به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خسته از پنهانکاری و خودخواهی همسر

    سلام، با یه دل شکسته اومدم باز به این سایت، نمیدونم باید از غمم به کی و چی پناه ببرم و چطوری مشکلاتمو با شوهرم حل کنم. دیگه نه من تواناییشو دارم از نظر روحی نه شوهرم اون آدم ساده و صادق و عاشق قبله.
    روزو ساعتی نیست که باهاش باشم و ازش دلم نشکنه و یه بدی جدید ازش نبینم.
    هنوز تو عقد هستیم. مثلا امروز که با پیشنهاد و درخواست من قرار گذاشتیم، شاید 10 تا کار بد بزرگ ازش دیدم که داغونم داره میکنه،شاید تو یه روز ازش دهها دروغ اساسی بشنوم. تو فکر جدایی و تحمل نداشتنم واسه ادامست، به عنوان مثال چند تا از کارایی که امروز ناراحتم کرد :
    -همه مسائل مالیشو ازم پنهان میکنه، مثلا حقوق و پس اندازش و اینکه امروز تو کیفش دیدم یکی داره ضامنش میشه ولی وقتی ازش پرسیدم لو نداد و با یه دروغ تابلو که اون وام چند ماه پیشمو که گرفتم میخواست ضامنم بشه که الان آورد واسم!!!
    -مثلا برا عروسی که میخاد نهایت کم بذاره برام، یچیزای بدیهی که واسه هر دختری هست رو ازم انتظار داره بگذرم مث گرفتن عکس عروسی یا باغ برا پیش فیلم یا رفتن به یه آرایشگاه بنجول یا محدودیت تو تعداد مهمونا یا دادن یه شام آبروبری با یه نوع غذا، از منی که کلی موقعیت اجتماعی بالایی دارم و تو خونواده خیلی متشخصی هستم و کلی آرزوها دارم
    -یا برا کلاسی که میتونستیم باهم باشیم، از من کلاسشو جدا کردو گفت نمیخوام باتو تو یه کلاس باشم، نمیدونم بخاطر ترسیدن از کم آوردن علمی جلوم بود یا وجود زنش مزاحمت داشت براش تو یه کلاس ترمیک مختلط
    - به من میگه پول ندارم برات خرج کنم و عروسی معمولی بگیرم ولی به پیشنهاد خواهرش شریکی یه لپتاپ خریده با اینکه خودش نیازی نداشت.، از قبل قرار بود بخره ولی چون من مخالفت کردم بااینکارش، با اینکه مطمئنم ولی لو نمیده که به خواهرش پول داده
    - یا رفتیم به پیشنهاد من به رستوران(بدون اینکه بعد از ظهر با اینکه میدونست از سرکار میام و خسته و گرسنم اصلا ازم بپرسه گرسنه ای یا نه) برا خودش یه غذایی گرفت که 2.5 برابر قیمت غذای من بود و وقتی گفتم یه غذاییو دوست دارم که یکم گرونتره و شاید میرسید به نصف قیمت غذای اون، برام سفارش نداد و چهرشو تو هم کرد. غذای خودشم خورد بدون اینکه ازش کوچکترین تعارفی بهم کنه
    -چنروزه که میگه میرم سرکار ولی میفهمم که نرفته و نمیدونم دنبال چه کارایی داره میره و کجاست
    درضمن شوهرم از ناراحتی و عذاب کشیدنم لذت میره و میخنده و اصلا کاری نمیکنه که ناراحتیم کم شه
    همه زندگی شوهرم خونوادشه، من یک هزارم اونام براش ارزش ندارم، میدونم بی سیاستی و احساساتی بودن و گریه ها و شکوه های زیادم اوضاعمو بدتر کرده، ولی الان موندم چیکار کنم، تحمل کنم به امید اینکه بعد عروسی بهتر شه یا الان جدا شم؟واقعا نه طاقت جداییو دارم نه تحمل رفتاراشو. جدایی از اون یعنی تموم شدنم
    توروخدا بگید راه چاره من چیه؟ از بس گریه و فکروخیال میکنم دارم آب میشم.
    ویرایش توسط rozaa : دوشنبه 09 دی 92 در ساعت 00:04

