به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 23:43]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بین خونوادم و عشقم گیر کردم

    سلام,نمیدونم از کجا شروع کنم,واقعا خستم,و نمیدونم چیکار کنم,من یه پسر دانشجوی بیست سالم,بعد از این که با یه دختری دوس بودم و اونم تا میتونست,منوعذاب دادو باهام بازی کردو تا میتونست منو تیغ زد و بعدم ولم کرد,بعدم من و جلوی خونوادم بی اعتبارو بی عابرو کرد,من به خاطر شکست عشقی که خورده بودم,حالمم خیلی بد بود,با یه دختری به صورت تلفنی اشنا شدم,که همه جوره منو کامل کرد,تمام ضربه های اونو جبران کرد ,من اونو خیلی امتحانش کردم,حتی میخواست به خاطر من خود کشی کنه,توروی خونوادش وایساده,منووخیلی دوس داره منم اونو,اما شرایطمون خیلی سخته,اون مال کرمانشاه و من یه پسر تهرانی,دوباری بیشتر ندیدمش,همه ی رابطمون تلفنی,از نظر فرهنگی خیلی متفاوتیم,اون یه خونواده معمولی شهرستانی,من یه پسر تهرانی که تک پسرم هستمو خونوادم خیلی رومن حساسن,منم به خاطرش مجبور شدم توروی خونوادم وایسم,و مجبورشون کردم بریم خاسگاری,دیدمش و ازش خوشم اومد,اما من یه دانش جوامو شرایط ازدواجو ندارم,حتی یه کار درس حسابیم ندارم,خونوادمم مخالفن,همینطور خونواده اون,حتی اوایل خونوادش داشتن موبایل و برا دختر بد میدونستن,من رفتم کرمانشاه برا اشنایی,اما اونا فشار اوردن که زود تر تکلیف معلوم شه و برم خاسگاری و هی پیغام میدن,که چی شد,من چیکار کنم,نمیتونم ازش بگزرم,از طرفی شرایطشم ندارمم,مخالفت دو طرفم با موضوع این که من۴سال دانشجو ام همه چیزو بدتر میکنه,میترسم مخالفت کنن,طرفمم کم طاقت و سر هر چیزی قهر میکنه,واقعا خسته شدم,یه دختری رو دوس دارم که تازه دار دیپلم میگیره,کم سن بودن باعث مخالفت خونواده ها شده,من چیکار کنم,کمکم کنید بچه ها!میترسم کسی رو تو زندگیم که انقدر دوسم داشته باشه دوباره پیدا نکنم,از طرفی توقع خونوادمن که اصلا قبول نمیکنن,مشکلی که باعث شده,تمام فامیلم جولوی این وصلتو بگیرن,اما من نمیخوام خواهش میکنم کمکم کنید,من میخوام برم خاسگاری و یه مدت نامزد باشیم دوسال,بعد دوسالم عقد,به نظر شما عاقلانس,واقعا دوسش دارم,کمکم کنید دوستام!
    ویرایش توسط barobax : چهارشنبه 09 بهمن 92 در ساعت 01:44

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    گفتید این دختر همه جوره من را کامل کرد. یعنی چی؟ چیکار کرد؟

    فکر نمی کنی 20 سال سن برای ازدواج زوده؟

    اگر ازدواج کنی، چطوری می خوای مخارج زندگیت را تامین کنی؟ خونه، خوراک، پوشاک و ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (سه شنبه 15 بهمن 92), khaleghezey (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سلام شيدا جان ايشون كه گفتن تك پسر تهراني هستن.
    ولي اين ازدواج نه درسته و نه عاقلانه شما الان فك ميكنيد بهترين انتخاب هست ولي با شرايطي كه شما از خودتون و اون دختر گفتيد ريسك اين انتخاب بالاست نحوه آشنايي هم كه ديگه هيچي.
    به نظر من اين دختر مثل مرهم بر زخم عشق اولتون بودن كه با مرور زمان مشكلات خودش رو نشون ميده.

