائل با خودش باز دارید ادامه می دید و قاطعیت لازم رو برای تصمیم گیری ندارید و در عین حال به ایشون اجازه میدید که با وجود اینکه هنوز شما رو به عنوان همسرش نپذیرفته باز برای شما تعیین تکلیف کنه . کمی قاطعیت در تصمیم گیری برای هر دختری لازمه.

    پاورقی: شاید لازم باشه کمی هم به این مساله فکر کنی که چرا با وجود اینکه می دونی راهی که داری میری اشتباهه باز اون راه رو میری.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  12. 8 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (پنجشنبه 15 اسفند 92), khaleghezey (پنجشنبه 15 اسفند 92), Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92), sara 65 (پنجشنبه 15 اسفند 92), shabnam z (پنجشنبه 15 اسفند 92), toojih (پنجشنبه 15 اسفند 92), فرشته مهربان (پنجشنبه 15 اسفند 92), ستیلا (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام عزیزم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    1-در کل شما فکر میکنید ادامه دادن با این شخص(به فرض این که خانواده اش هم اقدام کنند و راضی باشند) درسته؟
    جواب این سوال از الان مشخص نیست. چیزیکه مشخصه اینه که ایشون از نظر ویژگی ها و مشخصات اولیه، از نظر شما و خونوادت نمره خوبی گرفته که خواستگاریشو قبول کردید. بنابراین هرموقع با خونوادش اقدام کرد، میتونید یه بازه زمانی ای رو صرف شناخت همدیگه کنید و در نهایت به پاسخ این سوال برسید که چه به لحاظ عاطفی چه از بقیه نظرات تناسب دارید یا نه.

    من دلیلی نمیبینم که بهش جواب رد قطعی بدی. اما رابطه رو کات کن. یعنی بدون پیش ذهن و بدون قضاوت عجولانه و منفی بافی، بهش بگو شناخت شما بدون آشنا شدن با خونوادتون برای من میسر نمیشه (و همینطور شناخت من برای شما) بنابراین هر زمان که شرایط فراهم شد (چه خرداد باشه چه هر وقت دیگه ای) اگه هردو در شرایط فعلی بودیم من دوباره به این موضوع فکر میکنم. ولی تا اون زمان دلیلی نداره که با هم در ارتباط باشیم.

    این مکالمه رو زیاد کش نده، صریح، و آروم و محترمانه صحبت کن. اما توضیح اضافه نده.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    منظورم اینه که من که کلا سطح توقع عاطفیم زیاده، میتونم با آدمی که بی توجهی و بی اهمیتی نشون میده زندگی کنم؟
    نه، فکر نمی کنم شما بتونی با یه آدم سرد ازدواج کنی. اما چیزیکه هست الان هیچ قطعیتی در مورد روحیات این فرد وجود نداره، چون شما امکان شناختش رو نداشتی. و در نتیجه ممکنه نوع توجه کردنش رو نتونی درک کنی یا با تلفن نتونی بفهمی چقدر بهت توجه داره یا نداره. یا اصلا اون دچار سوء تفاهم هایی از رفتار تو شده باشه.

    تو حتی نمیتونی متوجه بشی درمورد خونوادش داره تلاش می کنه یا نمیکنه. یا دلیلش برای کارهای دیگش چیه و چقدر انعطاف داره و غیره....

    ممکنه در یه موردی که الان به نظرت اختلاف دارید، بعدا با یه صحبت به توافق برسید.

    خلاصه اینکه الان در این شرایط نه میتونی به نتیجه مثبت در مورد این فرد برسی و نه منفی.

    پس فقط کاریکه در این لحظه درسته رو انجام بده، بقیش باشه برای زمان خودش.


    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    2-اوایل خیلی ابراز علاقه میکرد ولی رفتارش تغییر کرده. به نظر شما این شخص واقعا علاقه ای به من داره یا همش یه بازی بوده و الان میخواد کنار بکشه ولی نمیگه و بخاطر همین بی تفاوتی نشون میده؟
    نمیشه فهمید...

