سلام دوستان .
یجورایی میخاستم درد و دل کنم و مشکلمو با شماها در میون بزارم شاید کسی باشه که شرایطی مثل منو تجربه کرده و بتونه منو راهنمایی کنه .
من حدود سه سال ازدواج کردم و 26 سال سن دارم خانمم هم از من 2 سال کوچکتره .
بنده با نوع پوشش و ... خانمم تا حدودی مشکل داشتم و تمامی مشکلات ما هم از همین موضوع نشعت میگیره ، خلاصه کم تجربه بودیم و نمیدونستم چجوری باید این موضوع رو بهش تفهیم کنم هر بار ک خلاف خواستمو میدیدم عصبانی میشدم .
تا حدود 4 ماه پیش خانمم با دوستانش رفته استخر و ساعت 11 شب اومد خونه و من بهش اعتراض کردم که چرا الان مراجعت کردی این موضوع جرقه ای بود تا قهرو شروع کنه .
بنده هم برای برگردوندنش چندین بار به منرل پدری مراجعت کردم حتی یکبار والدینم به پی ایشون رفتن ولی نتیجه نداد و پاشونو کرده بودن تو یه کفش ک طلاق .
داداگاه تشکیل شد و رای به نفع بنده صادر شد . مهریشون رو هم اجرا گزاشتن .
تو چند وقته اخیر دست به دامن بزرگای فامیلشون شدم که ریش سفیدی کنن ولی باز هم نتیجه ای نداشتو اضحار داشتن که من بخاطر مهریه هست که برای برگردوندنشون دست و پا میزنم در صورتی که بنده از ته قلبم دوستشون دارم و راضی به جدایی نیستم حتی تو این 4 ماه به شدت دچار افسردگی شدم از نبودشون .
خلاصه امر همسر بنده میگه بخاطر حرفایی که تو این 4 ماه به من زدی ( البته از روی عصبانیت بوده و بعدش ازش معذرت خواهی میکردم و منت کشی ) دیگه دوست ندارم و خیلی هم محکم رو حرفش وایساده انگار نه انگار این همون زنی بود که تا چهار ماه پیش عاشقم بود خیلی بهت زده شدم خیلی .
نمیدونم چیکار کنم واقعا موندم چیکار کنم . لطفا راهنماییم کنید .
علاقه مندی ها (Bookmarks)