سلام دوستهای خوب همدردی
من و همسرم 10 ماهه نامزدیم و بعد عید میخایم بریم سر زندگیمون ولی مشکل اینجاست که همسرم با وجود تمکن مالی راضی به گرفتن جشن عروسی نیست این از طرفیه که من حتی مراسم نامزدی هم نگرفتم ولی با این حال با نگرفتن عروسی موافقت کردم اما مشکل اصلی اینه که ایشون حتی راضی به یه سفر خارج از کشور برای ماه عسل هم نیست و میخاد با یه سفر به مشهد قضیه رو فیصله بده... اگه پول عروسی رو نداشت من حتما اینکارو میکردم ولی میدونم که داره و نمیخاد برای عروسی یا مسافرت خارج از کشور خرج کنه (تاحدودی خساستش بهم ثابت شده ست البته از انصاف هم دور نشم که برای من چیزی کم نمیذاره ولی بیخود هم خرج نمیکنه) چون همه چی رو با تلاش خودش بدست اورده و والدینش هم نمیتونن حمایت مالی ش کنن فکر میکنم این باعث نوعی ایجاد ترس از آینده در ایشون شده که راضی نیست پولش اینطوری خرج بشه و به شدت هم از وابستگی به دیگران یا نشستن سر سفره دیگران حتی به صورت مهمان متنفره....
هر چقدر باهاش صحبت میکنم نه به عروسی راضی میشه نه به سفر خارجه...شما بگید با یه همچین شخصیتی من چیکار کنم؟بعد از گذشت یکسال از نامزدیمون برم مشهد و بعد بیام برم سر زندگیم؟جواب فامیل و چی بدم که حتی یک بار هم همسر منو به چشم ندیدن؟خانواده بیچاره من چیکار کنن... اونا ارزوی عروسی منو دارند حالا خودم هیچی من برام قابل هضمه این قضیه؟
دوستان لطفا راهنمایی کنید واقعا دیگه نمیدونم چی درسته و چی غلط ... مرســــــــــــــــی
علاقه مندی ها (Bookmarks)