  5. 5 کاربر از پست مفید صبوری تشکرکرده اند .

    ayine (چهارشنبه 09 بهمن 92), faghat-KHODA (سه شنبه 15 بهمن 92), khaleghezey (پنجشنبه 10 بهمن 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 23:43]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام,شیدا عزیز,منظورم این بود,که از نظر احساسی و نیاز های یه پسر تونست منو کامل کنه و ثابت کرده که میتونه,درکنارم باشه,ازمم توقعی نداره,درسته همه میگن زوده,اما خوب میترسم دوباره کسی پیدا نشه که در این حد دوسم داشته باشه و منم اونو,اینطوری به فکرم باشه,متاسفانه تو رابطه قبلیم,طرف مقابلم فقط به فکر کندن از من بود وبا چند نفر دیگه هم رابطه داش,منم خودم الان تویه شرایطی گیر کردم,که نمیدونم چه طور واقعا تصمیم بگیرم,ترم سوم دانشگاهم,اما خوب اون تازه دیپلم گرفته,البته از هر نظر بهش اعتماد دارم,از نظر شغلی کارای پاره وقت انجام میدم,ولی قصدم اینه که از الان برای ۴سال دیگه برنامه ریزی کنم,میخواستم ٢سال نامزد باشیم,دوسالم عقد,تا منم درسم تموم شه,اونم درسشو بخونه,تواین مدتم هم دیگرو بشناسیم اما واقعا میترسم,از طرفی نمیتونم این رابطرو تموم کنم,چون واقعا هیچ مشکلی نداریم.

    - - - Updated - - -

    سلام صبوری جان,ممنون از راهنمایت,اما موضوع اینه که من خودمم شک دارمو میترسم,چون اون هنوز وارد محیط دانشگاه نشده,من خودم ترم سه مهندسی پلیمرم,اونم به اسرار و خرج منو خونوادم میخواد بره دانشگاه,وگرنه خونوادش با توجه به فرهنگشون و وضع مالیشون,لازم نیبینن که بره دانشگاه,میترسم وقتی وارد محیط دانشگاه بشه نظرش عوض شه,البته بهش مطمنم,اما خوب,از طرفیم باور کن تموم کردن این رابطه خیلی سخته,اخه ادم مگه چند بار میتونه عاشق شه,اونم بدون دلیل جداشه,میترسم در اینده نتونم واقعا کسی رو از ته دلم دوس داشته باشم,چون بی دلیل گذشتم,اونم یکی که بتونم بهش تکیه کنم,میترسم تو فکرش بمونم,از طرفی از ضربه ای که هردو میخوریم خیلی میترسم,چون اگه خونده باشی به خاطر من خودکشی کرده,دوبار باقرص که به خیر گذشت,یه بارم میخواس رگشو بزنه که خونوادش نزاشتن,من راهی جز نشون کردن ندارم,چون نه میتونم ازش جداشم,ونه میتونم دوس باقی بمونم,چون خونوادش برا دخترشون بد میدونن,حتی داشتن موبایلم بده,یه برادر غیرتیم داره که یه باری باهاش درگیر شده,میترسم از بین بره,خیلی به من وابستس,خودمم که دیگه هیچی,فکر میکنم این تنها راهه,به نظر تو عاقلانس برا ۴سال دیگه اگر خونوادش قبول کنن,یابازم دارم اشتباه میکنم؟
    ویرایش توسط barobax : چهارشنبه 09 بهمن 92 در ساعت 20:39

  7. کاربر روبرو از پست مفید barobax تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (سه شنبه 15 بهمن 92)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    خوش اومدید

    برو بکس عزیز.شما 20 ساله ای.حالا حالا ها فرصت داری واسه انتخاب و از اونجا که پسر هستید ، فرصت انتخاب کردن.نگران نباش.دوباره میتونی عاشق بشی.اما این کاری که الان شما می کنید و تمام عواطفتون رو برای کسی که هیچ تضمینی برای رسیدت بهش نداری اشتباه محض.تجربه کردم.خیلی تلخه.مواظب باش داری اسراف می کنی احساساتت رو.

