به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 36
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array

    Gadid لج بازی من دارم می کنم یا کس دیگه ( راهنمایی کاربر بی وفا)

    با سلام و درود خدمت دوستان گرامی
    ضمن خسته نباشید به تیم اجرایی این فروم و دوستان و کارشناسان عزیز
    به مدت چند ماهی زیاد به این فروم سر نمی زدم و البته با مشکلات کاری که روزانه بیشتر و بیشتر شده وقت انجام اینگونه امور رو ندارم
    ولی یه چند روزه یه موردی پیش اومده تو زندگیم که خواستم با عنوان کردنش در این جا و یاری گرفتن از دوستانمون با چشمی باز که نه ولی با تصمیمی درست به نتیجه برسونیمش
    نمی دونم دوستان جدید با من اشنایی دارند یا خیر پس قصد بر معرفی چند خطی از پاره ای از زندگی ام رو شرح خواهم داد امیدوارم امر بر گرفتن وقت دوستان عزیز و گرامی نشده باشه این پاره ای از توضیحات

    بنده پسر که نه اقایی هستم 26 ساله کارمند و به مدت دو ماهه که ازدواج کردم و سر خونه و زندگیمم دوستان قدیمی شاید بهتر با مشکلات من در تماس بوده باشند و یاری رسونده باشند
    بنده از همسرم خیلی راضیم یعنی از نظر خانواده و اخلاق و گذشته ای سالم و بیشتر خصوصیات خوب راضی هستم
    خانوم بنده 22 سالشه یه مدته ببخشید خیلی رو اعصاب من رفته
    بنده اعصابم زیاد در روز های کاری خورد می شه و کما حوصله اختلاف نظر و فهموندن بعضی موضوعات و اعصاب خوردی رو تو خونه ندارم راست و حسینی دیگه حوصله ای برام نمی مونه در خونه
    نمی دونم شاید 22 سال سن کمیه برای بلوغ فکری دختران یا امروزه اینگونه شده
    قصد جسارت به جنس مخالف ندارم ولی این خانوم ما خصوصیاتی داره که با عقل من جور نمی یاد نمی دونم شاید من متوجه خواسته هاش نمی شم و رابطه ام ضعیفه

    همسر بنده فقط همه چیز رو سطحی می بینه همه چیز رو با دید + می بینه همش لجبازی می کنه و همش می خواد من براش 24 ساعته قربون صدقه اش برم
    واقعا با این تیپ شخصییتی من جور نیست می دونم میگید زن و شوهر باید پیش هم نه خجالت بکشن نه ...... درسته ولی من نمی تونم نه اینکه بلد نیستم غرورم اجازه نمی ده

    اره غرورم اجازه نمی ده تو شرکت جلوی 15 16 تا کارمند هی حواسم بهش جمع باشه و از دقیقه اول بهش بگم عزیزم عشقم و..... بار ها بهش گفتم من شخصییتم یه جوریه که سخته گفتن این حرفا چه تو منزل چه محل کار ادم بی ذوقی نیستم اصلا ولی یه جورایی این کارا رو برای ادمای ببخشید ببخشید ببخشید کوته فکر می بینم ( مخصوص اقایان بوده)
    می دونم می گید حسادت زنانه به همکارام داره اخه درست قبول این حس ممکنه اذیت کننده باشه ولی همه جا همین جوره
    این یکی از مشکلات بود
    مشکلات بعدی ما از لج بازیشه یعنی چی یعنی اینکه یه اوقاتی بحثی پیش میاد تو خونه انتظار داره من برم از دلش در بیارم باید گفته باشم که اگه من تقصیر داشته باشم میرم از دلش در میارم بله ولی اغلب اوقات ایشون باعث پیش اوردن موضوعات بیخورد میشوند و بحث پیش می ارن و بعد از من انتظار داره که از دلش در بیارم که من میل رغبت ندارم و انجامم نمی دم
    ادم مغروریم خیلی ولی نه اون قدری که با همه بد باشم نه یه غرور کاذب مردونه
    من ادم بد اخلاقی نیستم با همه خوب و با شخصییت خنده شوخی می کنم شخصییت جالب دارم دوستان در جریانن ولی اینگو.نه موارد هستش
    مشکلات زیادن یه مورد دیگه هم عرض می کتم بعد نتیجه گیری می کنم امیدوارم ناراحت کسی از دست بنده نشه که این قدر طولانی نوشتم
    مورد دیگر دوستانش هستند همون هم دانشگاهیان ایشون
    اها تازه یادم اومد یکی دیگه از لج بازی هایش اینه که می گه حتما حتما حتما منو تا دانشکده برسون و حتما منو از دانشکده بیار خونه اخه من تو زمان اداری خودتون بگیر قادر به این کار می تونم باشم ؟؟؟؟
    ماشلله خودش هم که نیست یه بار خواستم دلشو نشکنم از دانشکده اش بیارمش خونه دیدم 3 تا ازدوستانشون هم باهاش اومدن و مجبور شدم اون ها هم برسونم بعد از رسوندن بهش گفتم دفعه اخرمه میام اینجا یادت باشه
    گفت میای بازم عزیزم
    بعد گفتم می بینی تا به امروز هم دیگه دنبالش نرفتم تو این مدت


