به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array

    Exclamation تردید در پذیرش شخصی بنام همسر

    سلام به قدیمی ها و جدیدترهای تالار...
    ...
    ضمن تشکر پیشاپیش از همه دوستانی که راهنمایی ام می کنند، مساله خودم رو به اختصار توضیح می دم.
    اخیرا با شخصی آشنا شدم که به قصد ازدواج پا پیش گذاشتند. اما در پذیرش ایشون تردیدهایی دارم که براتون می نویسم:
    شرایط ایشون:
    تحصیلات: فوق لیسانس
    ظاهر: معمولی
    وضعیت اقتصادی: خوب رو به بالا(از من بالاتر).
    رفتاری و اخلاقی:تا به امروز مورد منفی ای ازشون ندیدم.
    سن: سه سال بزرگتر از من.
    نکته منفی که ایشون داره اینه که یکبار قبلا ازدواج کرده(این مساله برام مهم نیست) و یک فرزند دختر داره که با مادرش زندگی می کنه. پذیرش این موضوع برای من خیلی سخته و بار اول هم که ایشون رو دیدم نمی دونستم بچه دارند. اما ایشون به اصرار از من فرصت خواستند و قصد ایشون هم فقط برای ازدواجه که بعد چند ماه آشنایی خانواده ها رو در جریان بگذاریم. اما من واقعا با مساله بچه مشکل دارم و از طرفی هم دوست ندارم تنها بمونم(ازشون هم بدم نیومده).
    از سمت دیگه موردهای قابل فکر دیگه ای هم هست. اخیرا از یکی از خواستگاران قدیمی ام خبردار شدم که اون هم ازدواج نکرده و مادرش با دوستم که صحبت میکرد خوشحال بود که اینطوری شده و میخواد پرونده رو دوباره به جریان بندازه. البته اون موقع که به ایشون جواب رد دادم ساکن شهرستان بودن که الان به تهران منتقل شدند.
    یکی دیگه هم بود که توی شهرداری باهاشون آشنا شده بودم که دو ساله با پشتکار تمام به من اسمس میده و اگر ذره ای بهش پالس مثبت بدم قطعا اقدام می کنه و اون هم یک پسر ساده و معمولیه که همسن خودمه.
    حالا نمی دونم قضیه جدی اول رو دنبال کنم یا به اون بنده خدا امیدواری بیخود ندم. چونکه میترسم تا یک جایی باهاش پیش برم و آخر سر هم باز نتونم با قضیه بچه کنار بیام و وقتشو هدر بدم. بهش هم همینو گفتم اما میگه اشکالی نداره.
    حالا میگید چیکار کنم؟ راستش من در ازدواج خیلی سختگیرم و خیلی دوست دارم این تفکر رو در خودم تعدیل کنم اما برام خیلی سخته. چیکار کنم؟ چه راهی در پیش بگیرم؟ اینو هم بگم با مجرد موندن مشکلی ندارم و از پس زندگی خودم تا الان بر اومدم و کمبودی ندارم جز حضور یک فرد قابل اطمینان.

  2. 4 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    tamanaye man (جمعه 26 مهر 92), کامران (دوشنبه 29 مهر 92), ویدا@ (جمعه 26 مهر 92), دختر مهربون (پنجشنبه 25 مهر 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام سرافراز جان،

    حالا چرا پذیرش بچه اینقدر برات سخته؟

    دلایلت رو بگو، با گفتنش و صحبت کردن در موردش، شاید متوجه بشیم حس منفیت عمیق هست یا گذرا.

    در مجموع به خودت و اون فرد فرصت شناخت بده. نگران این نباش که بعد از یه مدت نظرت منفی باشه. ماهیت دوره شناخت همینه دیگه. دوطرف باید بپذیرن که ممکنه آخرش به ازدواج منتهی نشه، حالا به هر دلیلی.

    اما اینکه میگی ازش بدت نیومده رو هم توضیح بده. چه ویژگی هایی توجهت رو جلب کرده؟ چه مدت از دوره آشناییتون گذشته؟

    معیارهای اصلیت چیا هستن؟

    در مورد اون دو نفر دیگه:

    اون خواستگار قدیمی که هنوز اقدامی نکرده مادرش. هرموقع اقدام کرد، میتونی ملاقاتش کنی و ببینی چی میشه. ممکنه اصلا در همون ملاقات اول رد بشه. چون از قدیم تا حالا به هرحال هردوتون تغییر کردید.

