به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 18:53]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چرا من حق ندارم ناراحت بشم ؟!!

    سلام دوستان گلم
    شاید مشکل من زیاد به نظر شما حاد نباشه، اما واسه خودم هست، از این قرار :
    من و همسرم نامزد هستیم و به هم علاقه داریم، اما مشکلم اینه وقتی ناراحت میشم این قدر همسرم ناراحت میشه و به هم میریزه که گاهی کلا بیخیال میشم احساسم رو بروز بدم .
    یه مال میزنم که البته اینو قبول دارم یه ذره بی منطقی ناراحت شدم ولی خب منم حق دارم یه جاهایی ناراحت بشم هرچند واسه بقیه قابل درک نباشه. با همسرم رفتیم عروسک بخریم بعد از اینکه رفتیم طبقه دوم واسه دیدن هرچی ازش میپرسیدم خب کدوم میگفت نمیدونم یا دستش تو جیبش بود و کلا تریپ بی تفاوت و اینکه انگار یه ذره خستس با اینکه من از خرید اونم عروسک حتی واسه یه بچه کلی ذوق میکنم ! ( اینار واسه اتاق خودمون میخواستیم). وقتی این صحنه رو دیدم ناراحت شدم و هیچی نگفتم گفتم عروسک نمیخوام بریم اونم تعجب کرد و رفتم داخل ماشین نشستم بعد یهو شروع به گریه کرد که چرا الکی ناراحت شدی و این حرفا!! یعنی واقعا این رفتارش واسم عجیب بود . گاهی وقتا هم میگه من ازت توقع ندارم !
    بعدش که اون گریه کرد منم گریم گرفت و یه ساعتی تو ماشین همین طور گذشت، تا اومدیم خونه ما . ولی جلو پدر مادرم اصلا اصلا هیچ کدوم هیچی نشون دادیم و خوشحال و خندون و با هم شوخی میکردیم و کلا فراموش شد ولی روز بعدش گفت شب خوابم نبرده و با خودم گفتم چرا تو بیخودی ناراحت شدی و گفتی دلت شکست.
    من تو خانواده ای بزرگ شدم که مردا موقع خرید چنین رفتاری ندارن، بعد از چند ماه عقد این اولین خریدی بود که با هم رفتیم، یه بارم رفتیم گل فروشی گل ببینیم چون هیچی نگفت اگه چیزی رو دوس داری واست بگیرم و گل نگرفت بازم ناراحت شدم، کلا با خرید مشکل دارم و اصلا دوس ندارم با هم بازار بریم !
    ............................

    همش فک میکنم اون گریه همسرم یه جور اعتراض به من بوده که با اون موقعیت سرباز کرده
    ،دلیل این رفتارش واسم مبهمه . ( من نگاهم یه کم روانکاوانست :دی )
    نظر شما چیه ؟

    پیشاپیش ممنون از همه
    قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛
    این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!
    ویرایش توسط mahtaaab : شنبه 10 اسفند 92 در ساعت 22:12

  2. کاربر روبرو از پست مفید mahtaaab تشکرکرده است .

    alireza35 (یکشنبه 11 اسفند 92)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,370 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    سن هر دوتاتون وتحصیلات وشغلتون چیه؟.موقع خریدواضح وشفاف بگو مایلم این عروسک روبخرم ومیخوام نظرتو بدونم.

    اگه جواب سربالا میده بهش بگو اگه دوس نداری تا یه وقت دیگه بیایم خریدلطفا نظرتوبگو؟

    اگه بخوای به رفتارهای مبهم و نقطه چین با نقطه چین جواب بدی،بعدش بایدکلی انرژی مصرف کنی که منظورش چی بودو بدام "ذهن خوانی" و فعالترشدن"ذهن سطحی خودت"میفتی که دورباطلی ایجادمیشه.

