سلام
من حدودا چند روز پیش که داشتم در مورد مشکلم تویه نت جستجو میکردم به این سایت رسیدم و خیلی مطالب جالب و مفید خوندم ولی نتونستم موارد مشابه خودم رو پیدا کنم به همین دلیل این تاپیک رو زدم تا شاید شما عزیزان بتونید من رو کمک کنید.
من پسری 20 ساله هستم که یه خانواده ی کاملا مذهبی دارم! جو خانواده طوری هست که تویه سن کم سریعا به فکر ازدواج پسر و دختر میفتن. یعنی تمام پسرخاله هام و پسردایی هام که تویه سن من بودن ازدواج کردن و دیگه تویه تقریبا 21 22 سالگی صاحب فرزند شدن!!! زندگی هاشون هم هیچ مشکلی نداشه .
مسئله اینه که تقریبا همشون هم به صورت فامیلی ازدواج کردن یعنی پسره 20 ساله به دختره 16 17 ساله ازدواج کرده!! حتی از این سن کمتر هم داشتیم که اگه بگم شاخ در میارین!! خانوادمم اتفاقا هم تحصیل کرده هستن هم سطح بالایی دارن ولی چون مذهبی هستن یه سری عقاید دارن که تا الانم که هر کس طبق اون عقاید پیش رفته پشیمون نبوده خداییش!!
حالا دقیقا نوبت به من رسیده!! یعنی دقیقا یه مورد همینطوری پیش اومده که دخترخالم تو همین سن 16 سالگی فک کنم باشه و از بس که این مورد تویه خانوادمون طبیعی شده یه جورایی اونم فک میکنه کلا دیگه فقط و فقط باید با من باشه!! اینو از نگاه هاش کاملا متوجه میشم!! اینم بگم چون جو خانواده مذهبی هست ما اصلا کلا جز سلام و خدافظی چیزی باهم نگفتیم و اصلا همدیگه رو نمیشناسیم!! یعنی فقط در حد دیدن بوده. در مورد مسائل دینی و خانوادگی که اصلا هیچ فرقی تقریبا نداریم و به هم میخوریم!!
یعنی میدونم همینکه به مادرم قضیه رو حتی با کنایه بگم میگیره و سریعا اقدام میکنه و هیچ مشکلی هم وجود نداره ولی من از یه چیز میترسم اونم ظاهر ایشونه!! ایشون کمی قدکوتاه هستن!! یکم که تو تاپیکا میچرخیدم یه سری موارد رو دیدم که، با اینکه طرف موقع خاستگاری طرف به دلش ننشسته ازدواج کرده و حالا میخواد جدا بشه اونم به خاطره اینکه وقتی با خانمشه، احساس خوبی نداره و وقتی جدا هستن بیشتر خوشحاله!! وقتی اینارو خوندم ترسیدم که نکنه بعدا برا منم همچین مواردی پیش بیاد و باعث خیلی موارد که خودتون هم میدونید بشه، اونم در خانواده!! ولی باز میبینم اون دخترخالمم همینطوری بود ولی بعد از ازدواج کلا تغییر فرم داد!! ممکنه این مورد به خاطره سن کم باشه و کم کم برطرف بشه مثل اونایه دیگه؟؟
از یه طرف هم اصلا در مورد ازدواج های خانوادگی چیزی نمیدونم!! فقط اینو میدونم که هر کدوم از اقوام به خاستگاری رفتن دیگه هیچ جواب ردی در کار نبوده و سریعا ازدواج صورت گرفته!! یعنی میخوام بدونم اینطور ازدواج چطوریه؟! از اونجایی که من هیچ شناختی از ایشون ندارم چطور میتونم همینطوری سریعا به ازدواج تن بدم! (البته صد در صد صحبت کردن تویه خاستگاری رو داریم ولی چون تا حالا کسی از اقوام از طرف حداقل پسر ، جواب رد نداده من میترسم که بعد از اینکه اینکار انجام شد جواب رد بدم!! چون بالاخره قضیه خانوادگی هستش!!)
الانم که اقوام خودم رو میبینم که زندگی هایه خوبی دارن و اصلا هیچ مشکلی ندارن به حالشون غبطه میخورم و با خودم فک میکنم که چرا من دارم خودم رو منع میکنم از اینکار!!
تا به حال هم هیچ ارتباطی با جنس مخالف نداشتم حتی تویه دانشگاه هم اصلا طرفه این جور چیزا نمیرفتم ، صد در صد دلم میخواد همسر آیندم هم همینطوری باشه و خیالم از این بابت که این دخترخانم اینطوری نیست صد در صد راحته!!
الان شغل رسمی ندارم ولی از طریق سایتی که تویه نت دارم حداقل ماهی 1 تومن رو درمیارم ولی چون شغل رسمی نیست کمی میترسم!ولی شاید تا چند وقت دیگه یه شغل تقریبا رسمی هم پیدا کنم که از اونجا هم یه چیزی درمیارم و با این اوصاف موقعیت خوبی پیدا میکنم! از یه طرفه دیگه من سربازی نرفتم و هنوز درحال تحصیل هستم!! ولی چون درآمد خوبی دارم از ازدواج ابایی ندارم ولی وقتی به سربازی فک میکنم دیوونه میشم باز از یه طرف میبینم وقتی متاهل باشی سربازی رو تویه شهره خودت میگذرونی و مثل یه اداری باید بری و بیای باز دلم گرم میشه!! ولی ....
واقعا الان موندم که همینطوری ادامه بدم یا اینکه قضیه رو سریعا به مادرم بگم و تمومش کنم چون وقتی زندگی هایه هم سن و سالام تویه اقوام رو میبینم واقعا با خودم فک میکنم که چرا من نداشته باشم!!
چندتا تاپیک که در مورد ازدواج فامیلی بود دیدم و تا حدودی پی برم که اینجا تقریبا همه مخالف این نوع ازدواج هستن :d ولی خب من که هر کی دور و برم دیدم اینکارو انجام داده هیچ مشکلی نداشته!! حالا دیگه نمیدونم ....
لطفا در این موارد اگر میتونید کمک کنید که دیگه واقعا به بن بست رسیدم!!
راستی عنوان تاپیکم هر چی فک کردم چیزه بهتری به ذهنم نرسید اگه اشتباهه ببخشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)