به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array

    احساس نمي كنم كه ازدواج كردم

    دختر ١٩ ساله هستم.٩ماهه ازدواج كردم
    تو تاپيك هاي قبليم مي تونيد بيشتر راجع به من بدونيد.شوهرم پسر خالمه و ٢٤ سالشه.
    مشكلم اينجاست كه من از ماه رمضان به بعد همش خونه مادر شوهرم اينا بودم.به ندرت پيش اومده كه ما حداقل يك هفته خونه خودمون باشيم.من اا بيشتر احساس ميكنم يك دختر مجردم و با خواهر برادرام دارم سر و كله مي زنم.خونمون دوره و در حقيقت مجبورم پيش خالم باشم.شوهرم به خاطر تجارتي كه باباش تازگي راه انداخته چند ماهه درگيره.سه هفته شده كه داره ميره مسافرت و اون دارم هفته اي يك بار مبينم.همينطوريشم منو شوهرم زياد رابطه عاشقانه نداريم و اين دوري ها و موندن توخونه خالم وضعيت رو بدتر ميكنه.من دوست ندارم جلو كسي شوهرمو ناز كنم بوس كنم يا بغل كنم به خصوص اين كه من دو تا برادر شوهر دارم.
    شوهرم به خاطر كار باباش حتى به درسش اهميت نميده و حالا جواب اخرين امتحانش مونده اگر قبول نشه ديگه واقعا سردميشم.
    شرايطم اصلا جالب نيست ههمش ميگم كاش شوهرم نبود و من تنها بودم .بعضي وقت ها حتى تصور وحشتناكي ميكنم.اين كه خدايي نكرده تو اين سفرها شوهرم رو از دست ميدم.

    چطور اوضاع زندگيمو درست كنم؟
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    اول اینکه ازدواجتون رو تبریک می گم.
    .
    دوم اینکه آواتارت چقدر نازه. همش دارم نگاش می کنم.
    .
    سوم اینکه منظورت از اینکه خونتون دوره چیه؟ شما با خونواده همسرتون زندگی می کنین؟
    نظر همسرت راجع به این همه مشغله کاری چیه؟
    وقتایی که سفر نیست با هم چطورین؟

  3. 2 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    farshidnaji (جمعه 22 آذر 92), پرنده غريب (جمعه 22 آذر 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    سلام مهستي عزيز
    من خارج از كشور زندگي مي كنم.خونه ما تو يك شهر ديگست.يك ساعت راهه...شوهرم كه بهش بد نميگذره.داره واسه خودش ميره و ميگرده.اين منم كه با پسرخاله هام و خواهرش سرو كله ميزنم.و اما رابطمون...من دارم واقعا احساس سردي ميكنم.ولي همسرم عاديه و مثل قبل.يك مسئله ديگه هم هست اينه كه من وقتي به كسي واقعا علاقه ندارم نمي تونم ابراز احساسات كنم.واين سردي بدترم هم كرده طوري كه شوهرم وقتي مي ياد ديگه حوصلشو ندارم.برا من با برادراش فرقي نداره و دلم هم براش تنگ نميشه.واقعا نميدونم چي كار كنم ديگه
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 اسفند 97 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-30
    نوشته ها
    167
    امتیاز
    5,346
    سطح
    46
    Points: 5,346, Level: 46
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 194 در 95 پست

    Rep Power
    27
    Array
    دوسش نداشتی چرا باهاش ازدواج کردی ؟

  6. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    با توكل به خدا و به اميد عشق بعد از ازدواج ولي افسوس...
    الانم هم اتفاقي هست كه افتاده.نميشه كاريش كرد
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    به نظرم چند تا راه داری:
    1- به پای همسرت بمونی و تمام تلاشتو بکنی که کانون خونوادتون گرم بشه و هم اونو به خودت علاقه مند کنی هم خودت به مرور بهش علاقه مند بشی. تو این راه هم از هیچ کوششی دریغ نکنی. شما هنوز سنتون کمه و خیلی احتمال داره موفق بشید. اگه چیزی که دوست داری رو نداری، سعی کن چیزی که داری رو دوست داشته باشی.
    .
    2- خودتو سرگرم کار و درس و تفریح و... کنی. در واقع بزاری همسرت کار و زندگی خودشو داشته باشه و تو هم کار و زندگی خودت رو. در نهایت مثل پسرخاله دخترخاله یا مثل دوتا دوست کنار هم زندگی کنین.
    .
    3- به همین وضعیت ادامه بدی و همش غصه بخوری.

  8. کاربر روبرو از پست مفید mahasty تشکرکرده است .

    farshidnaji (جمعه 22 آذر 92)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام پرنده کوچولو

    اگه قراره وضعیت کار همسرت به همین روال باشه، به این گزینه که خونتون رو به همین شهر منتقل کنید، فکر کردید؟ براش برنامه ای دارید؟ اگرم موقته، به نظرم بهتره یه مدت تحمل کنی و یادبگیری در شرایط فعلی هم ارتباط گرمی با همسرت برقرار کنی.

    در ضمن من احساس می کنم داری بیشتر به همسرت علاقمند می شی، شکل پست هات نسبت به قبل فرق کرده.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  10. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    سلام ميشل جان
    معلوم نيست كه اين وضعيت ثابته يا نه.مسئله همينه
    خونه هم متاسفانه اينجا مشكله مگر نه من از خدامه...

    من فقط الان يك مشكل بدي دارم.ترسو ام....بين خواهرام فقط من اينطورم...مثلا اگه بفهمم خالم از دستم ناراحت يا عصبيه همش استرس دارم. با اين كه كار اشتباهي هم نكردم ولي همش نگرانم.مثل ديشب كه بهش زنگ زده بودم.چند روزيه پيش خواهرمم چون شوهرم نيست.قرار بود بيان پيش خواهرم منم باشون برگردم.ديدم خبري نيست زنگ زدم داشت خيلي سر سنگين حرف مي زد انگار كه كاري كرده باشم.
    حالا امروز شوهرم از مسافرت برگشت بهش گفتم مي توني بياي ؟ اونم با اشتياق گفت چرا كه نه؟!!!!
    حالا به خالم زنگ زدم كه بپرسم باش مي ياد يا نه؟اون با عصبانيت جوابمو داد كه واقعا فكردي اون اين همه رانندگي كرده بياد پيش شما و هزارتا عذر مزخرف واسه پيچوندنم.منم گفتم كه به من چه خودش خواست ،خالم هم جواب داد اون حاليش نميشه و از اين حرفا...
    شانس گند منم گوشيم رو سپيكر بود نيومد از حالت سپيكر بردارم.خواهرم ناراحت شد و عصبي گفت بيست بار بهت نگفتم زنگ نزن؟اين شد عاقبتش...
    اين خاله من هر وقت شوهرش ميره مسافرت يك چيز تو اعصابي ميشه.من واقعا حوصله ندارم نق نق هاشو بشنوم.تا يك ماه ديگه هم مدرسم شروع نميشه.خيلي ناراحتم و نميدونم كار درست چيه؟
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!

  11. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مهر 97 [ 17:26]
    تاریخ عضویت
    1391-7-30
    نوشته ها
    234
    امتیاز
    6,479
    سطح
    52
    Points: 6,479, Level: 52
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    830

    تشکرشده 901 در 185 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    35
    Array
    خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
    با انگشتان
    مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.