به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بهترین راه و روش ارتباط ... ؟

    به نام حق

    من تقریبا دو هفته پیش داستانمو تعریف کردم اینجا اون موقع هنوز نتونسته بودم تصمیم بگیرَم اما الان واقعا تصمیم گرفتم و راه اشنا شدن رو انتخاب کردم ولی واسه شروعش موندم و باز تصمیم گرفتم که بهترین راه کمک به من شما دوستان هستین تصمیم گرفتم و به این تنیجه رسیدم که این کار میتونه در روحیه و زندگی شخصی من خیلی کمک کنه که و اهدافم که درس و موسیقی هست موفق تر بشم ک در کل میخوام اگر امکانش بود و رفیق شدم یا از این راه یا از راهیی که بدونم واقعا نمیشه قید این داستان رو بزنم و خودمو و فکرم رو خلاص کنم از اونجایی که میدونم اگه این رابطه احساسی ادامه پیدا کنه مشکل تر میشه میخوام اگر شد طبیعی تر برخورد کنم تا مشکلی واسم پیش نیاد.. من مطلبو زیر رو براتون میزرام همون که قبلا تاپیک کردم ابتدا اینو بخونین دوستان سپس بهترین راهی که میتونین پیشنهاد کنین من برم و اشنا بشم رو معرفی کینن میخوام از هر طریق که شده راحتر و طبیعی تر بشه نه اون بنده خدا فکری با خودش بکنه و در سختی و عذاب باشه من هم راحتر بشم یک مقدار رابطه طبیعی تر بشه واقعا میخوام حرفامو بزنم بهش یا میشه یا نمیشه اما اینکه حرفم بزنم خیلی برام راحتر خواهد بود خودم راحت تر میشم حداقل دیگه فکر و ذهنم درگیر نیست و راحتر زندگی میکنم واقعا شا دوستان از چه طریقی با این شرایطی که وجود داره و من داخل متن پایین توضیح دادم داستانشو... واقعا نمخیوام حرس بخورم و میخوام خودمو خلاص کنم ولی در راه روشش مشکل دارم میخوام بعدش دیگه افسوس نخورم میخوام واقعا بدونم طرف نمخیوام با این هدفی که من دارم اون وقت راحتر میتونم هه چیرو به فراموشی بسپارم متن رو کپی کردم و قرر دادم اینجا و منتظر نظر و پیشنهاد های شما هستم....


    =====================
    سلا خسته نباشد ابتدا تشکر میکنم از اینکه همچین انجمنی را با این قدرت و این پربازدیدی اداره میکنید و هدف خیری را دنبال میکنید باز هم تشکر از ادمین و مدیران و تمای کسانی که زحمت میشکن در این گروه..
    بدون حاشیه روی اضافی میرم که مشکل خودم بیان کنم ابتدا بگم که من قبلا در مورده همین داستان اینجا بودم اما پیگیر نشدم و مشکلم حل نشد و بازم جایی بهتر از اینجا واسه مشاوره پیدا نکردم ..

