به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon17 آخه به شوهر منم میگن مرد؟

    سلام دوستان
    خیلی دلم گرفته و نمیدونم چیکار باید بکنم
    مادرشوهرم اصلا رفتار خوبی نداره.کلا اینمدلیه. فرهنگش پایینه.منم چون میدونم دست خودش نیست ازش توقع برخورد خوب نداشتم.اما این سری اوضاع فرق کرد
    یه حرفهایی زد که داشت حالم بهم میخورد. جالبیش اینجا بود که همسرمم از مادرش دفاع میکرد
    مثلا ما رسم داریم که خرج عقد رو پسر میده.فقط هم در حد میوه و شیرینی هست.اما رسم اونا مراسم عقد با خانواده ی دختره و شام میدن
    دختر خودشون تازه عقد کرده و اونا هم واسه عقدش خودشون خرج کردن اما بخاطر خساستشون فقط 30 نفر دعوتی داشتن! حالا هم عقد دخترشونو توی سر من میکوبن که ما شام دادیم ولی شما حتی خرج عقدو هم ندادین! هرچی میگم شما دختر از فلان شهر گرفتید باید هم به رسم دختر برید، به خرجشون نمیره
    بابای من واسه عقدمون یه پلاک و زنجیر دادن به داماد که پلاکش یه فروهر بود. مادرشوهرم این سری میگفت ماهم میتونستیم واسه دومادمون از این فروهر سبک ارزونا بخریما! اما 6میلیون دادیم گردنبند! آخه آدم چی میتونه بگه به این آدما؟!
    جالبیش اینجاس که اینهمه حرف مادرشوهرم زد، شوهرم عین خیالش نبود. یه بار برنگشت به مادرش بگه آخه مادر من این حرفها چیه میزنی؟ تازه انگار حرفهای دل خودشم بود
    این سری رفتیم مشهد،حالا بماند که چقد اذیتم کرد ، یه روسری واسه مامانم خریدم 10تومن واسه مامان اونم یه شال خریدیم 16 تومن. بعد که اومدیم مادرشوهرم میگه ببین چه داماد خوبیه واسه مادرزنش سوغاتی خریده؟ انگار نباید میخریده!به چشمش خییییییییلی بود.انقدی گفت و گفت که شوهرم شبش بهم گفت اینهمه(!) واست سوغاتی خریدم پولشم خودم دادم!
    خیلی اذیت شدم
    دیگه طاقت ندارم
    آخه زندگی با پسری با 30 سال سن، که هنوز بچه ست و به حرف مامانشه(اونم مامانی که به شدت از بیماری خساست رنج میبره تا حدی که با همه قطع ارتباط کرده) کار درستیه؟ بعضی وقتا احساس میکنم با مادرشوهرم ازدواج کردم! مادرشوهری که خسیس و بی فرهنگ و بیادب و پر مدعاست
    از خساست هاشون اگه سوای داشتید درختمتم
    درضمن اینم بگم که به خاطر نصیحتای باباش واسم گاهی پول میریزه اما این سری منتشو سرم گذاشت و گفت خرجتم من دارم میدم.خیلی دارم به بابات حال میدم و...
    آخه به اینم میگن مرد؟
    ویرایش توسط negar1987 : سه شنبه 29 بهمن 92 در ساعت 14:27

  2. کاربر روبرو از پست مفید negar1987 تشکرکرده است .

    روزیتا (یکشنبه 25 خرداد 93)

  3. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    با سلام

    عنوان را مبهم انتخاب کرده اید و گویای مشکل شما نیست . لطفاً عنوانی که گویای اصل مشکل شما باشد را تنظیم کرده از طریق لینک تماس با ما در بالای صفحه یا کلید گزارش در پایین پستتان ارسال دارید تا جایگزین عنوان کنونی شود و بعد از تغییر تاپیک باز شود


    با تشکر





  4. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    روزیتا (یکشنبه 25 خرداد 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.