به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bow وابستگی شدید همسرم و خانوادم و نگرانی من از تنهایی خانوادم

    سلام
    من یک پسر 27 ساله هستم.قبلا هم تاپیک هایی تو این سایت داشتم.
    من الان حدود 9 ماه که با دختری که مشکلاتمو تو تاپیک های قبلیم مطرح کردم عقد کردم.
    من فرزند چهام و آخر خانواده هستم.همه خواهر برادرا ازدواج کردن و من با پدرو مادرم تنها هستم.قصد تعریف از خود ندارم اما بسیار بسیار فرد دلسوز و دلرحمی هستم.همیشه و در همه حال دوست دارم به همه کمک کنم و بخاطر این اخلاقم همیشه مورد علاقه همه خانواده بودم.مادر پدرم 63 ساله هستن و خیلی هم به من وابسته هستن
    و اما مشکلی که وجود داره اینه که
    1.همسرم خیلی به من وابسته است اصلا اجازه تکون خوردن منو از کنار خودش نمیده.
    2.خانواده هم خیلی به من وابسته هستن و وقتی خونه هستم واقعا خوشحالیشونو احساس میکنم.
    حالا این دو موضوع رو با هم تلفیق کنید و خودتونو جای من قرار بدبد.
    از طرفی من نمیتونم همیشه همسرم رو ببرم خونه خودمون.
    خلاصه من موندم بین این دو مشکل.
    مثلا خانم میگه امشب باید خونه ما بخوابی از یک طرف هم دلم نمیاد پدر مادرم رو تنها بذارم تو خونه هرچند اونا خودشون حرفی ندارن.اما وقتی تنهاشون میذارم بشدت عذاب وجدان میگیرم.و از طرفی دل همسر هم نباید شکست.
    مشکل بزرگترم اینه که سال آینده که عروسی کنم تکلیف پدر و مادرم چی میشه.با این همه عذاب وجدانم چطوری تنهاشون بذارم.
    گاهی از ازدواجم پشیمون میشم.
    بشدت احساس درماندگی میکنم.


    - - - Updated - - -

    اینم لینک تاپیک قبلیم
    http://www.hamdardi.net/thread-30853.html

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    سلام
    من یک پسر 27 ساله هستم.قبلا هم تاپیک هایی تو این سایت داشتم.
    من الان حدود 9 ماه که با دختری که مشکلاتمو تو تاپیک های قبلیم مطرح کردم عقد کردم.
    من فرزند چهام و آخر خانواده هستم.همه خواهر برادرا ازدواج کردن و من با پدرو مادرم تنها هستم.قصد تعریف از خود ندارم اما بسیار بسیار فرد دلسوز و دلرحمی هستم.همیشه و در همه حال دوست دارم به همه کمک کنم و بخاطر این اخلاقم همیشه مورد علاقه همه خانواده بودم.مادر پدرم 63 ساله هستن و خیلی هم به من وابسته هستن
    و اما مشکلی که وجود داره اینه که
    1.همسرم خیلی به من وابسته است اصلا اجازه تکون خوردن منو از کنار خودش نمیده.
    2.خانواده هم خیلی به من وابسته هستن و وقتی خونه هستم واقعا خوشحالیشونو احساس میکنم.
    حالا این دو موضوع رو با هم تلفیق کنید و خودتونو جای من قرار بدبد.
    از طرفی من نمیتونم همیشه همسرم رو ببرم خونه خودمون.
    خلاصه من موندم بین این دو مشکل.
    مثلا خانم میگه امشب باید خونه ما بخوابی از یک طرف هم دلم نمیاد پدر مادرم رو تنها بذارم تو خونه هرچند اونا خودشون حرفی ندارن.اما وقتی تنهاشون میذارم بشدت عذاب وجدان میگیرم.و از طرفی دل همسر هم نباید شکست.
    مشکل بزرگترم اینه که سال آینده که عروسی کنم تکلیف پدر و مادرم چی میشه.با این همه عذاب وجدانم چطوری تنهاشون بذارم.
    گاهی از ازدواجم پشیمون میشم.
    بشدت احساس درماندگی میکنم.


    - - - Updated - - -

    اینم لینک تاپیک قبلیم
    http://www.hamdardi.net/thread-30853.html
    گل نمک منم پسرم ، اینکه دلسوزی و دست بخیر هستی خیلی خوبه

    منتها باید بین رفتارو کارات توازن ایجاد کنی

    باید تعادل رو رعایت کنید هم بین پدر و مائرتون و هم بین خانومتون ، یعنی کم کم از پدر و مادرتون فاصله بگیرید نه یکدفعه البته و به سمت خانومتون متمایل شید

    این بدین معنی نیست که پدر و مادرتون رو بیخیال شین منتها اون ها هم شمارو دوست دارن و بهتون دلبستگی دارن منتها کم کم براشون جا میفته که شما ازدواج کردید و سرزندگی خودتون هستید
    و مطمئن باشید اونا هم خوشبختی شمارو میخان و وقتی ببینن که شما صاحب زندگی خودتون هستید و خوشید با قضیه خیلی راحت کنار میاین. و جای نگرانی نیست.

    شما هم سعی کنید دورادور حواستون بهشون باشه و ساپورتشون کنید.

    بلاخره هرچی باشه شما ازدواج کردید و زندگی جدیدی رو باید شروع کنید و دختر مردم هم بهر امیدی به شما بله رو گفته.