    به هرحال این فعلا نسیه هست. و تا اقدامشون بهش فکر نکن.

    اما اونکه تو شهرداری باهاش آشنا شدی. چرا این مدت نپذیرفتیش؟ چه دلایلی وجود داشته؟ چی شده که بعد از 2 سال، الان به این فکر افتادی که قبولش کنی؟

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92), ویدا@ (جمعه 26 مهر 92), سرافراز (پنجشنبه 25 مهر 92), شیدا. (پنجشنبه 25 مهر 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میـشل نمایش پست ها
    سلام سرافراز جان،

    سلام خانم... ممنون که بهم سر زدی... جایزه اولین مشاور مال تو

    حالا چرا پذیرش بچه اینقدر برات سخته؟
    برای اینکه این بچه خواه ناخواه به پدرش وصله و درآینده به زندگی منم وصل میشه و چون بچه هارو خیلی دوست دارم از وضعیت اون موقع قطعا ناراحت میشم. شاید یه موقعی فکر کنه پدرش بچه از همسر دوم رو بیشتر از همسر اول دوست داره.

    دلایلت رو بگو، با گفتنش و صحبت کردن در موردش، شاید متوجه بشیم حس منفیت عمیق هست یا گذرا.

    در مجموع به خودت و اون فرد فرصت شناخت بده. نگران این نباش که بعد از یه مدت نظرت منفی باشه. ماهیت دوره شناخت همینه دیگه. دوطرف باید بپذیرن که ممکنه آخرش به ازدواج منتهی نشه، حالا به هر دلیلی.
    تا الان با اصرار اون آقا جلو اومدم. یکی از دوستانم هم همینو میگه. میگه بهش فرصت شناخت بده ولی احساساتت رو درگیر نکن و فقط دنبال نکات مثبت یا منفی نگرد.

    اما اینکه میگی ازش بدت نیومده رو هم توضیح بده. چه ویژگی هایی توجهت رو جلب کرده؟ چه مدت از دوره آشناییتون گذشته؟
    خب مورد اول ظاهرش بود که گفتم بدم نیومده. چون به حسی که بار اول از شخص میگیرم باور دارم. مورد بعدی اینه که خیلی با احترام باهام برخورد میکنه و حتی هربار اسمس هم بدم فورا زنگ می زنه و منو منتظر هم نمی ذاره چون روی این موضوع حساسم. البته نگفتم حساسم اما ایشون ناخودآگاه رعایت می کنه. نکته بعدیشم این بود که واقعا دنبال زندگیه و حاشیه نمی ره.

    معیارهای اصلیت چیا هستن؟
    معیارهای اصلیم اینه که طرف حرفمو بفهمه و اهل درک باشه، با من مهربون باشه و به من توجه کنه. باهاش مثل دوست باشم. اینو هم از برخوردها متوجه میشم.
    دوم اینکه زرنگ و اهل کار و باسواد باشه. مستقل باشه. کسانی که تا سن بالا رسیدن اما هیچی توی زندگی ندارند از چشمم می افتند.
    اهل مشروب و دختربازی و دود و دم نباشه. خدا و رعایت اصول اخلاقی براش اولویت داشته باشند.


    در مورد اون دو نفر دیگه:

    اون خواستگار قدیمی که هنوز اقدامی نکرده مادرش. هرموقع اقدام کرد، میتونی ملاقاتش کنی و ببینی چی میشه. ممکنه اصلا در همون ملاقات اول رد بشه. چون از قدیم تا حالا به هرحال هردوتون تغییر کردید.
    بله درسته. برای همین شاید الان تبدیل به گزینه مناسب شده باشه!

    به هرحال این فعلا نسیه هست. و تا اقدامشون بهش فکر نکن.

    اما اونکه تو شهرداری باهاش آشنا شدی. چرا این مدت نپذیرفتیش؟ چه دلایلی وجود داشته؟ چی شده که بعد از 2 سال، الان به این فکر افتادی که قبولش کنی؟
    به همون دلیل که احساس کردم زیاد زبر و زرنگ نیست. بخاطر پشتکارش در پیگیری توجهمو جلب کرد.
    ممنونم گلی

  6. 3 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92), میشل (پنجشنبه 25 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 26 مهر 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    سلام سر افراز جان

    1-آیا همسر سابق این آقا الان ازدواج کرده؟
    2- علت جداییشون چی بوده؟
    3- فکر می کنی اگر همسر این آقا ببینه که همسرش داره ازدواج می کنه تلاشی دوباره برای بدست اوردن همسرش می کنه یا ممکنه از طریق فرزندش بخواد روی زندگیش تاثیر بذاره؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  8. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92), ویدا@ (جمعه 26 مهر 92), میشل (پنجشنبه 25 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 26 مهر 92), سرافراز (پنجشنبه 25 مهر 92)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    سلام سر افراز جان

    سلام خانمی! چطوری؟ وای که چقدر دلم برای همتون تنگ شده بود!