    خب اینکه خونواده ها مخالفن کاملا منطقیه.من خودم خواهر دارم.اگه یه ادم هر چقدر هم خوب باشه اما شرایط اولیه رو نداشته باشه قطعا در حد خودم مانع این وصلت میشم.حالا اون شرایط اولیه چیه ؟

    شغل مناسب،پس انداز حداقلی،رفع موانعی سربازی،داشتن پختگی لازماستقلال شخصیتی ... .

    اما در مورد اینکه چند سال نامزد باشید و ... .برادر من،این کار نقش بر اب زدن.معمولا در این سن و سال هیچکدوم از طرفین معیارهای درستی ندارن.تازه اگه خونواده ها هم مخالفت کنن میرسیم به یکسری مشکلاتی که بواسطه دوران نامزدی طولانی غیر قابل اجتناب.
    یعنی شما میخوای چند سال همیشه در گیر افکاری مثل این باشی که نکنه تو دانشگاه با یکی دیگه اشنا بشه،نکنه استادش بهش پیشنهاد بده،نکنه،نکنه.... .میدونی چقدر انرژی ازت می گیره.این انرژی رو بذارید واسه ساختن پایه های زندگی ایندتون.

    برو بکس عزیز مخلص کلام بنده اینه،به زندگیت برس.سعی کن تو یه برنامه ریزی درست و زمانبندی شده اون شرایطی رو که هر زندگی برای شروع نیاز داره مهیا کنی.اول از همه یه شغل خوب پیدا کن.مشکل سربازی اگه داری حلش کن.تا میتونی پس انداز کن.جوری باش که اگه الان قرار شد بری خواستگاری یه دختری ، از جواب منفی خونوادش برای نداشته هات نترسی.در واقع خواستگاری نقد بکن.نه نسیه.

    موفق باشید.

    فقط خدا

  9. 3 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 10 بهمن 92), فرهنگ 27 (پنجشنبه 10 بهمن 92), محمد هم دل (شنبه 12 بهمن 92)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 23:43]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام,خدمت دوست عزیزم,فقط خدا,مرسی از راهنماییات,تاثیر گذار بود,امید وارم بتونم,موضوع اینه که از خودم شرمنده میشم,وقتی که به این فکر میکنم یه دخترو به خودم امید وار کردم,حالا باید بیدلیل رهاش کنم,بدون اینکه فکر کنم اینده کسی که دوسش دارم بدون من چی میشه و چیکار میکنه,سخته فکر کردن به این موضوع که ممکنه کسی که اینقدر دوسم داره ودوسش دارم,خوش بخت میشه,اصلا میتونه بدون من درسشو بخونه,میتونه ایندشونه بسازه,من کلید درس خوندنشم,وگرنه خونوادش حتی نمیخواستن دیپلمشو بگیره,من باعثش شدم,سخته عزیز,سخته و سختر وقتی که شما میگی به جای فکر کردن به یه سری افکاری که انرژیتو میگیره,پایه های زندگیتو بساز,اما من اگر جدا شم مطمن باش شرایطم بدتر میشه و هر لحظه با عذاب وجدان وفکر کردن به اینکه چه جوری زندگی میکنه میگذره,هرچی خدا بخواد.انشاالله خیره حتما حکمتی هس.یاعلی
    ویرایش توسط barobax : پنجشنبه 10 بهمن 92 در ساعت 02:18