  2. #2
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط rozaa نمایش پست ها
    - یا رفتیم به پیشنهاد من به رستوران(بدون اینکه بعد از ظهر با اینکه میدونست از سرکار میام و خسته و گرسنم اصلا ازم بپرسه گرسنه ای یا نه) برا خودش یه غذایی گرفت که 2.5 برابر قیمت غذای من بود و وقتی گفتم یه غذاییو دوست دارم که یکم گرونتره و شاید میرسید به نصف قیمت غذای اون، برام سفارش نداد و چهرشو تو هم کرد. غذای خودشم خورد بدون اینکه ازش کوچکترین تعارفی بهم کنه

    با شوهرت رفتید رستوران، ایشون غذا گرفت خورد و برای شما غذا نگرفت
    بدون هیچ مقدمه و دلیلی؟
    شما نشستی غذا خوردنش را نگاه کردی؟ چرا پا نشدی بری خونه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    با شوهرت رفتید رستوران، ایشون غذا گرفت خورد و برای شما غذا نگرفت
    بدون هیچ مقدمه و دلیلی؟
    شما نشستی غذا خوردنش را نگاه کردی؟ چرا پا نشدی بری خونه؟
    گرفت ولی یه چیز خیلی اررونتر از غذای خودش. طبق عادت و بخاطر مراعات جیبش یه چیز ساده اولش سفارش دادم ولی بعد انتخاب من خودش یه چیز خیلی گرون، بعد که گفتم ولی اون غذارو بیشتر دوس دارم بروی خودش نیاورد و قیافش بهم ریخت. بعدشم از غذای خودش که خیلی بیشتر و بهتر بود و میدونست اونو هم دوست دارم بهم یه تعارف نکرد اصلا
    ویرایش توسط rozaa : دوشنبه 09 دی 92 در ساعت 00:41

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    نمی دونم چی بگم. به قول شیدا خانم اگه من بودم احتمالا بهم برمی خورد و بلند میشدم. یا حداقل با کنایه بهش میفهموندم که بهم برخورده.
    آخه این بیشتر از بی توجهی و اشتباهه. عملا دارن بی احترامی می کنن. واکنش شما در مقابل این رفتارها چیه؟ فقط سکوت؟!

    بعد از عروسی قراره معجزه بشه که بهتر باهاتون رفتار کنن؟ اونم عروسی که مطابق میل شما نیست و بدتر باعث جریحه دار شدن احساساتتون میشه.

  5. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    رزا جان،

    اونطوری که شما تعریف کردی، من فکر کردم نشستی غذاخوردنش را نگاه کردی. باورم نمی شد مردی برای خودش غذا بگیره و به همسرش بگه برای تو نمی گیرم!!!!
    اما معلوم شد اشتباه از خود شما بوده، حالا داستان را طوری تعریف کردی که شوهرت بشه آقای ظالم داستان

    شما یا فکر جیب ایشون هستی و غذای ارزون سفارش می دی که دیگه بعد از سفارش غذای ایشون عوض کردن سفارشت چیه؟
    یا این که دنبال لجبازی هستی ببینی غذای کی گرون تره وچطوری می شه دعوا به پا کرد.

    من مطمئنم اگر غذات را سفارش می دادی و بعد از انتخاب همسرت، کمی با لطافت و بدون اشاره به قیمت غذای خودش و ... می گفتی نظرم عوض شد و فکر کنم ... را بیشتر الان میل دارم، همسرت هم قبول می کرد. شما مثل دو تا خواهر و برادر با هم لج می کنید و می گی غذای تو گرون تر از من شد و .... همسرت هم (ببخشیدا) محلت نذاشته. شاید این که موقع غذا هم بهت تعارف نکرده از دلخوری رفتارهای شما بوده. تعارف که نمی خواد، اگر رابطه معمولی زن و شوهری باشه، باز با یک کم چاشنی ناز و ادا می گی می خوای از غذاش امتحان کنی و می خوری.