    من مدتی پیش حدوه 2 سال پیش علاقه ی نسبی که رفته رفته بیشتر شد به پسری پیدا کردم که نزدیکی خانه ما هم بودن و تازگی نقل مکان کرده بودن من دیگه فهمیدم به این طرف علایق پیدا کردم طوری که شبو روز به بودنش فکر میکردم اما نمدانستم راهیی برای اشناین و دوست شدن چون از اول عادی برخورد نکردم و هی نگاه میکردم و از کنارش رد میشدم تا حدی که بعد مدتی خودش احساس کرده بود و فهمید این داستان ادامه داشت و من همچنان راهی و اون رو ی شخصی رو نداشتم که برم بهش پیشنهاد بدم این خیلی منو اذیت میکرد دیگه شده بود بزگترین مشکل واقعن من احساس میکردم نیمه گم شده خودمو پیدا کردم و اگه با این دوس بشم خیلی برام خوب میشه به زندگ امیدوار میشم و حتی موفق خیلی ازش خوشم اومد نکات و شباهت های زیادی تو خودم و اون دیدم دیگه این داستان عادی نبود برا من حاد شده بود من هرشب از اینکه نمتونستم بهش پیشنهاد بدم رنج میبردم و هی غمگین و دپ بودم چون واقعا خواهان رفاقت باهاش بود حس میکردم اشنایت با اون خیلی بهم کمک میکنه چون واقعا فرده تنهایی هستم من واقعا تنها بچه های اخ خانونده نه دوستی جنس مخالفی اهلش بودم و نه رفیقای پسرم اونجور که دوس داشتم بودن و نه فامیلی خلاصه کسی نبود و م واقعا احساس تنهایی میکردم همین داستانا عشق علاقه منو به این پسر بیشتر و بیشتر کرد. ولی جز اینکه از کنارش رد بشم و بهش نیگا کنم کاره دیگه ایی ازم بر نمی اومد چون از همون اول طبیعی برخورده نکرده بودم و نه میتونستم بیخایل این داستان بشم نه اینکه برم جل و کاری انجام بدم کل این زمان من داغون بودم خیلی به مشکل خوردم از کارم عقب افتادم چون فکرش ملا منو عوض کرد و بهم ریخت واقعا اون طرفه عشقه من بود داستان پیش رفت تا اینکه دیگه من جوش اوردم د یک شب که همه چی اتفاقی و کاره خداوند بود من تصمیمی گرفتم که شاید الان پشیمان باشم واقعا انجا کاره خدا بود گفتم دیگه از خونه میزنم بیرون سره شب بود اگه دیدمش بهش میگم کاره خدا واقعا اینجا منو شگفت زده کرد من هم از خونه بیرون زدم ان هاهم چفت خونه ما میشنن یعنی همسایه من دقایقی پایین بودم که دیدم اود بیرون منو دید نفمیدم چی احساسی داشت ولی با اینکه دستو پامو گم کرده بودم واستادم تا از مغازه برگشت و جلو در خونه هم رسید بشه سلام کردم دست دادم و زود گفتم میشه باهم رفیق شیم بدون هیچ داستانی اونم گفته نه دوست نمیشم و یک چزی توش دیدم که گفت نه دوست نمیشم مثلا اعمتماد به نفس اینو نداشت خلاصه گفت نه دوست نیمشم من گفت دمت گرم و رفتم دیگهس عی کردم فراموشش کنم همین امر داشت اتفاق می افتد اما بعد یک سال همین تازگی دوباره همون حس هیا همون فکرا تو من دیده شد اولی این دفعه با این تفاوت که که اون نسبت به قبل عوض شد ه و وقتی منو میبینه بم نیگا میکنه نمدونم هدفش چیه میخواد بدونه هنوزم اره یا کلا نمدونم ولی همین نگاها دوباره منو خراب کرده من هی از فکرش میام بیرون کلا بیخی میشم پیش خودم میگم دیگه خیلی پاش خرد شدی و از زندگی عقب افتادی و بازم فکرایی میاد که شاید اون بزرگ تر شده و به نتایجی رسیده به ذهنم میاد چون الان که من 19 سال دارم اون 17 سالشه من خدایی خیلی احساس تنهایی میکنم از یک طرف دوست دارم با اون رفیق شم از یک طرف نمیشه چون من نمتونم برم دیگه جاش میخوام اون بیاد چیزی بگه ولی اونم فقط نیگام میکنه ون رو نمدونم ولی من واقعا داغون میشم میخواد قیدشو بزنم و به زنگیم ادامه بدم ولی تا میبینمش همه این قول هایی که به خدم دادمی ادم میره من همون جور که گفتم خیلی تنهام همین یکی از دلایلی وابستگی و مشکل منه اونم مثل من کم رو و مغروه اینم خودش مشکله من واقعا موندم خیلی دوس دارم یا فراموشش کنم به درسم و زندگی ادامه بدم بدون توجه به تنهایی و این مشکلات باهم باش رفیق بشم هم از تنهایی در بیام و هم به نظره خودم دلگرمی واسه ادامه زندگی باشه چون من به همچین رفیقی که دوسش داشته باشم راضی هستم برا امیدواری در زندگی ولی نمدونم چکار کنم اون اگه واقعا احساس نداره چرا بم نیگا میکنه اگه نمیخواد دوست بشه چرا نیگا میکنه اگرم میخواد چرا نمیاد سمتم من که رفت ..
    =============

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی واقعا راهی نیست :(

  3. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما 19 ساله تونه
    پسر همسایه تون 17 سالشه

    دو سال هست که بهش علاقمندید.
    یه شب رفتید دم در وایسادید تا از بیرون برگرده. همانجا سلام کردید، دست دادید و بدون مقدمه و توضیحی از پرسیدید با شما دوست می شه
    ایشون هم گفتند خیر.

