به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 00:27]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    469
    سطح
    9
    Points: 469, Level: 9
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از دو سال از اعتماد سازی پس از خیانت باز هم بوی خیانت به مشام می رسد، چه کنم؟

    زنی هستم سی و دو ساله با دو فرزند . ده سال است ازدواج کرده ام و قبل از آن هم چهار سالی با همسرم دوست بودیم. دو سال پیش متوجه شخصیت پنهانی همسرم شدم. چندین رابطه دوستی موازی را برای چندین سال و همزمان اداره می کرد. دوستانش همه از آشنایان بودند. سالها تشنه کمی محبت از طرف او بودم. همه تلاشم را اعم از کتاب خواندن، تنهایی مشاوره رفتن محبت کردن و تنوع در رابطه زناشویی را برای بهبود رابطه مان میکردم اما او به بهانه های مختلف از جمله کار و درس و دوستانش از خانه فراری بود و به من قبولانده بود که مدل شخصیتی او همین است و بی احساس است. در این سالها نشانه هایی از خیانت را در او دیدم مثلاً دیگران او را در دربند با خانومی که شاگردش بود دیده بودند که با چرب زبانی مرا قانع کرد چیزی نبوده و قول داد تکرار نشود. تازه داشتم به زندگیم و تنهاییم عادت می کردم که متوجه رابطه های موازیش شدم و دیدم خیلی هم خوب بلد است محبت کند و حامی باشد تصمیمم را برای جدایی گرفتم ولی متاسفانه مادرم که بسیار زن خوشدل و ساده ای است اجازه این کار را نداد و قانعم کرد که همسرم با اراده است و سر حرفش می ایستد و تکرار نمی کند. مشاور هم گفت یکسال به خودم و او فرصت دهم. الآن دو سال گذشته است. اجازه نداد من در کات کردن های رابطه هایش دخالت کنم و گفت خودش قطع می کند. تمام تجربه هایی که خیانت دیده ها دارند همچون خدشه دار شدن عزت نفس، افسردگی، ناراحتی های اعصاب و ناراحتی های قلبی و معده تهوع ها گریه های بی دلیل احساس تنهایی حتی بیش از قبل و خیلی چیزهای دیگر را تجربه کرده ام. حال کمی بیشتر خانه می آید. کمی بیشتر محبت می کند. در این دوسال چندین بار مسافرت رفته ایم در مجموع اگر بحث خیانتش را کنار بگذاریم به ایده آلهایم نزدیک تر شده است. در این دو سال سوتی هایی داد که مرا از لحاظ روانی بسیار به هم ریخت. هر بار با تلاش بسیار کمی بهتر میشوم دوباره مرا به هم می ریزد. اما چندماهی است که دخترهایی که عفت پوشش و کلام را ندارند استخدام کرده است، به بهانه کار با آنها بیرون می رود، هر بار یکی را به مسافرت می برد. حقوق های بسیار بالاتر از عرف هم به آنها می دهد. اخیراً سر این مسئله دعوا داشته ایم . به او می گویم چرا مرد یا دختر باوقار استخدام نمی کنی؟ می گوید به خودم مربوط است هر که را بخواهم استخدام می کنم. می گویم پس من را هم به مسافرت ببر می گوید قرار نیست هر مسافرت کاری که من می روم با خانواده باشد و خلاصه می گوید همینی هست که هست. در این مدت اخیر رفتار سینوسی دارد برخی اوقات با من بسیار سرد است برخی اوقات خیلی مهربان و من نیک می دانم اینها نشانه های خوبی نیست. در کل خیلی کنکاش نکرده ام و نمی دانم روابطش تا چه حد پیش می رود اکنون علاوه بر مشکلات بسیار روان تنی که پیدا کرده ام بسیار می ترسم ایدز بگیرم. از طلاق نمی ترسم ولی نگران آینده بچه ها هستم. آیا با وضعیت پیش آمده ادامه این رابطه را به صلاح می دانید؟ از توجهتان پیشاپیش بسیار سپاسگزارم.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلان نیکی جان.
    لطفا به سوالات زیر هم جواب بده تا دوستان بهتر راهنماییت کنند.
    1)شوهرتون چند سالشه؟
    2)بچه هاتون چندسالشونه؟
    3)اگر طلاق بگیری بچه ها را به شما می دن؟
    4)مطمئنی که با اون خانم ها رابطه جنسی داره؟از کجا؟
    5)مسافرت هایش چندروزه است؟
    6)آیا همسرتون خیلی گرم مزاجه؟رابطه اش با شما چه طوریه؟