    بنابراین هرچقدرهم طرف مقابلت رفتارمبهم درپیش گرفت شمابررفتاروگفتارشفاف وصریح اصرارکن وخودت این رویه روبگیر.پس الان دیگه فایده نداره فکرکنی نیتش چی بوده،جزو مبهمات گذشته طبقه بندی میشه .باید عبورکنی

    .موفق باشی

  4. 6 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    alireza35 (یکشنبه 11 اسفند 92), asemaneabi222 (یکشنبه 11 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 11 اسفند 92), mahtaaab (یکشنبه 11 اسفند 92), دختر بیخیال (دوشنبه 12 اسفند 92), ستیلا (یکشنبه 11 اسفند 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 18:53]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون جناب امین از پاسختون
    کارشناسی ارشد. دانشجوام و همسرم مهندس. من 24 و ایشون 29
    اتفاقا همین که اگه دوس نداری رو گفتم ولی کاملا رضایت داشت حتی واسه اینکه بریم دوباره برگشت خونه پالتو برداشت که سرما نخوره و خیلی هم خوشحال بود، واسه همین شوکه شدم. آخه من دوس دارم وقتی ناراحت میشم بروز بدم، حق دارم ناراحتی و عصبانیت و غم و همه چی رو بگم، نمیخوام رو هم جمع بشه، دوس دارم همون موقع حل بشه و تموم.
    شایدم مثلا دوس نداره صد تومن پول بده به یه عروسک و...
    همسرم ویژگی های مثبت خیلی زیادی داره، فوق العاده محترمانه برخورد میکنه هم با من هم خانوادم، تا حالا حتی به من تو نگفته، منو تو هیچ کاری اجبار نمیکنه، خانوادش خیلی دوستم دارن، واسه هرچیزی نظرمو میپرسه و ....
    تنها مشکلم اینکه ، نه ماهه ازدواج کردیم همیشه همون رستوران و همون غذا معمولا! یا رفتن به جاهایی که همیشه میریم، اهل تنوع نیس، مثلا فک نمیکنه امشب فلان جا بریم که فرق داشته و باشه و من خوشحال شم، تا حالا حتی یه روسری خودش واسم نخریده و همیشه مامانش هدیه میخره برخلاف منکه دوس دارم خودم شخصا باشم وقتی قراره خانواده واسش چیزی بخرن و همیشه سعی میکنم بهترین باشه، حتی تولدم فک نکرد سوپرایزم کنه (قبلش واسه تولدش کلی برنامه گذاشتم). یا کلا ولنتاین یادش نبود اما من از قبل نقشه میریختم خوشحالش کنم، گل واسم زیاد میخره و همیشه همون گل رز قرمز، اس ام اس من سعی میکنم خیلی صمیمی و کلمات قشنگ بگم ولی فوقش میگه عزیزم !

    قبلا گفتم، همسرم خوبه و دوسش دارم و منکر خوبی های قشنگش نیستم ولی من تو ذهنم یه عشق رومانتیک بود تقریبا ولی خب ... .اسه همین گاهی حس خوبی ندارم از این مسئله.
    قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛
    این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!

  6. کاربر روبرو از پست مفید mahtaaab تشکرکرده است .

    alireza35 (یکشنبه 11 اسفند 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 آذر 93 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-13
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    131

    تشکرشده 275 در 125 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم مهتاب ،
    شما تحصیل کرده هستید ، نباید این قدر روی همچین موضوعی حساس باشید ، شرایط زندگی مجردی شما در منزل پدر و مادر ، کاملا با شرایط زندگی متاهلی متفاوت هست ، اصلا دنبال این نباشید که همون وضعیت قبلی را دوباره شبیه سازی کنید ، این راه کاملا خطا هست و ممکنه به قیمت ایجاد رابطه سرد و کلیشه ای بین شما و شریک زندگیتون بشه.
    باید این موضوع را برای خودتون جا بندازید که ، دیگه وارد یک مرحله جدید از زندگی شدید که نیاز به مراقبت ، فکر، کنترل و مسولییت داره ، شما مرتب باید طرف مقابلتون راهم در نظر داشته باشید . این حق را به ایشون بدید که الزاما به هر چیزی که شما علاقه دارید علاقه نداشته باشه، همینطور شما هم همین حق را دارید ، در غیر این صورت زندگی یا به طرف ترحم حرکت میکنه یا به طرف زجر و عذاب ،، در صورتی که باید یک رابطه لذت بخش دوطرفه باشه.

    ضمنا شما برای ایشون خیلی مهم بودید که ایشون گریه کرده، شما از ابتدا باید زندگی را بر اصول درست پایه گزاری کنید.