    اره داشتم می گفتم دوستانش
    دوستان درستی فکر نکنم باشند
    ادمی هستم که با یه دید می تونم به ذات طرف پی ببرم و به حدس و گمانم 140% اطمینان دارم
    ادمای درستی نیستن به خودشم میگم میگه نه با دلیل میگم میگه نه


    دوستان می دونو بعضی هاتون دارید می خندین به زندگیم ولی امیدوارم تا اندکی منو درک کرده باشید
    باز هم میگم من نارحت نیستم از انتخابم ولی رفتارش داره اذیتم می کنه
    این چند مدت دعوا می کنم باهاش و اونم می شینه گریه می کنه
    می خوام برم سفر با دوستانم فقط می خوام یه مدت تنهام بزاره
    گاهی پیش خودم فکر می کنم که مجردی چقدر خوب بود و ارامشش خیلی بیشتر بوده
    یاد مه برای یکی در تاپیکش نوشته بودم که ارامش ازدواج فوق العاده بیشتر از ارامش مجردیه ولی ای کاش دکمه ویرایش داشت زندگی
    اینارو دارم می نویسم حالم زیاد رو به راه نیست از زندگیم شاید یکم زده شدم از طرفی کسی رو ندارم باش حرف بزنم نه خواهر نه برادر می مونه دوستانم و دختر عموم که روم نمی شه در خصوص مشکلاتم بگم


    می دونم میگید همه چیه شما عادیه درست میشه و مثل اینا
    هزار تا از این حرفا رو مادرم زد مشاور زد ولی مشکل من as هستش اینایی که گفتم خیلی سطحی بوده عمقی اگه نگاه کنی خیلی درد توشه


    دوستان عزیز ضمن معذرت خواهی از همه بابت زیادی مطلب
    تنها قصد و نیت بنده از نوشتن این بود که اول خودم یکم اروم بشم بعد مسئله روشنایی خاص خودش رو بگیره برای مراجعین

    ممنون میشم دیدی بر یاری به سوی این بنده حقیر داشته باشید
    با تشکر از تک تک کارشناسان که این فضا رو ایجاد کردند که امثال ما ها با نوشتن دلخوشی در وجودشون باب بشه و امیدشون به زندگی با گرفتن راهنمایی بیشتر شه


    با سپاس

    خوش باشید


    یا حق

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1392-6-07
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 59 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام برادرعزيز فكر كنم منو شما ازخيلي جهات شبيه هم هستيم خانوم بنده هم مثل خانوم شما بود چيزهايي كه شما نوشتهايد من هم همين مشكلات رو داشتم ولي يه توصيه اي برات دارم منم خيلي صبر كردم خيلي تلاش كردم تا به همسرم بفهمونم كه من با بعضي كاراش مخالفم بعضي مواقه با دعوا خيلي مواقع هم با قهر چند روزه ولي الان بعد 5 سال زندگي خيلي واضح ميبينم كه اون مشكلات خيلي كم شده و همسرم اخلاق من رو خوب فهميده و داره بهش عمل ميكنه و خدا رو شكر مشكلاتمون خيلي خيلي نا چيز شده براي شما هم توصيه ميكنم بيشتر صبور باشد وبا همسرتون درباره مشكلاتتون بيشتر با يكديگر صحيت كنيد انشالله مشكلات شما هم كمتر ميشه اين رو باور كن همه مشكلات قابل حل هستش موفق باشي

  3. 2 کاربر از پست مفید matin95 تشکرکرده اند .

    del (شنبه 02 آذر 92), earth (دوشنبه 04 آذر 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    متین جان با سلام و درود

    متشکرم بابت پاسخگویی

    بنده نمی دونم تا چه حدی با شما شباهت دارم و داشته ام ولی خوشحالم که کسی هست تا تونسته منو درک کنه و با مشکلاتم اشنا بوده باشه
    ولی شاید در تنها مسئله ای که اصلا شباهت نداشته باشیم خصوصیات اخلاقی ما هستش
    بنده خیلی جوش میارم یعنی تحمل هدر رفتن زندگیم رو ندارم حتی 1دقیقه و اینه که منو از صبر و صبور بودن جا انداخته
    من اغلب اوقات تو شرکت خودم برای کارمندام 3باز یه چیز رو توضیح میدم انجام داد که داد نداد دیگه یه برخورد دیگه ای باهاش خواهم داشت
    این موضوع مربوط به خانوم من نخواهدشد و صدق نخواهد کرد این مثال رو عنوان کردم تا بدونی که واقعا ادم صبوری نیستم
    ولی متشکرم برای دقایقی منو و درک کردی و بینهایت ازت تشکر می کنم


