متاسفانه اول جواب دادم بعد پست بقیه خوندم از جمله ستاره قطب
متوجه شدم نظر من با ستاره قطب یکیه . و دوباره حرفایی که به اوشون زده شده بمنم نسبت داده میشه.متاسفانه امکان حذف پست نیشت. اگه میدونستم قبلا یکی این نظراتو داده و استقبال نشده و رد شده نر نمیدادم.
شایدم زیاد بد نشد حداقل میبیننین که افراد زیادی نیستن که حق و بشما بدن حتی همون اقای متین که میگن شبیه شما هستن شاید پستای قبلاون و مشکلات و نخوندن واسه همین نتونستن درک کنن که خانومتون از چی میترسه.البته تکرار کنم شاید.
درکل من تو تاپیکای قبلتون هم دیدم نظرات مخالف و زیاد دوست ندارین بیشتر دوست دارین هنه تاییدتون کنن متاسفلنه. اما جناب بی وفا ما شما رو نمیشناسیم خانومتون هم نمیشناسیم پس اصن دشمنی با زندگی شما نداریم اگه حرفی میزنیم براساس ابرداشتامونه بعنوان شخص سومی که داره هز دور زندگی و نگا میکنه و نظر میده . میدونم شما فقط بخشی از زندگیتونو میگین و ماها تو زندگی شما نیستیم پس نمیتونینم نظر درستی بگیم. این شمایین که باید نظراتو بخونین بعد ببینین کدومش ممکنه درست باشه.
من بیشتر از تاپیکتون که نوشته بودین خانومم 22سالشه و شاید رفتاراش از سنشو نمیتونم درکش کنم. فکر کردم میخواین همسنای خانومتون نظر بدن بتونین با احساسات خانومتون بیشتر آشنایی پیدا کنین. نمیدونستم بیشتر دنبال تاییدیه هستین.تا شاید برین بخانومتون بگین نگا کن بقیه هم منو تایید کردن.
یکم بیشتر رو تاپیکا فکر کنین.
نظر من بعنوان یه دختر 22سالس .همسنم اما شخصیت با خانومتون فرق داره.. چون من به صبوری خانومتون نیستم. خانومتون با صبوری و دوست داشتن زیاد و اعتماد کردن بشما اون مشکلات و پشت سر گذاشتن حالا میخواد با ینکاراش مانع دوباره بروز مشکلات بشه.. اینکه شما بهش بگین دوستش دارین اونو دلگرم میکنه که دیگه اون اتفاقات نمی افته. میخواد جلو همکاراتون بگه ایشون شوهر منن زندگیشم دوست داره. حق هم داره.
شما که تو ذهن بنده خدا نیستین از کجا میدونین واقعا اون مسایل دیگه اذیتش نمیکنه. شاید واقعا میترسه.
بالاخره انسانه احساسا داره تازه هنوز دوماهه رفوه سرخونه زندگیش تازه هنوز 22 سالشه اوج جوانیشه باید شاد باشه .خداییش اون مسله واسه یزنی که چند سال زندگی کرده سختبوده درکش .چه برسه بیه دختر 22ساله . یکم درکشون کنین.
شما هم حق دارین باهاش صحبت کنین یه حد اعتدال و پیش بگیرین.یا اگه حرفای بچههای اینجا رو قبول ندارین و فکر میکنین مثه خانومتون سطحی به مسایل نگا میکنن و مشکل شما چیز دیگس. خب برین پیش مشاور حضوری اینجوری بهتره. اوشون بهتر میتونن راهنمایی کنن تازه حرفای خانمتونم میشنون.
اما بنده خدا انتظار زیادی هم نداره ها.
بالاخره وقتی داریم ازدواج میکنیم یسری رویا پردازیا میکنیم وو انتظاراتی از طزف مقابل داریم.
- - - Updated - - -
نوشته اصلی توسط
فرهنگ 27
دختر بیخیال،ایشون نه تنها جلوی همکاراش بلکه در خانه هم حاضر نیست محبت کلامی
کنه،حتی این کارو کوته فکری می دونه.شما حاضری یک عمل بی خردانه رو حتی به میزان
اندک انجام بدی؟پس اول باید طرز فکر اصلاح بشه.
بله میدونم .
