نوشته اصلی توسط
maneli
سلام
کمکم کنید هر لحظه تمایل من به مرگ داره پر رنگتر میشه
بیست روز پیش بهش قول دادم دیگه هیچ وقت خودکشی نکنم خیلی کمکم کرد اگر نبود من نمیتونستم درست فکر کنم و تصمیم بگیرم جدا شم از کسی حرف میزنم که تو سخت ترین لحظه های زندگیم کنارم بود کمکم کرد بدون چشمداشت اون آقا عزیزترین کسمه
همسرم اختلال شخصیت پارانوئید داشت دیگه هیچی برام تو دوران عقد نذاشته بود هویتمو ازم گرفته بود
حتی نمیذاشت با برادرم حرف بزنم دیگه جرات نداشتم با پسرداییم سلام علیک کنم نمیذاشت حتی باشگاه برم هیچ اختیاری نداشتم
حالم خیلی بده عزیزترینم میگه تو وابسته شدی و برات بده دیگه زیاد جوابمو نمیده دارم دق میکنم دادگاهام داره شروع میشه من هنوز بهش نیاز دارم که قوت قلبم باشه اما رابطه رو کم و محدود کرده بهش گفتم نذارید من به سمت کس دیگه ای سوق پیدا کنم اما جوابمو نداد منم ناخودآگاه رفتم سمت استادم که مطمئنم از خداش بود داره خودشو میگنجونه تو زنذگیم
آخ عزیزترینم همیشه میگفت تو دختر آخرم محسوب میشی پس چرا داره منو محدود میکنه
- - - Updated - - -
کمکم کنید حالم خیلی بده
علاقه مندی ها (Bookmarks)