در بهترین حالت تفاهم به خانه پدرزنم رفتیم و وفتی و من بیرون آمدم به زنم گفتم که تو خودت بعداً بیا خونه و اون هم گفت که من دلم برات تنگ میشه چرا اینجا نمی مونی تا با هم برگردیم و چون من کارداشتم زودتر رفتم چند ساعت بعد زنم زنگ زد و گفت که کجایی گفتم پیش مادرم و اون هم ناراحت شد و گفت من دیگه برنمی گردم ؟ الان 10 روزه که خونه پدرشه و من هم قسم خوردم تا خودش برنگرده نرم دنبالش . چاره چیست راهنماییم کنید .
علاقه مندی ها (Bookmarks)