    بالا توضیح دادم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    3-این مدت کوتاه که رفتم سر کار چندین مورد پیش اومده . ولی چون تکلیفم با ایشون مشخص نیست همه رو یه جورایی پیچوندم که دیگه حرفشو پیش نکشن. اما واقعا نمیدونم چی کار کنم. بی خیال این آقا بشم و موردهای بعدی رو بررسی کنم؟
    بله.

    مورد این آقا رو به زمانی موکول کن که با خونوادش به توافق برسه. و موارد دیگه رو بررسی کن.

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    حس میکنم این کار قبل از اینکه تکلیف این قضیه کاملا مشخص بشه یک جور خیانته. نمیتونم.
    یا به نظرتون صبر کنم تا خرداد ببینم چی میشه؟
    پوه عزیزم،

    تا جائیکه من تو این فضا تونستم تو رو ببینم، تو زیادی حس میکنی! اگه خودت هم موافقی که برداشتم درست بوده، سعی کن یکم کمتر حس کنی و به جاش بیشتر فکر کنی....

    وقتی دو نفر بصورت جدی دارن برای ازدواج با هم آشنا میشن، نباید به کس دیگه ای فکر کن.نه به این خاطر که خیانت میشه (چون وقتی عهدی نباشه، خیانت معنی نداره) بلکه بخاطر اینکه همزمان "نمیشه" دو نفر رو شناخت... تمرکز ذهن لازمه...

    بنابراین مورد این آقا رو فعلا متوقف کن، و به موارد دیگه ای فکر کن که طرف تکلیفش با خونوادش مشخص باشه و بتونید دوره شناخت مطلوبی داشته باشید.

    یه جمله خطرناک هم نوشته بودی:

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    میشناسمش و مطمئنم پسر خوبیه .
    توضیحش نمیدم... ولی به این فکر کن که ریشه ی این حرفت منطقه؟ یا احساس؟


    موفق باشی گلی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  14. 7 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 15 اسفند 92), khaleghezey (پنجشنبه 15 اسفند 92), meinoush (جمعه 16 اسفند 92), Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92), sara 65 (پنجشنبه 15 اسفند 92), toojih (پنجشنبه 15 اسفند 92), ستیلا (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  15. #8
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    خوب پس واسه چی داری ادامه میدی؟!!!

    بعدش یه سوال ببخشید ناراحتتونم میکنم چه مدت از طلاقتون میگذره؟
    سلام.
    من تا حالا ازدواج نکرده ام که طلاقی بگیرم. فقط پنج شش سال پیش یک شکست عاطفی داشته ام.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    سلام پوهه جان.
    بهترین راه این هست که بهشون بگید اقدام رسمی کنید و اگه ایشون مبنا رو برای خرداد گذاشتندارتباطتون رو قطع کنید.مثلا خرداد ماه چه اتفاقی قرار بیفته .اگه شما ارشد قبول نشید ایشون هم بیخیال شما میشن اینکه شما خواستگارهاتون رو اجازه بدید بیاد دلیلی بر خیانت نیست . شما هم بقیه خواستگارهاتون رو بررسی کنید .
    سلام.
    بله منطقی ترین کار همینه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام خانم پوه، من بعدازظهر که اومدم این تاپیک جدیدت رو دیدم. چیزی که بتونه کمکت کنه به ذهنم نرسیده. فقط نگرانت شدم و بعدش راستش برای خودم هم نگران شدم و به همین خاطر نگرانی هست که دارم مینویسم. این روزها خیلی اینجور نوشته هایی که قبلا داشتی رو میپسندم و خیلی به حس و حال این روزهام نزدیکه. این حس و حال هر چند یک غم و بیتفاوتی به زندگیم داده ولی راستش اذیتم نمیکنه، تازه بماند که راحت و دلپذیر هم برام هست.

