به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اسفند 95 [ 12:50]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,626
    سطح
    48
    Points: 5,626, Level: 48
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 33 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم همراهی همسرم مرا دلسرد کرده.

    سلام دوستان

    مدتی است که از همسرم دورم و این اواخر تلاش ها( چه از طرف من چه از طرف او) برای گرم نگه داشتن رابطه مان رو به شکست می رود. خیلی خلاصه اگر بخواهم وضعیت را شرح دهم:

    1- به توافق اولیه مان برای همراهی با من در هر شرایطی پایبند نماند و اکنون من اینجا تنها هستم با کیلومتر ها فاصله از خانه و کاشانه ام ...

    2- من نمی توانم شرایطم را عوض کنم و چیزی را به تاخیر بیندازم، چون زمانبندی درسی من چنین فرصتی را قائل نیست...

    3- دیدار ما خلاصه می شود به چند هفته یک بار و آنقدر کوتاه که ...

    4- او هنوز کم و بیش بیکار است و با اینکه تغییر محل زندگی برایش هیچ هزینه ای نداشت، اما نپذیرفته و به جایش من مجبور شده ام سختی و خطر مسافرت های طولانی مدام را به جان بخرم و برای دیدن او ( بخوانید تامین او!) از ثبات کاری و تحصیلی ام بزنم ...

    5- گاهی پیش آمده که فرصت دیدن ما تنها خلاصه شده به یک ساعتی در خیابان قدم زدن و گفتگویی در پارک... در این اوقات زیاد شده که تنها تمنای بوسه ای از او داشته ام و مرا پس زده ...

    6- این پس زدن ها و این همراهی نکردن ها، و اینکه در کنار او رشدی برای خودم متصور نیستم، و اینکه هیچ دفاعی از من نمی کند وقتی دیگران سرزنشم می کنند بابت تصمیم مشترکمان و اینکه مدام احساس عدم امنیت مالی می کنم وقتی نتوانسته (و یا نشده! نمی دانم!) بعد از این همه مدت وضعیت خودش را تثبیت کند ...
    همه و همه مرا به پرتگاه دل‌کندن از او رسانده ...

    به همفکریتان نیاز دارم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام دندی خانم. نام کاربری شما از ابتدا متعلق به خودتان بوده؟ نوشته های شما تضاد زیادی با نوشته های دختر کوچولویی که از همین نام کاربری استفاده میکرد داره.
    پندار نیک . گفتار نیک . کردار نیک

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اسفند 95 [ 12:50]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,626
    سطح
    48
    Points: 5,626, Level: 48
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 33 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تاپیک هایی که من قبلا زدم قابل دسترسی است. نمی دونم از چی حرف می زنید.

    اصلاحیه: آها فهمیدم! گمانم منو با صاحب این تاپیک اشتباه گرفته اید.
    ویرایش توسط dandelion : پنجشنبه 14 آذر 92 در ساعت 17:44

  4. کاربر روبرو از پست مفید dandelion تشکرکرده است .

    majid_k (پنجشنبه 14 آذر 92)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام خانم dandelion، نوشته تون خیلی کلی و مبهمه. من مطالب قبلی شما رو هم تا حدودی خوندم ولی راستش باز هم متوجه نشدم مشکل شما چیه.

    اینا چیزهایی هست که من فهمیدم. شما 30 ساله و همسرتون 34 ساله. هر دو تحصیل کرده. شما شاغل و ساکن تهران و ایشون بیکار و ساکن شهرستان.

    بعد از 3 سال هنوز شوهرتون کاری پیدا نکرده با وجود اینکه میگین مسئولیت پذیر و کاری هست. علاقه اش رو به شما از دست داده و ابراز احساسات نمیکنه و

    حتی برای دیدنش شما هر چند هفته یکبار میرین سراغش به جای اینکه او به شما سر بزنه.

