رفتارهاي نامناسب هنگام غذا خوردن مادر را كلافه ميكند. گاهي صحنه غذا دادن به كودك بيشباهت به صحنه جنگ مادر و كودك نيست. گاهي مادر متوسل به زور ميشود و گاهي با التماس و خواهش سعي ميكند لقمهاي غذا در دهان بچه بگذارد و حتي براي خوردن غذا جايزه تعيين ميكند. در بعضي از خانوادهها همگي بسيج ميشوند. يكي شكلك و ادا درميآورد، يكي كودك را سواري ميدهد و بازيهاي ديگري مثل اينكه قاشق، هواپيما و يا ماشين است و ميخواهد برود در جايگاه و بالاخره اين كودك لجباز همه را بازي ميدهد و عاقبت غذاي كافي هم نميخورد. در حقيقت اين، مادر است كه در اين جنگ اغلب شكست ميخورد و كودك به لجبازيهايش ادامه ميدهد.
كدام كودك، كدام تغذيه؟
روانشناسان، كودكان را به سه دسته تقسيم ميكنند:
كودكان بدخلق: به طور معمول 10 درصد كودكان در اين دسته قرار ميگيرند.
كودكان راحت: خوشبختانه حدود 40 درصد كودكان در اين دسته هستند.
كودكان ديگر: به طور معمول تركيبي از شخصيت دو دسته ديگر دارند.
والدين كودكان بدخلق به طور معمول احساس خوبي از اين مجادله هميشگي ندارند و احساس ميكنند در اداره كودك خود ناتواناند و از اين مساله در رنج هستند.
هزار و يك پرسش
آيا كودك شما جزو اين دسته است و شما نگران سلامت او هستيد؟ آيا احساس عجز و ناتواني ميكنيد، به طوري كه تصميم گرفتهايد به يك متخصص تغذيه يا روانشناس كودك مراجعه كنيد؟
البته توصيههايي كه در اين مقاله به آنها ميپردازم، تا حدي به شما كمك ميكند چون ممكن است واقعا رفتارهاي شما باعث به وجود آمدن اين مشكل شده باشد.
رابطه ميان شما و كودكتان تا دو سه ماه اول زندگي چگونه بوده است؟ آيا توانستهايد با ارتباطي موثر الگوي خواب و بيداري، گرسنگي و سيري و حالات فيزيولوژيك كودكتان را درك كنيد؟ آيا علايم او را شناختهايد؟ اگر خودتان به دلايل افسردگي يا هر اختلال ديگري توانايي درك اين علايم را نداشتهايد و نتوانستهايد نيازهاي او را كه نميتوانسته بيان كند، درست تعبير كنيد، آيا زمينهاي براي اين جدايي فراهم نكردهايد؟
اگر اين مشكلات درك شده باشند و زود به فكر چاره افتاده باشيد، ميتوانيد با تامل بيشتر و مشاوره با روانشناسان تا حدود زيادي از ادامه اين كنش و واكنش جلوگيري كنيد. گاهي علت اصلي چيز ديگري است.
