انتخاب همسر

[farhadz]

با سلام

من پسری هستم 30 ساله و چند وقتی هست که به یکی از همکارانم که 1 سال و چند ماه از من بزرگترن علاقمند شدم.تا حالا توی شهر که پیش دوستانم میرفتم دختران زیادی رو دیدم که هیچ وقت نگاهی از روی علاقه به هیچکدومشون نکردم.ایشون اولین کسی هستن که من واقعا" به چشم همسری بهشون نگاه کردم.

من خودم دارای شغل متوسطی هستم و درامدم طوریه که میتونم خدا رو شکر خرج یه زندگی ساده رو بدم.ایشون هم درامد نسبتا" خوبی دارن.توی این چند وقته خیلی میرفتم توی دفتر پیششون و واقعا" بهشون علاقه پیدا کردم.

از نظر شخصیتی بسیار مهربان،خوشرو،شاد،اجتماعی، سرحال،خوش اخلاق و مومن هستن.من هم تقریبا" همین حالات رو دارم.چهره ایشون خیلی زیبا نیست و من تا چند روز پیش شک داشتم اما با مطالعاتی که در این سایت و جاهای دیگه داشتم فهمیدم که زیبایی ملاک اصلی ازدواج نیست.از نظر سن هم همینطور و خوندم که تا 2 سال هم هیچ مشکلی وجود نداره.

اما نمیدونم چرا هنوز یه خورده شک دارم.یکی از دوستام بهم گفت که چند وقتی اصلا" دفتر نرو چون اگه بری امکان داره که از نظر احساسی تصمصم بگیری و مشکل بوجود بیاد.گفت تو این مدت بشین و ایشون رو نبین و با عقل و منطق تصمیم لازم رو بگیر.

تو این چند روزه هر کاری هم که کردم نتونستم از ذهنم بیرونش کنم و باز ازش خوشم میاد.

میبخشید که نتونستم درست بنویسم.

میشه لطفا" منو راهنمایی کنید؟

ممنونم

[sara 65]

سلام
به چه دلیلی هنوز شک دارین؟ دقیقا چه راهنمایی و کمکی میخواین دوست عزیز؟

[farhadz]

سلام
به چه دلیلی هنوز شک دارین؟ دقیقا چه راهنمایی و کمکی میخواین دوست عزیز؟

سلام دوست عزیز

مثلا" خواهرم یه بار ایشون رو دید گفت بدردت نمیخوره اینجوریه اونجوریه.باور کنید من خودم میدونم که نباید به حرف کسی زیاد گوش کرد چونکه اون کسی که میخواد با ایشون یه عمر زندگی کنه من هستم نه خواهرم.ایشون تعداد خانوادشون زیاده و خواهرهای زیادی دارن و خواهرم میگه بعد ازدواج هر روز باید منتظر باشی یکی از خواهراش با خانوادش بیان خونتون.اما بنده خودم تو صحبتهایی که باهاشون داشتم اشاره میکردن به اینکه خواهرام زیاد رفت و اومد ندارن مگر اینکه همگی بیان خونه پیش مادرم.پدرشون هم فوت کرده.این موضوع رو هم در جریانش هستم که الان وضعیت طوری شده که طرف صبح که رفت سرکار و عصر که برگشت از خستگی هیچ انرژی واسش نمیمونه که بخواد به خونوادش برسه چه برسه به اینکه مهمونی هم بره

هر دو از نظر تحصیلی هم دارای یه مدرک هستیم.ایشون ماشاءالله تو خونه یه تنه داره کار همه رو انجام میده.وقتی میبینم که یه همچین فردی هست که همه چی تمومه میگم برم جلو و بهش بگم اما نمیدونم چی داره مانعم میشه.

پدر و مادرم رو هم خودم میدونم که مشکلی با انتخاب من ندارن(البته هنوز در جریان نیستن) و خواهرم رو هم میتونم راضی کنم.اما باز یه چیزی جلوم رو میگیره.