    متشکرم

    پیروز باشی برادر

  5. کاربر روبرو از پست مفید بی وفا تشکرکرده است .

    matin95 (جمعه 01 آذر 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 دی 92 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1390-10-23
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,630
    سطح
    23
    Points: 1,630, Level: 23
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 37 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    محبت کردن به شوهر به همسرش مخصوصا که تازه ازدواج کردین خیلی خیلی مهمه حتی از نون شب هم برا تازه عروس واجب تره وگرنه خودشو شکست خورده وافسرده میبینه.
    باید اون مقدار نیاز عاطفی احساسیشون روشون رو رفع کنید بعد ببینین چه معجزه ای اتفاق میفته
    روحیه یک زن خیلی لطیف تر وشکننده تره سعی کنین باهمسرتون رفتاری که با مردها ویا کارمندهای دیگه تون دارید رو نداشته باشین نه خونتون ادارست ونه همسرتون زیردستتون.
    همین غرور زیادی همه چی رو داغون میکنه
    .باید یاد بگیرین سرچ کنید
    من به همین علت از همسرم کاملا سرد شدم وکم کم بود ونبودش برام فرقی نداره یعنی دلگرمی ای برا ادامه زندگیم ندارم واحساس پوچی وبی ارزشی میکنم
    سعی کنین بهش بفهمونین وثابت کنین که اولویت اول زندگی شما ایشون هستند وکار و... فرعیاتن
    اگه این احساسو بهش بدین دیگه خواسته های افراطی دیگه ازشمانخواهدداشت
    ویرایش توسط ستاره قطب : جمعه 01 آذر 92 در ساعت 12:41

  7. 9 کاربر از پست مفید ستاره قطب تشکرکرده اند .

    del (شنبه 02 آذر 92), earth (دوشنبه 04 آذر 92), mohammad6599 (پنجشنبه 07 آذر 92), shabnam z (شنبه 02 آذر 92), tamanaye man (شنبه 02 آذر 92), toojih (جمعه 01 آذر 92), فرهنگ 27 (جمعه 01 آذر 92), کاغذ بی خط (سه شنبه 05 آذر 92), مصباح الهدی (جمعه 01 آذر 92)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره قطب نمایش پست ها
    محبت کردن به شوهر به همسرش مخصوصا که تازه ازدواج کردین خیلی خیلی مهمه حتی از نون شب هم برا تازه عروس واجب تره وگرنه خودشو شکست خورده وافسرده میبینه.
    باید اون مقدار نیاز عاطفی احساسیشون روشون رو رفع کنید بعد ببینین چه معجزه ای اتفاق میفته
    روحیه یک زن خیلی لطیف تر وشکننده تره سعی کنین باهمسرتون رفتاری که با مردها ویا کارمندهای دیگه تون دارید رو نداشته باشین نه خونتون ادارست ونه همسرتون زیردستتون.
    همین غرور زیادی همه چی رو داغون میکنه
    .باید یاد بگیرین سرچ کنید
    من به همین علت از همسرم کاملا سرد شدم وکم کم بود ونبودش برام فرقی نداره یعنی دلگرمی ای برا ادامه زندگیم ندارم واحساس پوچی وبی ارزشی میکنم
    سعی کنین بهش بفهمونین وثابت کنین که اولویت اول زندگی شما ایشون هستند وکار و... فرعیاتن
    اگه این احساسو بهش بدین دیگه خواسته های افراطی دیگه ازشمانخواهدداشت


    درود بر شما
    ظاهرا با توضیحات زیاد بنده ارتباط خوبی برقرار نکردی
    من بار ها اعلام کردم که از انتخابم راضیم و هیچ مشکلی ندارم
    ایشون هستند که با کارهاشون که نمی دونم دلیلش چی می تونه باشه سن کم؟ یا غیره منو اذیت می کنه
    بنده در محل کار به شدت اعصابم خورد می شه با این همه مشکلات
    بخاطر همین طاقت هیچ مشکل دیگه ای رو در منزل ندارم
    شما با این حرفتون فقط فقط متهم می کنید من رو ولی در واقع اینگونه نیستش


    دوستان لطفا دلایل من رو شما نگاه کنید و بعد قضاوت کنید من میگم به این دلایل هستش که ناراحتم دوستان می گن شما شما شما شما مقصرید واقعا که