    اینایی که نوشتم درسته؟ شما الان دو مشکل دارین که اذیت تون میکنه؟ یکی اینکه ایشون بیکاره و بعد از سه سال نه کاری پیدا کرده نه سراغ کاری میره؟ و یکی دیگه

    اینکه به شما توجه نمیکنه؟ اگر اینها درسته شما خودتون فکر میکنین علت اصلی چیه؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید toojih تشکرکرده است .

    dandelion (جمعه 15 آذر 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اسفند 95 [ 12:50]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,626
    سطح
    48
    Points: 5,626, Level: 48
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 33 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از پاسخ
    کمی جابجا بود برداشتتان
    * من در شهر دیگری ( مثلا شهر ب) غیر از محل سکونتم ( مثلا شهر الف) در حال تحصیلم. قرار بود همسرم برای ادامه تحصیل، با من تغییر مسکن دهد و به شهر ب بیاید، که اینگونه نشد و درصد زیادی از مشکلاتی که امروز درگیرش هستم، ناشی از همین عدم وفای به عهد ایشان است.

    ** ابراز علاقه کلامی او هنوز پابرجاست. هر چند با تلخی هایی روزافزون من به زودی رو به کاستی خواهد گرفت...

    مشکلات ما:

    1- دوری فیزیکی است که دارد باعث دوری عاطفی ما می شود. من از طرف خودم راه حلی برایش ندارم، او اما می تواند و اقدام نمی کند.

    2- او هنوز بیکار است ( مثل من) و در مورد آینده این زندگی که هر دو سرش دو آدم سردرگم نشسته، بسیار بیمناکم.

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    سلام.
    دوست عزیز من تاپیک های قبلی شما رو خوندم.

    چند تا سوال برام پیش اومده:

    1) هزینه زندگی شما در حال حاضر و از اول زندگی چه جوری تامین میشه؟
    2) از زمان اون تاپیک قبلی (سال90) ، تا الان چه کارایی انجام شده در جهت رفع نگرانی های شما؟
    3) نظر شما و همسرت راجع به مشاوره رفتن چیه؟
    4) اگه منفیه، بخاطر هزینه ش هست؟
    5) اگه مثبته تا حالا اقدام کردین؟ نتیجه ای داشته؟
    6) آیا برای شما امکان نداره در شهر ب خوابگاه متاهلی بگیری که حداقل زمانهایی که همسرت میاد اذیت نشید؟
    7) اینطور که میگی، همسر شما که سرکار نمیره، چه چیزی ایشون رو پایبند به شهر الف میکنه؟
    8) چقدر از درس شما مونده؟
    9) کلا در مورد کار و درآمد و موارد اقتصادی، در زمان خواستگاری صحبتی شده بود؟ اگه بله، چه تعهداتی در میان بوده؟

    امیدوارم که بتونی بهترین راه رو پیدا کنی
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده است .

    dandelion (جمعه 15 آذر 92)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اسفند 95 [ 12:50]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,626
    سطح
    48
    Points: 5,626, Level: 48
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 33 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم دختر مهربون.

    1- بخشیش از پس اندازمون و بخشی هم از پروژه هایی که هر از گاه همسرم به دستش می رسید. درآمد ثابتی وجود نداره و هیچ اطمینانی که پروژه بعدی هم در کار باشه. همچنان که مدتی است خبری نیست...

    2- من ادامه تحصیلم رو پی گیری کردم و ایشون هم به جاهای مرتبط با حرفه اش سر زده و می زنه.

    3- قبل از ازدواج نظرش رو پرسیدم و گفت که مساعده. الان هم گمانم اگر من بخوام، نه نگه. اما مشاوره چه کمکی می تونه تو این موضوع به من کنه؟ (ادامه در سوال بعد)

    5- دو راه حل برای این موضوع می تونم تصور کنم: الف) راضی شدن ایشون به نقل مکان. ب) من روی خودم کار کنم و وابستگی رو از سمت خودم به حد اقل برسونم ( هر چند هنوز از طرف او این وابستگی ها ادامه یابد) ...
    من راه دوم را پیش گرفتم و منجر به همین تاپیک شد. این تحمل ها و سرکوب خواسته ها مرا آنقدر نسبت به او دلسنگ کرده که مثل امشبی پیش می آید که هر چه تلاش کرد با حرف زدن به من نزدیک شود، نگذاشتم و نخواستم ... مشاور در چه زمینه دیگری می تونه به من کمک کنه؟

    6- چرا. علی رغم اینکه به دخترها خوابگاه متاهلی نمی دن، من با این و آن حرف زده بودم و قرار بود با چند نامه نگاری موضوع پی گیری شود. اما پای اقدام عملی که رسید، همسرم گفت: "امنیت ندارد، چرا که من همیشه نخواهم توانست بمانم. از ان گذشته دور از شهر است و فاصله با دانشگاه زیاد و برای تو مشکل درست می شود" .... و از این دست بهانه ها! ...


