سلام به همه عزیزان
من 25 سالمه قبلا دوبار طلاق گرفتم خیلی دختر حساسی هستم ..
همسراولم 8سال از من بزرگتر بود اما تک پسربود دانشجو بود و کار نداشت سه سال توی عقد بودیم بخوام راستشو بگم واقعا عاشقشم اما متوجه شدیم اعتیاد داره همون اوایل خیلی کمکش کردم نتونست ترک کنه اون زمان من 17سالم بود شوهرم25 سالش بابخشش مهریه ام جداشدم...
23سالم بود بافردی غریبه ازدواج کردم از خودم 14سال بزرگتر اونم قبلا طلاق گرفته بود ویک دختر 9ساله داشت خیلی هم عجله داشت برای اینکه سرخونه خودمون بریم اصلا زمان عقد نداشتیم وزودرفتیم زیر یک سقف..
چشمتون روز بد نبینه که من چی کشیدم شوهرم خیلی اجازه میداد مادرش و خواهرش دخالت کنن توی زندگیمون به طوری که مادرش زنگ میزد به من میگفت برای مهمونی چی بپوشم..جایی میخواستیم بریم مرد38ساله از مادرش باید اجازه میگرفت..
دست بزن داشت شکاک بود همش من و توی خونه حبس میکرد تا اینکه به بدبختی بعد از هشت ماه جدا شدیم..
الان من نمیدونم بااین بلاهایی که برسرم اومده ایا واقعا میتونم خوشبخت بشم؟؟ من دختر اخر خونه ام و بامادرم که مسن هست زندگی میکنم نه تفریح دارم نه سرگرمی
اصلا دلم نمیخواد بامردها حرف بزنم میترسم
باید چیکارکنم انتخاب درست چیه همیشه مجرد باشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)