سلام دوستان
قبلا مشکلم با همسرم را در این تاپیک توضیح دادم و نوشتم
با مسئولیت ناپذیری همسرم چه کنم
الان من در خانه خودم (یعنی خانه ای که عمویم در اختیار من و همسرم قرار داده بود) زندگی می کنم و احتمالا تا اخر امسال هم یک اپارتمان می خرم
مشکل جدید من اینه که مادرم اصرار داره که بیا با من زندگی کن! مادرم با اخرین برادرم فعلا خونه اجاره ای که تقریبا بزرگه زندگی می کنه و احتمالا اون هم تا اخر امسال یه اپارتمان کوچک می خره! ولی برام خیلی سخته که برم باهاش زندگی کنم دلیل اصلیش هم حرف مردمه! و اینکه اگر با من زندگی کنی موقعیت ازدواج بهتری برات پیش میاد تا زندگی مجردی!من از 18 سالگی تقریبا مستقل بودم خوابگاه دانشجویی، یک سال خونه مجردی و بعد هم ازدواج.. خیلی برام سخته که باز هم با مادرم زندگی کنم
به نظرتون وافعا حرف مردم می تونه اون قدر تاثیر گذار باشه که من زندگی که دلم می خواد رو نداشته باشم؟ حرف مادرم درمورد موقعیت ازدواج تا چه حد درسته به نظر شما؟ من و مادرم 15 سال اختلاف سنی داریم و این اخلاقش که تو کوچکترین کارهای من هم به خودش حق دخالت میده ازارم میده به نظرتون چطور راضیش کنم که یک زن مطلقه هم می تونه تنها و سالم زندگی کنه! البته خودش هم مطلقه است
علاقه مندی ها (Bookmarks)