البته یه چیر کلی هم هست حتی قبل از اینکه ایشون رو ببینم.همیشه فکر میکردم و میکنم که اگه ازدواج کنم میترسم که خانمم تو زندگی منو اذیت کنه و همیشه بگه من اینو میخوام اونو میخوام و باعث شروع دعوا و مشکلات دیگه بشه.باور کنید من دلم میخواد ازدواج کنم چونکه دلم یه همراه میخواد که تو همه چی در کنارم و کمک حالم باشه همه چی.

[toojih]

سلام آقا فرهاد، من در حدی نیستم که بتونم شما رو راهنمایی کنم فقط چند نکته توی نوشته ات بود که به نظرم برای اینکه صدمه ای نبینی لازمه بهشون بیشتر توجه کنی.

پسری هستم 30 ساله. تا حالا توی شهر که پیش دوستانم میرفتم دختران زیادی رو دیدم که هیچ وقت نگاهی از روی علاقه به هیچکدومشون نکردم.ایشون اولین کسی هستن که من واقعا" به چشم همسری بهشون نگاه کردم.

این جمله که آقا پسری تا 30 سالگی به هیچ دختری از روی علاقه نگاه نکرده دو معنی بیشتر نمیتونه داشته باشه که هر دو تا به نظر من متاسفانه خیلی بد هستند:

یا داری خیلی اغراق میکنی یا واقعا اینطوره که در هر دو صورت قبل از اقدام به ازدواج باید حتما حضوری پیش روانشناس بری.

چهره ایشون خیلی زیبا نیست و من تا چند روز پیش شک داشتم اما با مطالعاتی که در این سایت و جاهای دیگه داشتم فهمیدم که زیبایی ملاک اصلی ازدواج نیست.از نظر سن هم همینطور و خوندم که تا 2 سال هم هیچ مشکلی وجود نداره.

کی گفته که زیبایی ملاک اصلی ازدواج نیست؟! نمیدونم کجای این سایت همچین چیزی نوشته. بعید میدونم کسی مخالف این باشه که یکی از مهمترین ملاکهای ازدواج اینه

که همسرت به نظرت زیبا بیاد. چه قیافه اش چه تیپش چه اخلاقش چه رفتارش چه نحوه حرف زدنش. یعنی از بودن باهاش باید لذت ببری. فقط تنها چیزی که هست اینه که

تعریفها از زیبایی فرق میکنه. یعنی میشه به دل نشستن طرف مقابلت نه به عنوان یک دوست بلکه به عنوان کسی که قراره باهاش رابطه زناشویی داشته باشی.

اما نمیدونم چرا هنوز یه خورده شک دارم.

تو این چند روزه هر کاری هم که کردم نتونستم از ذهنم بیرونش کنم و باز ازش خوشم میاد.

اما نمیدونم چی داره مانعم میشه.

این شک ها به نظرم یعنی یا از خودت مطمئن نیستی که میتونی همسر مناسبی براش باشی. خودت رو در حدی نمیبینی که بتونی خوشبختش کنی.

یا اینکه اونرو مناسب برای خودت نمی بینی که حالا به خاطر یکی دو ویژگی که داشته برات جالب اومده ولی ویژگی های اصلی که برات مهمه رو نداره.

در هر دو صورت باید یا خودت با خودت روراست تر باشی و سعی کنی بدون ترس علتها رو در خودت کشف کنی یا اینکه از یک روانشناس به صورت حضوری

کمک بگیری.

[farhadz]

سلام آقا فرهاد، من در حدی نیستم که بتونم شما رو راهنمایی کنم فقط چند نکته توی نوشته ات بود که به نظرم برای اینکه صدمه ای نبینی لازمه بهشون بیشتر توجه کنی.