    7- باور کن نمی دانم! خیلی فکر کردم در این مورد. تنها حدسی که می زنم خانواده اوست. او دوری از مرا به دوری از پدر و مادرش ترجیح داده ... اوابل می گفت: "به من فرصت بده فکر کنم، تغییر محل زندگی ماست خریدن از سرکوچه نیست!" ...

    8- چندان از مسیر را نرفته ام. قسمت اعظم، یعنی چیزی حدود 4 سال هنوز باقیست!

    9- گفت که همراه دوستانش شرکتی ( در شهر ب) همان محل تحصیلش، زده و از این طرف و آن طرف پروژه می گیرند. در مورد درآمد میانگینش هم حرف زد. من مطرح کردم که "می خواهم درسم را ادامه بدهم و بعد ها هم در هر شهری که فرصت کار داشتم اقدام می کنم" و در جواب من گفت که " می ریم و مشکلی نیست". همه اینها تعهد کلامی بود و یکی از حسرت های بزرگ امروز من، این است که ای کاش این تعهدات کاملا حقوقی بود. به هر حال پس از مدتی از ازدواج، گفت که "شهر (ب) دلش را زده و جاهایی که پروژه می گرفت، اکنون دیگر به او کار نمی دهند، هزینه های زندگی در شهر (ب) زیاد است و " ...

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    ممنون از جوابا.

    ببین دوست عزیزم، من فکر میکنم حداقل کاری که مشاوره رفتن میتونه انجام بده اینه که با رفتنتون، یه اعلام خطر میشه برای همسرت.

    که یعنی کار به جایی رسیده شده که شما احساس نیاز به کمک از بیرون پیدا کردی.
    شاید همین یه تلنگری باشه.

    و به اضافه اینکه مشاور با همسرت صحبت میکنه و ازش میخواد کمی نگاه دقیق تری به این وضعیت و تاثیرش روی شما داشته باشه.

    ببخشید دوست عزیز ولی من متوجه نمیشم. رشته همسر شما چیه که براش هیچ گونه کاری نیست؟!
    مطمئن هستی که مشکل، ریشه در مسئولیت نپذیری همسرت نداره؟

    یه سوال دیگه، پدر، مادر و بزرگترا هیچ اظهار نظر یا دخالتی در زندگی شما داشتن تا به حال؟
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اسفند 95 [ 12:50]
    تاریخ عضویت
    1389-2-29
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,626
    سطح
    48
    Points: 5,626, Level: 48
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 33 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون
    حق با شماست. سعی می کنم از یک مشاوره حضوری کمک بگیرم.

    نه دوست گرامی، اینکه مسئولیت پذیره برام روشنه. شرایطش رو هم تا حدی می تونم درک کنم. دقیقا توی همون وضعیه که خودم گرفتارش بودم و هستم....

    خیلی مشکل حادی نداشتیم با خانواده ها. هر دو پدر و مادر هم پیش اومده که اظهار نظر بکنن و چیزی خلاف خواسته ما دو نفر بگن. ولی ما فقط شنیدیم و کار خودمون رو انجام دادیم و خوشبختانه اکثر اوقات پشت همدیگه رو خالی نکردیم. غیر از این اواخر که از همسرم انتظار داشتم حمایت بیشتری از من بکنه و نکرد ...

    مرسی از توصیه هات. گمونم مسئله همینه که همسرم از میزان فشاری که من دارم تحمل می کنم چندان خبر نداره و همینطور از تاثیر این ناملایمات روی علاقه قلبی من ...

  13. کاربر روبرو از پست مفید dandelion تشکرکرده است .

    دختر مهربون (شنبه 16 آذر 92)

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    سلام
    خیلی عذر میخوام این رو میپرسم از بیشتر سر کنجکاویه ببخشید!
    معنی اینن اسم کاربریتون چی جالبه برام دندلیون؟ چون یه کار بر دیگه هم به این اسم داشتیم فکر کردم یکی هستین!


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.