    این مساله غذا که اینقدر پیچیده شده بود.

    دست می کنی جیب و کیف و همه را می گردی؟ کی ضامن کی شده و کدوم چک پاس شده و فیش حقوقی تو کدوم زیپ کیفته و .... اگه شوهرت هم اینطوری کیف شما را زیر و رو کنه ناراحت نمی شی؟
    کسی سر بریده تو کیفش نداره، اما معمولا آدمها دوست ندارند یکی کیفشون را زیر و رو کنه

    بعضی مردا (اکثرشون) دوست ندارند مسائل کاری و مالیشون را با همسرشون شریک بشن و توضیح بدن و ... همسر شما هم از اون گروه است. چیکار داری به مسائل مالی و کاریش.
    شما همسرش هستی، شریک تجاریش نیستی که دنبال کارهای چک و ضمانتشی.

    کلاسش را جدا کرده که ی نیم ساعت از غرغر و مواخذات شما راحت باشه. یه جا هم که می تونه راحت باشه، استفاده نکنه؟

    می مونه عروسی شما، این بحث ها تو همه عروسی ها کم و بیش هست. معمولا هم بین بزرگترها حل می شه. خانواده ایشون و خانواده شما یا نهایت خود ایشون و پدرشما.
    با این اوضاع احوال اقتصادی و فشارهای مختلف زندگی شما هم هر بار می بینیش از لباس عروس و تعداد مهمونها و شام عروسی و ... غر می زنی؟

    اینها یه بار با جلسه بین بزرگترها صحبت می شه و حل می شه.
    یه روز با شوهرت رفتی بیرون، به قول خودت زنگ زدی بعد از کار با هم بریم رستوران، اول که جیبهاش را گشتی، بعد که غرغر عروسی و تالار و عکاس و ... بعد سر غذا بچه بازی درآوردی، بعدش غر کلاسش را بهش زدی، ... بگو زنگ زدم بیا اعصاب خودت و خودم را خورد کنم. آخه این شد بیرون رفتن و شوهر دیدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    دیدی چقد بهت غر زدم؟
    می بینی غر زدن چقدر بده؟
    دیگه اینقدر به اون بیچاره ی بی نوا غر نزن

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    سلام.
    نمی دونم چی بگم. به قول شیدا خانم اگه من بودم احتمالا بهم برمی خورد و بلند میشدم. یا حداقل با کنایه بهش میفهموندم که بهم برخورده.
    آخه این بیشتر از بی توجهی و اشتباهه. عملا دارن بی احترامی می کنن. واکنش شما در مقابل این رفتارها چیه؟ فقط سکوت؟!

    بعد از عروسی قراره معجزه بشه که بهتر باهاتون رفتار کنن؟ اونم عروسی که مطابق میل شما نیست و بدتر باعث جریحه دار شدن احساساتتون میشه.