این جمله که آقا پسری تا 30 سالگی به هیچ دختری از روی علاقه نگاه نکرده دو معنی بیشتر نمیتونه داشته باشه که هر دو تا به نظر من متاسفانه خیلی بد هستند:

یا داری خیلی اغراق میکنی یا واقعا اینطوره که در هر دو صورت قبل از اقدام به ازدواج باید حتما حضوری پیش روانشناس بری.



کی گفته که زیبایی ملاک اصلی ازدواج نیست؟! نمیدونم کجای این سایت همچین چیزی نوشته. بعید میدونم کسی مخالف این باشه که یکی از مهمترین ملاکهای ازدواج اینه

که همسرت به نظرت زیبا بیاد. چه قیافه اش چه تیپش چه اخلاقش چه رفتارش چه نحوه حرف زدنش. یعنی از بودن باهاش باید لذت ببری. فقط تنها چیزی که هست اینه که

تعریفها از زیبایی فرق میکنه. یعنی میشه به دل نشستن طرف مقابلت نه به عنوان یک دوست بلکه به عنوان کسی که قراره باهاش رابطه زناشویی داشته باشی.






این شک ها به نظرم یعنی یا از خودت مطمئن نیستی که میتونی همسر مناسبی براش باشی. خودت رو در حدی نمیبینی که بتونی خوشبختش کنی.

یا اینکه اونرو مناسب برای خودت نمی بینی که حالا به خاطر یکی دو ویژگی که داشته برات جالب اومده ولی ویژگی های اصلی که برات مهمه رو نداره.

در هر دو صورت باید یا خودت با خودت روراست تر باشی و سعی کنی بدون ترس علتها رو در خودت کشف کنی یا اینکه از یک روانشناس به صورت حضوری

کمک بگیری.

سلام دوست عزیز

در مورد نقل قول اولتون:

باید بگم که منظور من رو درست متوجه نشدید.منظور من اینه که مغازه دوستم که میرفتم دخترای زیادی از اونجا رد میشدن من نگاه هم میکردم اما نه از این نظر که نگاهم از روی شهوت باشه و یا تو اونا دنبال یه همسر بگردم،دیدنم فقط گذرا بود همین.اتفاقا" بگم که از همه تیپ و قیافه هم میدیدم.

نقل قول دوم:

من نگفتم که زیبایی جزو ملاکهای اصلی من نیست.از نظر من ملاک اول اخلاق خوب و مومن بودن هست و همینطور جزو یه خانواده خوب بودن.زیبایی برام بعد از اینا هست.من گفتم تو این سایت و جاهای دیگه خوندم درسته،امامنظورم اینه که دوستانی توضیح دادن که زیبایی چیزیه که بعد از مدتی عادی میشه برا همسر.مهم اخلاق خوبه که باعث میشه تو زندگی بیشتر عاشق همسرت بشی.
منم منظورم اینه که امیدوارم کسی که انتخاب میکنم به دلم بشینه حالا اگه از نظر ظاهر خیلی هم زیبا نباشه.

نقل قول سوم:

من با چیزایی که از خودم میدونم تقریبا" مطمئن هستم که میتونم براشون همسر خوبی باشم و تمام سعی ام رو میکنم که خوشبختشون کنم.اما میخوام بازم تحقیق بیشتری کنم تا مطمئن برم جلو.

در مورد روانشناس هم که گفتید باید بگم که تو شهر ما متاسفانه همچین چیزی نیست(بدبختانه)

حالا از دوستان میخوام که بنده رو کمک کنند.البته ایشون تقریبا" یه مدت رو میخوان برن سفر زیارتی و نیستن و بنظر خودم در نبودشون زمان خوبیه که دربارشون بیشتر فکر کنم و ببینم که اگه چند روزی هم نبینمشون میتونم بازم بهش فکر کنم یا اینکه از نظرم میاد بیرون.یکی از کاربران راست گفتن تو یکی از تاپیکها در جواب یکی از سوال کنندگان:که زمانی که با دوستتون به ارسال اس ام اس مشغولید بیشتر دلباختشون میشید.دقیقا" منم همینطورم.البته پیامکهای ما فقط در مورد مسائل روز هست و کاریه ولی با این وجود هر وقت پیامی میزنن من دلم میخواد بیشتر این پیامکها ادامه داشته باشه.