  8. 3 کاربر از پست مفید alireza35 تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 11 اسفند 92), mahtaaab (یکشنبه 11 اسفند 92), sara 65 (یکشنبه 11 اسفند 92)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1391-4-16
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    1,489
    سطح
    21
    Points: 1,489, Level: 21
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 62 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دقیقا مشکلت مثل منه...!!! من بعد از 3 سال فهمیدم خودم باید یادش بدم..... ولی نباید انتظار تنوع و سورپرایز داشته باشم... اکثرا اینجور مردا آدم های ساده ای هستن و حتی خیلی از رفتاراشون بعد از یه مدت قابل پیش بینی میشه...!

  10. کاربر روبرو از پست مفید anita1 تشکرکرده است .

    mahtaaab (یکشنبه 11 اسفند 92)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 18:53]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط alireza35 نمایش پست ها
    خانم مهتاب ،
    شما تحصیل کرده هستید ، نباید این قدر روی همچین موضوعی حساس باشید ، شرایط زندگی مجردی شما در منزل پدر و مادر ، کاملا با شرایط زندگی متاهلی متفاوت هست ، اصلا دنبال این نباشید که همون وضعیت قبلی را دوباره شبیه سازی کنید ، این راه کاملا خطا هست و ممکنه به قیمت ایجاد رابطه سرد و کلیشه ای بین شما و شریک زندگیتون بشه.
    باید این موضوع را برای خودتون جا بندازید که ، دیگه وارد یک مرحله جدید از زندگی شدید که نیاز به مراقبت ، فکر، کنترل و مسولییت داره ، شما مرتب باید طرف مقابلتون راهم در نظر داشته باشید . این حق را به ایشون بدید که الزاما به هر چیزی که شما علاقه دارید علاقه نداشته باشه، همینطور شما هم همین حق را دارید ، در غیر این صورت زندگی یا به طرف ترحم حرکت میکنه یا به طرف زجر و عذاب ،، در صورتی که باید یک رابطه لذت بخش دوطرفه باشه.

    ضمنا شما برای ایشون خیلی مهم بودید که ایشون گریه کرده، شما از ابتدا باید زندگی را بر اصول درست پایه گزاری کنید.
    ممنون، حرفتون درسته و قبول دارم
    اینکه گریه کرد خودش گفت نمیتونم ببینم ناراحتی و اینکه واسش مهمم درست، اما من گفتم شاید این ظاهر قضیه باشه. رابطه ی من و همسرم گرم و لذت بخشه، فقط میخوام بهترش کنم، میخوام اگه چیزی هست و من درکش نمیکنم جبران کنم، شایدم خلق و رفتارش همین طوره.
    از طرفی چون دانشجوی روانشناسی ام نمیتونم رفتار آدم ها رو سطحی ببینم، پست اول گفتم یه کم روانکاوانه نگاه کردم، شاید نباید چندان حساس باشم .


    نقل قول نوشته اصلی توسط anita1 نمایش پست ها
    دقیقا مشکلت مثل منه...!!! من بعد از 3 سال فهمیدم خودم باید یادش بدم..... ولی نباید انتظار تنوع و سورپرایز داشته باشم... اکثرا اینجور مردا آدم های ساده ای هستن و حتی خیلی از رفتاراشون بعد از یه مدت قابل پیش بینی میشه...!
    anita عزیزم، ممنون
    ساده یعنی چی ؟
    ولی من هنوز نتونستم همسرم رو درست بشناسم !
    قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛
    این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!

  12. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,370 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عصاره ی همین مطلبی که اینجانوشتی روبه خودش بگو،دریک موقعیت مناسب بهش بگو که دلیلت برای خرید عروسک چی بوده واینو یک کاربچگانه نمیدونی چون بادیدن عروسکها حس خوبی بهت دست میده،


    بگو ازیکنواختی گریزانی وباگرفتن رویه یکنواخت،حس میکنی انرژی هات افول میکنن،و" مهمترازهمه احساس وبرداشتت رواز ابهام اونروزبگو"که چقد مجبورشدی به قضیه فکرکنی وانرژیت بدون دلیل مصرف شده،فکرکردن به این ابهامات وقت گیرباعث میشه وقتی به هم برسیم،کرخت وبی روح بشم ..