    مهستی جان،
    گول نخور. رزا با شیطنت داستان را طوری واسه ما تعریف کرده که دلمون براش بسوزه.
    تقصیر خودش بوده.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 10 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (دوشنبه 09 دی 92), Elena1994 (پنجشنبه 12 دی 92), rozaa (دوشنبه 09 دی 92), toojih (پنجشنبه 12 دی 92), نازنین2010 (جمعه 13 دی 92), مهربونی... (دوشنبه 09 دی 92), بالهای صداقت (دوشنبه 09 دی 92), برسرک (پنجشنبه 12 دی 92), رویای پر کشیدن (دوشنبه 09 دی 92), سارا 2010 (دوشنبه 09 دی 92)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه تیکه هایی غیرمستقیم پروندم بهش ولی مطمئنن تاثیری تو بهبود رفتارش نداره. ازش متنفرم، از اون خنده هایی که تو خیابون از ناراحت کردنم و حرص دادنم بابت نامردی سر مسائل عروسی میکرد.
    دعوتش میکنم خونمون برا شام یا ناهار ، من و مادرم ازش بهترین پذیرایی رو میکنیم و چند نوع غذایی که دوست داره براش درست میکنیم ولی اون تا وقتی نیاز ج... نداشته باشه دعوتم نمیکنه برم خونشون، اگرم برم موقع شام و ناهار خونوادش پا میشن میرن بیرون که یوقت مجبور نباشن منو تعارف به غذا کنن، دیگه خیلی وقتا ببینه خیلی گرسنمه برام خودش زحمت میکشه یه نیمرو میزنه یا میره از بیرون برام غذا میگیره ... داغ دلم خیلی زیاده خیلی...
    مرسی شیداجان. ولی من با نیت غرغر و بحث قرار نذاشتم، این ماجراها خودبخود پیش اومدن و با دیدن این رفتارا و مخفی کاریاش ناراحتم کرد. خب آدم از شوهرش انتظاراتی داره، وقتی من باهاش صادقم میخوام اونم باشه، دوست دارم کاریم در جهت رضایت من و دلم کنه نه رضایت خونواده و جیبش، دوست دارم حداقل کاریو که میتونه کنه که نزدیکی و صمیمیتمون بیشتر شه مث تو کلاس باهم بودن نه سعی اش برا دور موندنمون از هم
    دوستان در مورد بقیه کاراش هم نظر بدید
    ویرایش توسط rozaa : دوشنبه 09 دی 92 در ساعت 01:41

  8. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط rozaa نمایش پست ها
    واقعا نه طاقت جداییو دارم نه تحمل رفتاراشو. جدایی از اون یعنی تموم شدنم
    یا این مرد به تو آسیب زده و مشکلات اساسی بزرگی دارد که مناسب ازدواج شما نیست ، که در این صورت ، من موندم ، این جمله " جدایی از اون یعنی تموم شدنم (تموم شدن من ) یعنی چی؟؟؟؟

    یا اینکه شما مشکلاتی داری ، ایشون هم مشکلاتی دارند ، درست مثل همه زندگی ها ، اما هیچکدومتون حاضر نیستسد ، قدمی برای رفع اونها بردارید




    نقل قول نوشته اصلی توسط rozaa نمایش پست ها

    توروخدا بگید راه چاره من چیه؟
    اگه واقعا می خواهی بدونی چاره ی کارت چی هست ، پست شیدا رو نه یک بار بلکه هزار بار بخونش

  9. 4 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (دوشنبه 09 دی 92), rozaa (دوشنبه 09 دی 92), مهربونی... (دوشنبه 09 دی 92), شیدا. (سه شنبه 10 دی 92)

  10. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    عزیزم بازم که داری غر میزنی من با شیدا موافقم شما اونقدر غر میزنی که اونو از خودت فراری میدی با اینکه دوستت داره چرا منت غذایی رو که درست میکنی به سرش میزنی ؟ بهتره ادم یه کاری رو نکنه تا اینکه منت اونکارو بعدا به سر طرف بزنه به نظر من خانواده اون خیلی هم فهمیده ان که شما رو تنها میذارن تا راحت باشین و معذب نباشین شما برای دیدن نامزدتون به اونجا میرید یا برای خوردن غذای مورد علاقه تون؟ در مورد رستوران هم اگه میخواین اشتباه اونجوری پیش نیاد بهتره بگید شما سفارش غذا بده یا اول شما انتخاب کن اینجوری حساب جیبش دستت میاد و بهش فشار نمیاری . عزیزم من احساس میکنم شما از لحاظ مالی وضعتون بهتر از اونه برای همین انتظارات مالی که از اون داری به نظر اون زیاده و از توانش خارجه حتی و این برای تو قابل درک نیست برای همین هی غر میزنی ولی با غر زدن وضع مالیه اون درست میشه؟ مثلا همین رستوران رفتن شاید کار ساده ای برات باشه ولی یه کارمند مگه چند بار میتونه در رستوران غذا بخوره ؟ به خاطر فشار های شما شاید مجبوره هی وام بگیره تا انتظارات شما رو بر اورده کنه و از شما پنهانش میکنه تا تحقیر نشه . یا این عروسی که شما توصیفشو کردین فقط مال کارخونه داراست عزیزم یه کارمند توانشو نداره . یا ملاحظه شوهرتو بکن و درکش کن و بهش اینهمه فشار نیار یا جدا شو .