اما من تاپیکای ایشونو خوندم متاسفانه ایشون حاضر نیستن قبول کنن اشتباه میکنن و سخت نظرات مخالف و قبول میکنن. خواستم یکم درجه مخالفتمو کم کنم . فعلا ابراز محبت جلو دیگران و شروع کنن و با یه دلیل بگم حق داره خانومشون شاید بهتر قبول کنن. اینجوری که ما یهو بگیم بهشون اشتباه میکنن و خانومشون حق دارن همچین انتظاری دارن یهو جوش میارن و تاپیکا نتیجه عکس میده متاسفانه.
یه مسله دیگه ای که هست من یبار نظر کاملمو دادم ایشون یکم بد برخورد کردن
متاسفانه شخصیتی که دارم قبول نمیکنه که یهو یکی بهم بتوپه . ناراحت میشم الانم سعی کردم طوری جواب بدم که یوقت باعث واکنش بدی ازجانب ایشون نشم.و تاپیکم یکم تاثیر بذاره روشون شاید سعی کنن رویه رو یکم تغییر بدن بگن پس نه یجاهایی خودشون مقصرن. اگه الانم خواستم نظر بدم بیشتر بخاطر خانومشونه چون گناه دارن هم سنش کمه هم هنوز چیزی از ازدواجش نگذشته حق داره یه زندگی شاد داشته باشه.
- - - Updated - - -
نوشته اصلی توسط
بی وفا
ب
بنده اعصابم زیاد در روز های کاری خورد می شه و کما حوصله اختلاف نظر و فهموندن بعضی موضوعات و اعصاب خوردی رو تو خونه ندارم راست و حسینی دیگه حوصله ای برام نمی مونه در خونه
نمی دونم شاید 22 سال سن کمیه برای بلوغ فکری دختران یا امروزه اینگونه شده
همسر بنده فقط همه چیز رو سطحی می بینه همه چیز رو با دید + می بینه همش لجبازی می کنه و همش می خواد من براش 24 ساعته قربون صدقه اش برم
واقعا با این تیپ شخصییتی من جور نیست می دونم میگید زن و شوهر باید پیش هم نه خجالت بکشن نه ...... درسته ولی من نمی تونم نه اینکه بلد نیستم غرورم اجازه نمی ده
اره غرورم اجازه نمی ده تو شرکت جلوی 15 16 تا کارمند هی حواسم بهش جمع باشه و از دقیقه اول بهش بگم عزیزم عشقم و..... بار ها بهش گفتم من شخصییتم یه جوریه که سخته گفتن این حرفا چه تو منزل چه محل کار ادم بی ذوقی نیستم اصلا ولی یه جورایی این کارا رو برای ادمای ببخشید ببخشید ببخشید کوته فکر می بینم ( مخصوص اقایان بوده)
می دونم می گید حسادت زنانه به همکارام داره اخه درست قبول این حس ممکنه اذیت کننده باشه ولی همه جا همین جوره
این یکی از مشکلات بود
مشکلات بعدی ما از لج بازیشه یعنی چی یعنی اینکه یه اوقاتی بحثی پیش میاد تو خونه انتظار داره من برم از دلش در بیارم باید گفته باشم که اگه من تقصیر داشته باشم میرم از دلش در میارم بله ولی اغلب اوقات ایشون باعث پیش اوردن موضوعات بیخورد میشوند و بحث پیش می ارن و بعد از من انتظار داره که از دلش در بیارم که من میل رغبت ندارم و انجامم نمی دم
ادم مغروریم خیلی ولی نه اون قدری که با همه بد باشم نه یه غرور کاذب مردونه
من ادم بد اخلاقی نیستم با همه خوب و با شخصییت خنده شوخی می کنم شخصییت جالب دارم دوستان در جریانن ولی اینگو.نه موارد هستش
مشکلات زیادن یه مورد دیگه هم عرض می کتم بعد نتیجه گیری می کنم امیدوارم ناراحت کسی از دست بنده نشه که این قدر طولانی نوشتم
مورد دیگر دوستانش هستند همون هم دانشگاهیان ایشون
