من
سن:بیست و دو سال تحصیلات:کارشناسی
ویژگی های اخلاقی:با احساس و مهربون،به اطرافیانم عشق می ورزم،کینه ای،زود رنج،علاقه به پیشرفت،و از منفعل بودن بیزارم.
همسرم
سن:سی و دو تحصیلات:دیپلم
ویژگی های اخلافی:بسیار با احساس،تقریبامهربون،علاقه به ارتباط با دوستان( زیاد از حد)،دارای تلاش و پشتکار،ساده اهل دروغ و....
شباهت ها و تفاوت ها:
از نظر فرهنگی و ظاهری و تحصیلات من بالاتر ازهمسرم هستم گرچه این تفاوت ها به جز تفاوت فرهنگی که ریشه اصلی مشکلات ماس اهمیتی برام ندارن.
خانواده ی شوهرم مرد سالار هستن و ما نه.
مشکلات ما:در ابتدا راضی به این ازدواج نبودم واز همسرم و خانوادم فرصت بیشتری خواستم برای اشنایی که این فرصت به من داده نشد و تو عمل انجام شده
قرارگرفتم.البته لازم به ذکره که من کاملا واقف بر این مساله هستم که قدرت تصمیم گیری ندارم.
تفاوت فرهنگی ما بسیار فاحشه.شوهرم و خانوادش ازفحش های رکیکی استفاده می کنن که من با شنیدنشون شاخ در میارم و شرمزده میشم.
منظورم فحش های ناموسی که به شوخی به همدیگه میگن و بد نمی دونن.شوهرم قبل از ازدواج چندین دوس دختر داشته ورابطه جنسی هم داشته و
اهل مشروب بوده و خانواده من با اگاهی کامل باازدواج ما موافقت کردن وبه من هم نگفتن و من چن روز مونده به عقد متوجه شدم که دیرشده بود.
البته الان کاملا پاک هستن.ازدواج ما کاملا سنتی بود.
مشکل اصلی:تقریبا بیست روز بعد از ازدواج متوجه خیانت همسرم شدم.با یه دختری ارتباط اس ام اسی داشت در حد بسیارعاشقانه.
من بسیار ترسیده بودم و ناراحت.موضوع رو بابرادرش در میون گذاشتم.مساله به ظاهر حل شد.من تازه داشتم به خودممیومدم که متوجه خیانت دومش شدم.
چهار ماه پیش.ما نه ماهه که عقد کردیم.
به هیشکی نگفتم ولی بدجور شکستم.مشاوره رفتیم وقول داد اخرین بارش باشه.
چهار ماه گذشته و من هنوز دل شکستم.هر وق میپرسم چرا اینکارو کردی؟
میگه رابطه کاری بوده.
در حالی که کار اون هیچ ارتباطی با خانوما نداره و بر فرض هم که ربط داشته باشه فک نکنم نیازی باشه به هر خانومی که باهاش رابطه کاری برقرار می کنه بگه عشقم...
چطور ببخشمش؟هر موقع در موردش حرف می زنم ناراحت میشه.
من اعتقاد دارم که رابطه ای که خراب شده دیگه خراب شده و به هر قیمتی هم به رابطه ای که ازارم بده ادامه نمی دم
.ولی بهش علاقه دارم. سر در گمم.ببخشید طولانی شد.
این مشکل اصلی من بود مسایلی از قبیل بی اعتنایی و سردی مقابل خانوادش یا پررو بودن و همه چی رو ساده انگاشتن و ولخرجی هم داریم.
ولی مساله اصلی اینه که نمی تونم ببخشمش.چیکار باید بکنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)