به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نحوه رفتار با مردی که به تحریک خونوادش، زن رو مقابل خودش میبینه(تردید در لحظات آخر)

    سلام دوستان
    من در دوران عقد هستم. تاریخ عروسی و کارای اولیه رزروها انجام شده. عقلم میگه باید از شوهرم جدا شم ولی فکرشم داغونم میکنه.فقط به این امیدم که با زیر یه سقف رفتن بهتر بشه. کوچکترین حرمت و ارزشی بینمون خصوصا از طرف اون نیست. ایشون قبل ازدواج و اوایل ازدواج خودشو ازم پایینتر میدید و واقعا هم بود ولی الان یه تغییری تو زندگیش که کمک منم توش دخیل بوده باعث شده خودشو ازم خیلی بالاتر ببینه و حس میکنم فک میکنه براش کمم!!!
    ایشون منو مقابل خودش میدونه و خونوادشو کنارش. مدام ازلفظ من و تو و مال من و مال تو استفاده میکنه با اینکه بارها نصیحتش کردم که دیگه ما و یکی شدیم. همونقدر که به من نفرت و کم گذاشتن عاطفی و مالی و کم کاری تحویل میده به خونوادش که قبلا باهاشون بد بود و تازه بعد اون تغییر تو زندگیش باهاشون خوب شده، محبت و کمک از هر لحاظ نثار میکنه. در ضمن خونوادش با من خیلی بدن و دوست ندارن هیچ رفت و آمدی بینمون باشه چه با شوهرم چه با خودشون.
    خیلی آدم بی منطقیه. به نظرم مشکل روانی هم داره و نیاز به روانپزشک و مشاور، ولی خودشو همیشه بی عیب و نقص میدونه و دائم از خودشو خونوادش میخواد تعریف کنه و در عوض منو تحقیر.
    در ضمن اگه من حرف جدایی رو بزنم شوهرم سه سوته قبول میکنه، ولی من نمیخوام جدا شم میخوام باهام مث قبل خوب شه. هر کاری که فکرشو میکردم امتحان کردم محبت، بیشتر باهم بودن با درخواستم ونزدیک کردن خودم به خونوادش و ... اما همش نتیجه عکس داد. خونوادش خصوصا مادرش که از اول با ازدواجمون مخالف بودن ذهنشو پر کردن از بدبینی به من و خونوادم. واقعا مستاصل شدم، نمیدونم چکار باید کنم تو این چند ماهه باقیمونده عقد. لطفا راهنماییم کنید. خواهشا نه بگید جدا شو چون واقعا تحملشو ندارم و بحث آبرومم هست، نه بگید با هم مشاور برید چون اون ازین رابطه و رفتاراش راضیه و نمیخواد تغییر کنه و ناراحتی منم براش مهم نیست.
    ویرایش توسط rozaa : سه شنبه 22 بهمن 92 در ساعت 01:52

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    گفتی نمی خواهی جدا شی. میشه بپرسم چرا؟

    میشه خصوصیات مثبت همسرم رو نام ببری؟

    میشه از خصوصیات مثبت و منفی خودت کمی بگی؟

    ممنون.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  3. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (سه شنبه 22 بهمن 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    گفتی نمی خواهی جدا شی. میشه بپرسم چرا؟

    میشه خصوصیات مثبت همسرم رو نام ببری؟

    میشه از خصوصیات مثبت و منفی خودت کمی بگی؟

    ممنون.
    با شناختی که از خودم دارم از نظر روحی و جسمی داغون میشم، من سالها عمرو جوونیمو براش صرف کردم، طلاق یه بی آبرویی بزرگیه برای من و خونوادم. به موقعیت کاریمم که واسم خیلی مهمه لطمه میخوره.
    شاید باورتون نشه شوهرم الان برای من هیچ خصوصیت مثبتی نداره. همون خصوصیات مثبتی ازش هم که قبلا دلم بهشون خوش بود الان در رابطه با من نداره و فقط برا خونوادش و غریبه هاست. مثل دلرحمی، کمک کردن در حد توانش، مهم بودن خوشحال کردنم و ...
    من خصوصیات مثبت زیاد دارم ولی شوهرم نمیخواد ببینه و نمیذاره باهاش خوب باشم مثل با احساس بودن و با گذشت بودن، زیبا بودن، تحصیلکرده و دارای موقعیت خوب اجتماعی بودن ، داشتن خونواده مومن و اصیل و تحصیلکرده

  5. کاربر روبرو از پست مفید rozaa تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (سه شنبه 22 بهمن 92)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    بعضی وقتها ما بعضی مسائل برامون انقدر پر رنگ و بزرگ می شوند که کل زاویه دیدمون رو می گیرند و بهمون فرصت نمی دهند تا مسائل دیگر رو هم ببینیم. یعنی به نوعی دچار بزرگنمایی می شویم.در این مواقع چاره کار اینه که احساسات بد رو برای مدتی ساکن نگه داریم، اون مسائل که به نظرمون بزرگند و همه تمرکز ما بر اونهاست رو برای مدت کوتاهی کنار بزنیم تا بتونیم زوایای دیگر رو هم ببینیم. این مقدمه رو داشته باش.

