باسلام به همه من پسری 25ساله هستم که دوسال پیش بادختری آشناشدم وبا هم دوست شدیم.الان هم حدود4ماهه که نامزدیم.تواین4 ماهه سرچیزاهای خیلی کوچیک باهم هرهفته اختلاف داشتیم ودعوامون شده.وهمه دعوا هاروهم همسرم شروع کرده مثلا اینکه چرا من توجمع خونوادگی پکر وناراحت نشستم یا چرا برا خواهرزادت کیف خریدی وبه من نگفتی یا چرا وقتی من رفتم مسافرت پول ندادی بهم،ندادم برااینکه حقیقتانداشتم این درحالی که من همیشه بهش پول میدم وماهی 50 تومن توکیفش میزارم هرچیم خواسته براش خریدم.خلاصه گیرهای الکی میده ودعواهای بزرگی را میندازه همیشم خودشو برحق میدونه. تا اینکه چند روزپیش بدون اینکه بهش بگم رفتم خونشون.گوشیش دوسیمکارتس،گوشیشو گرفتم دیدم رو گوشیش نوشته دوسیمکارت.بهش گفتم دوتا سیمکارت تو گوشیته؟؟؟ گفت نه وحول اکی گوشی رو ازدستم گرفتم ورفت دستشویی.بعد اینکه برگشت دیدم روگوشیش نوشته یک سیمکارت!!!گفتم یکیشو درآوردی؟گفت نه.به هرحال من شک کردم و اونم ازاونروز میگه من طلاق میخوام.دلیل این تصمیمشوهم ماجرای سیمکارت نه بلکه نداشتن تفاهم واخلاق من عنوان میکنه.خدا شاهده که چقد مهر ومحبت کردم براش خودشم همیشه به این اعتراف میکنه ولی نمیدونم چی شده که الان بدشدم درقبال اینهمه کاری که براش کردم اون اصلا بهم محبت نداره وقتی هم بهش میگم جوابش یک کلمست:من اینجوریم حالا نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید این زندگی ادامه دادنیه یا نه؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)