به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 بهمن 92 [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1392-11-08
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    11
    سطح
    1
    Points: 11, Level: 1
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy باید بین نامزدم و خونوادم یکی رو انتخاب کنم لطفا کمکم کنین

    دوستان عزیز سلام، من یه دختریم که ۲۹ سال عمر دارم، داستانمو از اول میگم که شاید بتونین کمکم کنین، ۲ سال پیش از طریقه اینترنت با یه پسری دوست شدم، فوق لیسانس برق داشت از یه دانشگاه خوب و خیلی‌ افکارش به من نزدیک بود فرهنگش با من منطبق و خیلی‌ چیزای دیگه که باهاش خیلی‌ راحت بودم، تصمیم بر گرفتن بورس و رفتن خارج داشت، همین کارو هم کرد، بورس گرفته تو یه دانشگاه خوب کانادا و حالا داره اونجا دورهٔ دکتراشو میگذرونه، من واسه زندگیم یه برنامهٔ دیگه داشتم که با اومدن اون همشو به سمت رسیدن بهش تغییر دادم، این آقا بد قیافه و قدش کوتاهه، بعد از گرفتن ویزا اومد خواستگاریم نامزدیم کردیم که خونوادم با حرف مردم پشیمون شدن، که این پسر چیه اصلا به هرو نمی‌خوره نکشیده به یک سال از هم جدا میشن و از این حرفای الکی، که باعس پشیمونی خونوادم شد و به هیچ عنوانی راضی‌ نشدن، من تصمیم گرفتم که پافشاری کنم و گفتم که من هیچ چیزی به هم نمیزنم و تا امروزم رو حرف خودم موندم، اون رفت کانادا و من اینجا موندم بدون هیچ چیزی فقط با یه انگشتر، نه عقد و هیچی‌، خدایی خودش خیلی‌ خوب و هم خونوادش همش مواظبم بودن، الان داره کارمو درست می‌کنه که برم اونجا و منم بورسیهٔ تحصیلی‌ بگیرم، بهم میگه که واسه زندگی اینجا خودتو حاضر کنی، من هیچ وقت نه به خاطر تو به خاطره هیچ کسی‌ هیچ وقت حاضر نیستم با خونوادت حرف بزنم، نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم از یه طرف خونوادم و مادرم از یه طرف زندگی‌ آیندم و اینکه من یه کار خوب دارم که باید ولش کنم و نمیدونم واقعا اونجا چی‌ در انتظارمه، توروخدا کمکم کنین بگین جای من بودین چیکار می‌کردین، اگه اون از زندگیم بره نمیدونم می‌تونم یا نه

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام hero عزیز،

    به همدردی خوش اومدی.

    از اونجائیکه اسم تاپیکت گویای محتواش نیست، بچه های همدردی اجازه پست گذاشتن ندارن. پس لطفا یه عنوان مناسب انتخاب کن و از طریق مثلث سمت راست (میشه جنوب شرقی هر پست ) عنوان جدید رو گزارش بده تا مدیران عوض کنن.

