ازدواج غم انگیز من و درس عبرتی واسه سایرین..

[negar66]

سلام دوستای عزیزم من تازه اینجا عضو شدم...و واقعا سرم سوت کشید

خب اومدم اینجا از تجربیات خوبتون استفاده کنم...
من 30 سالمه از ازدواجم با همسرم چندین ساله که میگذره...همسرم قبل از من ازدواج کرده بود و یه فرزند داشت که بعد ازدواجش با من اومد پیش ما زندگی کرد و حقیقتش اینه که ما هم وقتی متاهل بوود باهم دوست شدیم بعد از اینکه همه فهمیدن جدا شدیمو بعد از چندین ماه از طلاقش با هم ازدواج کردیم...و اما بعد از اینهمه سال زندگی مشترک همسرم به ناگاه رفتارش عوض شد بعد از وارسی فهمیدم که با یه خانوم اشنا شدن که اصلا واسه اینکار ارضا جنسی رفته بوده پیششو عاشقش شده بهونه گیری ها شروع شدو اینکه نمیخوامت تو به من توجه نمیکنی و اینا با توجه به اینکه شدت وابستگی منو بچه را بهم خب میدونست...اینم یکی از بهونه هاش که تو قبل من دوست پسر داشتیو یه بار اوایل ازدواجمون یواشکی باهاش حرف زدم که من ازدواج کردم اینارو هم خودم بهش گفتمااا...بعد ابروی منم پیش دوستاش اینا برده که اره چون با من اینکارو کرده من الان بعد اینهمه سال دیگه نمیخوامش...منم اصلا قضیه کش ندادم سریع گفتم دوستم نداری خب برو دنبال زندگیت

- - - Updated - - -

الانم 4 ماهه که رفته...خیلی شیک و مجلسی

- - - Updated - - -

خب حالا دوستای خوبم بیاید کمکم کنییید

- - - Updated - - -

دوستان منتظر راهنماییتون هستم به نظرتون کار درستی کردم که فرستادمش تا بشناسه طرفو

- - - Updated - - -

بیاین دیگه

[شیدا.]

الانم 4 ماهه که رفته...خیلی شیک و مجلسی

پس شیک و مجلسی رفته. خیلی هم خوب

بچه اش کجاست؟ اونم مجلسی گذاشته واسه شما

راستی از چی مخت سوت کشید؟

[negar66]

پس شیک و مجلسی رفته. خیلی هم خوب

بچه اش کجاست؟ اونم مجلسی گذاشته واسه شما

راستی از چی مخت سوت کشید؟

- - - Updated - - -

تمام حرف هایی که من چندین سال پیش بهش گفتم که مطلع باشه الان داره کوبیده میشه تو سرم...منم فکر کردم بهترین راه دوریه...به خانوادمم گفتم رفته ماموریت

- - - Updated - - -

کسی نمیاد بهم کمک کنه؟

[میشل]

سلام نگار جان،

به همدردی خوش اومدی.

عزیزم به نظر من تصمیم درستی نبوده که از خودت برونیش. اما حالا که دیگه گذشته، تو هم حتما در اون شرایط سعی کردی درست ترین تصمیم رو بگیری.

الان چه پل های ارتباطی ای بینتون هست؟

فکر میکنی چه بهانه هایی برای برگردوندنش به خونه بتونی جور کنی؟

بچه پیش توه؟

این مدت تماس داشته باهات؟

از خودت هم بیشتر بگو، تحصیلات شغل و ...

قبل از اینکه اون مورد پیش بیاد، از زندگی کاملا راضی بود؟ چه عدم رضایت هایی داشت؟

نگران نباش، این مشکل هم راه حل داره.

- - - Updated - - -

والا من نمیدونم اون کیه نشسته بالای پستم داره لبخند میزنه!

[negar66]

سلام نگار جان،

به همدردی خوش اومدی.

عزیزم به نظر من تصمیم درستی نبوده که از خودت برونیش. اما حالا که دیگه گذشته، تو هم حتما در اون شرایط سعی کردی درست ترین تصمیم رو بگیری.

الان چه پل های ارتباطی ای بینتون هست؟

فکر میکنی چه بهانه هایی برای برگردوندنش به خونه بتونی جور کنی؟

بچه پیش توه؟

این مدت تماس داشته باهات؟

از خودت هم بیشتر بگو، تحصیلات شغل و ...