    .برای قانع کردن مخاطب وجا انداختن نکته ای در ذهنش لازمه ابتدا اون نکته ومطلب رودر ذهن خودمون مزه مزه کنیم وقتی مطمئن شدیم صحیح هست،اونو باتوجه به مثالهایی که برای ذهن مخاطبت آشناست،جابندازیم درشرایط مناسب ،.بعدازگفتنش حاضرباشیم نظرش روبشنویم واگه نکته مابجابود باتوجه به نوع مطلب بهش وقت بدیم حتی تاچند هفته بعد که روش تمرکزکنه وتبدیل به رفتارو عادت جدید بشه.


    منظورم چکیده پست اول ودومت بود واینکه بهش نگو چون روانشناسی خوندی میخای رفتارشو کالبد شکافی کنی،موضع میگیره واحتمالا احساس نا امنی کنه(البته فکرکنم خودتم قصد نداشتی این جمله رو بگی)

    ویرایش توسط ammin : دوشنبه 12 اسفند 92 در ساعت 00:19

  13. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    anita1 (دوشنبه 12 اسفند 92), mahtaaab (سه شنبه 13 اسفند 92), دختر بیخیال (دوشنبه 12 اسفند 92)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1391-4-16
    نوشته ها
    73
    امتیاز
    1,489
    سطح
    21
    Points: 1,489, Level: 21
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 62 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ساده یعنی تو فکر میکنی دلیل رفتارش چیه؟ درحالیکه اونقدراهم پیچیده نیست، دلیلش همونیه که نشون میده... ما خانوما مرموز و پیچیده هستیم و به این چشم به مردمون نگاه میکنیم ... یه خصوصیتی رو به کار ببند... بذار مثال بزنم، شوهر من اصلا اهل قربون صدقه و حرفای عاشقونه نبود... بعد از یه مدت که من اینکارو میکردم اونم عادت کرد.. واسه یاد دادن هر چیز باید وقت گذاشت... اگه موقع دعوا قهر کنی ، اونم عادت میکنه و دفعه بعد خودش زودتر قهر میکنه و... هر اخلاقی رو میشه بهش یاد داد...! بعدش میبینی ساده تر از اون چیزیه که فکرش رو میکردی ... فقط باید توی ذهنش حک بشه... اون کپی مییره ...
    آدم های ساده سورپرایز کردن بلد نیستن و اگر هم بخوان سورپرایز کنن اونقدر تابلوئن که خودت میفهمی میخواد سورپرایزت کنه...

  15. 2 کاربر از پست مفید anita1 تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 12 اسفند 92), دختر بیخیال (دوشنبه 12 اسفند 92)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    چه جالب دوروز پیش تلویزیون یه برنامه جالبی داشت.

    درمورد همین اختلاف ها بود!

    میگفت با آقایون باید واضح و شفاف صحبت کنی ، یراست اصل مطلب و مستقیم بگی، بگی درخواستت چیه!
    خانوم ها معمولا دوست دارن به جزییات هم بپردازن ، یا آقایون بتونن خواسته هاشونو؛ ذهن خوانی کنن !
    ولی وقتی نمیدونن وقتی زیادی از جزییات حرف میزنین و مستقیم اصل مطلب و بدون حاشیه نمیگین ؛ این باعث کج فهمی آقایون میشه!
    از اصل موضوع منحرف میشن.

    ممکنه اشتباه متوجه بشن که اصلا شما چی میخواین!

    یه مثالی زده بود!

    خانومه با شوهرش داشت حرف میزد میگفت شرکتشون میخواد چند تا نیرو بیرون کنه! شاید منم باشم!
    آقا گفت : خب اشکال نداره ، برات یه کار دیگه پیدا میکنم!

    اینجا خانوم ناراحت میشه و بحثشون میشه!

    خانوم میگفت : یعنی چی مگه من خودم عرضه ندارم کار دیگه ای واسه خودم پیدا کنم؟ من هدفم از بیانش این بود که باهام همدردی کنه ! نه اینکه راه حل بده! من دنبال همدردی بودم!

    آقا میگفت : چراااا خانوما اینجورینن؟ یعنی چی من که چیزی نگفتم الکی ناراحت شد ، خب من میگم این مسله خیلی کوچیکه و پیش پا افتاده اس. مهم نیست اصن راه حلم داره ! ناراحتی نداشت.