اها تازه یادم اومد یکی دیگه از لج بازی هایش اینه که می گه حتما حتما حتما منو تا دانشکده برسون و حتما منو از دانشکده بیار خونه اخه من تو زمان اداری خودتون بگیر قادر به این کار می تونم باشم ؟؟؟؟
ماشلله خودش هم که نیست یه بار خواستم دلشو نشکنم از دانشکده اش بیارمش خونه دیدم 3 تا ازدوستانشون هم باهاش اومدن و مجبور شدم اون ها هم برسونم بعد از رسوندن بهش گفتم دفعه اخرمه میام اینجا یادت باشه
گفت میای بازم عزیزم
بعد گفتم می بینی تا به امروز هم دیگه دنبالش نرفتم تو این مدت
اره داشتم می گفتم دوستانش
دوستان درستی فکر نکنم باشندادمی هستم که با یه دید می تونم به ذات طرف پی ببرم و به حدس و گمانم 140% اطمینان دارم
ادمای درستی نیستن به خودشم میگم میگه نه با دلیل میگم میگه نه
دوستان می دونو بعضی هاتون دارید می خندین به زندگیم ولی امیدوارم تا اندکی منو درک کرده باشید
باز هم میگم من نارحت نیستم از انتخابم ولی رفتارش داره اذیتم می کنه
این چند مدت دعوا می کنم باهاش و اونم می شینه گریه می کنه
می خوام برم سفر با دوستانم فقط می خوام یه مدت تنهام بزاره
گاهی پیش خودم فکر می کنم که مجردی چقدر خوب بود و ارامشش خیلی بیشتر بوده
یاد مه برای یکی در تاپیکش نوشته بودم که ارامش ازدواج فوق العاده بیشتر از ارامش مجردیه ولی ای کاش دکمه ویرایش داشت زندگی
اینارو دارم می نویسم حالم زیاد رو به راه نیست از زندگیم شاید یکم زده شدم از طرفی کسی رو ندارم باش حرف بزنم نه خواهر نه برادر می مونه دوستانم و دختر عموم که روم نمی شه در خصوص مشکلاتم بگم
یا حق
ببینین خانمتون وقتی ازجانب شما محبتی نبینه ناخوداگاه دنبال اینه که خودش محبت و بسازه. و ازتون بگیره. یعین وقتی خودتون بدون هیچ منتی این محبت و بهش ندین خودش سعی میکنه حقشو بگیره.
با اینکاراش:
مثلا بگه جلو همکاراتون بهم محبت کنین. یا سخنان محبت امیز بگین(اگه تو خونه از محبت سیراب شده بوداینجوری دنبالش نمیرفت)
یا بزور بگه دفعه دیگه هم میاین دنبالم دانشکده. (مثلا افتخار میکنین که بگین دیگه نرفتین؟؟؟)
نمیشد با محبت دلیل نرفتنتونو بگین؟ یا بگین کار دارین نمیتونین البته نه با دعوا با محبت .و منطقی
یا اینکه خوبه ایشون هم بگن دوستانتتون آدم درستی نیستن؟ یا همکاراتون آدم درستی نیستن؟ یا تو فامیلتون یکی هست که آدم درستی نیست؟ مثلا مثالههه ها ااا دلخور نشین بگن دوست ندارن با دختر عموتون رفت امد کنین .!! چرا چون من ادمیم که با یه نگا میتونم بفهممم طرفم خوبه یا به !!!
آدم درست یعنی کی؟ چه معبارایی باید داشته باشه که آدم درستی باشه؟
بهرحال یسری معیارا از نظر من نوعی خوبه قابل اهمیت از نظر شما مممکنه نباشه. این دلیل نمیشه من مثلا آدم درستی نباشم.
اینکه دوست ندارین وقتتون بیهوده هدر بره خیلی خوبه نشوندهنده ادم حسابگر بودنه.
اما یسوال : مثلا اگه یوقتی واسه خانومتون بذارین تو خونه یا هرجای دیگه، نشوندهنده اینه که وقتتون هدر رفته؟
میشه برای چند لحظه زندگیتونو ارزش گذاری کنین ؟ اولویتاشو مشخص کنین.زندگی یا کار کردن ؟ خانومتون یا کار کردن؟ کدومش ارجح تره؟
شما کار میکنین که زنذگی کنین یا زندگی میکنین تا کار کنین؟کدومش واقعا درسته.