قبل از اینکه اون مورد پیش بیاد، از زندگی کاملا راضی بود؟ چه عدم رضایت هایی داشت؟

نگران نباش، این مشکل هم راه حل داره.

- - - Updated - - -

والا من نمیدونم اون کیه نشسته بالای پستم داره لبخند میزنه!

میشل جااااااااااان من عقیده دارم وقتی کسی اینجوری میکنه میخواد همه چیزو اوکی کنه یعنی اینکه کاملا کور شده و من بهترین کارهام واسش بکنم نمیبینه.......اره همه چیز اوکی بوود حتی خیلی بهتر از قبل کلی امیدو ارزو تکاپو بودیم ..الان بچه پیش منه...میگه تو به من به اندازه کافی توجه نمیکردی

[خانوم مجرد]

پس اگه بهش توجه داشتی...یعنی بد قلق تشریف داره
احتمالا خودشو خیلی عقل کل نمیدونست؟
اهل سکوت بود یا گفتگو؟ منظورم موقع ناراحتیا و بحث هاییه که پیش میومد
نگفتی باهاش در ارتباط هستی یا نه؟ تلفن اسمس...؟
وضع مالیش خوبه؟

[شیدا.]

از نشانه های بیش از حد توجه کردن شما به ایشون و بیش از حد بی مسئولیت پذیر بودنشون،
همین بس که بچه ازدواج اولش را گذاشته واسه شما و خودش رفته دنبال خوشگذرونیش !!!

مادر بچه کجاست؟
اقوام همسرتون کجان؟ پدر، مادر، خواهر، برادرش نمی گن این مرد 4 ماهه کجاست؟

هزینه زندگی تون از کجا تامین می شه؟

به نظرت بهتر نیست بزرگترها را در جریان بذاری؟ اینطور که نمی شه.

[negar66]

دوستان به شدت بدقلق و مغرور هست...خرج زندگیو که خودم میدم دیگه خدارو شکر سر کار میرمو اوضاع خوبه...وضع مالی اونم ای بدک نیست معمولیه...اره باهاش در ارتباطم بهم اس ام اس میدیم اونم فقط واسه کارهای روزمره نه چیز دیگه ای که اونم هی گفت بهم اس نده و خطشو عوض کرد میگفت ما دیگه هیچ رابطه ای با هم نداریم حالا من واسه کارهای زندگی اوون میدادم مثلا جلسه داره فردا بچه و اینا...

- - - Updated - - -

مادر بچه یه شهر دوره و اصلا هم بچه نمیخواد پدر مادر خودش میدونن...یکی دوبار هم گفته میام بچه میبرم درسش تموم شد...هم اون طفلکی هم من خیلی بهم وابسته ایم

[mercedes62]

دوستان به شدت بدقلق و مغرور هست...خرج زندگیو که خودم میدم دیگه خدارو شکر سر کار میرمو اوضاع خوبه...وضع مالی اونم ای بدک نیست معمولیه...اره باهاش در ارتباطم بهم اس ام اس میدیم اونم فقط واسه کارهای روزمره نه چیز دیگه ای که اونم هی گفت بهم اس نده و خطشو عوض کرد میگفت ما دیگه هیچ رابطه ای با هم نداریم حالا من واسه کارهای زندگی اوون میدادم مثلا جلسه داره فردا بچه و اینا...

- - - Updated - - -

مادر بچه یه شهر دوره و اصلا هم بچه نمیخواد پدر مادر خودش میدونن...یکی دوبار هم گفته میام بچه میبرم درسش تموم شد...هم اون طفلکی هم من خیلی بهم وابسته ایم

نمیخام الکی فاز مثب بدم یا بهتون روجیه بدم

ولی همینکه این بچه هم با شماست بهتون کمک میکنه با انرژی و انگیزه بیشتری به زندگی ادامه بدید و سرگرم و برنامه داشته باشید، هم زندگی خودتون رو هندل و مدیریت کنید و هم زندگی 1 بچه دیگرو در کنارتون پیش ببرین.

در مورد شوهرتون فقط میتونم بگم نامردن نامردای قدیم

یاحق بانو

[negar66]

واقعا نمیدونم چی بگم به خدا...خودمم موندم