سرتون رو درد اوردم اما یه موضوع دیگه هست بگم و پستم رو ببندم.

نمیدونم آیا ایشون حتی یه ذره هم بهم علاقه دارن یا نه.هر وقت میرم دفترمون پیشش و باهاشون صحبت میکنم خیلی با من راحت هستن و فکر نکنم با کس دیگه ای تا حالا اینجوری بودن(این رو از حرفهایی که خودشون میگن در رابطه با کسانی که ارتباط کاری باهاشون داشتن متوجه شدم)

از همه خانوادشون از همه چی باهام حرف میزنن.حتی هر وقت هم که کاری دارن اولین نفر به من پیام میزنن.مثلا" یه بار رفته بودن یکی از استانهای اطراف بهم پیام دادن که چیزی لازم دارم که واسم بخرن یا نه.مثلا" همین دیشب در رابطه با سفرشون براشون مشکلی پیش اومد که ازم خواستن کمکشون کنم که من هم سریع حلش کردم واسشون.

متشکرم

[abi.bikaran]

سلام
اینجور که من متوجه شدم شما اصلا تا حالا با خود دختر خانم هیچ صحبتی نداشتین درسته؟
اگه اینطور باشه چرا قبل از اینکه تصمیم دیگه ای بگیرین وبخواین تحقیقات رو شروع کنین اول نظرش رو در مورد خودتون نمیپرسین حالا یا مستقیم خودتون
یا یه واسطه امین و معتمد؟
بعدش در مورد ظاهرشون هم همون که برای ازدواج بهش به عنوان یه مورد مناسب دیدینش کافیه!
چون اگه ظاهرش براتون دلنشین و راضی کننده نبود هیچ وقت بهش حسی پیدا نمیکردین که بخواین برای ازدواج انتخابش کنید!
پس الان تنها کاری که میتونید انجام بدین به نظر من. یا بزارین تو این مدت که دارن میرن مسافرت شما بیشتر فکر کنید و همه جوانب رو بسنجید با خودتون کنار بیاین بعد که از سفر برگشتن حتما نظرشون رو در مورد تصمیم و انتخابتون بهش بگین!
یا اگه هم امکانش هست قبل از رفتن بهش بگین تا ایشون هم تو این مدت که از هم فاصله دارین بتونن در مورد شما بیشتر فکر کنن و تصمیم بگیرن.

[farshidnaji]

سلام دوست عزیز

مثلا" خواهرم یه بار ایشون رو دید گفت بدردت نمیخوره اینجوریه اونجوریه

زیاد به نظرم جالب نیست که پسر 30 ساله تا این حد به نظر خانواده وابسته باشه

به نظرم باید مستقل تر فکر کنید

[farhadz]

زیاد به نظرم جالب نیست که پسر 30 ساله تا این حد به نظر خانواده وابسته باشه

به نظرم باید مستقل تر فکر کنید

بله دوست عزیز

وقتی خواهرم در موردشون اینطور گفت خیلی ناراحت شدم.پدر و مادرم که به نظر من احترام میزارن و اگه خواهرم بخواد حرفی بزنه بصورت کاملا" منطقی بهش میگم که باید به نظر من احترام بزاره و براش توضیح میدم همه چی رو.(البته ایشون هم صلاح برادرش رو میخواد اما اون کسی که میخواد زندگی کنه من هستم در نهایت)

با تشکر از همه دوستان دلم میخواد عزیزان دیگری هم نظر بدن درباره مطلب من.خیلی خیلی ممنونم.