    متشکرم.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  3. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    hero (سه شنبه 08 بهمن 92), khaleghezey (سه شنبه 08 بهمن 92), فرشته مهربان (سه شنبه 08 بهمن 92)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hero نمایش پست ها
    دوستان عزیز سلام، من یه دختریم که ۲۹ سال عمر دارم، داستانمو از اول میگم که شاید بتونین کمکم کنین، ۲ سال پیش از طریقه اینترنت با یه پسری دوست شدم، فوق لیسانس برق داشت از یه دانشگاه خوب و خیلی‌ افکارش به من نزدیک بود فرهنگش با من منطبق و خیلی‌ چیزای دیگه که باهاش خیلی‌ راحت بودم، تصمیم بر گرفتن بورس و رفتن خارج داشت، همین کارو هم کرد، بورس گرفته تو یه دانشگاه خوب کانادا و حالا داره اونجا دورهٔ دکتراشو میگذرونه، من واسه زندگیم یه برنامهٔ دیگه داشتم که با اومدن اون همشو به سمت رسیدن بهش تغییر دادم، این آقا بد قیافه و قدش کوتاهه، بعد از گرفتن ویزا اومد خواستگاریم نامزدیم کردیم که خونوادم با حرف مردم پشیمون شدن، که این پسر چیه اصلا به هرو نمی‌خوره نکشیده به یک سال از هم جدا میشن و از این حرفای الکی، که باعس پشیمونی خونوادم شد و به هیچ عنوانی راضی‌ نشدن، من تصمیم گرفتم که پافشاری کنم و گفتم که من هیچ چیزی به هم نمیزنم و تا امروزم رو حرف خودم موندم، اون رفت کانادا و من اینجا موندم بدون هیچ چیزی فقط با یه انگشتر، نه عقد و هیچی‌، خدایی خودش خیلی‌ خوب و هم خونوادش همش مواظبم بودن، الان داره کارمو درست می‌کنه که برم اونجا و منم بورسیهٔ تحصیلی‌ بگیرم، بهم میگه که واسه زندگی اینجا خودتو حاضر کنی، من هیچ وقت نه به خاطر تو به خاطره هیچ کسی‌ هیچ وقت حاضر نیستم با خونوادت حرف بزنم، نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم از یه طرف خونوادم و مادرم از یه طرف زندگی‌ آیندم و اینکه من یه کار خوب دارم که باید ولش کنم و نمیدونم واقعا اونجا چی‌ در انتظارمه، توروخدا کمکم کنین بگین جای من بودین چیکار می‌کردین، اگه اون از زندگیم بره نمیدونم می‌تونم یا نه
    سلام دوست عزیز.هیچکدوم از ماها نمیتونیم به شما بگیم برو کانادا یا نرو.اما نکته ای که من متوجه شدم مخالفت خانواده شما هست با اینکه یک مدت نامزد بودید .اون اقا پسر هم از خانواده شما دلخور شدن.اینجا دیگه شما باید سبک و سنگین کنید که میتونید باهاشون زندگی کنید و از طرف دیگه شغل و خانوادتون رو رها کنید.از طرف دیگه شما سعی کنید خانواده خودتون رو راضی کنید به تبع ان اقا پسر هم کوتاه میان .از خانوادهتون شروع کنید و با مادرتون صحبت کنید که من که نمیخوام برای حرف مردم زندگی کنم که حالا اونا نامزد منو تایید کنند یا نه.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    728
    سطح
    14
    Points: 728, Level: 14
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من خانوادتو انتخاب کن
    اون خانوادت بود تو رو به اینجا رسونده
    با چه تعهدی نامزدت فردا نگه تو که از خانوادت و پدر و مادرت گذشتی و روی برگردوندی فردا پس فردا حتما با منم اینجوری میکنی ؟
    بیشتر فکر کن این خانواده هست که واسه آدم میمونه .

  6. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    راهنمایی ندارم ولی واقعا متاسفم واسه جامعه ای که ارزش آدم هاش به قیافشونه و قدشون کسایی که فقط بلدن دیگران رو کوچیک کنن مسخره کنن و بهشون بخندن واقعا متاسفم واسه جامعه ایرانی که اخلاق داره درش نابود میشه.یکی از بزرگترین عوامل طلاق دخالت خانواده هاست چرا واقعا باید اینجوری باشه جرمش چی بوده؟قدش کوتاهه یا چون خوشگل نیست؟!!!!! قیافه نداره یا خوشتیپ نیست ؟!! باید های های به حالا این ملت و سطع فرهنگشون گریست
    ارزش آدما به انسانیتشونه به شرافتشون به اخلاقیاتشون به شعورشون نه قیافه و قد مگه ماندلا خوش قیافست که همه دنیا بهش احترام میزان؟گاندی چی؟مادر ترزا؟ مگه استقفرالله ما حضرت ابوالفضل رو بخاطر قد بلندش و صورت زیباشون دوسشون داریم و بهشون احترام میزاری؟

