سلام
سه ساله ازدواج کردم قبل از عروسی از خانواده ی شوهرم بیشتر از خودش راضی بودم یکسال پیش عروسی کردیم و تازه فهمیدم که عجب خونواده ای داره همش باسیاست رفتار میکنن و اصلا مثل قبل نیستن مثلا تاعقد بودیم مادرشوهرم همیشه تعریف جاریم را میکرد و کارهاش را برام میگفت بعد که به جاریم گفتم خنده اش گرفت وگفت اینارا میگن که تو انجام بدی وگرنه من اینطوری نیستم. باهمین سیاست کاریشون تسلط زیادی روی همسرم دارند یعنی خیلی راحت نظرشا جلب میکنند تاکاری که اونا میخوان را انجام بده ولی من اصلا نمیتونم نظر شوهرما عوض کنم
اخرین موردی که پیش اومده و من خیلی ناراحتم اینه که بهش گفتن که ببریمشون مسافرت درحالی که تو این سه سال سه تا مسافرت با اونا رفتیم ولی چهارتا خواهر برادر دیگه اش اصلا باهاشون جایی نمیرند کسی هم توقع ازشون نداره ولی از ماکه مثلا عروس دومادیم الان اینقد توقع دارن من دوست دارم این دفعه دونفری بریم یا با خونواده خودم باهمسرم صحبت کردم حق را به من داد ولی میگه مامانما چیکار کنم که هروقت میریم خونه شون میگه پس کی میریم یا تیکه میندازه که عجب مسافرتی رفتیم!!
من چیکار کنم اصلا دوست ندارم باهاشون برم چون خوش نمیگذره اصلا سن من که به اونا نمیخوره تازه باهاشونم رودروایسیم دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)