- - - Updated - - -

سلام
اینجور که من متوجه شدم شما اصلا تا حالا با خود دختر خانم هیچ صحبتی نداشتین درسته؟
اگه اینطور باشه چرا قبل از اینکه تصمیم دیگه ای بگیرین وبخواین تحقیقات رو شروع کنین اول نظرش رو در مورد خودتون نمیپرسین حالا یا مستقیم خودتون
یا یه واسطه امین و معتمد؟
بعدش در مورد ظاهرشون هم همون که برای ازدواج بهش به عنوان یه مورد مناسب دیدینش کافیه!
چون اگه ظاهرش براتون دلنشین و راضی کننده نبود هیچ وقت بهش حسی پیدا نمیکردین که بخواین برای ازدواج انتخابش کنید!
پس الان تنها کاری که میتونید انجام بدین به نظر من. یا بزارین تو این مدت که دارن میرن مسافرت شما بیشتر فکر کنید و همه جوانب رو بسنجید با خودتون کنار بیاین بعد که از سفر برگشتن حتما نظرشون رو در مورد تصمیم و انتخابتون بهش بگین!
یا اگه هم امکانش هست قبل از رفتن بهش بگین تا ایشون هم تو این مدت که از هم فاصله دارین بتونن در مورد شما بیشتر فکر کنن و تصمیم بگیرن.

بله دوست عزیز

من تا حالا با خودشون حرفی نزدم به نظر شما خودم برم باهاشون حرف بزنم یا کسی رو بفرستم.واسط امین و معتمد هم دارم.
در مورد ظاهرش که گفتید بگم که قبل از ایشون هم یه دختر خوب و با اخلاق و مومن تو دفترمون کار میکردن که از نظر ظاهر زیاد به دلم ننشستن حتی رئیس دفتر هم به من پیشنهاد دادش گفتم که مورد خوبی برام نیست اما ایشون رو از همون روزای اول که بصورت پاره وقت میومد دفتر تا الان که دائمی هستن یه احساس دیگه ای بهش داشتم همونطور که گفتم درسته خیلی زیبا نیستن اما به دلم نشستن.

[mignonne]

ببخشید از نظر من طرز تفکر شما در مورد ازدواج درست نیست!شما دنبال 1 نفر هستید که آسایش و رفاه شما رو فراهم کنه!در حالی که زندگی مشترک پر از فراز و نشیبه. شما در انتخاب این خانم خیلی دارید حساب سود و منفعت خودتونومی کنید:این که درآمد این خانم براتون مهمه، با رفت و آمد ایشون مشکل دارید، تاکید دارید ایشون خیلی کار می کنن... اگر این خانم رومی خواید باید ایشون رو با خانواده پرجمعیتش بپذیرید. باید این احتمالو بدبد که رفت و آمدشون ریاد باشه یا حتی بعد از این بشه! درسته میگن قبل از ازدواج با منطق پیش برید ولی نه اینکه فقط منافع خودتون رو بسنجید!اصلا روی حقوق خانم هم حساب نکنید ایشون برای تامین مخارج زندگی وظیفه ای ندارند، این وظیفه به عهده شماست!1 نکته دیگه: شما با هر زنی ازدواج کنید ممکنه غر بزنه!اگر انقدر از ازدواج و مشکلاتش می ترسید بهتره ازدواج نکنید!چون بهترین ازدواج ها هم پر از فراز و نشیبه!

- - - Updated - - -

اگر 1 ذره در مورد زیبایی ایشون شک دارید پا پیش نزارید چون وقتی آدم به کسی علاقه من میشه قاعدتا باید به نظرش زیبا بیاد! من احساس می کنم شما به خاطر حسن های دیگه ی این خانوم دارید از این مساله چشم پوشی می کنید برای همینه که شک دارید. به خواهرتون هم بگید اگر خانومتون مانع رفت و آمد شما و ایشون بشه چه حسی پیدا می کنه؟! ایشون به گفته خودتون فقط مادر و خواهراشوداره.انتظار نداشته باشید اون ها را به خاطر شما وخانواده تون کنار بزاره!