    - - - Updated - - -

    راستی نیکی جان قبل از ازدواجتون ایشون همچین اخلاقی داشت؟تو دوران آشناییتون متوجه این روابط نامشروع و بی قید شده بودی؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 00:27]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    469
    سطح
    9
    Points: 469, Level: 9
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلان نیکی جان.
    لطفا به سوالات زیر هم جواب بده تا دوستان بهتر راهنماییت کنند.
    1)شوهرتون چند سالشه؟
    2)بچه هاتون چندسالشونه؟
    3)اگر طلاق بگیری بچه ها را به شما می دن؟
    4)مطمئنی که با اون خانم ها رابطه جنسی داره؟از کجا؟
    5)مسافرت هایش چندروزه است؟
    6)آیا همسرتون خیلی گرم مزاجه؟رابطه اش با شما چه طوریه؟

    - - - Updated - - -

    راستی نیکی جان قبل از ازدواجتون ایشون همچین اخلاقی داشت؟تو دوران آشناییتون متوجه این روابط نامشروع و بی قید شده بودی؟
    خواهش می کنم
    1- 35 سالشه
    2- 8 و 6
    3- بعید می دانم اول بدهد ولی بعداً که سختی اش را کشید شاید بدهد
    4- من کنکاش نکرده ام و مطمئن نیستم ولی مشاورم که خودش هم مرده می گفت شک نکن که روابط دارد راستشو بخواین با زرنگی دخترها را اول به خود وابسته می کند و خودش را خیلی خوب جلوه می دهد طوری که هر کدام از دخترها فکر می کنند فقط با آنها است!!!!!
    5- سه الی چهار روز و نهایتا یک هفته.
    6- من با مرد دیگه ای رابطه نداشته ام و نمی دانم در چه حد گرم مزاج است ولی فکر می کنم بله. روابطش با من خیلی خوب است و خودش بسیار بسیار راضی است. اما جدیداً بعضی وقتا یه جوری مشه مثل اینکه قبلاً تخلیه شده و یا فکرش جای دیگری است. قبلاً اینجوری نمی شد.