    1-آیا همسر سابق این آقا الان ازدواج کرده؟
    نه نکرده.
    2- علت جداییشون چی بوده؟
    برام توضیح دادند(سردمزاجی همسرشون). گفتند همه تلاششون رو کردند اما همسرشون تغییر نکردند.خانمشون هم اهل تسنن بودند و از خود این آقا هم دو سال بزرگتر بودند. میگفتند که همیشه توی زندگیشون کمبود مهر و محبت داشتند و بجای اینکه خیانت کنند ترجیح دادند ازش جدا بشن. مهریه اش هم با کمال رضایت بهش دادند.
    3- فکر می کنی اگر همسر این آقا ببینه که همسرش داره ازدواج می کنه تلاشی دوباره برای بدست اوردن همسرش می کنه یا ممکنه از طریق فرزندش بخواد روی زندگیش تاثیر بذاره؟
    نه فکر نکنم. این آقا دو سال و نیم هست که جدا شده. تا حالا هم می خواسته ازدواج کنه اما هربار به دلایلی نشده.
    ممنونم گلی

  10. 2 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 25 مهر 92), کامران (دوشنبه 29 مهر 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    من خوبم. امیدوارم شما هم خوب باشی .

    عزیزم به نظرم نوشته هات در مورد این آقا مثبته و این از نظر من خوب نیست. راستش گفتی مشکلی با اینکه قبلا ازدواج کرده نداری اما با فرزندش مشکل داری. به نظرم نکته خیلی مهم اینه که قبلا ازدواج کرده و جدا شده.
    1-فرزندشون چند سالشه؟
    2- چه مدت با هم زندگی کردند؟
    3- آیا در مورد علت جداییشون از کسی غیر از خودش و از کسی از خانواده همسرش یا خود همسر سابقش تحقیق کردی؟ (راستش این دلیلی رو که گفتی از بیشتر آقایونی که رابطشون رو با همسرشون قطع کردند و یا به ازدواج دوم روی اوردند شنیدم. کمی برام غیر قابل باور شده)
    4- اگر این دختر یا مادرش زندگی می کنه نگرانی شما از چیه؟ مگر قراره بعد از ازدواج پدرش با پدرش زندگی کنه؟
    5- این آقا چه مدت در هفته رو قراره با دخترش بگذرونه؟ و در حال حاضر چه مدت برای دخترش وقت می ذاره؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  12. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92), میشل (پنجشنبه 25 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 26 مهر 92), سرافراز (پنجشنبه 25 مهر 92), شیدا. (پنجشنبه 25 مهر 92)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سرافراز جان من فکر میکنم دلیلت برای اینکه بچه رو یه مشکل میبینی، قانع کننده نیست. البته دلایل قانع کننده تری هستند، اما تو بهشون توجه نداری.

    به هرحال این دلیلی که آوردی، قابل حل هست. چون:

    اگه خودت دوتا بچه هم داشته باشی، این احتمال هست که یکیشون (یا هردوشون!) فکر کنن که پدرشون اون یکی رو بیشتر دوست داره. (اغلب همین اتفاق میفته و ما فکر میکنیم پدر و مادرمون یکی از بچه ها رو بیشتر از ما دوست داره.)

    البته اینکه اون بچه میبینه که بچه ی دوم سهم بیشتری از پدرش داره، که قطعا ناراحتش میکنه. اما این دلیل قاطعی برای نپذیرفتن این فرد نیست.

    یبار دیگه فکر کن ببین واقعا چه مشکلاتی توی زندگیت پیش میاره (که ببینیم اون مشکلات چقدر آسیب رسان هستند، و چه راهکارهایی ممکنه براشون وجود داشته باشه). یکیش اینکه مادرش ازدواج کنه و بخواد بچه رو به پدرش بسپره...

    در مورد ویژگی های مثبت این آقا:

    اینکه حس مثبتی از برخورد باهاش داشتی که خوبه و قابل قبول.

