به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    (دعوت از همه دوستان) گفتم امشب از لذت شعری که خواندم همه دوستان را بهرهمند کنم

    خوب دوستان عزیز بیاین تو میدو نو کمک کنید با هماین تایپیک را ادامه بدیم.


    و اما برای شروع شعری از مرحوم قیصر امین پور میذارم که خداییش خیلی به من فاز داد:


    ماه من، غصه چرا؟!
    آسمان را بنگر که هنوز، بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست

    گرم و آبی و پر از مهر، به ما میخندد!
    یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان
    نه شکست و نه گرفت!
    بلکه از عاطفه لبریز شد و
    نفسی از سر امید کشید
    و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید
    زیر پاهامان ریخت،
    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست!
    ماه من، غصه چرا؟!
    تو مرا داری و من
    هر شب و روز،
    آرزویم، همه خوشبختی توست!
    ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
    کار آنهایی نیست که خدا را دارند...
    ماه من! غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید
    یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست،
    با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن
    و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست!
    او همانی است که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید
    نشانم می داد...
    او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد، همه زندگی ام، غرق شادی باشد...
    ماه من!
    غصه اگر هست، بگو تا باشد!
    معنی خوشبختی،
    بودن اندوه است...
    این همه غصه و غم، این همه شادی و شور
    چه بخواهی و چه نه، میوه یک باغند
    همه را با هم و با عشق بچین...
    ولی از یاد مبر
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا!
    و در آن باز کسی می خواند،
    که خدا هست، خدا هست
    و چرا غصه؟! چرا؟!


    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  2. 17 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 13 دی 92), ayda86 (جمعه 13 دی 92), dooo (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (چهارشنبه 18 شهریور 94), mahdyar (سه شنبه 10 دی 92), maryam123 (شنبه 07 بهمن 96), paiize (جمعه 13 دی 92), rozaneh (شنبه 14 دی 92), sara 65 (سه شنبه 10 دی 92), گیسو کمند (چهارشنبه 18 شهریور 94), پرنده غريب (چهارشنبه 11 دی 92), میشل (سه شنبه 10 دی 92), مدیرهمدردی (سه شنبه 10 دی 92), الهه زیبایی ها (شنبه 07 بهمن 96), باران13 (پنجشنبه 19 شهریور 94), خانوم مجرد (سه شنبه 10 دی 92), شیدا. (سه شنبه 10 دی 92)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    و اینم برای شب اول ربیع الاول از زنده یاد سهراب. (خدا حافظ ماه غمهای دلهای عاشق و خسته)




    نه تو می مانی
    نه اندوه
    و نه هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود قسم
    و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
    غصه هم خواهد رفت
    آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
    لحظه ها عریانند
    به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
    تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است
    تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
    و اگر بغض
    آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد
    گنجه ی دیروزت
    پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
    بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش...
    ظرف این لحظه ولیکن خالیست
    ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
    غم که از راه رسید
    در این سینه بر او باز مکن
    تا خدا یک رگ گردن باقیست
    تا خدا هست،
    به غم وعده این خانه مده...
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. 10 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 13 دی 92), ayda86 (جمعه 13 دی 92), earth (شنبه 14 دی 92), m.reza91 (چهارشنبه 18 شهریور 94), mahdyar (جمعه 13 دی 92), paiize (جمعه 13 دی 92), rozaneh (شنبه 14 دی 92), الهه زیبایی ها (شنبه 07 بهمن 96), باران13 (پنجشنبه 19 شهریور 94), خانوم مجرد (جمعه 13 دی 92)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان اگه کمک کنن به بهتر شدن تایپیک ممنون میشم
    اینم برای امشب. به نظرم خیلی شعر زیبایی اومد:


    در میان من و تو فاصله هاست

    گاه می اندیشم

    می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

    تو توانایی بخشش داری

    دستهای تو توانایی آن را دارد

    که مرا زندگانی بخشد

    چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی

    و تو چون مصرع شعری زیبا

    سطر برجسته ای از زندگی من هستی

    دفتر عمر مرا با وجود تو

    شکوهی دیگر

    رونقی دیگر هست

    می توانی تو به من زندگانی بخشی

    یا بگیری از من آنچه را می بخشی

    من به بی سامانی ، باد را می مانم

    من به سرگردانی ، ابر را می مانم

    من به آراسته گی خندیدم

    منه ژولیده به آراسته گی خندیدم

    سنگ طفلی اما

    خواب نوشین کبوتر ها را در لانه می آشفت

    قصه ی بی سر و سامانی من

    باد با برگ درختان می گفت

    باد با من می گفت :

    " چه تهی دستی مرد ! "

    ابر باور می کرد

    من در آئینه رُخ خود دیدم

    و به تو حق دادم

    آه ... می بینم ، میبینم

    تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی

    من به اندازه زیبایی تو غمگینم

    چه امید عبثی

    من چه دارم که تو را در خور ؟!

    هیچ !

    من چه دارم که سزاوار تو ؟!

    هیچ !

    تو همه هستی من

    هستی من

    تو همه زندگی من هستی

    تو چه داری ؟! .... همه چیز

    تو چه کم داری ؟! ...هیچ !

    بی تو در می یابم

    چون چناران کهن

    از درون تلخی واریزم را

    کاهش جان من ، این شعر من است

    آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی

    راستی .... شعر مرا می خوانی ؟!

    باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی

    نه .... دریغا ، هرگز

    کاشکی شعر مرا می خواندی !!!


    منتخب شعر زيبا
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  6. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    earth (شنبه 14 دی 92), m.reza91 (چهارشنبه 18 شهریور 94), rozaneh (شنبه 14 دی 92), باران13 (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    86
    Array

    Pencil تطابق

    کاش از این بهت جنون بگذری
    دستها سوی اقاقی دراز
    به سرانگشت حیاتت تو بناز

    وانگهی ، ار تو همه جان و جهانت پیداست
    گو در این میکده، خال کدامین ثریا پیداست؟

    دمدمه بازی نکن ای مرغ سراپرده خیال
    زآنکه در هجم حضورش نتوانی تو بیابی رنگ و زوال

    سالها در طلبش خیزکنان، چشم چران، باده فشان ، لاف ها زدی و
    ناامید از در هر افسون کده ای بگذشتی
    تو امید از که میداری و جفا میداری
    زان همه ثور که در صور زنند نام و نشان
    پرکش از خاک جهان

    نه تو اندیشه مسخ شده شهر فلان
    رو بر ره رهپوی حقیقت بنشان

    بوی جوی مولیانت کند از سر برون هر چه از آن من و توست!
    سالها میگذرد
    غم این دیده اشک
    خواب در چشم ترم می شکند

    صورتک باقی باش
    نه نقابی بر دست
    نه حضوری در جیب
    صورتک صورتک صاف خزان
    باغ بی برگی شاید
    از افق پیدا بود
    آشیانش اما
    تا ابد حاشا بود

    زیر این سقف بلوط
    کودکی ناز کشان
    میکند فریادی ز سر هر چه که در بزم جهان تاب آرد
    من و این دشت نگاهی داریم
    به همان لوح که گویی هر دم
    به تطابق باقی است...
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم

    ویرایش توسط rozaneh : شنبه 14 دی 92 در ساعت 08:20

  8. کاربر روبرو از پست مفید rozaneh تشکرکرده است .

    کامران (شنبه 14 دی 92)

  9. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    و اینم ی شعر لز زنده یاد فروغ فرخزاد که خیلی به من تلطیف روحیه داد.. شما هم لذت ببیرن دوستان...


