به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array

    1 اولین تجربه تلخ زندگی من...

    با سلام خدمت تمام دوستان.میخوام از تجربه ای بگم که برام ناخوداگاه پیش اومد .من قبلا اینجا پست گذاشته بودم و دوستان خیلی عالی به من کمک کردن .بخصوص یه دوست همراه که هنوزم پیروزی خودمو مدیون کمک های این دوست عزیز از تالار هستم.پستم بسته شد و نتونستم ادامه بدم.حالا تصمیم گرفتم برای تمرکز بیشتر و برگشتن به حالت قبلی زندگیم از دوستان کمک بگیرم

    - - - Updated - - -

    داستان از این قرار بود که من کاملا ناخواسته درگیر یه رابطه احساسی شدم که به قصد ازدوج بود.یک همکلاسی از من خواستگاری کردن و حدود پنج ماه طول کشید.حدود دو ماه پیش با اینجا اشنا شدم و پستی گذاشتم
    واقعا منو واسه ازدواج میخواد ؟؟؟لطفا راهنمایی فوری میخوام

    - - - Updated - - -

    با کمک دوستان براش دو ماه وقت گذاشتم که پا پیش بذاره اما چند روز پیش از طریق فردی تازه فهمیدم که ایشون قبلا نامزد داشتن و از من پنهان کرده بودن البته به جز این موضوع متوجه دروغهایی ازش شده بودم که دیگه خسته شدم و واسه همیشه تمومش کردم.خیلی شاکر خداوند هستم که منو به خودم اورد و متوجه اشتباهم کرد.حالا از دوستان کمک میخوام که بهم راهحلی واسه رسیدن به تمرکز و زندگی قبلی به من بدهند.الان امتحانات دانشگام شروع شده اما نمیتونم تمرکز کنم و ناخواسته با اینکه دیگه تموم شده این چند ماه مثل فیلم میاد جلو چشمام و بهم میریزم .

    - - - Updated - - -

    از دوستان کمک میخوام.ممنوم

    - - - Updated - - -

    این ادم برای من ارزش مرد ایندم رو نداشت چون بهش گفته بودم من از دروغ بدم میاد و حتی اگه خانوادم متوجه میشدن که ایشون نامزد داشتن حتی اگه به خواستگاری هم میومدن مخالفت میکردن اما به جز این موضوع متوجه دورغهایی دیگه ازش شدم .چند روز پیش بهش زنگ زدم و دعوای حسابی کردم و اونم گفت دلم خواست دروغ گفتم منم گفتم من با کسی که صداقت نداره نمیتونم زندگی کنم اما اون برخورد بسار بی ادبانه ای با من داشتن .حالا چکار کنم که بتونم به تمرکز قبلی برگردم .نه ازش میخوام متنفر باشم نه بهش احساسی داشته باشم.دوستانی بهم کمک کنید امتحاناتم نزدیدیکه و من هنوز یک کلمه درس نخوندم

    - - - Updated - - -

    از مشاوران عزیز میخوام که بهم کمهیچ ک کنند که تمرکزم برگرده .این چند ماه خیلی از درسام عقب افتادم اما نمیدونم چکار کنم که خاطره ای ازش گوشه ی ذهنم نمونه و مانند یه اتفاق تلخ برام خاطره بشه .نه با اینکه تموم شده دوباره بیاد توی ذهنم و منو درگیر کنه.
    ویرایش توسط ستیلا : شنبه 02 آذر 92 در ساعت 11:27

  2. #2
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    از kamar عزیز و دیگر دوستان میخواهم بهم کمک کنه

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    با سلام
    به نظر مياد که هنوز هم بهش احساس وتوجه داري که براي فراموش اش دنبال چاره هستي پس سعي کن احساست رو کنترل کني وبجاي مرور کردن اتفاقات اخير و وقت گذاشتن براي اما واگرهاي اين اتفاق ... واقعا از خداوند ممنون باش که درست ودربهترين شرايط بهت کمک کرد تا مجبور نباشي يه موقع بشيني وساليان گذشته رو مرور کني ... بهترين انگيزه ات ميتونه شخصيت متزلزل ونا مطمئن اين شخص باشه که ميشد شمارو درگير يه زندگي ناموفق بکنه ... بنابراين نه تنها دنبال جستجو در تصورات خودت نسبت به ايشون نباش بلکه بخاطر اين اتفاق خوب واين پيشگيري بموقع عزت نفس خودت رو افزايش بده ومطمئن باش مقرر گيديده که بسيار بهتر ازاون برات فراهم بشه .... يقينت ما درطول زندگي خودمون با شرايط هاي مختلف روبرو ميشيم وخيلي از اين موارد براي ما ميتونه تجربه وبرخي ديگخ ميتونه چاه بزرگي باشه که زندگي مارو دراون بندازه ... به اين فکرکن ميتونست اين اتفاق جور ديگه اي بيفته وشما تاوان سخت تري براش پبردازي .... با خودت رو راست باش وبه خودت تبريک بگو وخيالت راحت باشه که يکي اون بالا هواتو داشته ...... موفق باشي

  4. کاربر روبرو از پست مفید ardeshirk تشکرکرده است .