    نگرانیم اینه که من توی ابتدای راهی هستم که تو چند ماه قبل ازش رد شدی و قراره برسم به اینجایی که تو الان هستی. ببخشید ولی فکر کردم لازمه این حس و حال و نگرانیم رو برات بنویسم. امیدوارم بقیه کمکی از دستشون بربیاد تا راه درستی رو انتخاب کنی که اگه قراره همینو ادامه بدی قدرتمندتر ادامه اش بدی یا اگه اشتباهه زیاد به انحراف نری که برگشت سخت بشه.
    سلام.
    جناب توجیه گرامی...
    هرچند میگید حس و حال این روزهاتون شبیه حس و حال گذشته من هست ولی الزاما قرار نیست شما به این جایی که من الان هستم برسید. امیدوارم و البته فکر میکنم شما به جاهای خیلی بهتری از جایی که من هستم برسید.

  16. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    toojih (پنجشنبه 15 اسفند 92), ستیلا (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    ای کاش یه زمانی،فقط یه نفر، حرفایی که دوستان به شما گفتنو به من میگفت! ای کاش گوش شنوا داشتیمو نمیخواستیم همه چیزو خودمون تجربه کنیم!
    رفتاری که داره باهاتون میشه اصلا در شان شما نیست و مقصر اصلی خود شمایی. وقتی توی رابطه ایم کور و کر میشیم اما یه روزی میاد که نمیتونیم خودمونو ببخشیم که به دیگران اجازه دادیم هرجور که دلشون خواست با ما برخورد کنن. چرا اجازه دادین که براتون شرط بذارن؟؟ چطور به خودش اجازه میده که به بهانه ی مخالفت خانواده ها شما رو توی بلاتکلیفی بذاره؟؟
    اگه یک درصد حدس شما درست باشه و منظور این آقا از این بی توجهی ها این باشه که میخواد بره ولی روش نمیشه، بدون که موندنت توی این رابطه خیلی زشته!
    جبران نیاز عاطفی به قیمت شکستن غرور آدم چه ارزشی داره آخه؟؟؟؟؟

  18. 3 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 15 اسفند 92), shabnam z (یکشنبه 25 اسفند 92), toojih (پنجشنبه 15 اسفند 92)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    ادامه دادن این ارتباط از ابتدا اشتباه بوده و تداوم بیشتر از این هم اشتباه در اشتباه


    از شما بعید هست با این همه تاپیکهایی که برای نمونه داریم و راهنمایی های کارشناسان و مدیر همدردی را دیده ای اما به اینجور رابطه ای تن دادی .


    اگر ایشون بازه زمانی تا خرداد را از شما وقت خواسته هیچ لزومی نداره با ارتباط باشه اون هم عواطف هم خرج شود . شما به ایشون می گفتید شما تا خرداد تلاشت را برای راضی کردن خانواده ات داشته باش و من را همینی که هستم در نظر بگیر و اگر خواهان هستی اقدام کن . در این فاصله هم اگر بنده موردهای دیگری برام پیش بیاد اقدام به بررسی می کنم یعنی بازه زمانی تا خرداد به این معنی نیست که بنده خواستگارانم را رد خواهم کرد .

    برخورد منطقی و اتفاقاً در جهت شناخت بیشتر تا میزان خواستار بودن و قاطعیت و استقلالش روشن بشه همینی هست که بنده عرض کردم نه راهی که شما رفته ای .

