سلام خانم شایسته
همین که ته ته دلتون به طلاق راضی نیست، پس بهتره فعلا به طلاق فکر نکنید. در مسیر ادامه زندگی پیش بریم ، قطعا راه حلهائی وجود دارن که بدون اینکه به عزت نفس (یا غرورتون) لطمه بزنه دوباره در کنار همدیگه زندگی کنید.
خوشبختانه دو راه کار اساسی در تجربه زندگی تون تا حالا وجود داشته که شما هم بهش اشاره داشتید ، من فقط بازگوشون می کنم :
1- محبت همسرتون به شما ، وقتی قبلا انجام داده بالقوه دوباره هم می تونه انجام بده "هرچند از اول اصلا نمیخواستمش ولی بعد ازدواج خ محبت کرد و بهش علاقه پیدا کردم" محبت = ایجاد علاقه
2- "دوست داشتم فقط برای من باشه محدودش میکردم " و این مساله ایه که تو خیلی از خانواده ها دیدم ، و این نوع محبت (یا عشق افراطی ) نمی دونم اسمش چیه ، شایدم عشق نباشه و خودخواهی باشه ، بهرحال هرچی هست مرد احساس می منه که در یه قفس تنگ زندانی شده و تلاش می کنه خودش رو از این زندان نجات بده.
خوشبختانه اینطور متوجه شدم که شما پی به این رفتار و آسیب واردش بردین و همون ترک این رفتار باعث احساس خوبی در عکس العملای رفتاری همسرتون خواهد داشت.
برای شروع دوباره ارتباط ، خودتون بخواید ، مستقیم نه توسط بچه ها. او هم می خواد بدونه که شما دوس دارید که برگرده ؟ بالاخره آخرین پیام رو شما دادید که "دیگه برنگرد" حالا هم می تونید حتی تماس گیرنده هم نباشید ، وقتی که او تماس گرفت با بچه ها صحبت کرد ، شما هم با همسرتون صحبت کنید ، سلام و احوالپرسی کنید ، نه تقاضائی کنید و نه عذر خواهی(اگه براتون سخته) ، اروم اروم زمینه صحبت رو بیشتر کنید ، بقیه قضایا خود به خود حل میشن . او هم برمی گرده خونه . خب اصل قصه از این به بعده. اینکه زندگیتون بهتر میشه یا مثل قبل میمونه به رفتارها و واکنش هر دوتون بستگی داره .
فعلا ظاهر صحبتها نشون میده که شما همه کاره اید، گفتید بره اون رفته ، دوس دارین تا بگید برگرده او برگرده و...
«خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشید زیبایم،
تو ای والاترین مهمان دنیایم،
بدان آغوش من باز است،
شروع کن، یک قدم با تو،
تمام گامهای مانده اش با من…»
علاقه مندی ها (Bookmarks)