    تورا می خواهم و دانم که هرگز

    به کام دل درآغوشت نگیرم
    تویی آن آسمان صاف و روشن
    من این کنج قفس مرغی اسیرم
    ز پشت میله های سرد تیره
    نگاه حسرتم حیران به رویت
    دراین فکرم که دستی پیش آید
    و من ناگه گشایم پر به سویت
    دراین فکرم که در یک احظه غفلت
    از این زندان خاموش پر بگیرم
    به چشم مرد زندانبان بخندم
    کنارت زندگی از سر بگیرم
    در این فکرم و من دانم که هرگز
    مرا یارای رفتن زین قفس نیست
    اگر هم مرد زندانبان بخواهد
    دگر از بهر پروازم نفس نیست
    ز پشت میله ها هر صبح روشن
    نگاه کودکی خندد به رویم
    چو من سر میکنم آواز شادی
    لبش با بوسه می آید به سویم
    اگر ای آسمان خواهم که یک روز
    ازاین زندان خامش پر بگیرم
    به چشم کودک گریان چه گویم
    ز من بگذر که من مرغی اسیرم
    من آن شمعم که با سوز دل خویش
    فروزان میکنم ویرانه ای را
    اگر خواهم که خاموشی گزینم
    پریشان میکنم کاشانه ای را
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  10. 4 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), rozaneh (چهارشنبه 18 دی 92), باران13 (پنجشنبه 19 شهریور 94), خانوم مجرد (سه شنبه 17 دی 92)

  11. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    و اینم برای این شب سرد زمستانی چند شعر زیبا از زنده یاد سهراب



    زندگی خالی نیست
    مهربانی هست،سیب هست،ایمان هست
    آری تا شقایق هست زندگی باید کرد



    روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...
    خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
    زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
    کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
    هر چه دشنام از لب خواهم برچید
    هر چه دیوار از جا خواهم برکند
    رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند
    ابر را پاره خواهم کرد
    من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد
    و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
    بادبادک ها به هوا خواهم برد
    گلدان ها آب خواهم داد ...
    خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
    پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
    هر کلاغی را کاجی خواهم داد
    مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک
    آشتی خواهم داد
    آشنا خواهم کرد
    راه خواهم رفت
    نور خواهم خورد
    دوست خواهم داشت


    دنگ..،دنگ..
    ساعت گیج زمان در شب عمر
    می زند پی در پی زنگ.
    زهر این فکر که این دم گذر است
    می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
    لحظه ها می گذرد
    آنچه بگذشت ، نمی آید باز
    قصه ای هست که هرگز دیگر
    نتواند شد آغاز...


    هر که با مرغ هوا دوست شود
    خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود


    باید امشب بروم
    من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
    حرفی از جنس زمان نشنیدم
    هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
    کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
    هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت ...

    چرا مردم نمی دانند
    که لادن اتفاقی نیست
    نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط دیروز است ؟
    چرا مردم نمی دانند
    که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟


    هر کجا هستم باشم
    آسمان مال من است
    پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
    چه اهمیت دارد
    گاه اگر می رویند
    قارچ های غربت ؟


    من نمی دانم که چرا می گویند : اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست
    و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
    چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
    واژه ها را باید شست ...


    چترها را باید بست
    زیر باران باید رفت
    فکر را خاطره را زیر باران باید برد
    با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
    دوست را زیر باران باید برد
    عشق را زیر باران باید جست
    زیر باران باید با زن خوابید
    زیر باران باید بازی کرد
    زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت
    زندگی تر شدن پی در پی
    زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است
    رخت ها را بکنیم
    آب در یک قدمی است ...


    من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
    حرفی از جنس زمان نشنیدم!
    هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
    کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
    هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
    من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد
    .....
    و شبی از شبها
    مردی از من پرسید
    تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

    باید امشب بروم
    باید امشب چمدانی را
    که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
    و به سمتی بروم
    که درختان حماسی پیداست
    رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
    یه نفر باز صدا زد سهراب!
    کفش هایم کو؟


    بهترین چیز رسیدن به نگاهی است
    که از حادثه عشق تر است


    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *
    ویرایش توسط کامران : دوشنبه 23 دی 92 در ساعت 01:10

  12. 3 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), rozaneh (دوشنبه 23 دی 92), باران13 (پنجشنبه 19 شهریور 94)

  13. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    مشاعره(مشاجره)بسیار زیبا وخواندنی