    هیچی ندارم بهتون بگم ولی فکر کنم خانواده مهمتره خودتی که باید تصمیم بگیری ولی با خانوادت محکم برخورد کن با کسایی که اینقدر بی ارزش هستن که ارزش آدما رو توی قیافشون وق دشون میبینن برخورد کنن بفهمن حق ندارن بهتون امر و نهی کنن و دایه مهربانتر از مادر باشن واسه شمایی که 29سالتونه.میتونی نامزدتونم انتخاب کنی ولی مطمئن باش با این دید خانوادت مشکلاتی در آینده واست بوجود میاد مگه اینکه بتونی باهاشون بشینی منطقی حرف بزنی و راضیشون کنی یکی از دوطرف رو.

    خوشحالم بانو hero برای این دیدگاهتون ایشالله هر تصمیمی میگیری خوشبخت بشین الهی آمین

    راستی نظر خودت در موردش چیه یکم در مورد ظاهرش صحبت کن و خصوصیات اخلاقی خودش و خانوادش
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 08 بهمن 92 در ساعت 19:10

  7. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    abi.bikaran (سه شنبه 08 بهمن 92)

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    به نظر من اگه خودتون با ظاهرش واقعا مشکلی ندارین وسایر شرایطش مطابق با خواست و معیارهای شما هست.
    اصلا به خاطر حرف مردم با ایندتون بازی نکنید! تنهایی جایی که خانواده ها حق دخالت ندارن در انتخاب ظاهره این دختر و پسر هستن که باید در این مورد تصمیم بگیرن همدیگرو قبول کنن ! نه خانوادهها. به دل خودت رجوع کن ببین دلت چی میگه.

  9. کاربر روبرو از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نظر خودت چیه؟ آیا دوستش داری؟ آیا ظاهرش به دلت میشینه؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  11. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 30 مهر 01 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1387-6-19
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    11,511
    سطح
    70
    Points: 11,511, Level: 70
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 167 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ، اگر واقعا آن آقا شخصیت مناسبی براتون هستند(این رو دیگه خودتون باید بهش برسید ) پس تلاش کنید هر دو را داشته باشید . خانواده ای که آدم درونش تولد یافته و رشد کرده با خانواده ای که خودش تشکیل میده یک ماهیت ندارند که بشه یکیشون رو انتخاب کرد و از دیگری گذشت . هر کدام سرجاش باید باشه(مثلا مثل خوردن غذا و نفس کشیدن). به نظر من سوالی که در ذهنتون ایجاد شده غلطه و در نتیجه جوابش هم به احتمال زیاد غلط از کار در خواهد آمد . سوالی که باید بپرسید اینه چی کار کنم هر دو رو با هم داشته باشم؟موفق باشید
    هر که بی‌مشورت کند تدبیر * * غالبش بر غرض نیاید تیر

    بیخ بی‌مشورت که بنشانی * * بر نیارد بجز پشیمانی

  13. 2 کاربر از پست مفید TikTak تشکرکرده اند .