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 دی 92 [ 22:35]
    تاریخ عضویت
    1390-10-23
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,630
    سطح
    23
    Points: 1,630, Level: 23
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 37 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای بی وفا
    من توضیحات شمارو کاملا وچندبار خوندم
    وبرمبنای همون توضیحات مطالبم رو نوشتم
    نمیدونم کجای مطالبم بی ربطه؟من کی گفتم شما از انتخابتون راضی نیستین؟
    اگه ایشون مقصرن که اذیتتون میکنن باید بدونین دلیل اذیتاشون چیه وگرنه آدم سالم بدون علت اذیت نمیکنه
    شما باید اول انتقاد پذیریتونو بیشترکنین وبعد روشهای کاهش استرس وفشار کاری رو یاد بگیرین
    سپس نحوه ی رفتار صحیح با همسر جوان وپراز نیاز واحساسشو
    وگرنه این دعواها روزبه روز بیشتر میشه بعد تبدیل به قهر که یواش یواش مدتش بیشتر میشه وبعد احساس خلا وپوچی وافسردگی درهمسرتون وعواقب آن....به بارمیاد
    به قول آنی دوربینو بچرخونین سمت خودتون...
    متاسفانه نظرهمه ی افراد مطابق میل ما وخوشایند نیست...
    وگرنه هیچ بهبودی ایجاد نمیشد
    شما چون همیشه درمقام رییس بوده اید عادت دارید که همه گوش به فرمان شما ومطابق میل شما کار کنند حرف بزنند نظر بدهند حتی مشاوره بدهند
    وطاقت هیچگونه نظر مخالف وگرفتن ایراد ازخودشما وگفتن اشتباهاتتان راندارید...
    به قول خودتان همان غرور زیاد باعث این مساله است وعادت کردن شما به روال رییس بودن وامرونهی....
    من حقایق رو گفتم وخواستم کمکی درجهت بهبود زندگیتون کنم
    ودرقبالش انتظار چنان حرفایی رو نداشتم...
    چون خودم هم به همسرتان همذات پنداری میکنم
    بهتره اول تاپیکتون مینوشتین کسی حق ایراد گیری ازمن وکارام نداره وهمتون بیاین فقط به من حق بدین و
    ایشالا بقیه کمکتون میکنن
    موفق باشین
    ویرایش توسط ستاره قطب : جمعه 01 آذر 92 در ساعت 13:18

  10. 6 کاربر از پست مفید ستاره قطب تشکرکرده اند .

    del (شنبه 02 آذر 92), earth (دوشنبه 04 آذر 92), sara 65 (جمعه 01 آذر 92), shabnam z (شنبه 02 آذر 92), tamanaye man (شنبه 02 آذر 92), فرهنگ 27 (جمعه 01 آذر 92)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام آقای بی وفا

    خب شما تازه ازدواج کردین. حتما خیلی هم احساساتیه دوست داره شوهرش هنه جا بهش ابراز محبت کنه تا همه بفهمن که فقط اونه که واسه شما مهمه خصوصااااا جلو همکارای خانومتون با گذشته ای که خب هم خودتون هم اوشون درجریانش هستنی دیگه.
    داره اینکاااو میکنه تا همکاراتون دیگه بیخیال شما بشن با خودشون بگن شما زندگیتونو دوست دارین.هیجوره بکس دیگه ای فکر میکنین. من نمیگم اینطوری هستین. اما اونا که اینو نمیدونن. خانومتون هم هنوز دوماهه که باشما زندگی میکنین خیللیییی مدت کمیه. هرچی هم اعتماد داشته باشن بازم یه زن هستن بالاخره احساس خطر میکنن خصوصا با جریانات قبلی. دوست ندارن دوباره تکرار بشه.
    شما هم نه به اون شوری که 24ساعته قربون صدقش برین باشین. نه به این بی نمکی که بگین غرور دارم نمیشه.
    بله همه بلدیم ابراز احساسات اما غرور اجازه نمیده.
    چه اشکال داره یچند بار ابراز احسااست کنین هم زندگیتون شیرین میشه هم دیگران میبینن شما خوبین دیگه تو فکرشون راهای ناجور نمیاد.

    تو زندگی دونفره منی وجود نداره ما وجود داره. نه خانومتون باید بگه من دوست دارم 24ساعته بهم بگن عشقم.... نه شما بگین من غرور دارم نمیشه.
    هدوتون یکم از انتظاراتتون بیاین پایین حد وسط و انتخاب کنین.
    هدو حق دارین.

    منکه حق و بهردو میدم. بهتره بشینین باهم حرفاتونو بزنین یه حد وسط انتخاب کنین. که نه اوشون ناراحت شه که شوهرش غرور داره نمیخواد جلو دیگران بگه زنمو دوست دارم . نه شما ناراحت بشین که غرورم شکسته شد جلو همه گفتن زنمو دوست دارم.

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    دختر بیخیال،ایشون نه تنها جلوی همکاراش بلکه در خانه هم حاضر نیست محبت کلامی

    کنه،حتی این کارو کوته فکری می دونه.شما حاضری یک عمل بی خردانه رو حتی به میزان

    اندک انجام بدی؟پس اول باید طرز فکر اصلاح بشه.