    اینکه احترامی که میذاره و توجهش، از نظر روانی جذبت میکنه هم برام من کاملا قابل درک هست. من هم این رفتار رو دوست دارم.

    اما این جذابیت ها میتونن حواس آدم رو از ویژگی های دیگه پرت کنن. این رو حتما توجه داری، جهت اطمینان یادآوری کردم.

    و در مورد اینکه میخوای وارد پروسه ی شناخت بشی اما احساساتت درگیر نشن، باید بگم این کار نشدنیه... به مرور زیبایی هایی که در این فرد ببینی، و محبت و احترامی که ازش دریافت میکنی، دلبستت میکنه... البته اگه حواست باشه خفیف خواهد بود، اما اگه انسانی در این شرایط اصلا دلبسته نشه، فکر کنم نرمال نباشه...

    بنابراین از خودت انتظارات محال نداشته باش. پروسه ی شناخت یه هزینه هایی داره که به هرحال باید پرداخت کنی (هرچند با درایت و هوشمندی میتونی به حداقل برسونیش). اگه این انتظارات رو نداشته باشی، و خطرات رو درست شناسایی کنی، در جهت دهی به رابطه و جلوگیری از انحرافش خیلی موفق تر خواهی بود.

    دیگه در مورد رسمی کردنش چیزی نمیگم، چون خودت از اعضای قدیمی هستی و نظر مدیرهمدردی رو در این رابطه میدونی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : پنجشنبه 25 مهر 92 در ساعت 20:50

  14. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 26 مهر 92), سرافراز (پنجشنبه 25 مهر 92)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    من خوبم. امیدوارم شما هم خوب باشی .

    عزیزم به نظرم نوشته هات در مورد این آقا مثبته و این از نظر من خوب نیست.(نه مثبته نه منفی،البته فقط در مورد شخص خودش) راستش گفتی مشکلی با اینکه قبلا ازدواج کرده نداری اما با فرزندش مشکل داری. به نظرم نکته خیلی مهم اینه که قبلا ازدواج کرده و جدا شده.
    1-فرزندشون چند سالشه؟
    9 سال
    2- چه مدت با هم زندگی کردند؟
    8 سال
    3- آیا در مورد علت جداییشون از کسی غیر از خودش و از کسی از خانواده همسرش یا خود همسر سابقش تحقیق کردی؟ (راستش این دلیلی رو که گفتی از بیشتر آقایونی که رابطشون رو با همسرشون قطع کردند و یا به ازدواج دوم روی اوردند شنیدم. کمی برام غیر قابل باور شده)
    نه چون هنوز تصمیم نگرفتم باهاشون وارد فاز شناخت بشم و بیشتر تماسها از طرف اون آقاست.
    4- اگر این دختر یا مادرش زندگی می کنه نگرانی شما از چیه؟ مگر قراره بعد از ازدواج پدرش با پدرش زندگی کنه؟
    نه قرار نیست با پدرش زندگی کنه ولی خب پدرشه دیگه! مگه میشه حذفش کرد؟همیشه در زندگی ما نقش خودش رو حفظ خواهد کرد.
    5- این آقا چه مدت در هفته رو قراره با دخترش بگذرونه؟ و در حال حاضر چه مدت برای دخترش وقت می ذاره؟
    نمی دونم. فکر نکنم اصلا تهران باشه. واقعیتش نپرسیدم چونکه قضیه بچه پیش خودم هنوز برام حل نشده تا بخوام درمورد کم و کیفش از اون آقا بپرسم.
    ممنون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط میـشل نمایش پست ها
    سرافراز جان من فکر میکنم دلیلت برای اینکه بچه رو یه مشکل میبینی، قانع کننده نیست. البته دلایل قانع کننده تری هستند، اما تو بهشون توجه نداری.
    چه دلایلی؟ دوست دارم بدونم.

    به هرحال این دلیلی که آوردی، قابل حل هست. چون:

    اگه خودت دوتا بچه هم داشته باشی، این احتمال هست که یکیشون (یا هردوشون!) فکر کنن که پدرشون اون یکی رو بیشتر دوست داره. (اغلب همین اتفاق میفته و ما فکر میکنیم پدر و مادرمون یکی از بچه ها رو بیشتر از ما دوست داره.)

    البته اینکه اون بچه میبینه که بچه ی دوم سهم بیشتری از پدرش داره، که قطعا ناراحتش میکنه. اما این دلیل قاطعی برای نپذیرفتن این فرد نیست.