    راستش از جوابی که به سوال نکان مثبت خودت و همسرت دادی و اینکه هیچ نکته مثبتی در حال حاضر در همسرت نمی بینی و اینکه نکات مثبت خودت هم بیشترش در تلاش تو نبوده (مثل زیبا بودن و یا خانواده خوب داشتن) و البته نکته مهمتر اینکه هیچ نکته منفی از خودت نگفتی اینها نشون میده بر عکس اونچه فکر می کنی این احساست هست که میگه نمی تونی با این آقا زندگی کنی نه عقلت، چون دچار بزرگنمایی شدی و از خیلی از زوایا غافل موندی. و دقیقا به این دلیل و دلایل دیگر هست که فکر می کنی در صورت طلاق از نظر روحی و جسمی داغون میشی.

    حالا من برای اینکه کمی بتونی از این حالت در بیایی پیشنهاد می کنم مدتی فرض کن فعلا قرار نیست عروسی کنید و شما این قدرت رو داری که اونو عقب بیاندازی. حالا فقط روی خودت تمرکز کن:

    1- شما برای شادی خودت در روز چه کارهایی می کنی؟
    2- کمی بیشتر فکر کن و نکات منفی خودت رو پیدا کن. حداقل 5 تا.
    3- کمی بیشتر در مورد خصوصیات مثبت خودت فکر کن و لطفا تنها اونهایی که مربوط به زندگی مشترک و رابطه با همسرت هست رو بیان نکن. همه خصوصیات مثبتت به عنوان یک انسان مستقل رو برامون بنویس. (اینکارو در مورد منفی ها هم انجام بده)
    4- رابطه شما با خانواده خودت و پدر و مادرت چگونه است؟ آیا خواهر و برادر داری؟
    5- شما چند سال داری؟
    6- اگر در گذشته میشنیدی که کسی طلاق گرفته چه حسی داشتی؟ چرا؟
    7- چند سال عمر و جوونیت رو برای این زندگی گذاشتی؟
    8- آیا تا به حال به خاط کمکی که به همسرت کردی منتی سرش گذاشتی؟
    9- چرا حاضر شدی با کسی که خودش رو ازت پایینتر می دونه ازدواج کنی؟
    10 آیا پدر و مادرت به ازدواجتون راضی بودن؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  7. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    ammin (سه شنبه 22 بهمن 92), baby (چهارشنبه 23 بهمن 92), rozaa (چهارشنبه 23 بهمن 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون deljoo_deltangجان از توجهی که بهم داری
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    1- شما برای شادی خودت در روز چه کارهایی می کنی؟
    میرم بیرون قدم میزنم، میرم خرید. مطالعه میکنم. میرم اینترنت، و ... البته دوست دارم با همسرم باشم ولی وقتی عدم تمایل اون و خونوادش رو حس میکنم منم سرد شدم و اشتیاقی بهش ندارم و اگرم گاهی پیشنهادی میدم بهش فقط واسه سردتر نشدنشه- کلن آدم شادی نیستم به اون صورت
    2- کمی بیشتر فکر کن و نکات منفی خودت رو پیدا کن. حداقل 5 تا.
    حساس و زودرنج- بی سیاست و رک- شاد نیستم- آدم خوش بین و امیدواری نیستم- دلرحمم- ظاهر و لحن گفتار مهربونی ندارم - دوست دارم شوهرم برام کم نذاره و در حد توانش بهم برسه چه عاطفی چه مادی چه خدمترسانی ولی متاسفانه خیلی خیلی کوتاهی و خودخواهی میبینم ازش- جزئی نگر-سختگیر نیستم- گاهی وقتا زود از کوره در میرم- خیلی وقتا حرفامو سبک سنگین نمیکنم و میزنم که باعث سوتفاهم یا ناراحتی و کینه طرف میشه- غر و نیش و کنایه هم گاهی میزنم وقتی ناراحتم از کسی
    3- کمی بیشتر در مورد خصوصیات مثبت خودت فکر کن و لطفا تنها اونهایی که مربوط به زندگی مشترک و رابطه با همسرت هست رو بیان نکن. همه خصوصیات مثبتت به عنوان یک انسان مستقل رو برامون بنویس. (اینکارو در مورد منفی ها هم انجام بده)
    راستگو- با گذشت- مسئولیت پذیر- وقت شناس-دلرحم- کمک کردن و خوشحال کردن دیگران برام لذت بخشه
    4- رابطه شما با خانواده خودت و پدر و مادرت چگونه است؟ آیا خواهر و برادر داری؟خوبه با مادرم خیلی صمیمیم و با پدرمم خوب ولی سر سنگین و توام با احترام-بله
    5- شما چند سال داری؟ 26
    6- اگر در گذشته میشنیدی که کسی طلاق گرفته چه حسی داشتی؟ چرا؟
    حس بد، فکر اینکه اون زن یا خیلی بد بوده یا بدبخت
    7- چند سال عمر و جوونیت رو برای این زندگی گذاشتی؟9
    8- آیا تا به حال به خاط کمکی که به همسرت کردی منتی سرش گذاشتی؟ بله
    9- چرا حاضر شدی با کسی که خودش رو ازت پایینتر می دونه ازدواج کنی؟
    چون هم بهش عادت کرده بودم هم دوسش داشتم و یسری معیارامو که تو خیلیا نمیدیدم داشت و هم میدونستم با کمک پدرم میتونم اونو به حداقلایی که منو خونوادمو راضی کنه برسونم و اینکارم کردیم ولی متاسفانه قدر نشناسه و همه چیزو فراموش کرده و حتی انکار هم میکنه
    10 آیا پدر و مادرت به ازدواجتون راضی بودن؟
    به خونوادش اصلا ولی به خودش بعدا راضی شدن اونم بیشتر بخاطر علاقه خودم