    خلاصه آقا میره پیشش و با هم صحبت میکنن و هردو منظورشونو مستقیم میگن! خانوم هم میگه که واقعا چی میخواسته ! گفت نیاز به همدردی داشت نه راه حل!

    هردو خوشحال بودن؛ هردو میگفتن اولین بار بود که همدیگرو درک کردیم و فهمیدیم و اینجوری باهم حرف زدیم! و از این شیوه خوششون اومد! شیوه ای که بدون ذهن خوانی گذشت!


    برای همین خانوم مهتاب عزیز سعی کن همیشه درخواستت و مستقیم بدون حاشیه ، به شوهرت بگی ! بذار بدونه تو چی میخوای.
    انتظار نداشته باش که هنوز اول راه و نشناخته از ذهنت بخونه که در حال حاضر تو چی میخوای و منظورت چیه؟
    باید یه مدت بگذره و شناختش نسبت بهت بیشتر بشه ! بعد کم کم خودش میفهمه که تو الان منظورت از این حرف و کار چیه و چی میخوای!

    من فکر میکنم اتفاق خاصی نیوفتاده. هردو دچار سوتفاهم شدین.

    تو میخوای شوهرت تو خرید باهات همراه باشه ، نظرشو بگه ! هرچند متفاوت اما نظرشو حتما بگه! این برای تو یه حس خوشایندی میاره که انگار برای شوهرت مهمی ! ارزش داری! نظراتت مهمن! کاری که داری میکنی مثه خرید عروسک برای خونتون ، همونقدر برای تو ذوق زده است که برای شوهرتم هست!

    اما شوهرت اینو نمیدونه! شاید اولین بارشه که داره عروسک میخره! (خانومی خودمونیم ها! آخه آقایون و گل و عروسک!!!:))

    بهش یاد بده ، یاد بده که تو از چه گلا و چه عروسکایی خوشت میاد! هنوز نمیدونه!

    شوهرت گریه کرده ؛ چون دیده با چه ذوق و شوقی وارد بازار شدی و به چه سردی خارج شدی! خب عامل سردی تورو غیر خودش نمیبینه دیگه!
    چون همچین قصدی نداشته ، ناراحت شده که عزیز ترین کسشو ناراحت کرده! اونم نا خواسته!

    عزیزم قدر شوهرتو بدون ، و دوباره برنامه خرید بذار !
    اما ایندفعه درست برو جلو! قشنگ خواستتو بهش بگو! بذار بدونه تو چی میخوای!

    عروس خانوم سال جدید پیشاپیش مبارک
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 12 اسفند 92 در ساعت 09:45 دلیل: بولد کردن

  17. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 12 اسفند 92), mahtaaab (سه شنبه 13 اسفند 92)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 18:53]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 89 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    عصاره ی همین مطلبی که اینجانوشتی روبه خودش بگو،دریک موقعیت مناسب بهش بگو که دلیلت برای خرید عروسک چی بوده واینو یک کاربچگانه نمیدونی چون بادیدن عروسکها حس خوبی بهت دست میده،


    بگو ازیکنواختی گریزانی وباگرفتن رویه یکنواخت،حس میکنی انرژی هات افول میکنن،و" مهمترازهمه احساس وبرداشتت رواز ابهام اونروزبگو"که چقد مجبورشدی به قضیه فکرکنی وانرژیت بدون دلیل مصرف شده،فکرکردن به این ابهامات وقت گیرباعث میشه وقتی به هم برسیم،کرخت وبی روح بشم ..


    .برای قانع کردن مخاطب وجا انداختن نکته ای در ذهنش لازمه ابتدا اون نکته ومطلب رودر ذهن خودمون مزه مزه کنیم وقتی مطمئن شدیم صحیح هست،اونو باتوجه به مثالهایی که برای ذهن مخاطبت آشناست،جابندازیم درشرایط مناسب ،.بعدازگفتنش حاضرباشیم نظرش روبشنویم واگه نکته مابجابود باتوجه به نوع مطلب بهش وقت بدیم حتی تاچند هفته بعد که روش تمرکزکنه وتبدیل به رفتارو عادت جدید بشه.


