سلام دوستان
من یه خواستگاری دارم که از لحاظ شرایطش تا حدی خوب هست، یک شرکتی استحدام هست ، حقوقش خیلی نیست، ولی مشکلی با این قضیه ندارم، ماشین داره، خونه هم ، ....در باره همه اینها کلی فکر کردیم و صحبت کردیم،...ظاهرا مشکلی نیست، از طرفی چوون خانواده اش تا حدی آشنا هستن خانواده من هم رضایت دارن و میگن که میشناسیمشون و خانواده خوبی هستن
نتیجه تحقیقات هم مثبت هست
اما مشکلی که من دارم!! روز اول که اومدن من به خانواده ام گفتم که ظاهرش رو دوست ندارم و به دلم نمیشینه، خوشگل نیس، البته زشت هم نیست، قیافه معمولی داره ولی خب به دل من ننشست، قرار شد یه بار دیگه ببینمش تا تصمیم بگیرم، دفعه بعد باهم رفتیم بیرون، اونروز کلی گفتیم و خندیدیم و دوتایی خوش گذشت بهمون، اونروز که اومدم به خانواده ام گفتم امروز خوب بود و ازش خوشم اومد....!! ولی حالا دوباره خیلی استرس دارم و حس میکنم به دل نمیشینه و نمیخوامش!
دلیلش هم میتونه این باشه که من قبل ایشون با کسی دوست بودم که خیلی دوسش داشتم فحدود 1 سال پیش به هم زدیم، چون از لحاظ خانوادگی و فرهنگی اصلا جور نبودیم،...من تو این مدت نتونستم ایشونو فراموش کنم و دائم بهش فکر میکردم، البته دو سه ماه پیش فهمدیم که ایشون ازدواج کرده!! و این قضیه خیلی منو به هم ریخت ولی خب سعی کردم باهاش کنار بیام ولی هیچوقت در خیالاتم نتونتسم از فکر ایشون بیرون بیام....ایشون چهره و قیافه و تیپ قشنگی داشت...برای همین میگم شاید این خواستگارم به دلم نمیشینه...
از طرفی خانواده ام هم راضی به ازدواج هستن و میگن موقعیت خوبیه، ولی من نمیتونم با خودم کنار بیام، هرچی قضیه جدی تر میشه من بیشتر استرس میگیرم، دلم گریه میخواد همش!!..انگار دلم نمیخواد جدی بشه، هیچ ذوق و شوقی برای این ازدواج ندارم...
نمیدونم چی کار کنم، از طرفی میترسم دیگه هیچکس به دلم نشینه....چیکار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)