تا اول شیرینی زندگی بودین خوش بودین یهو به تلخی مشکلاتش خوردین دنبال دکمه ویرایشین؟؟؟
مادرتون و مشاور اشتباه گفتن درست نمیشه . اصن چی قراره درست بشه؟ زندگیتون ؟ خانومتون؟ یا طرز فکر شما ؟؟یا غرورتون؟ کدومش قراره درست بشه؟
با فرار کردن از مشکلات و دنبال ویرایش بودن که چیزی درست نمیشه اقای بی وفا.
دختر عموتون؟؟؟؟ ایشون مشاورن؟ که تو فکرتون درد دل کردن باهاشون اومد؟؟ میدونم فقط یفکر بود که گذرا رد شد. اما همین فکر هم نباید بیاد و بره. خب ببینین پس خانومتون حق داره یکم نگران اوضاع باشه. محبت نمیبینه اینم از فکر شوهرش که یدختر دیگه رو به همصحبتی ترجیح میده. خب حق داره . همش بخواد محبت بگیره تا مبادا زندگی که تازه شروع شده عمرش کوتاه شه.
هنوز هیچی نشده میخواین یه مدت تنها باشین. خب اینو بشنوه چه انتظاری ازش دارین جز گریه !! اره خب گریه داره بحال خودش باید گریه کنه هنوز سنی نداره 22 سالشه.شوهرش ازش خسته شده میخواد یمدت تنها باشه.
تنهایی خوبه برین یکم تنها باشین فکر کنین ببینین ایا واقعا مشکل از شما نیس؟
شما میدونین که زود عصبی میشین و صبور نیستین غرور زیادی دارین.از همه ما بهتر میدوننین. خب انتظار دارین زنتون این چیزا رو تحمل کنه ودم نزنه؟
فکر نمیکنین انتظار زیادیه.
ما آدما یه موقع هست ایرادامونو نمیدونیم پس تلاشی واسه رفعش نمیکنیم اما یه موقع هست میدونیم پس باید یه تلاشی بکنیم . نه اینکه کامل رفعش کنیم اما یه حدی واسش درنظر بگیریم که اطرافیانمونو اذیت نکنیم. البته اگه کامل رفع بشه بد نیست خیلی هم خوبه اما یهو نمیتونیم همشو رفع کنیم بهتره کم کم تلاشمونو بکنیم نه اینکه بگیم همینی که هست شما قبول کن خودتو تغییر بده!!!!!! فکر نمیکنین اونوقت باید صفت پرتوقعی هم به بقیه صفتای بدتون اضافه کنین؟
الان یکم مشکل دارین بشما این فکر رسیده که برین با دختر عموتون درمیون بذارین که اونم یه فکر بوده فقط فکر کنم اگه مغرور نبودین حتما اینکارو میکردین تازه اون اول زندگی این فکر اومده بذهنتون وای بحال بعدا. ....... حالا یسوال چه حسی بهتون دست میده که از ذهن خانمتون هم این فکر بگذره که برن با پسر عمه ای خاله ای.... دردو دل کنن. فکرشم بده نه؟؟
حالا خانمتون بجای این فکر داره سعی میکنه بخودش بقبوالونه که شوهرش دوستش داره و بزورررر سعی میکنه محبت دریافت کنه. شما هم بهتره یکم خودتون تغییر بدین و یکم جواب این درخواستارو بدین.
حالا چی میشه در هفته دو سه بار وقتی از سرکار میاین یه شاخه گل بگیرین .
یبار در هفته بگین دوستش دارین
دوبار چلو همکاراتون قربون صدقش برین
سه بار برین دنبالش دانشکده
یبار دوستاشو برسونین.
ببینین یکمی تلاش کنین میبیننین نه غرورتون لطمه خورده که همش حرف خانومتون باشه از یطرفم خانموتون نرمتر میشه و میبینه نه اشتباه میکرده شوهرش خیلی هم دوستش داره.
وایییی میدونم الان با یه پست پراز انتقاد از جانبتون روبرو میشم. اما گفتم چون دلم واسه خامتون سوخت.
امیدوارم بدون هیچ تعصب خاصی و کاملا بی طرفانه و منطقی بخونین .
روزگار خوش
علاقه مندی ها (Bookmarks)