  13. 9 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 05 آذر 92), del (شنبه 02 آذر 92), Elena1994 (جمعه 01 آذر 92), shabnam z (شنبه 02 آذر 92), tamanaye man (شنبه 02 آذر 92), toojih (جمعه 01 آذر 92), فرانک بانو (جمعه 01 آذر 92), دختر مهربون (جمعه 01 آذر 92), ستاره قطب (جمعه 01 آذر 92)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    متاسفانه اول جواب دادم بعد پست بقیه خوندم از جمله ستاره قطب

    متوجه شدم نظر من با ستاره قطب یکیه . و دوباره حرفایی که به اوشون زده شده بمنم نسبت داده میشه.متاسفانه امکان حذف پست نیشت. اگه میدونستم قبلا یکی این نظراتو داده و استقبال نشده و رد شده نر نمیدادم.
    شایدم زیاد بد نشد حداقل میبیننین که افراد زیادی نیستن که حق و بشما بدن حتی همون اقای متین که میگن شبیه شما هستن شاید پستای قبلاون و مشکلات و نخوندن واسه همین نتونستن درک کنن که خانومتون از چی میترسه.البته تکرار کنم شاید.

    درکل من تو تاپیکای قبلتون هم دیدم نظرات مخالف و زیاد دوست ندارین بیشتر دوست دارین هنه تاییدتون کنن متاسفلنه. اما جناب بی وفا ما شما رو نمیشناسیم خانومتون هم نمیشناسیم پس اصن دشمنی با زندگی شما نداریم اگه حرفی میزنیم براساس ابرداشتامونه بعنوان شخص سومی که داره هز دور زندگی و نگا میکنه و نظر میده . میدونم شما فقط بخشی از زندگیتونو میگین و ماها تو زندگی شما نیستیم پس نمیتونینم نظر درستی بگیم. این شمایین که باید نظراتو بخونین بعد ببینین کدومش ممکنه درست باشه.

    من بیشتر از تاپیکتون که نوشته بودین خانومم 22سالشه و شاید رفتاراش از سنشو نمیتونم درکش کنم. فکر کردم میخواین همسنای خانومتون نظر بدن بتونین با احساسات خانومتون بیشتر آشنایی پیدا کنین. نمیدونستم بیشتر دنبال تاییدیه هستین.تا شاید برین بخانومتون بگین نگا کن بقیه هم منو تایید کردن.
    یکم بیشتر رو تاپیکا فکر کنین.

    نظر من بعنوان یه دختر 22سالس .همسنم اما شخصیت با خانومتون فرق داره.. چون من به صبوری خانومتون نیستم. خانومتون با صبوری و دوست داشتن زیاد و اعتماد کردن بشما اون مشکلات و پشت سر گذاشتن حالا میخواد با ینکاراش مانع دوباره بروز مشکلات بشه.. اینکه شما بهش بگین دوستش دارین اونو دلگرم میکنه که دیگه اون اتفاقات نمی افته. میخواد جلو همکاراتون بگه ایشون شوهر منن زندگیشم دوست داره. حق هم داره.
    شما که تو ذهن بنده خدا نیستین از کجا میدونین واقعا اون مسایل دیگه اذیتش نمیکنه. شاید واقعا میترسه.

    بالاخره انسانه احساسا داره تازه هنوز دوماهه رفوه سرخونه زندگیش تازه هنوز 22 سالشه اوج جوانیشه باید شاد باشه .خداییش اون مسله واسه یزنی که چند سال زندگی کرده سختبوده درکش .چه برسه بیه دختر 22ساله . یکم درکشون کنین.

    شما هم حق دارین باهاش صحبت کنین یه حد اعتدال و پیش بگیرین.یا اگه حرفای بچههای اینجا رو قبول ندارین و فکر میکنین مثه خانومتون سطحی به مسایل نگا میکنن و مشکل شما چیز دیگس. خب برین پیش مشاور حضوری اینجوری بهتره. اوشون بهتر میتونن راهنمایی کنن تازه حرفای خانمتونم میشنون.
    اما بنده خدا انتظار زیادی هم نداره ها.
    بالاخره وقتی داریم ازدواج میکنیم یسری رویا پردازیا میکنیم وو انتظاراتی از طزف مقابل داریم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    دختر بیخیال،ایشون نه تنها جلوی همکاراش بلکه در خانه هم حاضر نیست محبت کلامی

    کنه،حتی این کارو کوته فکری می دونه.شما حاضری یک عمل بی خردانه رو حتی به میزان

    اندک انجام بدی؟پس اول باید طرز فکر اصلاح بشه.