    منظورم چکیده پست اول ودومت بود واینکه بهش نگو چون روانشناسی خوندی میخای رفتارشو کالبد شکافی کنی،موضع میگیره واحتمالا احساس نا امنی کنه(البته فکرکنم خودتم قصد نداشتی این جمله رو بگی)

    ممنونم آقای امین، اون قسمتی که مشخص کردم عالی بود، حتما استفاده میکنم.
    حتما واسش توضیح میدم، چون این افول انرژی که گفتین واقعا همین جوره، من خیلی پرانرژی ام و قبلا بیشتر و اینا باعث شده الان مثه قبل نباشم.
    اتفاقا وقتی یه چیزی میگم اگر شوهرم درکش کنه سعی میکنه رعایت کنه تا ناراحت نشم ولی مشکلم همین جاست که یا من نمیتونم درست بگم یا ایشون درک کردن اون مسئله واسش سخته. همسر من اصلا تو محیط دخترونه نبوده نه خودش خواهر داره نه فامیلای نزدیکش و هم سرکار کاملا محیط مردونست و ساختمون و این چیزا و شاید واسه همین عروسک خریدن به نظرش جالب نیست ...
    درباره کالبدشکافی رفتار، واقعا همچین اخلاقی اذیتم میکنه و خودمم سعی میکنم حساس نشه، مثلا جتی اگه گاهی میگه تو بهتر میفهمی بهش میگم اما تو تجربه و هوشت از من بیشتره .

    یه سوال دارم،این دردو دل کردن یعنی چی به نظر شما، چیا میگن ؟ اقایون چطوری دردودل میکنن؟ چطوری میشه بهشون نردیک تر شد ؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط anita1 نمایش پست ها
    ساده یعنی تو فکر میکنی دلیل رفتارش چیه؟ درحالیکه اونقدراهم پیچیده نیست، دلیلش همونیه که نشون میده... ما خانوما مرموز و پیچیده هستیم و به این چشم به مردمون نگاه میکنیم ... یه خصوصیتی رو به کار ببند... بذار مثال بزنم، شوهر من اصلا اهل قربون صدقه و حرفای عاشقونه نبود... بعد از یه مدت که من اینکارو میکردم اونم عادت کرد.. واسه یاد دادن هر چیز باید وقت گذاشت... اگه موقع دعوا قهر کنی ، اونم عادت میکنه و دفعه بعد خودش زودتر قهر میکنه و... هر اخلاقی رو میشه بهش یاد داد...! بعدش میبینی ساده تر از اون چیزیه که فکرش رو میکردی ... فقط باید توی ذهنش حک بشه... اون کپی مییره ...
    آدم های ساده سورپرایز کردن بلد نیستن و اگر هم بخوان سورپرایز کنن اونقدر تابلوئن که خودت میفهمی میخواد سورپرایزت کنه...
    حرفت درسته عزیزم، باید یاد داد.
    آخه میدونی زیاد دوس ندارم جبهه یاد دادن بگیرم، نمیدونم چرا، بعضی یادگیری ها ناخوداگاهانست، طرف یاد میگیره، ولی بعضی هاش به قصد یاد دادن هست، یه جورایی باید نهادینه باشه از اول .... گاهی شاید اون قدر پیچیده باشه فک میکنیم ساده اند، ولی حرفتو قبول دارم و مرسی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    چه جالب دوروز پیش تلویزیون یه برنامه جالبی داشت.

    درمورد همین اختلاف ها بود!

    میگفت با آقایون باید واضح و شفاف صحبت کنی ، یراست اصل مطلب و مستقیم بگی، بگی درخواستت چیه!
    خانوم ها معمولا دوست دارن به جزییات هم بپردازن ، یا آقایون بتونن خواسته هاشونو؛ ذهن خوانی کنن !
    ولی وقتی نمیدونن وقتی زیادی از جزییات حرف میزنین و مستقیم اصل مطلب و بدون حاشیه نمیگین ؛ این باعث کج فهمی آقایون میشه!
    از اصل موضوع منحرف میشن.

    ممکنه اشتباه متوجه بشن که اصلا شما چی میخواین!

    یه مثالی زده بود!

    خانومه با شوهرش داشت حرف میزد میگفت شرکتشون میخواد چند تا نیرو بیرون کنه! شاید منم باشم!
    آقا گفت : خب اشکال نداره ، برات یه کار دیگه پیدا میکنم!

    اینجا خانوم ناراحت میشه و بحثشون میشه!