  11. کاربر روبرو از پست مفید barobax تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (سه شنبه 15 بهمن 92)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    من
    به خاطر شکست عشقی که خورده بودم,حالمم خیلی بد بود,با یه دختری به صورت تلفنی اشنا شدم
    ,که همه جوره منو کامل کرد,تمام ضربه های اونو جبران کرد ,من اونو خیلی امتحانش کردم,
    حتی میخواست به خاطر من خود کشی کنه,توروی خونوادش وایساده
    ,منووخیلی دوس داره منم اونو,اما شرایطمون خیلی سخته,اون مال کرمانشاه و من یه پسر تهرانی,دوباری بیشتر ندیدمش,همه ی رابطمون تلفنی
    ,از نظر فرهنگی خیلی متفاوتیم
    ,اون یه خونواده معمولی شهرستانی,من یه پسر تهرانی که تک پسرم هستمو خونوادم خیلی رومن حساسن,منم
    به خاطرش مجبور شدم توروی خونوادم وایسم
    ,و مجبورشون کردم بریم خاسگاری,دیدمش و ازش خوشم اومد,اما من یه دانش جوامو شرایط ازدواجو ندارم,حتی یه کار درس حسابیم ندارم,
    خونوادمم مخالفن,همینطور خونواده اون
    ,حتی اوایل خونوادش داشتن موبایل و برا دختر بد میدونستن,
    چون اگه خونده باشی به خاطر من خودکشی کرده
    ,دوبار باقرص که به خیر گذشت
    ,
    یه بارم میخواس رگشو بزنه
    که خونوادش نزاشتن,من راهی جز نشون کردن ندارم,چون نه میتونم ازش جداشم,ونه میتونم دوس باقی بمونم,چون خونوادش برا دخترشون بد میدونن,حتی داشتن موبایلم بده,
    یه برادر غیرتیم داره که یه باری باهاش درگیر شده
    ,میترسم از بین بره,
    خیلی به من وابستس
    ,خودمم که دیگه هیچی,فکر میکنم این تنها راهه,به نظر تو عاقلانس برا ۴سال دیگه اگر خونوادش قبول کنن,یابازم دارم اشتباه میکنم؟
    سلام برو بكس
    خطوطي رو كه قرمز كردم بخون .نظر خودت رو به عنوان يك بيطرف بگو بعد من نظرم رو ميگم.
    به نظر من آدم ها وقتي با دلايل منطقي از يك رابطه خارج نشن اون رابطه هميشه مثل يك حسرت يا رويايي كه ميتونست محقق بشه و نشده در ذهنشون ميمونه.
    لطفا بي طرف باش فك كن مشكل يكي ديگه است.

  13. کاربر روبرو از پست مفید صبوری تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (سه شنبه 15 بهمن 92), khaleghezey (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اسفند 92 [ 23:43]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبوري نمایش پست ها
    سلام برو بكس
    خطوطي رو كه قرمز كردم بخون .نظر خودت رو به عنوان يك بيطرف بگو بعد من نظرم رو ميگم.
    به نظر من آدم ها وقتي با دلايل منطقي از يك رابطه خارج نشن اون رابطه هميشه مثل يك حسرت يا رويايي كه ميتونست محقق بشه و نشده در ذهنشون ميمونه.
    لطفا بي طرف باش فك كن مشكل يكي ديگه است.
    سلام خدمت دوست عزیزم,صبوری,مرسی,گاهی اوقات عقل یه چیزی رو تاید میکنه,احساسم یه چیز,ادم نمیتونه نه احساس و رد کنه,نه عقل ,دلایل منطقیه,میدونم که شرایط موجب میشه ما مناسب هم نباشیم,شاید این تصمیم اشتباه و شایدم این راه ,که نباید هیچ وقت میومدم ,اما خوب اومدم حالاعقب کشیدن برای منی که تمام کارم از رو احساسه,شاید به منزله مرگ خودم تموم شه,راستش اینه امیدی برای ادامه,ندارم,راست ترشم اینه,با این همه ابرویی که ازم رفته,نمیخوام همه این تلاشا بینتیجه تموم شه,نمیخوام جولوی تمام کسایی که فقط حقشو نو به رخم کشیدن,تسلیم شم,کسایی که حتی جز حرف درس کردن,برای من مهم نبودنو حتی اگر میمردمم عکس العملی نشون نمیدادن,اما خیلی راحت توزندگی من دخالت کردن,وحالا من از تنهایی و غریب بودن بین این ادما میترسم,بعد از جدایی,سعی میکنم از حرفات و راهنمایی هایی که کردی استفاده کنم,اما واقعا تو حواب این سوال موندم,ادم برای چی زندگی میکنه؟برای گزشتن؟برای پول؟برای علم؟یا برای عاشق شدن و...,من فقط به یه تلفن ج دادم وحالا نمیدونم که واقعا حکمتش چیه؟برای چی باید تا این حد پیش بریم,و با دلایلی مثل پولو خونه و ماشین و سن کم و...دلایلی که با زمان حل میشه,یه عشق وخراب کرد ,ادما برای اینا دارن زندگی میکنن,یا دلیلی مثل دوس داشتن هم و کنار هم بودن,واقعا نمیفهمم,بازم ممنون
    ویرایش توسط barobax : جمعه 11 بهمن 92 در ساعت 16:46