    بله میدونم .
    اما من تاپیکای ایشونو خوندم متاسفانه ایشون حاضر نیستن قبول کنن اشتباه میکنن و سخت نظرات مخالف و قبول میکنن. خواستم یکم درجه مخالفتمو کم کنم . فعلا ابراز محبت جلو دیگران و شروع کنن و با یه دلیل بگم حق داره خانومشون شاید بهتر قبول کنن. اینجوری که ما یهو بگیم بهشون اشتباه میکنن و خانومشون حق دارن همچین انتظاری دارن یهو جوش میارن و تاپیکا نتیجه عکس میده متاسفانه.
    یه مسله دیگه ای که هست من یبار نظر کاملمو دادم ایشون یکم بد برخورد کردن
    متاسفانه شخصیتی که دارم قبول نمیکنه که یهو یکی بهم بتوپه . ناراحت میشم الانم سعی کردم طوری جواب بدم که یوقت باعث واکنش بدی ازجانب ایشون نشم.و تاپیکم یکم تاثیر بذاره روشون شاید سعی کنن رویه رو یکم تغییر بدن بگن پس نه یجاهایی خودشون مقصرن. اگه الانم خواستم نظر بدم بیشتر بخاطر خانومشونه چون گناه دارن هم سنش کمه هم هنوز چیزی از ازدواجش نگذشته حق داره یه زندگی شاد داشته باشه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط بی وفا نمایش پست ها
    ب


    بنده اعصابم زیاد در روز های کاری خورد می شه و کما حوصله اختلاف نظر و فهموندن بعضی موضوعات و اعصاب خوردی رو تو خونه ندارم راست و حسینی دیگه حوصله ای برام نمی مونه در خونه
    نمی دونم شاید 22 سال سن کمیه برای بلوغ فکری دختران یا امروزه اینگونه شده


    همسر بنده فقط همه چیز رو سطحی می بینه همه چیز رو با دید + می بینه همش لجبازی می کنه و همش می خواد من براش 24 ساعته قربون صدقه اش برم
    واقعا با این تیپ شخصییتی من جور نیست می دونم میگید زن و شوهر باید پیش هم نه خجالت بکشن نه ...... درسته ولی من نمی تونم نه اینکه بلد نیستم غرورم اجازه نمی ده

    اره غرورم اجازه نمی ده تو شرکت جلوی 15 16 تا کارمند هی حواسم بهش جمع باشه و از دقیقه اول بهش بگم عزیزم عشقم و..... بار ها بهش گفتم من شخصییتم یه جوریه که سخته گفتن این حرفا چه تو منزل چه محل کار ادم بی ذوقی نیستم اصلا ولی یه جورایی این کارا رو برای ادمای ببخشید ببخشید ببخشید کوته فکر می بینم ( مخصوص اقایان بوده)
    می دونم می گید حسادت زنانه به همکارام داره اخه درست قبول این حس ممکنه اذیت کننده باشه ولی همه جا همین جوره
    این یکی از مشکلات بود
    مشکلات بعدی ما از لج بازیشه یعنی چی یعنی اینکه یه اوقاتی بحثی پیش میاد تو خونه انتظار داره من برم از دلش در بیارم باید گفته باشم که اگه من تقصیر داشته باشم میرم از دلش در میارم بله ولی اغلب اوقات ایشون باعث پیش اوردن موضوعات بیخورد میشوند و بحث پیش می ارن و بعد از من انتظار داره که از دلش در بیارم که من میل رغبت ندارم و انجامم نمی دم
    ادم مغروریم خیلی ولی نه اون قدری که با همه بد باشم نه یه غرور کاذب مردونه
    من ادم بد اخلاقی نیستم با همه خوب و با شخصییت خنده شوخی می کنم شخصییت جالب دارم دوستان در جریانن ولی اینگو.نه موارد هستش
    مشکلات زیادن یه مورد دیگه هم عرض می کتم بعد نتیجه گیری می کنم امیدوارم ناراحت کسی از دست بنده نشه که این قدر طولانی نوشتم
    مورد دیگر دوستانش هستند همون هم دانشگاهیان ایشون
    اها تازه یادم اومد یکی دیگه از لج بازی هایش اینه که می گه حتما حتما حتما منو تا دانشکده برسون و حتما منو از دانشکده بیار خونه اخه من تو زمان اداری خودتون بگیر قادر به این کار می تونم باشم ؟؟؟؟
    ماشلله خودش هم که نیست یه بار خواستم دلشو نشکنم از دانشکده اش بیارمش خونه دیدم 3 تا ازدوستانشون هم باهاش اومدن و مجبور شدم اون ها هم برسونم بعد از رسوندن بهش گفتم دفعه اخرمه میام اینجا یادت باشه
    گفت میای بازم عزیزم
    بعد گفتم می بینی تا به امروز هم دیگه دنبالش نرفتم تو این مدت


    اره داشتم می گفتم دوستانش
    دوستان درستی فکر نکنم باشندادمی هستم که با یه دید می تونم به ذات طرف پی ببرم و به حدس و گمانم 140% اطمینان دارم
    ادمای درستی نیستن به خودشم میگم میگه نه با دلیل میگم میگه نه


