به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 16:03]
    تاریخ عضویت
    1392-8-11
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طلاق برای بار دوم

    سلام به همه دوستان.

    من پسری 29 ساله هستم. سه سال پیش با یک خانم که شش سال از من کوچکتر بود ازدواج کردم. یک سال اول زندگی دور از خانواده من و ایشان بودیم و زندگی خوبی هم با یکدیگر داشتیم اما بعد از آن مدت و هنگامی که به شهر خودمان بازگشتیم ایشان رفتارشان تغییر کرد و بسیار به خانواده خود و علایق فرهنگی آنها اظهار دلبستگی میکرد. متاسفانه به دلیل اختلافات فاحش فرهنگی که داشتیم ادامه زندگی ممکن نبود، یعنی ایشان از من همراهی در مهمانی ها و جلسات خودشان را داشتند که من به دلیل نامناسب بودن همراهی نمیکردم و سرانجام کارمان به جدایی کشید. برای بار دوم من با خانمی ازدواج کردم که بسیار مومنه بودند و نیز بسیار زیبا! تنها شرطی که ایشان داشتند این بود که من اگر بخواهم با ایشان ازدواج کنم باید به هیچ زنی نگاه نکنم حتی زنان محجبه که در تلویزیون ایران ظاهر میشوند، حتی عکس با حجاب زن ها در کتاب و حتی در مجله. ایشان خود میگفتند که برای مدت دو سال است که به هیچ مردی نگاه نمیکنند. من به تنهایی و بدون حضور ایشان با یک مشاور مشورت کردم و مشاور گفتند که بسیار پیش می آید که دختری در سن ایشان (ایشان 22 سال دارند) اینگونه باشد و بعدا خوب خواهد شد. از آنجا که ایشان خوبی های بسیار زیادی داشتند و از آنجایی که ایشان مدام میگفتند که به این کار به دلیل مستحب بودنش علاقمندند من تصمیم گرفتم با ایشان ازدواج کنم. به ایشان گفتم که من که اینگونه که شما بخواهید نیستم اما به مرور زمان سعی میکنم اینگونه شوم. فکر میکردم با آغاز زندگی و با جلب اعتماد ایشان این قضیه حل خواهد شد. در اوائل دوران پس از عقد من همین شرط را رعایت میکردم، اما اگر اشتباها چشمم به زنی در خیابان می افتاد و یا هنگام رانندگی کسی را میدیدم ایشان به شدت برآشفته میشد، تلخی میکرد و گاهی برای چندین ساعت حرف نمیزد. پس از تکرار چندباره این حرکات از سوی ایشان من گفتم دیگر به این شرط عمل نخواهم کرد. به این ترتیب ایشان هم گفتند من دوست داشتم همسرم هیچ کس را نبیند و حالا که تو اینگونه نیستی من دیگر با تو زندگی نمیکنم. من دوباره به مشاوره رفتم. اینبار چندین مشاور دیگر بالاتفاق گفتند که ایشان مریضی روحی دارد و باید از هم جدا شوید. چون ایشان خوبی های بسیاری دارند و برای اینکه بار دوم کار من به طلاق کشیده نشود با کمی مدارا با ایشان ادامه دادم اما چون میدانست که من دیگر رعایت نمیکنم حتی با دیدن اخبار تلویزیون ایران هم ناراحت میشد، بعضی وقتها گریه میکرد و گاهی هم پرخاش. همین حساسیت بیش از حد ایشان باعث شد تا بارها و بارها با هم مشاجره لفظی داشته باشیم. ایشان در تمامی مشاجرات دهن به دهن جواب من را میدهد. حالا هم دوباره به خانه پدری رفته و میگوید تو زندگی من را خراب کردی که قول دادی و حالا میگویی نمیکنم. من میگویم چه میدانستم که شما به رانندگی من هم معترض میشوید، به عکس سه در چهار یک زن محجبه در روزنامه هم حساس هستی و هرگاه حرفی پیش بیاید که اشاره ای به جنس مونث در آن باشد شما برآشفته میشوی. پدر و مادرش به او میگویند که کارش غلط است اما نمیپزیرد. پدر و مادرش مدام به من میگویند که اگرچه کار دختر ما غلط است اما تو قول داده ای و بهتر است رعایت کنی اگرنه جدا شوید. حالا او در خانه پدرش است و میگوید اگر میخواهی زندگی کنیم باید قسم بخوری به هیچ کس نگاه نکنی، هیچ شغلی نداشته باشی که کوچکترین ارتباطی به زن ها داشته باشد و چه وچه وچه در غیر اینصورت بیا جدا شویم. مدام به من مشکوک است در صورتی که خدا شاهد است که من سرم به کار خودم است، درس میخوانم، سر کار میروم و دیگر هیچ کاری به کسی ندارم. شایان توجه است که ایشان خود را زیباترین دختر جهان میداند (اگرچه من اصلا چنین اعتقادی ندارم اما تاییدش میکنم ). اما در هنگام مشاجره و وقتی با این سخت گیری، زندگی را برای هر دو ما تلخ نموده کوچکترین علاقه ای به زیبایی اش ندارم. میگوید اگر میخواهی تلویزیون ببینی، بیرون سرت را بالا بیاوری و به کسی نگاه کنی من مهریه ام را میبخشم بیا جدا شویم. حالا سوال من از دوستان در مورد تجربه مشابه است. اگر من مدتی به خواسته ایشان عمل کنم آیا در دراز مدت بهبود نمی یابد؟ ایشان خوبی های بسیاری دارند، پول پرست نیستند، کاملا صادق و راستگو هستند اما همین موضوع خسته ام کرده است! اگرچه من برای مدت چند ماه به خواسته اش عمل میکردم اما فکر میکرد که نگاه میکنم و بحث به وجود می آمد. برای بار دوم جدا بشوم؟؟؟ لازم به ذکر است که از نظر قیافه، قیافه من هم خیلی خوب است و حتی خودش کاملا همه چیزم را قبول دارد جز اینکه کاملا مثل تمام انسان های مومن دیگر نگاه میکنم، اما ایشان همه چیزهایی را که از من قبول دارد میگذارد کنار و میگوید باید کلا نگاه نکنی! از دوستان خواهشمندم کمکم کنید.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    سلام دوست عزیز.