    راه برای دوستی با ایشون می خواهید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اره دقیقا همینه ... ؟!!!!

  5. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دوست عزیز

    من یک پست برای شما نوشتم و پاک کردم. چون فکر میکردم دخترید و الان متوجه شدم پسر هستید
    شما پسر 19 ساله ای هستید که عاشق پسر همسایه شدید؟

    بهتره برای حل مشکلت به مشاوره حضوری بری.
    این مشکل می تونه همه عمر اذیتت کنه و زندگیت را خراب کنه.
    پس جدی بگیر و برو مشاوره. حتما این کار را بکن.
    با مشاوره اینترنتی فکر نمی کنم بتونی به نتیجه برسی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 04 آبان 92 در ساعت 15:14

  6. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    ویدا@ (شنبه 04 آبان 92)

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1392-7-09
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خودَم خیلی به این قضیه فکر کردم حتی قبل اینکه بیام اینجا اینجوری مشکل رو بیان کردم
    تا شاید حرفایی که زده بشه متفاوت باشه و چیزایی که میشنوم من تقریبا خیلی وقته به این اشتباه
    احساس خودم پی بردم اون موقع که به این دُچار شدم و.16.17 سالم بود شاید طبیعی بود
    ولی دیگه سن رفت بالا به این نتجیه رسیدم این حس اشتباهه حتی علمی برا خودَم ثابت کردم
    واقعا به اشتباهه عاطفی خودم پی بردم و به کل این تراژدی رو از زندگی خودَم حذف کردم
    وسعی کردم عاقلانه تر با موضوع برخورد کُنَم ارزشو خودو بیشتر نگه دارم همین امر هم اتفاق افتاد
    ویدگه به این قضیه واسه خودم طنز امیر نگاه کردم و همه چیز تموم شد واسَم از شماهم
    ممنونم

    - - - Updated - - -

    ادمین عزیز اگه امکانش هست حتما این تاپیک و این تاپیکی که لینک گذاشتم رو حذف کن
    اگه ادمین سر نمیزنه یه کاربر برسونه بهش


    http://www.hamdardi.net/thread-30573.html

  8. کاربر روبرو از پست مفید Personna تشکرکرده است .

    شیدا. (یکشنبه 05 آبان 92)

  9. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    خوشحالم که به نتیجه درست رسیدید ......

    از آنجا که نیاز می بینم با توجه به احساساتی بودنتان این نتیجه گیری را عمیقتر کنید و برهانی تر تا باز هم این کشش ها سراغتان نیاید . نقل قولی از مدیر همدردی در تاپیکی مشابه می آورم که امیدوارم به خوبی از آن بهره بگیرید :


    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    خداوند متعال به صورت اتوماتیک سیستم یک انسان را و نیازمندیهای او را و جواب به این نیازها را در مجرای طبیعی و صحیح آفریده است.
    طبیعی هست که در جوانان کم کم نیاز جنسی و عاطفی ، برای همسر گزینی فعال می شود. و نیاز هست آنها شرایط و مقدمات روانی و فیزیکی را فراهم سازند.
    هنگامی که فرد روند و مجرای طبیعی ارضاء این نیازهایش که ازدواج هست را سد می کند یا به تعویق می اندازد، این انرژی از کانالهای ناصحیح و بیش از اندازه ظهور و بروز می کند.
    دوست جای خود دارد.
    برادر و خواهر جای خود دارد.
    مادر و پدر جای خود دارد.
    همسر جای خود دارد.

    حالا اگر متوجه می شوید انرژی زیاد و افراطی ازجنبه عاطفی و به طور وابستگی روی یک فرد سرمایه گذاری می شود ، نشان دهنده اینست که سایر مجراها طبیعی را سد کرده اید.
    پیگیر بررسی راههای ازدواج خود باشید. و از تفکر و پروبال دادن به این احساستون اجتناب کنید. سعی کنید هم خیال خود را محدود کنید و هم در واقعیت رفت و آمد و ارتباط با او را محدود نمائید.



    موفقیت و سربلندی و سلامت شما را از درگاه خدای بزرگ خواهانیم





  10. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 05 آبان 92), شیدا. (یکشنبه 05 آبان 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.