    یبار دیگه فکر کن ببین واقعا چه مشکلاتی توی زندگیت پیش میاره (که ببینیم اون مشکلات چقدر آسیب رسان هستند، و چه راهکارهایی ممکنه براشون وجود داشته باشه). یکیش اینکه مادرش ازدواج کنه و بخواد بچه رو به پدرش بسپره...

    در مورد ویژگی های مثبت این آقا:

    اینکه حس مثبتی از برخورد باهاش داشتی که خوبه و قابل قبول.

    اینکه احترامی که میذاره و توجهش، از نظر روانی جذبت میکنه هم برام من کاملا قابل درک هست. من هم این رفتار رو دوست دارم.

    اما این جذابیت ها میتونن حواس آدم رو از ویژگی های دیگه پرت کنن. این رو حتما توجه داری، جهت اطمینان یادآوری کردم.

    و در مورد اینکه میخوای وارد پروسه ی شناخت بشی اما احساساتت درگیر نشن، باید بگم این کار نشدنیه... به مرور زیبایی هایی که در این فرد ببینی، و محبت و احترامی که ازش دریافت میکنی، دلبستت میکنه... البته اگه حواست باشه خفیف خواهد بود، اما اگه انسانی در این شرایط اصلا دلبسته نشه، فکر کنم نرمال نباشه...

    بنابراین از خودت انتظارات محال نداشته باش. پروسه ی شناخت یه هزینه هایی داره که به هرحال باید پرداخت کنی (هرچند با درایت و هوشمندی میتونی به حداقل برسونیش). اگه این انتظارات رو نداشته باشی، و خطرات رو درست شناسایی کنی، در جهت دهی به رابطه و جلوگیری از انحرافش خیلی موفق تر خواهی بود.

    دیگه در مورد رسمی کردنش چیزی نمیگم، چون خودت از اعضای قدیمی هستی و نظر مدیرهمدردی رو در این رابطه میدونی.

    من فکر کنم اون آقا خیلی بیشتر قضیه رو جدی گرفته اما من هنوز نه و این منو نگران می کنه. حق با توئه ممکنه وابستگی بیخود پیش بیاد و یک انتخاب غلط انجام بشه. برای همین می خوام سنگامو اول پیش خودم وابکنم.


    - - - Updated - - -

    بنظر من این موضوع که اون آقا طلاق گرفته عیب نیست. دوتا آدم به هر دلیلی ممکنه نتونند با هم بسازند. اما دو تا آدم دیگه راحت با هم کنار بیان. اینو توی دوستان، همکاران و اطرافیان خودم هم می بینم. بیشتر ربط به داشتن مهارتهای ارتباطی داره تا شانس و اقبال. اما با داشتن همون مهارتهای ارتباطی هم بازم نمی شه با بعضیها کنار اومد. البته شاید زندگی بگذره اما آدم خوشحال نیست. اگر با آدمی برخورد کنم متوجه میشم که راهی برای زندگی با اون هست یا نه اما عجله هم نمی کنم.
    می بینم که... شما از من هم سختگیر ترید!

  16. کاربر روبرو از پست مفید سرافراز تشکرکرده است .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    از نظر من سختی هایی که در ازدواج با این فرد هست (در ارتباط با دخترش) اینها هستند:

    1. ملاقاتش با همسر سابقش خیلی وقتا الزامی هست.

    خیلی مسائل در مورد بچه پیش میاد، که نیاز به مشورت پدر و مادر داره. بنابراین این دونفر جلساتی با هم خواهند داشت. از مسائل مربوط به مدرسه گرفته، تا بیماری و غیره. حتی اگه برای بچه افسردگی پیش بیاد، روانشناس تجویز میکنه که پدر و مادرش با هم پاک و ... ببرنش و جلو بچه با هم صمیمی و مهربون برخورد کنن، که احساس امنیتی که بهش نیاز داره تا حدودی تامین بشه.

    در بعضی مراسم و جشن ها باید با هم مشارکت کنن. جشن های مدرسه، تولد، ازدواج و ... خصوصا چون بچه دختره، و خیلی وقتا دلش میخواد که پدر و مادرش با هم در شادی هاش حضور داشته باشن.

    اینها طبیعتا احساساتت رو جریحه دار میکنن و باعث تعارض میشن. چون از یه طرف میبینی ضروری هستند، واز طرف دیگه از نظر روانی تحت فشار قرار میگیری.