  11. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    rozaa (دوشنبه 09 دی 92), شیدا. (سه شنبه 10 دی 92)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 مرداد 93 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-14
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    743
    سطح
    14
    Points: 743, Level: 14
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    54

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بالهای صداقت نمایش پست ها
    یا این مرد به تو آسیب زده و مشکلات اساسی بزرگی دارد که مناسب ازدواج شما نیست ، که در این صورت ، من موندم ، این جمله " جدایی از اون یعنی تموم شدنم (تموم شدن من ) یعنی چی؟؟؟؟

    یا اینکه شما مشکلاتی داری ، ایشون هم مشکلاتی دارند ، درست مثل همه زندگی ها ، اما هیچکدومتون حاضر نیستسد ، قدمی برای رفع اونها بردارید
    ممنون ازتون بالهای صداقت که به تاپیک من سر زدید.
    از دلایل گفته ام: چون من یه آدم خیلی حساس و احساسی هستم، فراموش کردن خاطرات چندساله برام خیلی سخته، طلاق تو خونوادمون اصلا سابقه نداره و بحث آبرو برامون خیلی مهمه، بعد از ایشون من هیچوقت دیگه نه میخوام نه میتونم ازدواج کنم.
    من قبول دارم که هردومون مشکلاتی داریم و ناپخته هستیم، من سعی میکنم خودمو تغییر بدم و این تغییرات رو در خودمم حس میکنم ولی شوهرم اصلا ایرادات خودشو قبول نداره و کوچکترین تلاشی برای بهبود رفتارش و ناراحت نکردنم نمیکنه؛ و همیشه میگه من هیچ مشکلی در رفتارم نیست و همش سعی داره خوبیهامو ندید بگیره و بدیهامو پررنگ کنه و به گوش همه برسونه و همش از خودش تعریف میکنه.
    چون زیادی بی سیاست و رکم و چیزی رو نمیتونم تو دلم نگه دارم و تمام نقطه ضعفامو راحت لو میدم و ازهرچی که ناراحتم میکنه زود حرص میخورم و شکایت میکنم ، حس میکنم اصلا براش شخصیت جذابی ندارم که بیاد سمتم و کاملا روم تسلط داره، میدونم باید در اخلاق و رفتارم نسبت بهش یه تغییرات اساسی بدم ولی برام سخته در عمل و نمیدونم باید از کجا شروع کنم؟!؟
    روابطمون هم خیلی سرد و کم شده، دیگه من هم تلاشو دارم کم میکنم برا بهبود چون واقعا خسته شدم، و اصلا هیچ رضایت و دل خوشی ازش ندارم :( نمیدونم این سرد شدن و موندن و قطع تلاش یطرفم اوضاع رو بهتر میکنه یا نه؟
    ویرایش توسط rozaa : دوشنبه 09 دی 92 در ساعت 22:49

  13. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    رزا جان،

    من تاپیکهای قبلیت را هم نگاه کردم. هم خودت و هم دوستان به این که شما بی سیاست و بدون ظرافت و مهارت با همسرتون برخورد می کنید اشاره کرده بودید.
    شما دختر خیلی خوب و خوش قلب و مهربانی هستی که خیلی بد برخورد می کنی. مهارت در ارتباط با همسرت و دیگران ( اونطور که خودت گفتی ) نداری.