    سپیدقلب (شنبه 02 آذر 92)

  5. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ممنون دوست عزیز من دیگه این ادمو لایق خودم نمیدونم که بخوام دوباره بهش واسه زندگی ایندم امید داشته باشم چون مطمینم اونی که میخواستم نیست و خداوند هم دوستم داشت که اجازه نداد شکست بخورم ولی مشکل من اینه که تا شروع میکنم به درس خوندن ناخوداگاه فکرش میاد سراغم و تمرکزمو بهم میریزه.یعنی بیشتر بدیهای این ادم توی ذهنم میاد و حالم ازش بهم میخوره .حالا باید چکار کنم بتونم تمرکز کنم؟؟

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array
    با سلام
    به ذهن وفکرت ايست بده وديگه بهش فکرنکن ... نه تو ذهنت مجازاتش کن ونه گله کن ونه خودت رو سرزنش ...... اونو بذار پشت در خاطرات گذشته وتموم .... ! همه چي تموم شد ...وشما هم نبايد به هيچ عنوان راجع به اون ويا خودت ويا مسائل بين تون قضاوت کنين ... هرچي بود تموم شد يعني ديگه نيست ! الان شما بدون اون زندگي ميکني بدون اون درس ميخوني وبدون اون هم موفق وخوشبخت خواهي شد حالا وجودش چه تاثيري داره ....قطعا هيچ ..! پس خودت رو ديگه درگير هيچ نکن .... نه سرزنش ونه ملامت ونه جدال ودرگيري با خودت ...! ستيلا ديگه چنين کسي رو نه ميشناسه ونخواهد شناخت .....! به همه قشنگي هاي اطرافت وخانواده ات وهمراهي اونا با خودت وموفقيت هاي پيش روي خودت فکرکن .... اون ديگه وجود خارجي نداره

  7. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ممونم بابت حرفای خوبتون .انشاالله که با یاری خدا دوباره میشم همون ادم قبلی .دقیقا مشکل من همینه که حرفاش میاد و همینجور بهش فکر میکنم و بیشتر ازش حالم بهم میخوره یه جوری حس تنفر و تلافی دروغاش رو دارم که خودم ام دلم نمیخواد چنین شخصی رو بشناسم.خانوادم در جریان این موضوع اصلا نیستند و دلم نمیخواد هیچ وقت بدونن.دیشب دختر خالم بهم گفت چی شده اصلا این ترم درس نمیخونی .نمیتونستم بهش بگم درصورتیکه دختر خالم همراه همیشگیم بوده و میتونست بهم کمک کنه اما روم نمیشه اصلا در موردش حرف بزنم.من رتبه اول دانشگاهم اما اگه به همین روال بگذره حتی یک درس هم نمیتونم پاس کنم چه برسه به نمره عالی.

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 20:00]
    تاریخ عضویت
    1392-7-24
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    211
    سطح
    4
    Points: 211, Level: 4
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...
    خب همین طور که اردشیر گفت از این اتفاقات تو زندگی پیش میاد و ما باید از این اتفاقات کسب تجربه کنیم و در مراحل بعد به کار ببندیم...
    در این برهه ی حساس باید خیلی حواست جمع باشه تا به قول معروف از چاله به چاه نیفتی...
    یعنی چی؟
    یعنی اگه ارتباط جدیدی با کس دیگه ای برقرار کنی چون تو وضعیت بحرانی و احساسی قرار داری ممکنه و احتمالش زیاده که با یه شخص خیلی بدتر مواجه بشی ولی بدلیل وضعیتت متوجه این موضوع نشی...
    پس نتیجه این شد که در چند ماه آینده (و به نظر من) هرگز وارد ارتباط اینجوری با جنس مخالف نشو...
    حالا یک خلا احساسی در تو به وجود اومده که باید پر بشه...
    شما می تونی از روش های زیر این خلا رو پرکنی:
    • ارتباط و صمیمیت بیشتر با خانواده
    • ارتباط با مسجد
    • ارتباط با دوستان (هم جنس) صمیمی
    • استفاده از یک سرگرمی جذاب (مثل کتابی که بهش علاقه داری یا یه بازی کامپیوتری اگه اهلش هستی)
    • و ...