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی لطفی بهم نداره? دلجوی دلتنگ جان, من که جواب سوالاتونو دادم. شوهرم خیلی خسیس و بدبین شده و رفتارش بامن خیلی بد شده و دیگه حرمتی نذاشته بینمون باشه. خواهشا راهنماییم کنید.

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاید شما درگیر لجبازی شدین
    مثلا در مواقعی که بحث دارید شما از مواضعتون کوتاه نمیاید
    هیچوقت گذشت نمیکنید
    از جادوی محبت استفاده نمیکنید
    انتقادتون رو در زمان مناسب و با بیان مناسب بهش نمیگید
    خیلی رک بودن در رابطه ی عشقی اصلا خوب نیست
    البته اگه بخاطر رفتار خودتون ازتون سرد شده زمان میبره که رفتارتون رو اصلاح کنید و دوباره اعتمادشو بدست بیارید

  11. کاربر روبرو از پست مفید negar1987 تشکرکرده است .

    rozaa (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  12. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خانم رزای عزیز،

    با توجه به تاپیکهای قبلیت و این یکسالی که توی همدردی دارین موضوعتون را مطرح می کنید، کاملا مشخص هست که اشکال اول و اصلی از خود شماست.
    نوشتید که نگیم برو مشاوره، چون شوهرت نمی آد.

    لازم نیست شوهرت بیاد. اگر یک مشاور خوب پیدا کنی و تنهایی بری می تونه کمکت کنه مشکلت حل بشه.
    مشکل از وابستگی شماست
    از شاد نبودنت
    از این که اینقدر به شوهرت چسبیدی و نفس کشیدنت بسته به نفس کشیدن اونه
    من نمی گم همه کار ایشون درسته و مشکلی نداره، ولی قبل از اون، شما خودت مشکل داری
    با هر شوهر دیگه و مرد دیگه ای هم بودی، همین بود.

    برو پیش مشاور و ازش بخواه کمکت کنه از این وابستگی و افسردگی رها بشی. فعلا روی خودت کار کن که قوی و محکم باشی.
    موضوع همسرت را کلا فراموش کن.

    شما داری اون بیچاره را خفه می کنی با چسبیدن بهش، غر زدن، چک کردن، شک کردن، وابستگی، ناله و نفرین، تحقیر کردن، منت گذاشتن و ..... هر چی من خوندم از رابطه تون همین بود!!!

    تمرکز کن روی خودت و رفتارهای خودت. کار آسونی هم نیست. یه عمر اینطوری زندگی کردی، باید تمرین کنی و بخوای تا بتونی از دستش راحت بشی.
    بعید می دونم مشکلت بدون حضور و کمک مستقیم یک روانشناس حل بشه. نمی تونی با تاپیک و مقاله به نتیجه برسی، مگر این که خیلی اراده ات قوی باشه و جدی بخوای این کار را بکنی.
    اما اگر بری مشاوره و مستقیم کمک بگیری انشاله بهتر می شه.

    اگر هم طلاق بگیری و با کس دیگه ای ازدواج کنی این مساله باز تکرار می شه.
    پس فعلا نه به طلاق فکر کن و نه به ازدواج. به خودت فکر کن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    rozaa (یکشنبه 04 اسفند 92), مهربونی... (یکشنبه 04 اسفند 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.