سلام
بازم اومدم.دیگه حسابی درمونده شدم.زندگیم شده جهنم برام
اگه تا الان اون از من خوشش نمیومده منم دیگه حالم از اون و زندگیمون بهم میخوره
دیگه علنا با رفتاراش بهم ثابت کرده که از من بدش میاد و دوست نداره باهم باشیم
بیزارم از این زندگی.چیکار کنم؟
دلم میخاد همین الان که نیست وسایلام و بردارم و برم جایی که دستش نرسه بهم
میخام بزارم برم
دیگه خیلی شکستم.خیلی خورد شدم و به روم نیاوردم
کجا برم؟
چیکار کنم؟کی تو این تالار میتونه آرومم کنه؟
حتی به خودکشیم فکر کردم بارها و بارها.اما بخاطر این موجود بی ارزش گناه خودکشی رو به بار گناهام اضافه کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)