    کاش به جای اینکه الان نزد چند مشاور رفتید، قبل از ازدواج پیش چند مشاور مختلف میرفتید.
    شرط ایشون اصلا امکان پذیر نیست.

    ایشون خودشون خانه دار هستن؟
    دانشگاه درس نخوندن؟
    خرید نمیرن؟
    اصلا بیرون پاشون رو نمیذارن؟
    فیلم و اخبار و ... نگاه نمیکنن؟
    مجله نمیخونن؟
    مگه میشه اصلا هیچ وقت چشمشون به هیچ مردی نیفته؟!

    همونطور که خودتون هم اشاره کردید، اگه یه مدت به دل ایشون باشید، باز هم به شما تهمت میزنند که از قوانین ایشون سرپیچی کردید.

    فکر میکنم مشکلی که خانم شما دارند، احتیاج به جلسات زیاد مشاوره، پیگیری، و از همه مهمتر، صبر بیش از حد شما داره.
    اگه میتونید قانعشون کنید تا دوره درمان رو شروع کنن، خوبه.

    - - - Updated - - -

    پی نوشت: لطفا هر چند خط یکبار 2 تا اینتر بزنید یه مقدار نوشته تون باز بشه راحت تر خونده بشه.
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟

  3. 4 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 12 آبان 92), sanjab (یکشنبه 12 آبان 92), tamanaye man (یکشنبه 12 آبان 92), مصباح الهدی (یکشنبه 12 آبان 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 16:03]
    تاریخ عضویت
    1392-8-11
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز.

    کاش به جای اینکه الان نزد چند مشاور رفتید، قبل از ازدواج پیش چند مشاور مختلف میرفتید.
    شرط ایشون اصلا امکان پذیر نیست.

    ایشون خودشون خانه دار هستن؟
    دانشگاه درس نخوندن؟
    خرید نمیرن؟
    اصلا بیرون پاشون رو نمیذارن؟
    فیلم و اخبار و ... نگاه نمیکنن؟
    مجله نمیخونن؟
    مگه میشه اصلا هیچ وقت چشمشون به هیچ مردی نیفته؟!