    من خیلی دختر ساده ای بودم و متوجه خیلی چیزها نمی شدم ولی الآن که بر می گردم و خاطرات اون زمان رو مرور می کنم بله کاملاً نشانه های واضحی داشت ولی من آن زمان به علت سن کم و سادگی متوجه نمی شدم البته متاسفانه
    به شدت از کرده خودم یعنی دوستی و ازدواج با این آقا پشیمانم اما آیا چهارده سال تاوان دادن بس نیست؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    30
    Array
    نميشه جاي شما تصميم گرفت كه طلاق بگيريد يا نه اين رو شايد خودتون بهتر تشخيص بديد و صد البته استاد عزيز(مديريت سايت)ولي بگيد خودتون دوست داريد چيكار كنيد--طلاق بگيريد؟ اگر طلاق بگيريد فكر ميكنيد اوضاع تون چطور بشه --بهتر يا بدتر--سر پناه و پشتوانه اي براي خودتون و فرزندانتون داريد؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید gisu تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (دوشنبه 06 آبان 92)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 00:27]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    469
    سطح
    9
    Points: 469, Level: 9
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از دست خودم خسته شده ام. دچار بی ثباتی احساسی و رفتاری شده ام. رابطه بین فکر و رفتارم را از دست داده ام. بدبینی به همه دخترهای اطراف همسرم پیدا کرده ام. اعتماد به نفسم را از دست داده ام. احساس پیری و زشتی می کنم. تمام فکر و ذکرم را این مسئله به خود اختصاص داده است. می دانم اشتباه می کنم اما هر چه تلاش می کنم نمی توانم فکرم را به چیز دیگری مثل بچه ها یا کار معطوف کنم. به خودم تلقین می کنم من به محبت هیچ کس نیازی ندارم و محبت خدا برای من بس است چند ساعت خوبم دوباره حالم خراب می شود. کلا هر حالتی در من به جز افسردگی و غم چند ساعت بیشتر دوام ندارد. مدام احساس اضطراب، تپش قلب و لرزش دست دارم. حرفهایی را بدون فکر به زبان می آورم که اصلاً قصد زدن آنها را نداشته ام و بعد بسیار پشیمان می شوم. برای خودم هم ناشناخته شده ام و خودم را گم کرده ام. نمی توانم تصمیم بگیرم. حتی نمی دانم چه می خواهم. دوست دارم بخوابم و دیگر بیدار نشوم. حتی جرات خودکشی را هم ندارم.
    همسرم هم اعصابش از این وضعیت من خرد شده است و روز به روز بیشتر از چشمش می افتم. صبح به او می گویم عاشقش هستم و بسیار محبت می کنم شب با او دعوا و بی محلی می کنم. شب او را تا اوج می برم صبح نگاهش نمی کنم. زودرنج و کم تحمل شده ام. از حرفهایش بر علیه خودش استفاده می کنم. کلاً یه کارایی می کنم که با قاموس ارزشی من سنخیتی ندارد. او هم شکایت دارد که من درکش نمی کنم.
    احساس می کنم تمامیت وجودم را از دست داده ام. تو رو خدا کمکم کنید یا مشاوری را معرفی کنید که بتواند از پس وضعیت بغرنج من برآید. نزد چندین مشاور رفته ام هر کدام یک چیزی می گویند یکی می گوید شوهرت خیلی خوب است. یکی می گوید هرزه است. یکی می گوید به خاطر بچه ها تحمل کن یکی می گوید ادبش کن. اما من می خواهم اول خودم را پیدا کنم. مثل روباتی شده ام که ویروسی شده است...

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    کاملا حق با شماست. این شخصیت شماست که از دست رفته و باید اول برای این مورد فکری بکنید. مشاوره برید اما در مورد خیانت همسرتون یا معالجه ایشون حرفی نزنید. اول با خودتون آشتی کنید. بعد متوجه میشید باید بمونید یا قید این زندگی رو بزنید. موندن شما هیچوقت صدردرصد بهتون اطمینان می ده که همسر شما سربراه شده. مگر پیر و از کار افتاده بشه و دیگه کسی محلش نده. و اما رفتنتون هم به میزان جرأت و هزینه ای که باید بپردازید برمیگرده. کسی نمی تونه بهتون راه پیشنهاد بده. اما بهترین کار فعلا نجات خودتون از این وضعیت بد روحی است. این سوال بزرگ رو در ذهن مطرح کنید حتما: چرا باید شوهر من مشغول عشق و حال و لذت بردن از زندگی باشه اما من اینجور داغون و خسته؟ چرخه رو عوض کنید حتما!

  8. 2 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    khoshkhabar (سه شنبه 07 آبان 92), فرشته مهربان (دوشنبه 13 آبان 92)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 00:27]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    469
    سطح
    9
    Points: 469, Level: 9
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا باید شوهر من مشغول عشق و حال و لذت بردن از زندگی باشه اما من اینجور داغون و خسته؟ چرخه رو عوض کنید حتما!

    خیلی الهام بخش است باید سعی کنم بیشتر از چند ساعت در من دوام داشته باشد و همچنین چیزهایی را پیدا کنم که به من شادی دهد چون در حال حاضر متاسفانه هیچ چیز شادم نمی کند حتی چیزهایی که قبلاً برایم بسیار لذت بخش بودند الآن خنثی شده اند

  10. کاربر روبرو از پست مفید nicky تشکرکرده است .