    از اینا پرهیز کن:
    • گوش کردن به آهنگ و ترانه مخصوصا اگه عاشقانه باشه که اکثرا همین طور هستن (شخصا بهت توصیه به هیچ وجه تو این چند ماهه به موسیقی و ترانه گوش نکنی)
    • از فیلم ها و سریال های عاشقانه هم به شدت پرهیز کن
    • هرچیز که تو رو یاد اون پسر میندازه تا جایی که برات مقدوره از خودت و میدان دیدت دور کن

    و در آخر هم بگم که یاد خدا آرامش بخش دل هاست پس سعی کن به چیزایی که شما رو یاد خدا می اندازه بپردازی مثل گوش کردن به سخنرانی های مذهبی یا شبیه اون و ...
    امیدوارم موفق باشی

    - - - Updated - - -

    سلام...
    خب همین طور که اردشیر گفت از این اتفاقات تو زندگی پیش میاد و ما باید از این اتفاقات کسب تجربه کنیم و در مراحل بعد به کار ببندیم...
    در این برهه ی حساس باید خیلی حواست جمع باشه تا به قول معروف از چاله به چاه نیفتی...
    یعنی چی؟
    یعنی اگه ارتباط جدیدی با کس دیگه ای برقرار کنی چون تو وضعیت بحرانی و احساسی قرار داری ممکنه و احتمالش زیاده که با یه شخص خیلی بدتر مواجه بشی ولی بدلیل وضعیتت متوجه این موضوع نشی...
    پس نتیجه این شد که در چند ماه آینده (و به نظر من) هرگز وارد ارتباط اینجوری با جنس مخالف نشو...
    حالا یک خلا احساسی در تو به وجود اومده که باید پر بشه...
    شما می تونی از روش های زیر این خلا رو پرکنی:
    • ارتباط و صمیمیت بیشتر با خانواده
    • ارتباط با مسجد
    • ارتباط با دوستان (هم جنس) صمیمی
    • استفاده از یک سرگرمی جذاب (مثل کتابی که بهش علاقه داری یا یه بازی کامپیوتری اگه اهلش هستی)
    • و ...

    از اینا پرهیز کن:
    • گوش کردن به آهنگ و ترانه مخصوصا اگه عاشقانه باشه که اکثرا همین طور هستن (شخصا بهت توصیه به هیچ وجه تو این چند ماهه به موسیقی و ترانه گوش نکنی)
    • از فیلم ها و سریال های عاشقانه هم به شدت پرهیز کن
    • هرچیز که تو رو یاد اون پسر میندازه تا جایی که برات مقدوره از خودت و میدان دیدت دور کن

    و در آخر هم بگم که یاد خدا آرامش بخش دل هاست پس سعی کن به چیزایی که شما رو یاد خدا می اندازه بپردازی مثل گوش کردن به سخنرانی های مذهبی یا شبیه اون و ...
    امیدوارم موفق باشی

  9. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    من از این تجربه فقط درس گرفتم .چیزایی که حتی تا حالا در موردش فکرم نکرده بودم علتش هم فقط بیتجربگیم بود که حالا دیگه محاله خودمو درگیر چنین روابطی کنم .ممنونم سپید قلب از راهنمایی هات

    - - - Updated - - -

    شکر خدا هیچ چیزی که منو یادش بندازه ندارم رابطه ما فقط تلفنی و پیامی بود و یکبار دیدار فقط مشکلم حس تنفر هست ویه جورایی تحلیل کردن در ذهنم

  10. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    96
    Array
    سخت مي گذرد سخت نميماند.

    - - - Updated - - -

    وقتی به نظر می‌رسد زندگی به زمینت می‌زند،جرأت کن و با زندگی بستیز…وقتی احساس خستگی می‌کنی، جرأت کن و به راهت ادامه بده…وقتی زمانه سخت می‌شود، جرأت کن و از آن سخت‌تر شو…وقتی عشق آزارت می‌دهد، جرأت کن و دوباره عاشق شو…وقتی کسی را در رنج دیدی، جرأت کن و او را التیام بده…وقتی کسی را دیدی که گم شده است، جرأت کن وراه را به او نشان بده…وقتی دوستی به زمین افتاد، جرأت کن و اولین کسی باشکه دستش را بسویش دراز می‌کند…وقتی احساس شادمانی می‌کنی جرأت کن ودل کسی راشادکنوقتی روز به انتها می‌رسدجرأت کن وبه این احساس برس کهیشترین تلاشت را کرده‌ای…جرأت کن و به بهترین کسی که می‌توانی تبدیل شو…همیشه جرأت کن!

  11. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ممنون صبوری جان.پیروزی و موفقیتم توی تمام شدن رابطه ام رو مدیونت هستم.با کمک شما تونستم چیزایی یاد بگیرم که هیچ وقت به تنهایی نمیتونستم حل کنم.ممنوم صبوری جان از راهنماییهات و کمک های بینهایت زیاد ت .جمله با معنایی بود


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.