آقا منصور ؛برادر خوبم من درست فهمیدم؛ذهن شما به یک موضوع گیر داده و نمی تونه اصل ماجرا را درست ببینه.
شما گفتین:
حرفای شما کاملا درسته.
خانم من به جز تو چند موردی که گفتم و برام خیلی اهمیت دارند تو بقیه موارد خوبند.
از جمله اینکه صبور و منطقیه، مذهبیه، بهونه گیر نیست. نظر من خیلی براش مهمه مثلا تو خریدهای بیرون حتما لباسش رو مناسب با نظر من میخره. تو کاراش زیاد از من اجازه می گیره. خیلی سعی میکنه اونجوری باشه که من میخوام. با اینکه من تو این مدت خیلی از عیب و ایراداتش رو بهش گوشزد کردم ولی اون نه پیش من نه پیش خانوادش از من بدی نگفته و به جز محبت از من انتظار دیگه ای نداره. وحتی زمانی که خانواده ها متوجه قضیه شدند به خانوادش گفت اگه اوضاع درست بشه باید همه این اتفاقا رو نادیده بگیرند وگرنه جلوشون وامیسته.
واقعا این دختر بزرگوار هستن!خیلی بزرگوار! من خودم اعتراف می کنم اگه در شرایط او می بودم اصلا نمی تونستم همچین برخوردی داشته باشم!(کاملا صادقانه گفتم)
مطمئنید ایشون دارن بچه گانه رفتار می کنند؟
شما گفتین:
هدف اصلی من از ازدواج در واقع این بود که از تنهایی دربیام. ولی خانمم تا حالا نتونسته این خلا رو برام پر کنه. مثلا در مورد کار، درس، دوستان و این جور مسائل معمولی تا حالا از من هیچ نپرسیده و هر زمانی هم که من قصد بیان اونا رو داشتم هیچ عکس العملی از ایشون ندیدم مثل اینکه کلا تو یک فاز دیگه ست.
آیا شما این موضوع را با ایشون مطرح کردین؟ایشون باید از کجا متوجه می شدن؟
آیا شما یه مقدمه چینی کردین بعد هیچ واکنشی ندیدید؟
آیا به خودشون گفتین که دوست دارید ازتون دلجویی کند و از کاراتون پیگیری کنند؟
من حدس می زنم با توجه به اینکه شما گفتین تو همه کار ازتون اجازه می گیره؛بنده خدا می ترسه که کارش فضولی به حساب بیاد و شما را ناراحت کنه!!!
می ترسه نظری بده و شما فکر کنید که بچه هست!
به نظرم کاملا در این مورد احساستون را باهاش در میون بذارید.
شما گفتین:
احساس می کنم با یک بچه طرف هستم که فقط باید نازشو بکشم و اون از کارای بزرگترا اصلا سر در نمیاره.
خب معلومه که باید نازشو بکشید.اصلا خانم ها ذاتا نیاز دارن یک مردی پشتیبانشون باشه.خودشون را براشون لوس کنن و حس ترحمشون را برانگیزن!
شما فکر می کنید من که این قدر تو این تالار منطقی هستم و دیگران فکر می کنند جدیم(شاید در محیط بیرون آقایون هم همین فکر را در مورد من داشته باشن)
می دونید از مهمترین انتظاراتم از همسر آیندم اینه که خیلی آدم عاطفی باشه و نازم را بکشه!اصلا اگه این جور نباشه نمی تونم تحمل کنم.از ازدواج باهاش پشیمون می شم.
لطفا تاپیک زیر را بخونید تا ببینید خیلی از این رفتارهای خانم ها جلوی شوهرشون عادیه و فقط هم جلوی شوهر این حس به آدم دست می ده !
اینا بچه بازی نیست که!اگه اینا بچه بازی باشه من خودم کودک 2 ساله هستم.
شما گفتین:
نمیخوام فکر کنید که دارم مقایسه می کنم ولی خیلی از خانم های همکار و سایر دوستانم شناختشون نسبت به من به نسبت بیشتر از شناخت اون هست و این منو خیلی اذیت می کنه. کلی بگم اصلا همدرد و هم صحبت و دوست هم نیستیم.
دقیقا شما دارید مقایسه می کنید.آخه رفتارهای یک خانم جلوی یک مرد نامحرم را میشه با رفتارهای یک دختر جلوی شوهرش اونم تو دوران نامزدی مقایسه کرد؟
خانم های همکار شما خب با شما همکار هستن!طبیعیه که از خیلی موضوعات حتی بدون اینکه حرف بزنید زودتر آگاه بشن.و خب به عنوان یک همکار و اینکه در آینده چشم در چشم هستین و باید با هم همکاری کنید و اگه مشکلی پیش بیاد ممکنه ازتون کمک بخوان؛ با شما همدردی کنند و اظهار لطف بکنند.کاملا طبیعیه.
من می گم شما خودتون باید به خانمتون این حستون را بگید.بگید عزیزم دوست دارم باهم در مورد مسائل کاریم صحبت کنیم.یکم که در جریان کاراتون بشن این قدر بعدا پی گیر می شن که پشیمون می شین.(آقایونی هستن ازاینکه وقتی از سر کار میان و خانمشون ازشون سوال می کنه ناراحت می شن و بهشون حس بازپرسی حتی دست می ده.خیلی از مشاورا می گن که خانم ها زیاد تو کار همسرتون مستقیم دخالت نکنید.شاید این بنده خدا این موضوع را از جایی شنیده یا ترسیده که شما این طوری باشید.نخواسته شما را ناراحت کنه.البته منظور مشاوران را اشتباه متوجه شده)
راستش یک سری پیشنهادات هم براتون داشتم که می ذارم بعدا که بیشتر صحبتاتون را گفتین براتون بگم.و یکم هم بیشتر در موردشون فکر کنم
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)