شوهر شما می خواسته زندگی کنه، طبق برنامه خودش هم مبلغی پول داشته که باهاش خونه رهن کنه و بقیه هم خرج عروسیش.
شما گفتید ما برات خونه میخریم !!!!!! پولت را هم خرج عروسی کن.
ایشون پولش را خرج عروسی کرده اما الان بسیار احساس بدی داره که تو خونه پدر شما می شینه.
این که گفته بود به نامم کن، برای این بوده که حس بدی که داشته شاید کمتر بشه.
فکر می کرده شاید اونطور خونه مال خودشه و این حس بد از بین می ره.
اشتباه می کنه که فکر می کنه با بنام زدن خونه موضوع براش حل می شه، ولی نمی دونه باید چیکار کنه.
و از طرفی هم فکر می کنه گول شما را خورده که استقلال نداره و داماد سرخونه شده.
دائم با خودش جدال داره که کاش پولم را می دادم خونه رهن می کردم و اینطور خودم را تحقیر نمی کردم. برای همین هم به شما می گه مگه من غلام تو و خانواده ات هستم؟
فکر می کنه با این کاری که کرده آزادیش را از دست داده.
شما هم که به جای درست صحبت کردن، دائم وعده دروغین می دی.
برای چی می گی حالا فعلا پیچوندمش و گفتم وقتی بابام به نامم کرد، به نامت می کنم؟؟؟؟؟؟
از اونطرف هم می گی حامله شدم گفتم بریم خونه نزدیک بابام رهن کنیم.
شما که می گی بابام گفته نمی ذارم بری خونه رهنی بشینی و بخاطر همین کل زندگیت را به هم ریختی و رسوندی به این مرحله،
چطور حالا می تونی بری خونه رهنی بشینی؟
بریم نزدیک خونه بابام یعنی چی؟
شوهرت از این که آویزون شما و خانواده ات شده (ناخواسته و با برنامه شما) از خودش متنفرررره !
باز می گی بریم نزدیک بابام چون من حامله ام؟
جایی که الان ایستادید، اگر دو قدم شوهرت اومده باشه تا برسید به این نقطه، ده قدم شما و بابات اومدید.
اگر رفتارت را اصلاح نکنی بدتر هم میشه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : شنبه 21 دی 92 در ساعت 20:11
علاقه مندی ها (Bookmarks)