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 مهر 01 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1387-6-19
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    11,511
    سطح
    70
    Points: 11,511, Level: 70
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 167 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    یک سوال ؟ مطمئنی عاشقی یا فقط خیال می کنی که عاشقی؟
    و حالا یک نکته! مشورت رو به کسی میدهند که آن را گرفته و بر رویش فکر کند و بر اساس آن گزینه مناسب رو انتخاب کند.
    در مورد شما فکر و منطقی دیده نمیشه که دوستان بخواهند به شما مشورت بدهند .
    به نظرت زندگی یعنی چی ؟ اگه زندگی رو بخوای با بازیچه های توش تعریف کنی تا آخر عمرت توی عذاب خواهی بود . فکر کن(یکم خواهشا) بچه کوچک بسیاری از اسباب بازی هاش رو از خیلی از موارد با اهمیتی که وجود داره بیشتر دوست داره و حتی آن موارد با اهمیت رو نمیشناسه . تا وقتی که درک و بینشش رشد کنه .
    دوست من اصل زندگی یعنی رشد کردن و متعالی تر شدن .
    بدون که آدمایی مثل شما خیلی فراوان هستند و توی همین فروم هم بگردی عاشقایی مثل شما زیادند .
    در پایان این مطلبی که من قبلا توی یک بحث دیگه دادم رو بخون ! بعضی مواردش شاید بدردت بخوره
    http://www.hamdardi.net/thread28576-2.html#post275610

    امیدوارم موفق باشی
    هر که بی‌مشورت کند تدبیر * * غالبش بر غرض نیاید تیر

    بیخ بی‌مشورت که بنشانی * * بر نیارد بجز پشیمانی
    ویرایش توسط TikTak : شنبه 12 بهمن 92 در ساعت 16:56

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1392-11-04
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,364
    سطح
    36
    Points: 3,364, Level: 36
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    64

    تشکرشده 117 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز یک پیشنهاد رهاش نکن
    اما تنها وتنها به این شرط که تا وقتی که از سر بازی میای به هچ وجه با اون ارتباط نداشبه باشی (نه زنگ نه sms نه دیدار و...) و این موضوع را با ایشون درمیون بذار و بگو بخاطر شریط باید یه مدت دوری همو تحمل کنید(و یه جورایی به غیرت خانوادشم ربطش بده چون مسئله مهمیه) بعد از اینکه از سربازی اومدی دیگه خانواده حتما مشکلی ندارن اون موقع برو خواستگاری
    ولی این پیشنهاد تنها وتنها در صورتی پیشنهاد خوبیه که با ایشون به هیچ وجه ارتباط نداشته باشی.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.