    همونطور که خودتون هم اشاره کردید، اگه یه مدت به دل ایشون باشید، باز هم به شما تهمت میزنند که از قوانین ایشون سرپیچی کردید.

    فکر میکنم مشکلی که خانم شما دارند، احتیاج به جلسات زیاد مشاوره، پیگیری، و از همه مهمتر، صبر بیش از حد شما داره.
    اگه میتونید قانعشون کنید تا دوره درمان رو شروع کنن، خوبه.

    - - - Updated - - -

    پی نوشت: لطفا هر چند خط یکبار 2 تا اینتر بزنید یه مقدار نوشته تون باز بشه راحت تر خونده بشه.

    سلام و ممنون بابت جواب.

    اینتر هم حتما میزنم. مشکل اینجاست که ایشون میگن اصلا حرف من درسته و به هیچ وجه حاضر نیستند که قبول کنند اشتباه میکنند. هر تلاشی از سمت من برای اینکه بگم به خدا نه کار شما شرعی هست، نه عرفی و نه عقلانی هیچ فایده ای نداشته الا و لابد میگن یا همونی که من میخوام بشو یا اگر نه جدا شیم. جالب این هست که ایشون هم بار دوم هست که جدا میشند. دلیل جدایی بار اول رو گفتند که مثل من به دلیل اختلافات فرهنگی بوده. ایشون دانشگاه هم میرند اما میگن که نگاه نمیکنند، تلویزیون نگاه نمیکنند، و قبل از ازدواج گفتم که بیا بریم مشاوره قبول نکردند شاید چون میدونستند که همه محکومشون میکنند. اگر ایشون حاضر به اومدن به مشاوره باشند به دلیل علاقه ام بهشون من هم صبر میکنم و هم خواسته هاشون رو اجابت میکنم (با همه سختی که داره - یعنی کور شدن خود خواسته!) اما ایشون قبول نمیکنند.
    ویرایش توسط سلام2 : شنبه 11 آبان 92 در ساعت 21:45

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام خدمیت آقای سلام

    کلا ما دخترا قبل ازدواجمون یسری شروطی داریم مثه اقا پسرا فرقی نداره بطور کل همه ی ما آدما قبل ازدواج یسری شروطی داریم که مستلزم رعایتشونو و اگه طرف قبول میکنه خبما هم اعتماد میکنیم و جواب مثبت میدیم اگه قبول نمیکنه ماهم میگیم نه.و تموم.
    این حرف من دلیل نمیشه که شرط ایشونو بطور کامل قبول دارم.
    اما حرف شماهم قبول ندارم که میگین بیماریه. برای ادمایی مثه ماها که ایمان قوی نداریم سخته. من بعنوان یدختر مجرد باتوجه بوضیعت جامعه که 22سال نظاره گرش بودم حالا که میخوام خوومم واردش بشم خب حق دارم یسری شروطی برا خودم بذارم. و همینطور برای شخصی که قراره در باقی این سالها همسفرم بشه یسری شروط بذارم. تا مطمعن بشم اونجور که میخوام میتونم مثه همین الان زندگی کنم. حداقل انتظارم از شخص مقابل اینه که شرط من و اگه قبول نداره روک بگه نه اینکه اول بگه قبول بعد بزنه زیرش.