    ساحل 63 (سه شنبه 07 آبان 92)

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اردیبهشت 95 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    2,669
    سطح
    31
    Points: 2,669, Level: 31
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 130 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم خیلی داری خودتو اذیت میکنی....میشه بپرسم شما از لحاظ مالی استقلال دارید؟ به چه کاری غیر از خانه داری مشغولید.....؟ شغل همسرتون چیه؟

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 00:27]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    469
    سطح
    9
    Points: 469, Level: 9
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سنجاقک جان من مهندس و شاغل هستم و امسال هم دکترا قبول شده ام ولی اصلاً نمی توانم درس بخوانم. وضعیت مالی همسرم بسیااااااار خوب است. خودم هم بد نیست خانه و ماشین به نامم دارم (در صورت طلاق باید با همسرم نصف نصف کنیم) ولی حقوقم به تنهایی کفایت هزینه های زندگی من و بچه هایم را نمی دهد. خودم یک چیزی ولی هزینه مدرسه و نیازهای بچه ها خیلی بالاست.
    راستشو بخوای اصلاً نمی خوام خودم رو اذیت کنم ولی واقعاً هویتم رو گم کرده ام و این بیش از هر چیزی به من آسیب می زند. انگار کنترلم دست شخص دیگری است که مرتب از این کانال به آن کانال می کند و دارم دیوانه می شوم. بعضی وقتا وحشت می کنم که نکنه باید در بیمارستان روانی بستری شوم.
    قبل از اینکه خودم مورد خیانت واقع بشوم فکر می کردم چقدر ضعیفن این زنهایی که به خاطر یه مرد اینقدر به هم می ریزن خوب برن دنبال زندگیشون دیگه. ولی وقتی واقعاً مواجه شدم دیدم قضیه فقط یک مرد نیست ... نمی دانم چه چیزی در وجود انسان گم می شود ... یک زن خیلی باید قوی باشد که خودش را گم نکند...
    مسئله اصلاً فقط یک مرد نیست مسئله عشق است، کاشانه ای است که برایش سالها زحمت کشیده ای، بچه هایت است و مهمتر از همه تصویر ذهنی از خودت است که به یکباره فرو می ریزد و پس لرزه ها همچنان ادامه دارد اکثریت خائنین درست بشو نیستند و ما زنها خودمان را گول می زنیم که درست می شوند ولی هر بار اعتماد می کنیم می شکنیم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید nicky تشکرکرده است .

    fahimeh.a (شنبه 19 تیر 95)

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اردیبهشت 95 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-10
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    2,669
    سطح
    31
    Points: 2,669, Level: 31
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 130 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست خوبم خدا رو شکر شما تحصیل کرده و مستقل هستید..تبریک بابت دکتری...... البته درک میکنم این مسایل زن بسیار قوی رو هم از پای درمیاره ...ولی ایا با غصه خوردن شما میتونید کاری از پیش ببرید...ایا روز به روز افسرده شدن شما کمکی بهتون میکنه....جز این که هر روز ضعیفتر بشید...اولین مسئله خودتون رو بازسازی کنید.. اول شادی از دست رفته رو بدست بیارید ..مثلا کمی تفریح کنید کارایی که دوست دارید انجام بدید...دوستم این خودتون هستید که تصمیم میگیرید بااین اقا بمونید یا نه.. تمام جوانب را بسنجید ایا خوبیهاش به بدیهاش میرزه....هیچ کس مثل شما ایشون ونمیشناسه وهیچکس نمیتونه برای شما نسخه بپیچه چون جای شما نیست....ولی برای اینکه زندگیتو از نو بسازی باید خودتو از نو بسازی تا تصمیم درست بگیری...به خودتون برسید شاد باشید بزارید این تفاوت در شمارو همسرتون هم احساس کنه.....موفق باشی

  15. 2 کاربر از پست مفید سنجاقک ابی تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (دوشنبه 13 آبان 92), مسافر تنها (چهارشنبه 08 آبان 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نیاز به بازسازی پس از سانحه جدایی دارم
    توسط فارهه در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 20 تیر 93, 10:25
  2. دارم تاوان اعتماد غلط به دوستم رو پس میدم.راهنمایی کنید لطفا.
    توسط yasna در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 10:04
  3. تالارهای گفتگوی مرتبط با روابط قبل و پس از ازدواج - انگلیسی
    توسط saeedgh در انجمن معرفی سایت های روانشناسی،مشاوره ازدواج و خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آذر 89, 20:04
  4. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 30 آذر 87, 13:00
  5. مجله مجازی کد بانوی ایرانی
    توسط lord.hamed در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 آذر 87, 20:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.