    حافظ شیرازی:
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


    صائب تبریزی:
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
    هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
    نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

    شهریار:
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
    هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
    نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا
    سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
    نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را


    خانم دریایی:
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنیا را
    نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را
    مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
    و خال هندویش دیگر، ندارد ارزشی اصلاً
    که با جراحی صورت ،عمل کردند خال ها را
    نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را
    فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ماها را


    آقای کامران سعادتمند:
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    نه او را دست و پا بخشم، نه شهری چون بخارا را
    همان دل بردنش کافی که من را بی دلم کرده
    نمی خواهم چو طوطی من، بگویم این غزلها را
    غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق
    و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را
    میان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشیدن
    اگر دلداده می باشید، مگویید این سخن ها را

    حجت الاسلام پاشاپور(عارف تهرانی):
    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
    شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را
    یکی بخشیده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را
    یکی چون صائبِ تبریز ، سر و دست و تن و پا را
    از این سو شهریار داده ، تمام روح اجزا را
    از آن سو بانو دریایی ، گرفته حال ماها را
    سعادتمند شاعر نیز ، فقط گفت و نداد هرگز
    نه ملک و نه بخارایی ، نه روح و نه تن و پا را
    ولی من می شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد
    بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را
    کسی که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد
    بدون منتی بخشید ، سر و دست و تن و پا را
    و او اهسته و آرام ، برای عشق محبوبش
    فدا کرده به گمنامی ، تمام روح و اجزا را
    اگر خواهی بدانی کیست ، وجودت از سجود اوست
    تمامی خودش را داد ، به ما بخشیده دنیا را
    نه گفتش ترک شیرازی ، نه گفتش خال هندویش
    و او نامش "شهید" است او ، عمل کرد ادعاها را ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 10 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    dooo (شنبه 07 بهمن 96), m.reza91 (شنبه 07 بهمن 96), کامران (سه شنبه 07 مهر 94), گیسو کمند (چهارشنبه 18 شهریور 94), اقای نجار (چهارشنبه 18 شهریور 94), الهه زیبایی ها (شنبه 07 بهمن 96), بی نهایت (چهارشنبه 18 شهریور 94), خادم رضا (چهارشنبه 18 شهریور 94), سرشار (چهارشنبه 18 شهریور 94)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    شب آرامی بود
    می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
    زندگی یعنی چه؟
    مادرم سینی چایی در دست
    گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
    خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
    لب پاشویه نشست
    پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
    شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
    :با خودم می گفتم
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
    وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
    دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
    !!!هیچ
    زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
    شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
    زندگی درک همین اکنون است
    زندگی شوق رسیدن به همان
    فردایی است، که نخواهد آمد
    تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
    ظرف امروز، پر از بودن توست
    شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
    آخرین فرصت همراهی با، امید است
    زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
    به جا می ماند
    زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
    زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
    زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
    زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
    زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
    زندگی، فهم نفهمیدن هاست
    زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
    تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
    آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
    فرصت بازی این پنجره را دریابیم
    در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
    پرده از ساحت دل برگیریم
    رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
    زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
    وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
    زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
    چای مادر، که مرا گرم نمود
    نان خواهر، که به ماهی ها داد
    زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
    زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
    زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
    لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
    من دلم می خواهد
    قدر این خاطره را دریابیم.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  16. 5 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    dooo (شنبه 07 بهمن 96), paiize (شنبه 07 بهمن 96), الهه زیبایی ها (شنبه 07 بهمن 96), باغبان (شنبه 07 بهمن 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دعوت نکردن دوستان من به تفریح ها
    توسط William در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 14 فروردین 96, 15:34
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  4. چه جوری برادرم رو واسطه کنم تا با دوستش برای ازدواج آشنا بشم ؟
    توسط minooo در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 اردیبهشت 91, 22:36
  5. خواهشا همه دوستای همدردی کمکم کنند!!!
    توسط فرشته خانم در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 فروردین 91, 12:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.