    خانوم میگفت : یعنی چی مگه من خودم عرضه ندارم کار دیگه ای واسه خودم پیدا کنم؟ من هدفم از بیانش این بود که باهام همدردی کنه ! نه اینکه راه حل بده! من دنبال همدردی بودم!

    آقا میگفت : چراااا خانوما اینجورینن؟ یعنی چی من که چیزی نگفتم الکی ناراحت شد ، خب من میگم این مسله خیلی کوچیکه و پیش پا افتاده اس. مهم نیست اصن راه حلم داره ! ناراحتی نداشت.

    خلاصه آقا میره پیشش و با هم صحبت میکنن و هردو منظورشونو مستقیم میگن! خانوم هم میگه که واقعا چی میخواسته ! گفت نیاز به همدردی داشت نه راه حل!

    هردو خوشحال بودن؛ هردو میگفتن اولین بار بود که همدیگرو درک کردیم و فهمیدیم و اینجوری باهم حرف زدیم! و از این شیوه خوششون اومد! شیوه ای که بدون ذهن خوانی گذشت!


    برای همین خانوم مهتاب عزیز سعی کن همیشه درخواستت و مستقیم بدون حاشیه ، به شوهرت بگی ! بذار بدونه تو چی میخوای.
    انتظار نداشته باش که هنوز اول راه و نشناخته از ذهنت بخونه که در حال حاضر تو چی میخوای و منظورت چیه؟
    باید یه مدت بگذره و شناختش نسبت بهت بیشتر بشه ! بعد کم کم خودش میفهمه که تو الان منظورت از این حرف و کار چیه و چی میخوای!

    من فکر میکنم اتفاق خاصی نیوفتاده. هردو دچار سوتفاهم شدین.

    تو میخوای شوهرت تو خرید باهات همراه باشه ، نظرشو بگه ! هرچند متفاوت اما نظرشو حتما بگه! این برای تو یه حس خوشایندی میاره که انگار برای شوهرت مهمی ! ارزش داری! نظراتت مهمن! کاری که داری میکنی مثه خرید عروسک برای خونتون ، همونقدر برای تو ذوق زده است که برای شوهرتم هست!

    اما شوهرت اینو نمیدونه! شاید اولین بارشه که داره عروسک میخره! (خانومی خودمونیم ها! آخه آقایون و گل و عروسک!!!:))

    بهش یاد بده ، یاد بده که تو از چه گلا و چه عروسکایی خوشت میاد! هنوز نمیدونه!

    شوهرت گریه کرده ؛ چون دیده با چه ذوق و شوقی وارد بازار شدی و به چه سردی خارج شدی! خب عامل سردی تورو غیر خودش نمیبینه دیگه!
    چون همچین قصدی نداشته ، ناراحت شده که عزیز ترین کسشو ناراحت کرده! اونم نا خواسته!

    عزیزم قدر شوهرتو بدون ، و دوباره برنامه خرید بذار !
    اما ایندفعه درست برو جلو! قشنگ خواستتو بهش بگو! بذار بدونه تو چی میخوای!

    عروس خانوم سال جدید پیشاپیش مبارک
    مرسی دوست خوبم.
    آره، من خواستمو نمیگم چون خونه پدرم درخواست نمیکردم، یا قبلا خودشون انجام میدادن یا چیزی میخواستم خودم میخریدم نمیگفتم پول بدین واسه فلان چیز، الانم نمیتونم بگم، درخواست کردن واسم سخته خب. ولی سعی خودم رو میکنم، از طرفی همسرم هم لابد درخواست کردن رو دوس داره.
    حالا از حق نگذریم همسرم واسم گل خیلی میخره، مثلا نه ماهه عقد کردیم، همیشه ماهی دو سه بار واسم گل میخره.
    واسه گریه خودمم به همین نتیجه حرفت رسیدم.
    این دفه رک و راست میگم و سعی میکنم اینجوری نشه ولی واقعا اینجوری واسم سخته، من همون توقع ذهن خوانی رو یه ذره دارم، دوس دارم طرفم خلاقیت داشته باشه من معلمی نباشم که هی بگه این و اون.

    ممنون عزیزم، عید شما هم پیشاپیش مبارک، با آروزی بهترینها واست
    قدرتِ کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛
    این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق !!

  19. 2 کاربر از پست مفید mahtaaab تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 14 اسفند 92), anita1 (شنبه 17 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.