    دوستان می دونو بعضی هاتون دارید می خندین به زندگیم ولی امیدوارم تا اندکی منو درک کرده باشید
    باز هم میگم من نارحت نیستم از انتخابم ولی رفتارش داره اذیتم می کنه
    این چند مدت دعوا می کنم باهاش و اونم می شینه گریه می کنه
    می خوام برم سفر با دوستانم فقط می خوام یه مدت تنهام بزاره
    گاهی پیش خودم فکر می کنم که مجردی چقدر خوب بود و ارامشش خیلی بیشتر بوده
    یاد مه برای یکی در تاپیکش نوشته بودم که ارامش ازدواج فوق العاده بیشتر از ارامش مجردیه ولی ای کاش دکمه ویرایش داشت زندگی
    اینارو دارم می نویسم حالم زیاد رو به راه نیست از زندگیم شاید یکم زده شدم از طرفی کسی رو ندارم باش حرف بزنم نه خواهر نه برادر می مونه دوستانم و دختر عموم که روم نمی شه در خصوص مشکلاتم بگم





    یا حق
    ببینین خانمتون وقتی ازجانب شما محبتی نبینه ناخوداگاه دنبال اینه که خودش محبت و بسازه. و ازتون بگیره. یعین وقتی خودتون بدون هیچ منتی این محبت و بهش ندین خودش سعی میکنه حقشو بگیره.
    با اینکاراش:
    مثلا بگه جلو همکاراتون بهم محبت کنین. یا سخنان محبت امیز بگین(اگه تو خونه از محبت سیراب شده بوداینجوری دنبالش نمیرفت)
    یا بزور بگه دفعه دیگه هم میاین دنبالم دانشکده. (مثلا افتخار میکنین که بگین دیگه نرفتین؟؟؟)
    نمیشد با محبت دلیل نرفتنتونو بگین؟ یا بگین کار دارین نمیتونین البته نه با دعوا با محبت .و منطقی
    یا اینکه خوبه ایشون هم بگن دوستانتتون آدم درستی نیستن؟ یا همکاراتون آدم درستی نیستن؟ یا تو فامیلتون یکی هست که آدم درستی نیست؟ مثلا مثالههه ها ااا دلخور نشین بگن دوست ندارن با دختر عموتون رفت امد کنین .!! چرا چون من ادمیم که با یه نگا میتونم بفهممم طرفم خوبه یا به !!!

    آدم درست یعنی کی؟ چه معبارایی باید داشته باشه که آدم درستی باشه؟
    بهرحال یسری معیارا از نظر من نوعی خوبه قابل اهمیت از نظر شما مممکنه نباشه. این دلیل نمیشه من مثلا آدم درستی نباشم.

    اینکه دوست ندارین وقتتون بیهوده هدر بره خیلی خوبه نشوندهنده ادم حسابگر بودنه.

    اما یسوال : مثلا اگه یوقتی واسه خانومتون بذارین تو خونه یا هرجای دیگه، نشوندهنده اینه که وقتتون هدر رفته؟
    میشه برای چند لحظه زندگیتونو ارزش گذاری کنین ؟ اولویتاشو مشخص کنین.زندگی یا کار کردن ؟ خانومتون یا کار کردن؟ کدومش ارجح تره؟

    شما کار میکنین که زنذگی کنین یا زندگی میکنین تا کار کنین؟کدومش واقعا درسته.

    تا اول شیرینی زندگی بودین خوش بودین یهو به تلخی مشکلاتش خوردین دنبال دکمه ویرایشین؟؟؟

    مادرتون و مشاور اشتباه گفتن درست نمیشه . اصن چی قراره درست بشه؟ زندگیتون ؟ خانومتون؟ یا طرز فکر شما ؟؟یا غرورتون؟ کدومش قراره درست بشه؟

    با فرار کردن از مشکلات و دنبال ویرایش بودن که چیزی درست نمیشه اقای بی وفا.

    دختر عموتون؟؟؟؟ ایشون مشاورن؟ که تو فکرتون درد دل کردن باهاشون اومد؟؟ میدونم فقط یفکر بود که گذرا رد شد. اما همین فکر هم نباید بیاد و بره. خب ببینین پس خانومتون حق داره یکم نگران اوضاع باشه. محبت نمیبینه اینم از فکر شوهرش که یدختر دیگه رو به همصحبتی ترجیح میده. خب حق داره . همش بخواد محبت بگیره تا مبادا زندگی که تازه شروع شده عمرش کوتاه شه.

    هنوز هیچی نشده میخواین یه مدت تنها باشین. خب اینو بشنوه چه انتظاری ازش دارین جز گریه !! اره خب گریه داره بحال خودش باید گریه کنه هنوز سنی نداره 22 سالشه.شوهرش ازش خسته شده میخواد یمدت تنها باشه.