    حالا بگذریم از وقتایی که یه ملاقات از نظر تو اصلا ضروری نیست (مثلا اینکه در جلسه اولیا مربیان، هردو حضور داشته باشن)، و این ممکنه باعث مشاجره با همسرت بشه.

    2. این خانوم کوچولو، میتونه تبدیل به یه رسانه عمومی بشه...

    چون به هرحال خونه ی شما میاد، و هرچه ببینه رو میره تعریف میکنه... خصوصا که موضوع زن پدر برای ملت یه سوژه ی جذاب هست، و دیگران حسابی ازش پرس و جو میکنن...

    3. در بعضی مسافرت ها همراهتون خواهد بود (بنا به تمایل خودش یا پدرش یا هردو) و این میتونه برات قشنگ نباشه.

    4. پدرش احتمال زیاد دچار احساس گناه و احساس مسئولیت هست و خواهد بود. این هم اثرات خودش رو در زندگیت خواهد داشت.

    5. چون دختره احتمالش بیشتره (نسبت به پسر) که این رویا رو در سر داشته باشه که پدر و مادرش رو با هم آشتی بده...

    6. احتمالش زیاده همسر سابق به وسیله ی بچه سعی کنه زندگی شما رو تلخ کنه.

    الان همینا به ذهنم رسیدن.

    از نظر خودم همشون قابل حل و یا حداقل تعدیل هستند. اما باید انگیزه کافی وجود داشته باشه. یعنی اگه طرف از نظر شخصیتی خیلی به چیزیکه میخوای نزدیک باشه، ممکنه دوست داشته باشی مسائل و مشکلات زندگی کردن باهاش رو بپذیری.

    در هرحال در هر ازدواجی باید با آگاهی از مسائل پیش رو، وارد گود شد. و با اطمینان نسبی از اینکه توانایی های لازم برای حل کردنشون رو داریم. و جمع جبری انرژی ای که برای برطرف کردن میذاریم، و انرژی ای که از اون زندگی دریافت میکنیم، یه عدد مثبت به اندازه کافی بزرگ میشه...

    - - - Updated - - -

    راستی یه نکته مهم هم اینه که به دلایل مختلف، ممکنه در آینده لازم باشه بچه بصورت مقطعی یا دائم، با پدرش زندگی کنه.

    مثلا اگه مادرش با کسی ازدواج کنه که بعد از چندسال بچه رو نپذیره. یا با بچه بدرفتاری کنه.

    یا اینکه بخوان مسافرت برن، یا مشکلی براشون پیش بیاد، که لازم باشه بچه چند ماه یا یکسال با پدرش باشه.

    من فکر میکنم هرقدر هم اطمینان بهت بدن که بچه برای همیشه با مادرش خواهد بود، تو یه درصدی رو درنظر بگیر برای اتفاقات غیرقابل پیش بینی... و در صورتی بپذیر که اگه احیانا چنین اتفاقاتی افتادن، اومدن بچه به خونه شما، زندگیت رو مختل نکنه و برات قابل پذیرش باشه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  18. 7 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 25 مهر 92), sanjab (پنجشنبه 25 مهر 92), کامران (دوشنبه 29 مهر 92), ویدا@ (یکشنبه 28 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 26 مهر 92), سرافراز (پنجشنبه 25 مهر 92), شیدا. (پنجشنبه 25 مهر 92)

  19. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سرافراز جان،

    ببخشید که این سوال را می پرسم.
    کسی که به خاطر سردی همسرش جدا شده، دو سال و نیم بدون همسر و رابطه بوده؟

    از این نظر گفتم که ممکن هست رابطه موقت به شکل شرعی یا غیر شرعی داشته که به هر حال توجه بهش مهم هست.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  20. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    کامران (دوشنبه 29 مهر 92), دختر مهربون (جمعه 26 مهر 92), سرافراز (پنجشنبه 25 مهر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 خرداد 94, 23:53
  2. ازدواج با شخصی که مشکل جسمی داره
    توسط setayeshebaran در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: یکشنبه 06 مرداد 92, 13:55
  3. دخالت خانواده در امور شخصی
    توسط roze-zard در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 مرداد 91, 01:39
  4. کمک فوری:دزدیه شدن وب کم شخصی و تهدید به برقراری رابطه
    توسط sema در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 خرداد 91, 02:03
  5. انتخاب شغل و دغدغه های شخصی
    توسط محمد ضا در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 بهمن 86, 16:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.