    من دورو ورم پسرایی دیدم که سربزیرن و تاحالا یبارم چشمشون بچشم محارم مثلا حتی خالشونم نیوفتاده پس بدونین اینجور ادما که بتونن کنترل چشم داشته باشن وجود داره. دلیل نمیشه چون شما و اون مشاورا دوروورتون ندیدین ایشونو محکوم کنین.
    خب این خانوم هم حق دارن قبلا دخترا پوشیه و میزدن و حجابشونو رعایت میکردن الان نه حالا میترسه که باتوجه بخرابی جامعه نکنه شوهرشم مثه باقی مردا وسوسه بشه.البته من که خداییش نمیتونم رعابت کنم اما نمیگمم رعایت میکنم. ادعایی هم ندارم.
    شما هم باید ادعا یی نمیداشتین بیماری روحی ندارن ایشون. چون اینجور آدما خیلی کمن و اکثریت جامعه اینطور نیستن شماها میگین اینا مریضن وگرنه اینا از اعتقادات زیادشونه.
    من خودم تو همین تالار خوندم که محارم هم عاشق هم میشن خب وقتی جامعه اینطوریه بعضی اقایون مثه پسر خاله من بخالشم نگاهم نمیکنه چون شاید میگم بخودش مطمعن نیس دوست نداره یوقت حتی فکرش از ذهنشم عبور کنه. دیگه بعضیا اینطورین ایمانشون زیای قویه.این دلیل نمیشه ما بیمار بدونیمشون بجاش بهتره مرد باشیم قبول کنیم گه اشتباه کردیم
    راست میگه بدبختش کردین مهر طلاق دوم هم خورد تو شناسنامش. خب ازاول قبول نمیکردین دیگه.

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 16:03]
    تاریخ عضویت
    1392-8-11
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    سلام خدمیت آقای سلام

    کلا ما دخترا قبل ازدواجمون یسری شروطی داریم مثه اقا پسرا فرقی نداره بطور کل همه ی ما آدما قبل ازدواج یسری شروطی داریم که مستلزم رعایتشونو و اگه طرف قبول میکنه خبما هم اعتماد میکنیم و جواب مثبت میدیم اگه قبول نمیکنه ماهم میگیم نه.و تموم.
    این حرف من دلیل نمیشه که شرط ایشونو بطور کامل قبول دارم.
    اما حرف شماهم قبول ندارم که میگین بیماریه. برای ادمایی مثه ماها که ایمان قوی نداریم سخته. من بعنوان یدختر مجرد باتوجه بوضیعت جامعه که 22سال نظاره گرش بودم حالا که میخوام خوومم واردش بشم خب حق دارم یسری شروطی برا خودم بذارم. و همینطور برای شخصی که قراره در باقی این سالها همسفرم بشه یسری شروط بذارم. تا مطمعن بشم اونجور که میخوام میتونم مثه همین الان زندگی کنم. حداقل انتظارم از شخص مقابل اینه که شرط من و اگه قبول نداره روک بگه نه اینکه اول بگه قبول بعد بزنه زیرش.

    من دورو ورم پسرایی دیدم که سربزیرن و تاحالا یبارم چشمشون بچشم محارم مثلا حتی خالشونم نیوفتاده پس بدونین اینجور ادما که بتونن کنترل چشم داشته باشن وجود داره. دلیل نمیشه چون شما و اون مشاورا دوروورتون ندیدین ایشونو محکوم کنین.
    خب این خانوم هم حق دارن قبلا دخترا پوشیه و میزدن و حجابشونو رعایت میکردن الان نه حالا میترسه که باتوجه بخرابی جامعه نکنه شوهرشم مثه باقی مردا وسوسه بشه.البته من که خداییش نمیتونم رعابت کنم اما نمیگمم رعایت میکنم. ادعایی هم ندارم.
    شما هم باید ادعا یی نمیداشتین بیماری روحی ندارن ایشون. چون اینجور آدما خیلی کمن و اکثریت جامعه اینطور نیستن شماها میگین اینا مریضن وگرنه اینا از اعتقادات زیادشونه.
    من خودم تو همین تالار خوندم که محارم هم عاشق هم میشن خب وقتی جامعه اینطوریه بعضی اقایون مثه پسر خاله من بخالشم نگاهم نمیکنه چون شاید میگم بخودش مطمعن نیس دوست نداره یوقت حتی فکرش از ذهنشم عبور کنه. دیگه بعضیا اینطورین ایمانشون زیای قویه.این دلیل نمیشه ما بیمار بدونیمشون بجاش بهتره مرد باشیم قبول کنیم گه اشتباه کردیم
    راست میگه بدبختش کردین مهر طلاق دوم هم خورد تو شناسنامش. خب ازاول قبول نمیکردین دیگه.

