سلام به همه دوستان. من قبلا اینجا عضو بودم و مشکلاتمو گفتم. دوستان هم زحمت کشیدند و منو راهنمایی کردند. حدود 4 ، 5 ماه هست که خدا روشکر بهتری اوضاعمون. اما جدیدا یه 10 روزی میشه که یه جورایی شده. مختصرا براتون توضیح میدم. امیدوارم بازم با راهنمایی های شما دوستان مشکلاتم حل بشن:
1- من ی دختر خیلی احساساتیم و از قهر به شدت بدم میاد و باهاش قهر نمی کنم . اصلا دلم نمی یاد که باهاش قهر کنم چون دوسش دارم و وابستگی شدیدی بهش دارم. .شدیدا حس می کنم به من بی محبت تر شده نسبت
.
2- گفتم دلم می خواد درس بخونم ، گفت نه اصلا نمیشه
3- گفتم حرفام رو دلم سنگینی می کنه لا اقل فقط گوش کن که من آروم شم، دوس نداشت که بشنوه
4- وقتی بهم بی محبتی میکنه من اشکم تو مشتمه و فوری گریم می گیره. وقتی میریم خونه اونا یا خونه خودمون(چون عقدیم هنوز). , وقتی گریه می کنم از ناراحتی، میرم زیر پتو اما اگه یه کوچولو فقط یه کوچولو صدام در بیاد منو میزنه که یه وقت صدامو کسی نشنوه.بهش گفتم اگه میخای من آروم بشم نوازشم کن نه اینکه منو بزن
5- احساساتش رو که چند ماه یه بار شاید ابراز کنه! شاید
6-زیاد با من حرف نمیزنه.دلش مثه قبل برام تنگ نمیشه با اینکه محل کارش به خونه ما دور نیست اما 4 روز بود که یه سر به من نزده بود.واقعا اینا چه معنی داره؟
7-چند روز پیش به شوخی آنچنان لگدی به پای من زد که تا دو روز نمیتونستم راه برم
8-به شدت مغرور و خودخواهه. اگه یه لباس زیبا یا آرایش قشنگ براش بکنم اصلا نمیگه خانومم خوشگل شدی . اما اگه بدش بیاد فورا میزنه تو ذوقم که این چیه پ
می دونم جسته گریخه حرف زدم اما اینقد حرفام رو دلم سنگینی می کنه که دارم میترکم.بهش التماس می کنم که بزار من حرفامو برات بزنم که جمع نشه تو دلم اما دوس نداره بشنوه درک نمیکنه احساسات زن چیه یا شایدم میدونه اما حوصلشو نداره.
ازتون می خوام که با من همراه باشید تا به کمک خدا و شما دوستای دلسئزم زندگی بهتری داشته باشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)