[farhadz]

ببخشید از نظر من طرز تفکر شما در مورد ازدواج درست نیست!شما دنبال 1 نفر هستید که آسایش و رفاه شما رو فراهم کنه!در حالی که زندگی مشترک پر از فراز و نشیبه. شما در انتخاب این خانم خیلی دارید حساب سود و منفعت خودتونومی کنید:این که درآمد این خانم براتون مهمه، با رفت و آمد ایشون مشکل دارید، تاکید دارید ایشون خیلی کار می کنن... اگر این خانم رومی خواید باید ایشون رو با خانواده پرجمعیتش بپذیرید. باید این احتمالو بدبد که رفت و آمدشون ریاد باشه یا حتی بعد از این بشه! درسته میگن قبل از ازدواج با منطق پیش برید ولی نه اینکه فقط منافع خودتون رو بسنجید!اصلا روی حقوق خانم هم حساب نکنید ایشون برای تامین مخارج زندگی وظیفه ای ندارند، این وظیفه به عهده شماست!1 نکته دیگه: شما با هر زنی ازدواج کنید ممکنه غر بزنه!اگر انقدر از ازدواج و مشکلاتش می ترسید بهتره ازدواج نکنید!چون بهترین ازدواج ها هم پر از فراز و نشیبه!

- - - Updated - - -

اگر 1 ذره در مورد زیبایی ایشون شک دارید پا پیش نزارید چون وقتی آدم به کسی علاقه من میشه قاعدتا باید به نظرش زیبا بیاد! من احساس می کنم شما به خاطر حسن های دیگه ی این خانوم دارید از این مساله چشم پوشی می کنید برای همینه که شک دارید. به خواهرتون هم بگید اگر خانومتون مانع رفت و آمد شما و ایشون بشه چه حسی پیدا می کنه؟! ایشون به گفته خودتون فقط مادر و خواهراشوداره.انتظار نداشته باشید اون ها را به خاطر شما وخانواده تون کنار بزاره!

دوست عزیز حرفاتون رو کاملا" قبول دارم.باور کنید نمیدونم چرا نمیتونم منظورم رو درست به کسی بفهمونم.من همسری میخوام که از همه جوانب در کنارم باشه.میدونم که تو زندگی همه چی هست و همیشه راحتی رو نداری و باید گاهی اوقات(تو جامعه امروز بیشتر مواقع) هم سختی بکشی.در مورد درامدشون من اینو بصورت قاطع میگم که به هیچ وجه راضی نیستم که تو خرج زندگی همسرم کمکم کنه(مگر اینکه خودش راضی باشه و دلش بخواد) اینو از روز اول هم به خودم فهموندم.من حتی کسی رو برام پیدا کردند که معلم هم بود و همسن خودم اما باز ایشون رو انتخاب کردم.در مورد خانوادشون هم با وجود اینکه زیاد هستن من مشکلی ندارم.غر زدن هم بالاخره جزیی از خصوصیات یه زندگیه و نمیشه اونو کتمان کرد.گاهی اوقات یه زن به مردش و گاهی هم مردی به زنش به خاطر کارها و رفتاراشون.

در مورد زیبایی باید موضوع مهمی رو بهتون بگم.میخواستم پیام خصوصی کنم واستون اما هر چی گشتم پیدا نکردم این گزینه رو.راستش رو بخواید دیشب که این پستتون رو خوندم خیلی حالم رو عوض کرد.باور کنید.از امروز کلا" دیدم یه جور دیگه شده به ایشون.احساس میکنم علاقم بشون بیشتر شده و چهرشون بیشتر به دلم نشسته.

دو به شک هستم که قبل از رفتن به مسافرت بهشون موضوع رو بگم با بزارم بعد از اومدنشون و تا قبل از اینکه بیاد بیشتر فکر کنم.

از جوابتون خیلی ممنون