به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 89 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1387-1-14
    نوشته ها
    140
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    +خواهش می کنم کمکم کنید...

    سلام
    دوستان یک اتفاقی برایم افتاده که نمی دانم چه کار باید بکنم! اصلا نمی دانم! خیلی احساس بد بختی و درماندگی می کنم! عاجزانه تقاضا می کنم یک راهی پیش پایم بگذارید تا دیر نشده...
    اما موضوع؛
    چهار یا پنج سال پیش از لحاظ روحی به شدت بیمار شدم و دچار توهم شده بودم. همه مردهایی که دور و برم بودند را دشمن می دیدم و فکر می کردم مردهای بدی هستند و همگی قصد تعرض و تجاوز به من را دارند. صحبتها و افعال بسیار رکیک و زشت می دیدم و می شنیدم. آنقدر تحت فشار روحی بودم از توهمات خودم که به هر دری می زدم برای نجات خودم. هرکس را می دیدم، همانطور تصورش می کردم. خانواده ام را هم دشمن می دانستم. (حالا چرا؟ خوب بیمار بودم.) از سر ناچاری توهماتم را در دفتری نوشتم تا کمی سبک شوم. نهایتا با اصرار مادرم پیش مشاور و از آنجا نزد پزشک متخصص اعصاب رفتم و 2 سالی با دارو تحت درمان بودم تا کاملا بهبود یافتم. در مدت بیماری ام خیلی عذاب کشیده بودم، نوشته هایم را در دفتر چسب زدم تا هرگز فراموش نکنم بیماری چقدر سخت است و قدر سلامتی را بدانم.

    مدتی است که ازدواج کرده ام و دیروز از سر بدبختی من، همسرم آن دفتر را پیدا کرده و همه را خوانده است. حالا فکر می کند آن نوشته ها خاطرات گذشته من است! و من دختری هستم که در یک محل کثیف کار می کردم و مورد تعرض بودم. متاسفانه اسم خیلی از همکارانم را آنجا نوشته بودم.
    شوهرم تهدید کرده که می خواهد از تمام نوشته هایم کپی بگیرد و بین فامیل پخش کند، بیاید محل کارم و آنهایی که نامشان آنجا بوده را پیدا کند و بازخواست کند و نهایتا نوشته ها را به دادگاه ببرد و از من شکایت کند...
    می دانید چه افتضاحی می شود؟ جبران ناپذیر...
    دیشب فقط به فکرم رسید که بگویم من قصد نوشتن یک داستان را داشتم و اینها پاره ای از داستان من است...
    اما نمی دانم باور می کند یا نه (همسرم تحصیلکرده و اجتماع دیده است و الان 37 سالش است.)

    حالا باید چکار کنم؟
    اگر تهدیداتش را عملی کند، چه کار کنم؟
    چطور به خودش بفهمانم که همسرت و محیط کارش و اطرافیانش بد نبوده اند، آن نوشته ها فقط زاییده ذهن و خیال و تصورات است؟

    خواهش می کنم تا دیر نشده راهنماییم کنید.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 87 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1387-5-20
    نوشته ها
    245
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 82 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    پرونده پزشکیتون رو به همسرتون نشون بدید و آدرس و نام و نشانی دکتر متخصصتون رو هم در اختیارش قرار بدید از خانوادتون هم کمک بگیرید بیشتر از این دروغ نگید چون بیشتر مواقع بیماری های روحی و روانی بعد از زایمان و در شرایط بحرانی و سخت زندگی در خانم ها مجدد ظاهر میشه یکبار دروغ گفتید نتیجه اش رو دارید می بینید بیشتر از این اشتباه نکنید همه چیز رو به همسرتون بگید حداقلش فضاحتش از اینی که هست بیشتر نمیشه اول تصمیم بگیر که باهاش درمیون بذاری بعد یکم در مورد خصوصیات اخلاقی و فرهنگی همسرت و خودت بیشتر توضیح بده تا بشه یه راه معقولتر و راحتتری پیشنهاد بکنم
    در پناه حق

  3. 3 کاربر از پست مفید noghte sare khat تشکرکرده اند .

    noghte sare khat (پنجشنبه 14 شهریور 87)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 99 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1387-6-06
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    11,858
    سطح
    71
    Points: 11,858, Level: 71
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 192
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    150

    تشکرشده 92 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    سلام.
    عجب داستانی.
    شما همه اینایی که نوشتید به همسرتونم گفتید.
    مگه نمیگید تحصیلکرده و اجتماعیه پس باید معقول عمل کنه.از طرفی گذشته پزشکی شما اثبات حرفاتونه.مگر اینکه بیماری سابقتونو بهش نگفته باشید.

  5. 2 کاربر از پست مفید jazire تشکرکرده اند .

    jazire (یکشنبه 10 شهریور 87)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 89 [ 23:20]
    تاریخ عضویت
    1387-1-14
    نوشته ها
    140
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 12 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    ممنون دوستان
    من در مورد بیماری ام چیزی به او نگفته بودم. چون قبل از ازدواجم پزشکم گفت که دیگر مشکلی نداری و لازم به مصرف دارو نیستی.
    در مورد گفتن موضوع بیماری یک مشکل هست و آن اینکه این موضوع را تا آخر عمر به رخم خواهد کشید و سوء استفاده خواهد کرد و از این به بعد هرچه بگویم، خواهد گفت که تو بیمار هستی (از این بابت مطمئن هستم.)

  7. کاربر روبرو از پست مفید hemayat تشکرکرده است .

    hemayat (شنبه 20 آذر 89)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    186
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    خوب عزیزم اینکه به شما بگه بیمار هستین بهتره یا نسبت های دیگه به شما بده؟؟ یعنی شما حاضرین در موردتون بدترین فکر ممکن رو بکنه؟ میدونید این قضیه علاوه بر اینکه باعث آزار شما می شه همسرتون رو خرد می کنه؟ اگه بخواین بگین که داشتین داستان می نوشتین فکر می کنید مشکلتون حل می شه؟ اون وقت همسرتون می گه این چه فکراییه که توی سرته و حتما از همچین مسائلی خوشت میومده که توی داستانت اوردی!
    به هیچ وجه دروغ نگو...

  9. 4 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (پنجشنبه 14 شهریور 87)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 87 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1387-5-20
    نوشته ها
    245
    امتیاز
    4,088
    سطح
    40
    Points: 4,088, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    82

    تشکرشده 82 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    خانم اینجا خانواده و ابروی خانوادگیتون هم هست حتما با مادرتون صحبت کنید تا یه راهی پیش پاتون بذارن
    در پناه حق

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 مهر 87 [ 11:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-06
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    3,447
    سطح
    36
    Points: 3,447, Level: 36
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    شما بايد حقيقتو به همسرتون بگيد يا اگه لازم شد با هم پيش مشاوري كه قبلاً ميرفتي بريدتا با شوهرتون صحبت كنه و در مورد بيماريتون توضيح بده .شوهرتون واقعيت رو بدونه خيلي بهتره تا اينكه فكر ديگه اي در مورد شما كنه.

  12. کاربر روبرو از پست مفید elina1753 تشکرکرده است .

    elina1753 (پنجشنبه 14 شهریور 87)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آبان 88 [ 12:54]
    تاریخ عضویت
    1387-6-07
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,197
    سطح
    41
    Points: 4,197, Level: 41
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 33 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    یعنی همسرتون بهتون اطمینان نداره
    خدایا کمکشوکن

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 01 بهمن 90 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1387-5-02
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    3,865
    سطح
    39
    Points: 3,865, Level: 39
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 28 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    بهترین راه گفتن حقیقت است
    اما طوری بگید که لطمه نبیند
    منظورم اینه که کمی زیرکی به خرج بدید

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواهش می کنم کمکم کنید...

    سلام mohat
    به جمع دوستان خوش امدید
    شما بایدخونسردی خودتون را حفظ کنید.طلا که پاکه چه منتش به خاکه!
    به نظرم اگر فعلا نسبت به تصورات دهنی ایشون واکنش شدید و دفاعی انجام ندید بهتر باشه . با ارامش براشون توضیح بدید و مدارک پزشکیتون رو نشون بدید و ازش بخواهید تحقیق کنه و شماحتما این فرصت رابهش بدید.
    بعد از گذشت یه مدت با قاطعیت اعلام کنید خدارا شاکرید که بیماری شما بهبود یافته و ایشون یعنی همسرتون مختارند که انتخاب کنند .و حال که از گذشته شما که ربطی به الان و حال حاضرشما ندارد با خبر شدند تصمیم بگیرندکه بد بینی و سوءظن را کنار می گذارند و ادامه می دن یا اون سوءظن ها را وارد لحظات کنونی زندگیتان می کنن که این می تونه ارامش و خوشبختی رو از یک زندگی بگیره و شما طالب این زندگی که اعتماد درش نیست نیستید . و ایشون باید تکلیف شما را روشن کند.
    به نظر من شما نباید ضعف نشون بدید . بیماری یک ضعف نیست. و الهی شکر درمان شده و دکتر نیز گواه این جریان است.
    ببین اگر موافقت می کنن حتما به یک راونشناس مراجعه کنید .
    ارزو می کنم شوهرتون بتونه این قضیه رو هضم کند و بپذیرد و بتونید کنار هم یک عمر با اعتماد و اطمینان یه زندگی شیرین و قشنگ داشته باشید . در هر صورت با هر انتخابی که همسرتون کردن امید وارم شاد و خوشبخت باشی!

  16. کاربر روبرو از پست مفید setareh تشکرکرده است .

    setareh (پنجشنبه 14 شهریور 87)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.