ی وفایی نامه یه دختر روستایی در مقطع دبیرستانی
حرفی که یک عمر منو اذیت می دهد به شما می خواهم بگویم:تقریبا سه سال پیش یک پسر رو خیلی دوستش داشتم و علاقه عمیق نسبت به او داشتم و اون هم نسبت به من این حس رو داشت ولی به دلیل مشکلاتی ما به هم نرسیدیم و اوبا کسی دیگر ازدواج کرد از زمانی که او ازدواج کرد زندگی من سیاه شده نه شب می شنلسم نه روز خنجری که بردل من زد هنوز درست نشده تقریبا یک سال است که اون ازدواج کرده ولی من هنوز احساس دوست داشتن نسبت به او دارم و هنوز احساس میکنم بهش میرسم با اینکه قلب تکه تکه شده ولی هنوز نمی تونم از او دل بکنم قلبم سنگ شده به هیچ کس دیگه نمی تونه دل ببنده هنوز عشق اونو دارم و هر آدم برتر وبهتر از اون هم نمیتونه توی دلم جا بگیره چه کار کنم دیگر به هون فکر نکنم و نزدیک یه سال است که از درس و زندگی افتاده ام گاهی میخام خودمو بکشم و راحت بشم وروزی نیست به او فکر نکنم پس شما رو به خدا کمکم کنید تورو خدا کمکم کنید راسته که میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست