به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 دی 93 [ 14:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-18
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    933
    سطح
    16
    Points: 933, Level: 16
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    12

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    اختلافات فرهنگی من و شوهرم

    سلام به همه خسته زندگی نباشید
    منو شوهرم 2 سال با هم کاملا سنتی ( تریپ معرفی) ازدواج کردیم ،خانواده ما خیلی اسم و رسم داره و اون بخاطر این مسائل منو انتخاب کرد .قبل از ازدواج 1 ماه ارتباطی در حد دست دادن و ب..و..س از طرف اون داشتیم که شب عقدم برادرش که باهاش اختلاف داره به من زنگ زد و گفت که فلانی روانیه تعادل عصبی نداره و غیره که من به خاطر احساس گناه باهاش عقد کردم و دقیقا 5 روز بعد از عقد دعوای ما سر اینکه اولین بار بود من رو برد پیش خانوادش شروع شد(اخه من کپ کردم و نمیدونستم تو روستا و مسائل مربوط به اون زندگی می کنند..) ...تو این دو سال هم من همیشه پشیمون از ازدواج با اون بودم
    در کل از لحاظ قیافه هردو خوبیم ولی اون یکم بهتره هرد وتحصیلات بالا داریم من کارمند و اون شرکت نیم بندی داره که کارش گاهی خوبه گاهی نمیگیره...اون تو همه جا همیشه به اینکه با خانواده ما وصلت کرده افتخار میکنه ولی تو خونه ...
    اخلاقای بدش:اول ازدواج خودشو خیلی بیشتر مقید نشون میداد ولی الان حتی نمازشم نمیخونه(و من از سوالات قبل از ازدواجم همین مقید بودن بود)، مشکل من و اون وقتیه که اون عصبانی میشه کفر گویی ناسزا توهین گاهی هم کتک (به قول خودش واسه دفاع) و حتک حرمت خانوادم با الفاظ رکیکه و به نظرش تو دعوا هر حرفی مجازه ،عدم برنامه ریزی در همه چی (میگه هرچه پیش اید خوش آید)
    شکستن وسایل خونه و داد و بیداد و زنگ به این و اون واسه حل مشکلاتمون (که همیشه نتیجه برعکس میده)در کل نمیتونه دعواهای ما رو مدیریت کنه
    اما آخرین دعوا:یه روز که رفته بودیم روستاشون از صبح با پدو مادرش بودم و دیگه کلافه شده بودم از بیکاری ...صله رحم هم بجا اموده بود ..شب اصرار داشت که اونجا هم بخوابیم و ما برنامه داشتیم فرداش یه جای دیگه باشیم که من قاطی کردم...دعوا تا روزبعد طول کشد که باز زنگ زد (هربه خانواده من و خودش که بیاین ....پدرش اومد هر چی حرف بود به من و خانوادم زد و شوهر هم کلی به خانوادم بی احترامی کرد... ولی خانوادم به خاطر من سکوت کردند...
    از اون روز که یه ماهه زندگیم جهنمه و خیلی میسوزم که اون همه احترام شوهرم نزد خانوادم کاملا از بین رفته و دیگه قبولش ندارن و من هم به خانوادم وابسته ام و هروز دعوا که چرا نمیری قدم اول رو برداری که زندگیمون بهتر شه در کل من بین دو طرف موندم و داره روز به روز از احساسم به شوهرم کم میشه
    ویرایش توسط الی تنها : دوشنبه 18 آذر 92 در ساعت 10:41

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    شما سنتی ازدواج کردی،اون وقت نمی دونستی خانوادش تو روستا زندگی می کنن؟


  3. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    شمیم الزهرا (سه شنبه 19 آذر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 دی 93 [ 14:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-18
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    933
    سطح
    16
    Points: 933, Level: 16
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    12

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گفتم که معرف داشتن و گفتن تو شهرستان... زندگی می کنند نگفتن که تو یکی از روستاهای اونجا هستن و ما تا قبل عقد نرفته بودیم اونجا ..چون تمام فامیلاش بغیر از یکی دوتا و خودشون شهر زندگی خود منن
    ضمنا حالا مشکل من شهر و روستا دیگه نیست چون ممکنه از کم اطلاعی من ناشی شده بود مشکل من هنگام عصبانی شدن اونه که شروع میکنه به فحاشی و کفر و بدو بیراه و دوم نداشتن مدیریت و برنامه ریزی واسه زندگیمونه
    ویرایش توسط الی تنها : دوشنبه 18 آذر 92 در ساعت 13:40

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام عزیزم
    به نظرم مشکلتون خیلی کم رنگه
    و به مرور که همدیگه رو و خصوصیات همدیگه رو شناختین حل میشه

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 دی 93 [ 14:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-18
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    933
    سطح
    16
    Points: 933, Level: 16
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    12

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بی همدم عزیز من تو این مدت دچار بیماری های مختلفی شدم و از لحاظ روحی وضعیت خوبی ندارم و این مشکلات به نظر شما کوچیک من رو دچار استیصال کرده و همش دچار استرسم اینکه بلاخره ارتباط شوهرم با خانوادم چی می شه رفتار شوهرم داره منو خیلی عصبی کرده و دچار غم همیشگی حتی در شادمانی هام شدم احساس میکنم دیگه انسان موفقی نیستم و همش با اون در تنشم و تواین مدت بیماری که نیاز به ارامش داشتم تماما استرس و بحران بوده شوهرم خیلی من رو از خودش نامید کرده

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 06 دی 93 [ 14:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-18
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    933
    سطح
    16
    Points: 933, Level: 16
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    12

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه اینجا هم کسی نیست که به ادم کمک کنه منصرف شدم از ثبت نام در این سایت...................

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 آبان 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-8-20
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    389
    سطح
    7
    Points: 389, Level: 7
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام الی جان
    اینجا دنبال چی میگردی؟ منم درون خودم،با احساسم،عقلم خیلی درگیرم،اما بقیه فقط میتونن در حد تجربه ما رو راهنمایی کنن،متاسفانه هیچکی جز خودمون نه درکمون میکنه نه میتونه کاری واسه زندگییمون کنه سختی کار همینه،این تنها بودن،بعضی وقتا میگم کاش همونجور بچه میموندم و اینقد سختی زندگی رو نمیدیدم،احساس میکنم واسه یه سری تصمیم ها و کارها هنوز بچه ام ولی اندازه یه زن 40 ساله ازم انتظار دارن
    به نظرم این سایتا واسه اینه که راحت بتونی دردو دل کنی
    وگرنه خیلی چیزا رو خودمون میدونیم لازم نیس کسی بهمون بگه...
    درکل اختلاف فرهن خیلی بده،درکت میکنم، تازه من اومدم شهر شوهرم،الان دوماهه خونه بابام نرفتم،دلم واسشون خیلی تنگه...چه میشه کرد....وقتب شوهرمم بهم بی محلی میکنه،دلم میخواد بمیرم

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 دی 99 [ 19:06]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,297
    سطح
    61
    Points: 8,297, Level: 61
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 201 در 111 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام الی تنهای عزیز
    دلیل افسردگی شما افکار منفی و ذهن خوانی هست
    به نظرم کتاب از حال بد به حال خوب آقای دیوید برنز رو برای درست و سر وسامان دادن به افکارتون حتما مطالعه کنید
    البته کتاب دیوید برنز برای استرس و شادابی هم خوبه
    حتما کتاب رو دقیق مطالعه کنیدو ما رو در جریان زندگی و موفقیت هاتون بزارید
    منتظرم

  10. کاربر روبرو از پست مفید بی همدم تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (پنجشنبه 28 آذر 92)

  11. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    الی جان لطفا به این سوالات هم جواب بده:

    1)سن شما و همسرتون؟

    2)تحصیلات شما و همسرتون؟

    3)مدت آشنایی قبل از ازدواج؟

    4)خصوصیاتمثبت همسرت که باعثش انتخابش کنی؟

    5)چگونگی روابط عاطفیتون؟ آیا هر دوتون عاطفی هستین یا نه ؟

    6)آیا همسرت اهل مطالعه و مشاوره هست؟ از کس خاصی حرف شنوی داره؟

    - - - Updated - - -

    الی جان توصیه می کنم برنامه های مشاوره ای تلویزیون را نگاه کنی.
    مثل برنامه خانه آرام من. شبکه تهران.یکشنبه ها حدود ساعت 9(در برنامه سلام تهران) که سی دی هایش را هم می تونی از طریق صدا سیما تهیه کنی.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.