    به نظرم بهتره این مهارتها را در خودت تقویت کنی.
    اگر امکانش را داری و مشاور خوب سراغ داری می تونی بری با یک مشاور شروع کنی و قدم به قدم جلو بری.
    اگر نه، باید بشینی توی کتابها و سایتها مطالعه کنی و رفتارت را اصلاح کنی. قدم به قدم.
    شخصیت خودت را بشناسی، ضعف هاش را پیدا کنی، نقاط قوتش را پیدا کنی و ....
    می تونی در مورد شخصیت شوهرت هم مطالعه کنی. تا بهتر دستت بیاد چطور باید باهاش رفتار کنی.

    هر بار که قراره همسرت را ببینی برای خودت برنامه ریزی کن. حتی روی کاغذ بنویس.
    ما قراره 2 ساعت با هم باشیم. من یک ربع به احوالپرسی و خوشامدگویی اولیه می گذرونم.
    یک ربع می خوام در مورد کلاسم باهاش صحبت کنم. محدوده حرفهایی که می خواهی بزنی برای خودت مشخص کن. عیب و ایرادش را دربیار.
    حرفهای بی خود، غرغر، فضولی در کارش و ... را ازش فاکتور بگیر و دقت کن که اگر هم منحرف شدی به سمتش سریع کاتش کنی.

    فلان درخواست را می خوام ازش بکنم. (چیزی لازم داری بخره، پول لازم داری، میخوای در مورد خونه آینده اتون نظری بدی ... ) دقیق مشخص کن با چه جمله هایی و چطوری می خوای خواسته ات را مطرح کنی که موثر باشه.

    یه سری کارها را هم باید با خودت شرط کنی که دیگه انجام ندی. مثلا در امور مالیش دخالت نکن.
    با خودت برنامه بریز و فکر کن دقیقا ارتباط مالیتون می خواد چطوری باشه.
    اگر لازمه با ایشون هم صحبت کن. چون شما شاغلی و باید برنامه حقوقی که میگیری و این که شوهرتون قراره در آینده چطور مخارحتون را تامین کنه تعیین تکلیف کنید.
    آیا پول شما همه اش قراره برای خودتون باشه؟ پس انداز بشه؟ با هم خرج کنید؟ همسرتون مخارج شما را بده؟

    در این موارد می تونی صحبت کنی و برنامه ات را مشخص کنی. اما این که شوهرتون ضامن کی می شه یا قسط هاش را چطوری می ده، اگر نخواست شما را شریک این برنامه هاش بکنه، چه بهتر.
    حوصله داری به قسط و بدهکار و طلبکار فکر کنی؟ بذار خودش هر کاری دوست داره بکنه.

    خلاصه این که یه مدت مطالعه کن و برنامه ریزی کن برای حرفهات و رفتارهات.
    به همسرت محبت کن و اینقدر در منگنه نذارش و اذیتش نکن. ایشاله که ایشون هم رفتارش با شما بهتر می شه.

    اگر پراکنده مطلب بخونی به جایی نمی رسی. مثل یک درس جدی، مطلب که می خونی نت بردار.
    با موقعیتهای زندگی خودت براشون مثال بنویس. طبقه بندیش کن و سعی کن ذهن و رفتارت را هم همونطور کنترل کنی.

    عجول بودن و عمیق نبودنت حتی توی تاپیکهات هم مشخصه. سه چهار تا تاپیک داری که یک پست گذشتی و رفتی.
    اون لحظه اون سوال اومده تو ذهنت. اومدی نوشتی و یه غر زدی و رفتی. تمام.


    دیگه دختر بچه هشت ساله نیستی که تا یه چیزی بروفق مرادت نبود جیغ بزنی و گریه کنی و لجبازی کنی.
    یک عروس خانم جوانی که باید با مهارت و درایت زندگیش را گرم و شاد نگه دار و مدیریت یک خانواده را به عهده بگیره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  14. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    mehrnegar (جمعه 13 دی 92), rozaa (سه شنبه 10 دی 92), واحد (پنجشنبه 12 دی 92), ستاره کویر (جمعه 13 دی 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.