من نيازهاي ديگري دارم
كودك تا شش ماهگي ارتباط موثرتري با مادر برقرار ميكند. او را ميشناسد و به او دلبسته و وابسته است. حال اگر مادر در دسترس نباشد و يا وقتي كه هست به دليل خستگي و ساير كارهايي كه انجام آنها را ضروري ميداند به كودك توجه نشان ندهد و خلاصه اين رابطه عاطفي مخدوش شود، كودك درست تغذيه نميشود. كودك دلبسته به مادر، به رابطهاي گرم و صميمانه نياز دارد. اين دلبستگي دو طرفه است. براي برقراري همين ارتباط و دلبستگي است كه تماس پوست مادر با نوزاد را در ساعت اوليه پس از زايمان ضروري ميدانند. چون اين عمل روند دلبستگي را سرعت ميدهد. مادر در همان لحظه كه نوزادش را درست بعد از زايمان روي سينهاش قرار ميدهد، احساس ميكند موجودي بسيار نزديك و عزيز مال اوست، از جنس او، از بدن او، از جان او تغذيه شده و عشق و نزديكي بسيار عميقي را حس ميكند. رفتارهاي مناسب مانند در آغوش گرفتن او در هنگام گريه، موجب قطع گريه كودك ميشود چون موجب اعتماد به نفس كودك است. اگر مادري مضطرب و افسرده و نسبت به كودك خود بيتفاوت باشد، اين حالات روي كودك اثر ميگذارد و او را نيز مضطرب ميكند. بعضي مادران ميپرسند كه با وجودي كه به كودك خود عشق ميورزند، هميشه در موقع غذا دادن مشكل دارند. شايد كودك با غذا نخوردن در واقع پيامي را به مادر ميرساند. او ميخواهد از بيتفاوتيهاي، مادر در زمانهايي كه او احساس نياز به مادر ميكرده، انتقام بگيرد چون احساس ميكند و به تدريج دريافته است كه تنها غذا دادن به او از نظر مادر مهم است. او به اين وسيله پيامي را به مادر ميرساند. او در اين پيام ميگويد كه فقط غذا دادن مهم نيست. او ميگويد من نيازهاي ديگري هم دارم. در حقيقت او توجه بيشتري ميطلبد، از مادر، از پدر، از ساير اوليا. گاهي كودك در صحنه جنگ غذا ميخواهد از مادر به دليل بيتوجهيهاي گذشتهاش انتقام بگيرد چون ميداند كه ميتواند به اين وسيله مادر را عصبي و ناراحت كند چون مادرش به ساير نيازهاي او بيتوجه بوده است.
خودتان را جاي كودك بگذاريد كه چنين انتظار توجهي دارد. مادر زماني كه در منزل است، به خصوص اگر شاغل باشد، در فرصت كم ميخواهد به بسياري از كارهاي خانه برسد. كودك به دنبال اوست. او ميخواهد مادر در بازيهاي او مشاركت كند يا با او حرف بزند، به سراغ مادر ميرود ولي اغلب با بيتوجهي و گاهي فرياد مادر مواجه ميشود كه او را به شدت از خود ميراند. ممكن است بعضي جملات مادر را كه «مردم ازدست تو بچه»، «برو بگذار كارهايم را بكنم» و «از دستت خسته شدم» نفهمد ولي احساس تلخي آن را درك ميكند. جملات خشن او را به دنياي تنهايي خودش ميكشاند و از مادر دلگیر ميشود. تنها زماني كه اين دلگيريها را پاي مادر مينويسد و از او انتقام ميگيرد، زماني است كه مادر به سوي او ميآيد و آن هم موقع غذا دادن به اوست. كودك ميداند چقدر براي مادرش مهم است كه او غذا بخورد. كودك گرسنه است ولي ترجيح ميدهد گرسنه بماند با نخوردن، با پرت كردن غذا، با تف كردن و يا فرار از صحنه غذا، بر مادر فايق آيد و به اصطلاح بچههاي امروز، مادر را سركار بگذارد!
مادراني كه شغل خارج از منزل دارند گاهي بيشتر در معرض اين رفتارها قرار ميگيرند و نميدانند چه كنند. براي اين مادران بايد گفت كه در ابتدا مراقب كودك را درست انتخاب كنند. مراقب اگر در منزل و يا در مهد كودك باشد بايد بتواند به نيازهاي كودك پاسخ دهد، اگرچه جاي مادر را نميگيرد ولي دنياي تنهايي كودك را پر ميكند و مادر نيز بايد در كنار او با عشق و علاقه به كودك رسيدگي كند. در تمام مدتي كه در كنار كودك هستيم بايد بهعنوان يك موجود كه در حال ضبط تمام گفتگوها، عكسالعملها، رفتارها و نگرش او نسبت به مسايلي اجتماعي ارتباطي است، بينديشيم. او به سرعت در حال دريافت تمام اين رفتارها و يادگيري و نتيجهگيري است. او از والدين خود الگو ميسازد و چون والدين زمان بيشتري با كودك هستند، نقش مهمي در رفتارها و آينده او دارند. فراموش نكنيم كه غذا دادن يكي از مهمترين عوامل موثر و تقويت كنندههاي رفتاري است، بنابراين بايد دادن غذا زماني باشد كه كودك از نظر عاطفي- رواني و جسمي آماده غذا خوردن باشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)