    سلام

    من از اول با این شرط قبول کردم که ایشون همراهی کنند تا من کم کم عادت کنم، نه اینکه کاری که نکردم رو بهونه قرار بدن و جنجال آفرینی کنند. حرف این نیست که من دلم خواسته تا بزنم زیر قولم نه، حرف اینه که ایشون میگفتند به دلیل ایمانی این کار رو نمیکنند اما من الان میدونم که ربطی به ایمان نداره!
    شما میگی اعتقاد زیاد؟ به چی؟ وقتی طرف با اینکار پدر و مادر خودش رو آزار میده، مادرش مریض شده، پدرش مریض شده و هرچی بهش میگن کمی کوتاه بیا کوتاه نمیاد، وقتی که چون دلش نمیخواد میگذاره و میره و انگار نه انگار که از نظر شرعی هم در برابر شوهرش وظایفی داره، دیگه ایمانی نمیمونه!

    من وقتی شرط ایشون رو قبول کردم گفتم که اینجوری نیستم و به مرور زمان خواهم شد. من نمیدونستم این به دلیل حساسیت فوق العاده ایشون هست، فکر میکردم به دلیل مستحب بودنه!اگر زندگی ایشون رو خراب کردم زندگی خودم هم خراب شده. ایشون اونقدر زیبا هستند که دوباره خواستگار های زیادی داشته باشند.

    پ.ن. مهر طلاق تو شناسنامه نمیمونه چون رابطه ای در کار نبوده، مهر طلاق اولشون هم نمونده!

  7. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    مهر طلاق رو دل آدم میمونه که.
    فقط شناسنامه که نیست
    تازه دوبارره هم بخواد ازدواج کن میگه دوبار طلاق گرفته اگه ادم صادقی باشن باید بگن دیگه پس چه فرقی داره

    درسته شما هم زندگیتون خراب شده اما خودتون باعثش شدین.
    اوشون شرط گذاشتن دیگه قبول شده.
    اینکه مادرشون مریض شده دلیل نمیششه شرطشون غیر از اعتقادشونه. ماددشون مریض شده چون هیچ مردی حاضر نمیشه این شرط و قبول کنه و دخترش حالا حالا ها تو خونه میمونه.
    تازه با دو طلاق
    خانوادش میگن کوتاه بیا نه بخاطر اینکه اون اشتباه میگه بخاطر اینکه جامعه الان طوری نیست که بشه اینجور فرهنگارو پیاده کرد.و رعایت کرد.

    اما کلا شما اگه میتونین رعایت کنین کلا غیرممکن هم نیست چون من دیدم کسانی که رعایت میکنن. اما سخته.
    دیگه انتخاب خودتونه . باید بیشتر دقت میکردین. شما تو دوتا ازدواج تون نیازمند ادم نرمال و معمولی بودین اعتدال و میخواستین اما برعکس تو دوتاش افراطی عمل کردین.
    مثیکه زیبایی هم خیلی واستون مهمه. اگه خدایی نکرده ایندفعه کارتون بطلاق رسید سعی کنین اول خوب معیاراتون و بشناسین و اعتدال و رعایت کنین. و افراطی عمل نکنین.

    دخترای خیلی مومن خوبن چون میشه بهشون اعتماد کرد اما یسری مشکلات هم دارن متاسفانه دیگه. سختیایی هم دارن باید همراه با قبولی خوبیاشون سختیاشونم قبول کنین.

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    به نظر من اگر تا این حد باشه رفتار این خانم حتی برای خانمهای محجبه هم حساس باشند این خانم بیمار هستند و نیاز به مشاوره و روان درمانی دارند، این یک نوع وسواس فکری است .

    ولی در مورد شما به نظر میاد در هر دو انتخابتون دنبال مواردی بودید که سن کمی داشته باشند و اختلاف سنی نسبتا

    زیادی با شما همین باعث شده دختران مقابلتون کمتر در اجتماع باشند و تجربه کافی برای یک زندگی و یا یک رابطه

    اجتماعی موفق رو نداشته باشند ،به شخصیت و ثبات کافی نرسیده باشند و در خیالات و اوهامات خودشون سیر کنند.

    اگر این خانم بیشتر در اجتماع باشه سر کار بره - مسافرت بره و روابط انسانی رو ببینه اینقدر بسته و بیمارگونه در مورد

    خودش و شما و دیگران قضاوت نمیکنه.