    تنهایی خوبه برین یکم تنها باشین فکر کنین ببینین ایا واقعا مشکل از شما نیس؟

    شما میدونین که زود عصبی میشین و صبور نیستین غرور زیادی دارین.از همه ما بهتر میدوننین. خب انتظار دارین زنتون این چیزا رو تحمل کنه ودم نزنه؟
    فکر نمیکنین انتظار زیادیه.
    ما آدما یه موقع هست ایرادامونو نمیدونیم پس تلاشی واسه رفعش نمیکنیم اما یه موقع هست میدونیم پس باید یه تلاشی بکنیم . نه اینکه کامل رفعش کنیم اما یه حدی واسش درنظر بگیریم که اطرافیانمونو اذیت نکنیم. البته اگه کامل رفع بشه بد نیست خیلی هم خوبه اما یهو نمیتونیم همشو رفع کنیم بهتره کم کم تلاشمونو بکنیم نه اینکه بگیم همینی که هست شما قبول کن خودتو تغییر بده!!!!!! فکر نمیکنین اونوقت باید صفت پرتوقعی هم به بقیه صفتای بدتون اضافه کنین؟

    الان یکم مشکل دارین بشما این فکر رسیده که برین با دختر عموتون درمیون بذارین که اونم یه فکر بوده فقط فکر کنم اگه مغرور نبودین حتما اینکارو میکردین تازه اون اول زندگی این فکر اومده بذهنتون وای بحال بعدا. ....... حالا یسوال چه حسی بهتون دست میده که از ذهن خانمتون هم این فکر بگذره که برن با پسر عمه ای خاله ای.... دردو دل کنن. فکرشم بده نه؟؟
    حالا خانمتون بجای این فکر داره سعی میکنه بخودش بقبوالونه که شوهرش دوستش داره و بزورررر سعی میکنه محبت دریافت کنه. شما هم بهتره یکم خودتون تغییر بدین و یکم جواب این درخواستارو بدین.
    حالا چی میشه در هفته دو سه بار وقتی از سرکار میاین یه شاخه گل بگیرین .
    یبار در هفته بگین دوستش دارین
    دوبار چلو همکاراتون قربون صدقش برین
    سه بار برین دنبالش دانشکده
    یبار دوستاشو برسونین.

    ببینین یکمی تلاش کنین میبیننین نه غرورتون لطمه خورده که همش حرف خانومتون باشه از یطرفم خانموتون نرمتر میشه و میبینه نه اشتباه میکرده شوهرش خیلی هم دوستش داره.

    وایییی میدونم الان با یه پست پراز انتقاد از جانبتون روبرو میشم. اما گفتم چون دلم واسه خامتون سوخت.
    امیدوارم بدون هیچ تعصب خاصی و کاملا بی طرفانه و منطقی بخونین .

    روزگار خوش







  15. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    toojih (جمعه 01 آذر 92), فرهنگ 27 (جمعه 01 آذر 92), ستاره قطب (جمعه 01 آذر 92)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1392-1-07
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 298 در 112 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    من تاپیک های شمارو دورادور دنبال کردم
    متاسفانه در تمام موارد شما خودتون رو حق به جانب می دونید و به قول دوستان بیشتر دنبال تایید شدن حرف خودتون هستید
    منم مثل شما مردم و از کار خیلی خیلی خسته میشم
    اما همیشه در ذهنم اینه که به زنم محبت کنم و خستگی کار رو در خونه فراموش کنم ( البته زن ندارم اما همین رویه نسبت به افراد خانوادم برقراره )
    یه زن نیاز به محبت مردش داره
    شما بهش بگید عزیزم ، عشقم و ... چی میشه ؟ کوته فکریه ؟!
    بعضی موقع ها بغلش کنی ، موهاشو نوازش کنی و ... اتفاقی میافته ؟ از غرور مردونت کم میشه ؟
    شما زندگی مشترک رو با محل کارت اشتباه گرفتی
    شما به توجه نیاز داری اما به توجه همسرت دیگه کاری نداری
    یادمه یه تاپیک زدی که همسرت رفته با پسر خاله و دختر خاله ها نشسته بازی کنه ، از شدت ناراحتی از خونه زدی بیرون و ...
    حالا همون نیاز به توجه رو که همسرت نیاز داره رو ضروری نمی بینی
    شاید یکم متنم تند بود ، اما شما بزار به حساب اینکه دوستت داریم نمی خوایم زندگیت به مشکل بر بخوره

  17. 4 کاربر از پست مفید هدف تشکرکرده اند .

    tamanaye man (شنبه 02 آذر 92), toojih (جمعه 01 آذر 92), فرهنگ 27 (جمعه 01 آذر 92), ستاره قطب (جمعه 01 آذر 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. راهنمایی جهت راه اندازی شغل
    توسط *مونا* در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 11 اسفند 96, 01:34
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 فروردین 96, 11:33
  3. اشنایی مجازی و دودلی بیش از حد من برای قطع رابطه
    توسط Maryammi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 مهر 95, 21:58
  4. گام های آشنایی:(آماده سازی ذهنی برای ازدواج)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن انتخاب و خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 تیر 93, 08:48
  5. آشنایی با کارگاه پاکسازی درون
    توسط yaaldaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 آبان 91, 13:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.