    kamr (چهارشنبه 09 بهمن 92), khaleghezey (چهارشنبه 09 بهمن 92)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    25
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hero نمایش پست ها
    دوستان عزیز سلام، من یه دختریم که ۲۹ سال عمر دارم، داستانمو از اول میگم که شاید بتونین کمکم کنین، ۲ سال پیش از طریقه اینترنت با یه پسری دوست شدم، فوق لیسانس برق داشت از یه دانشگاه خوب و خیلی‌ افکارش به من نزدیک بود فرهنگش با من منطبق و خیلی‌ چیزای دیگه که باهاش خیلی‌ راحت بودم، تصمیم بر گرفتن بورس و رفتن خارج داشت، همین کارو هم کرد، بورس گرفته تو یه دانشگاه خوب کانادا و حالا داره اونجا دورهٔ دکتراشو میگذرونه، من واسه زندگیم یه برنامهٔ دیگه داشتم که با اومدن اون همشو به سمت رسیدن بهش تغییر دادم، این آقا بد قیافه و قدش کوتاهه، بعد از گرفتن ویزا اومد خواستگاریم نامزدیم کردیم که خونوادم با حرف مردم پشیمون شدن، که این پسر چیه اصلا به هرو نمی‌خوره نکشیده به یک سال از هم جدا میشن و از این حرفای الکی، که باعس پشیمونی خونوادم شد و به هیچ عنوانی راضی‌ نشدن، من تصمیم گرفتم که پافشاری کنم و گفتم که من هیچ چیزی به هم نمیزنم و تا امروزم رو حرف خودم موندم، اون رفت کانادا و من اینجا موندم بدون هیچ چیزی فقط با یه انگشتر، نه عقد و هیچی‌، خدایی خودش خیلی‌ خوب و هم خونوادش همش مواظبم بودن، الان داره کارمو درست می‌کنه که برم اونجا و منم بورسیهٔ تحصیلی‌ بگیرم، بهم میگه که واسه زندگی اینجا خودتو حاضر کنی، من هیچ وقت نه به خاطر تو به خاطره هیچ کسی‌ هیچ وقت حاضر نیستم با خونوادت حرف بزنم، نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم از یه طرف خونوادم و مادرم از یه طرف زندگی‌ آیندم و اینکه من یه کار خوب دارم که باید ولش کنم و نمیدونم واقعا اونجا چی‌ در انتظارمه، توروخدا کمکم کنین بگین جای من بودین چیکار می‌کردین، اگه اون از زندگیم بره نمیدونم می‌تونم یا نه
    سلام دوست عزیز
    من فکر میکنم مشکل خانواده شما با این اقا سر تیپ قیافه نیست چون این شمایی که باید میپسندیدی که پسندیدی
    به نظرت نمی اید که خانوده ات وقتی دیدن که ایشون از ایران رفته یک جورایی دچار ترس و تردید شده اندو با بزرگ نمایی این موضوع سعی دارن تا شما از ایشون دل بکنی ؟
    خوب واقعا حق دارن هم خودت و هم شما اطمینان تو این شرایط خیلی سخت و انها باید دلشون گرم بشه تا حاظر بشن دختر مثل دست گلشون بفرستن انجا؟ در ثانی ایشون از شما دورن و امکان شناخت بیشتر سخت تر و.....
    ببین چه طوری میتونی این اطمینان به خانودات بدی که این فرد شخص خوبی و ...
    هر چند خودت هم هنوز یقین کامل نداری
    اما یک جمله تو حرفات بود کمی بیشتر فکر کن

    من هیچ وقت نه به خاطر تو به خاطره هیچ کسی‌ هیچ وقت حاضر نیستم با خونوادت حرف بزنم،


    اگه خیلی دوست داشته باشه حرف زدن با خانودات کار خیلی سختی نیست خانواده ات حق دارن دچار شک و تردید باشن

    من یک موردی از یک اشنایی به همین شکل یادم هست نمیدونم به درد شما بخوره یا نه؟
    دختر و پسر تو دانشگاه با هم اشنا شده بودند و پسر برای دکتری میره و رابطه این دو نفر ادامه پیدا میکنه تا اینکه زسمی خواستکاری میکنن مادر این دختر تحصیلاتش روان شناسی یا یک رشته مرتبط بود و یک سری تردیدهایی نسبت به این ازدواج داشت وضع مالی خوبی داشتن
    یک سفر 2 3 هفته ای رفتن ان کشور از نردیک وضع کار و زندگی و... ان اقا را دیدند و برگشتن عقد کرذن
    البته من از نردیک این خانوده را ندیدم و نمیشناسم ان اشنا برام تعریف میکرد .....


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.