    حال هم خود دانی راه اینی هست که گفتم
    سلام.
    ایشون خودشون هم گفتن که اگه مورد دیگه ای پیش اومد بررسی کن. گمان کنم با قطع ارتباط هم مخالف نباشه. و حدس میزنم تغییر رفتارش ممکنه به خاطر کنترل وضعیت باشه.
    راستش م میدونستم اصولا نباید احساسات رو دخیل کنم. ولی چون خیلی دلسنگ و بدبین شده بودم و حس بدی به ازدواج داشتم و یک جور خشن بودن البته بدون پرخاشگری پیدا کرده بودم، اتفاقا سعی کردم به خودم اجازه ی اعتماد و احساس پیدا کردن بدم. که البته شاید منطقی نبوده. اما گمان کنم برام لازم بود.
    کلا این ارتباط تونست منو از یک فاز دو سه ساله ای که به شدت در اون گیر کرده بودم و نمیتونستم خارج بشم ازش، خارج کنه. نمیدونم تغییر مثبتی بوده یا منفی. ولی میدونم تغییر کرده ام.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    به نظر من این رفتاری که شما در پیش گرفتید در ذهن یک پسر رفتار یک دختر اویزون هست و باعث دلزدگی و تردید در انتخاب میشه. منظورم از رفتار اینه که شما با وجود آگاهی از مخالفت خانوادش و عدم توافق بر سر بعضی مسائل با خودش باز دارید ادامه می دید و قاطعیت لازم رو برای تصمیم گیری ندارید و در عین حال به ایشون اجازه میدید که با وجود اینکه هنوز شما رو به عنوان همسرش نپذیرفته باز برای شما تعیین تکلیف کنه . کمی قاطعیت در تصمیم گیری برای هر دختری لازمه.

    پاورقی: شاید لازم باشه کمی هم به این مساله فکر کنی که چرا با وجود اینکه می دونی راهی که داری میری اشتباهه باز اون راه رو میری.
    سلام.
    بله. صحبت شما هم به جا و درسته.

    - - - Updated - - -

    سلام
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    تا جائیکه من تو این فضا تونستم تو رو ببینم، تو زیادی حس میکنی! اگه خودت هم موافقی که برداشتم درست بوده، سعی کن یکم کمتر حس کنی و به جاش بیشتر فکر کنی....

    از نظراتتون ممنونم.و موافقم با نظراتتون.
    البته وازه حس کردن شاید یه کلمه ایه که به کار میبرم برای چیزهایی که فکر میکنم.

    وقتی دو نفر بصورت جدی دارن برای ازدواج با هم آشنا میشن، نباید به کس دیگه ای فکر کن.نه به این خاطر که خیانت میشه (چون وقتی عهدی نباشه، خیانت معنی نداره) بلکه بخاطر اینکه همزمان "نمیشه" دو نفر رو شناخت... تمرکز ذهن لازمه...

    بنابراین مورد این آقا رو فعلا متوقف کن، و به موارد دیگه ای فکر کن که طرف تکلیفش با خونوادش مشخص باشه و بتونید دوره شناخت مطلوبی داشته باشید.

    یه جمله خطرناک هم نوشته بودی:



    توضیحش نمیدم... ولی به این فکر کن که ریشه ی این حرفت منطقه؟ یا احساس؟
    با قطعیت نود درصد میتونم بگم منطق
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara 65 نمایش پست ها
    ای کاش یه زمانی،فقط یه نفر، حرفایی که دوستان به شما گفتنو به من میگفت! ای کاش گوش شنوا داشتیمو نمیخواستیم همه چیزو خودمون تجربه کنیم!
    رفتاری که داره باهاتون میشه اصلا در شان شما نیست و مقصر اصلی خود شمایی. وقتی توی رابطه ایم کور و کر میشیم اما یه روزی میاد که نمیتونیم خودمونو ببخشیم که به دیگران اجازه دادیم هرجور که دلشون خواست با ما برخورد کنن. چرا اجازه دادین که براتون شرط بذارن؟؟ چطور به خودش اجازه میده که به بهانه ی مخالفت خانواده ها شما رو توی بلاتکلیفی بذاره؟؟
    اگه یک درصد حدس شما درست باشه و منظور این آقا از این بی توجهی ها این باشه که میخواد بره ولی روش نمیشه، بدون که موندنت توی این رابطه خیلی زشته!
    جبران نیاز عاطفی به قیمت شکستن غرور آدم چه ارزشی داره آخه؟؟؟؟؟
    اوهوووم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 خرداد 91, 22:27
  2. توجه توجه، سریعا صندوق پیامهای خصوصی خود را تخلیه فرمایید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 تیر 90, 16:22
  3. توجه توجه :نكات بسیار مهم در رویكرد جدید تالار همدردی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 88, 22:57
  4. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.