    یا حق

  3. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 18 دی 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسدس عزیز
    کاملا متوجه فرمایشتون هستم
    متاسفانه من کارم تاثیر بسیار بدی روم گداشته
    بطور مستقیم با مرگ و زندگی انسانها سرکار دارم
    شاهد مرگ خیلی ها در اثر سهل انگاری فرزندانشون بودم و تنها گداشتن عزیز ترین افراد زندگیم استرس شدید
    ی بهم وارد میکنه.از طرفی برآورده کردن نیاز های همسرم هم واقعا خستم کرده.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    مرسدس عزیز
    کاملا متوجه فرمایشتون هستم
    متاسفانه من کارم تاثیر بسیار بدی روم گداشته
    بطور مستقیم با مرگ و زندگی انسانها سرکار دارم
    شاهد مرگ خیلی ها در اثر سهل انگاری فرزندانشون بودم و تنها گداشتن عزیز ترین افراد زندگیم استرس شدید
    ی بهم وارد میکنه.از طرفی برآورده کردن نیاز های همسرم هم واقعا خستم کرده.
    گل نمک چه نیازی از همسرتون خستون کرده؟ میشه کامل توضیح بدید

    بنظر من شماروی قضیه حساس و وسواس پیدا کردید ، بهتر کار اینکه بین 2 طرف تعادل برقرار کنید و تعادل و سنگینی ترازو باید بیشتر سمت خانومتون باشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 18 دی 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اینکه دوست داره مدت زمان زیادی رو با هم باشیم،همش در کنار من باشه و هر هفته با هم به تفریح بریم.اینکه خانوادم رو تنها بذارم و حتی ساعتهایی که بصورت اضافه کاری در محل کارم حضور دارم نرم.
    مثلا امشب که مادر من مسافرت رفته و پدرم تو خونه تنهان ان من میخوان تا دیر وقت پیششون بمونم.
    من خودم معتقدم امشب اگر نشد با هم باشیم شب های دیگر هم هست اما ایشون هر لحظه دوست دارن کنار من باشن.
    ویرایش توسط گل نمک : چهارشنبه 04 دی 92 در ساعت 03:12

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    اینکه دوست داره مدت زمان زیادی رو با هم باشیم،همش در کنار من باشه و هر هفته با هم به تفریح بریم.اینکه خانوادم رو تنها بذارم و حتی ساعتهایی که بصورت اضافه کاری در محل کارم حضور دارم نرم.
    مثلا امشب که مادر من مسافرت رفته و پدرم تو خونه تنهان ان من میخوان تا دیر وقت پیششون بمونم.
    من خودم معتقدم امشب اگر نشد با هم باشیم شب های دیگر هم هست اما ایشون هر لحظه دوست دارن کنار من باشن.
    خوب گل نمک عزیز این طبیعه
    و حق طبیعه ای ایشون هستش از روی علاقه زیاد و دوست داشتن و نشونه و امتیازهای خیلی خوبیه

    ببینید این تنهایی پدر و مادرتون طبیعیه و غیر قابل اجتبات ، چون بحرحال شما ازدواج میکنید و میرید سر خونه و زندگیتون خودتون و نمیتونید هرشب پیش پدر و مادرتون بخابید یا پیششون بمونید.

    پس این اتفاقی که نهایتا 1 سال یا چند سال دیگه میافته ، این قانون طبیعته همونطور که پدر و مادرتون از خانوادشون جدا شدن ....

    پس سخت نگیرید و وسواس و حساسیت بیش از حدف بخرج ندید

    موفق باشید

  9. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 18 دی 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله
    متوجه هستم اما بنظرتون روابط دوران عقد نباید محدودیت هایی داشته باشه؟
    حتی فکر تنها گذاشتن پدرو مادرم آزاد دهندس برم

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گل نمک نمایش پست ها
    بله
    متوجه هستم اما بنظرتون روابط دوران عقد نباید محدودیت هایی داشته باشه؟
    حتی فکر تنها گذاشتن پدرو مادرم آزاد دهندس برم
    حد و مرزش با توافق بین 2 طرفه
    دیروزود داره ولی سوخت و سوز نداره

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 08:40]
    تاریخ عضویت
    1391-9-08
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    2,464
    سطح
    30
    Points: 2,464, Level: 30
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 57 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکل همین توافق که عملی نمیشه و ایشون زیر بار نمیره و من تقریبا از کارو زندگی افتادم

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    آقای گل نمک، من تاپیکهای شما رو تا حدودی دنبال کردم. چند سوال که شاید نامربوط به نظر برسه. قدیمی ترین دوست تون که الان باهاش در ارتباط هستین

    از چند ساله میشناسیدش؟ چند تا کار عوض کردین؟! کاری که الان دارین چند ساله توش هستین؟ الان از کار و محل کارتون راضی هستین؟ توی اطرافتون

    دختری هست یا مثلا توی خیابون چند تا از دخترهایی که می بینید فکر می کنید از خانمتون بهترن یا اگه با اونا ازدواج میکردین بهتر بود؟!

  14. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    گل نمک (پنجشنبه 12 دی 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آبان 93, 00:49
  3. راهنمایی برای ازدواج ( تو مرحله آشنایی هستم)
    توسط e-lampard در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 اردیبهشت 93, 19:16
  4. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 16:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.