    شما هم صد البته پیداست به اندازه کافی بالغ و پخته نیستید که چنین شرط بیمارگونه و و ووسواس گونه ای را پذیرفتید(ببخشید از صراحت کلامم.)

    به نظر من ادامه زندگی به این شکل مشکل زاست یا باید:

    1-ایشون قبول کنند که شرطشون اشتباه است و دنبال درمان خودشون باشند و به انسانها فراتر از جنسیت و بخاطر انسانیت برخورد سالمی داشته باشند.

    2- شما هم مثل اایشون بیمار گونه رفتار کنید و در کنارتون فرزندانی اینچنینی پرورش بدید.

    3- همین رویه را ادامه بدید و همیشه جنگ و دعوا داشته باشید.

    4- محترمانه و بدون کشمکش از این رابطه بیرون بیاید و هرکدوم دنبال عقاید خودتون برید.

    امیدوارم اینبار با درایت و بالغانه بهترین انتخاب را بکنید.
    ویرایش توسط sanjab : شنبه 11 آبان 92 در ساعت 23:50

  9. 5 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 11 آبان 92), Aras (دوشنبه 13 آبان 92), tamanaye man (یکشنبه 12 آبان 92), سلام2 (یکشنبه 12 آبان 92), شیدا. (یکشنبه 12 آبان 92)

  10. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما وقتی می خواستی این شرط را قبول کنی راجع بهش فکر کردی؟
    با کسی هم مشورت کردی؟
    والدینت می دونند که شما با این شرط ازدواج کردی؟

    آخه این دیگه چه جور شرطیه؟
    ممکنه شما اتفاقی وارد یه مغازه بشی فروشنده خانم باشه. برمی گردی؟
    تازه حتی اگر برگردی هم که دیگه صورتش را دیدی؟

    اصلا مگه می شه تو شهر راه رفت و اتفاقی چشمت به کسی نیفته؟
    رانندگی می کنی، یه خانم از جلو ماشین می خواد رد شه، بالاخره نگاهش می کنی و حتی گاهی ارتباط غیرکلامی دارید. مثلا با نگاه می فهمه که می تونه رد بشه، یا ممکنه شما راه بدید و ایشون تشکر کنه.

    فیلم هم نمی تونید ببینید.
    تلفن هم نمی تونید جواب بدید چون ممکنه خانمی اشتباهی شماره شما را بگیره.

    اون خانم که نیست ما بهش بگیم این چه شرطیه !
    ولی شما که هستی می گم، چی فکر کردی که این شرط را قبول کردی؟

    میدونم که راهنمایی نکردم.
    آخه هنوز سوال برام جا نیفتاده که بتونم جواب بدم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    tamanaye man (یکشنبه 12 آبان 92)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 92 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1389-9-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,590
    سطح
    30
    Points: 2,590, Level: 30
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 92 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفانه شرطي كه خانمتون گذاشته، شدني نيست. ما داريم تو اين اجتماع زندگي مي كنيم مگه ميشه كه صورت و ظاهر كسي رو نبينيم؟ نميدونم شما اون زمان چه فكري كرديد كه پذيرفتيد اما الان خودتون هم معتقديد كه شدني نيست.
    خانمتون اگر كسي رو نديده بود چه جوري شما رو انتخاب كرد؟
    اگر شما مثل خودشون باهاشون برخورد كنيد، مثلا وقتي داره فيلم مي ده يا برنامه ورزشي يا روزنامه مي خوننو ..... بهشون بگيد كه به مردا نگاه نكن چه عكس العملي نشون ميدن؟

  13. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array
    همونطور که مشاورتون گفتن این خانوم مسلما بیمار هستند ، این خواسته ایشون حتی با معیار های شرعی هم همخوانی و سازگاری نداره. اگر بخواهین با میل ایشون پیش برین احتمالا کم کم مادر و خواهر و خاله و عمه خودتون رو هم نباید نگاه کنین. میتونین با روانشناس صحبت کنین که اصولا این بیماری خوب شدنی هست یا نه و چقدر انرژی و زمان میبره با توجه به توصیه روانشناس تصمیم بگیرید.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.