به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 آذر 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-7-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    143
    سطح
    2
    Points: 143, Level: 2
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    1 مشكل در برقراري ارتباط به دليل اعتقادات مذهبي

    سلام
    خدمت دوستاي عزيزم
    تازه با اين سايت آشنا شدم و به قصد مشاوره گرفتن دنبال سايت خوب ميگشتم كه سر از اينجا درآوردم، خواهشا كمكم كنيد، به كمكتون خيلي نياز دارم

    چند سال پيش تو دانشگاه پسري بهم پيشنهاد دوستي داد و از اونجايي كه خيلي مذهبي بوديم به شرايطي قبول كردم البته بعد كلي اصرار، بهش گفتم كه اگه دوسم داري و ادعا ميكني كه عاشقمي دورادور دوسم داشته باش تا وقت ازدواجمون، اونم قبول كرد و يك سال اول هيچ تماس تلفني يا پيامك نداشتيم و فقط دانشگاه همو ميديديم، فقط چت اونم هفته اي يكبار ...

    من يك سال بزرگتر از ايشون هستم و اون اوايل فقط اين مشكل زجرم ميداد
    تا اينكه بعد يكسال و تموم شدن دانشگاه ارتباط چت ما تبديل به تلفن شد، اوايل صحبت هاي عادي داشتيم، 2ساعت يا بيشتر
    خيلي همو دوست داريم و تو اين 5 يا 6 سال هيچ خيانتي بهم نداشتيم،به خاطر اعتقاداتم يك بار هم باهم بيرون نرفتيم فقط ارتباط تلفني و از دور همديگه رو ديدن

    مشكل من از زماني شروع شد كه ما به دليل مشكلات اون امكان ازدواج نداشتيم تقريبا از يكسال پيش، يعني مادرش مخالفن و تنها مانع ازدواجمون.
    حدود يكساله انتظارات ديگه اي ازم داره، كه باعث شده مدام دعوا كنيم و قهرهاي چند هفته اي،البته بهش حق ميدم خوب اقتضاي سنش هست ولي من تواناييش رو ندارم، انتظاراتي كه پاي تلفن ازم داره و من به خاطر اعتقاداتم زيربار نميرم، من اهل نماز و روزه و قران هستم و خيلي معتقد، و نه راه پيش دارم نه پس، همه ي خاستگارهامو فقط به خاطر ايشون رد ميكنم، مادرمم در جريان كارم گذاشتم و ميدونه كه باهاش در ارتباطم، و چون از اولش هم به قصد ازدواج باهااش ارتباط داشتم عذاب وجدانم اجازه نميده جز اون به شخص ديگه فكر كنم، اگه ازدواج كنيم همه مشكلاتم حل ميشه چون تو همه زمينه ها تفاهم داريم فقط اينكه من تو اين شرايط ضامن تامين نيازهاي اون نيستم؛ چطوري بهش بفهمونم همه راه ها رو امتحان كردم
    باهاش قهرميكنم بعد چند هفته يكيمون طاقت نمياره و روز از نو روزي از نو ...
    انقدر دعا كردم ديگه پيش خدا هم شرمنده ام كمكم كنيد لطفا

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    ترنم زندگی
    سلام.

    به جای خوبی اومدی.
    اینجا خیلی چیزای خوب میتونی یاذ بگیری. و راهنمایی های خوبی دریافت کنی. و حتی خودت و احساساتت رو بهتر بشناسی.

    شما و ایشون چند ساله هستید؟

    ترنم عزیز، در حد چیزی که تعریف مردی من گمان میکنم این رابطه یک رابطه ی صرفا احساسی و یک وابستگی عاطفی است. درسته که نیت شما ازدواجه. ولی گمان نمیکنم یک انتخاب ملاکمند صورت گرفته باشه.

    برای انتخاب عقل باید چلوتر از احساس پیش بره.

    ضمنا همین که ایشون بدون اینکه به شما محرم باشه حرفها رو به سمت درخواست های آنگونه برده، کمی تامل برانگیزه و به نظر شخص من نشانه اینکه ایشون هم خیلی احساسی دارن پیش میرن نه منطقی و عقلانی.

    - - - Updated - - -

    و البته رضایت خانواده دو طرف هم برای یم انتخاب منطقی لازمه.که باز هم گویا این رضایت هم وجود نداره.

  3. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 23 مهر 92), ammin (سه شنبه 23 مهر 92), ترنم زندگي (پنجشنبه 25 مهر 92)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ترنم زندگي نمایش پست ها
    سلام
    خدمت دوستاي عزيزم
    تازه با اين سايت آشنا شدم و به قصد مشاوره گرفتن دنبال سايت خوب ميگشتم كه سر از اينجا درآوردم، خواهشا كمكم كنيد، به كمكتون خيلي نياز دارم

    چند سال پيش تو دانشگاه پسري بهم پيشنهاد دوستي داد و از اونجايي كه خيلي مذهبي بوديم به شرايطي قبول كردم البته بعد كلي اصرار، بهش گفتم كه اگه دوسم داري و ادعا ميكني كه عاشقمي دورادور دوسم داشته باش تا وقت ازدواجمون، اونم قبول كرد و يك سال اول هيچ تماس تلفني يا پيامك نداشتيم و فقط دانشگاه همو ميديديم، فقط چت اونم هفته اي يكبار ...

    من يك سال بزرگتر از ايشون هستم و اون اوايل فقط اين مشكل زجرم ميداد
    تا اينكه بعد يكسال و تموم شدن دانشگاه ارتباط چت ما تبديل به تلفن شد، اوايل صحبت هاي عادي داشتيم، 2ساعت يا بيشتر
    خيلي همو دوست داريم و تو اين 5 يا 6 سال هيچ خيانتي بهم نداشتيم،به خاطر اعتقاداتم يك بار هم باهم بيرون نرفتيم فقط ارتباط تلفني و از دور همديگه رو ديدن

    مشكل من از زماني شروع شد كه ما به دليل مشكلات اون امكان ازدواج نداشتيم تقريبا از يكسال پيش، يعني مادرش مخالفن و تنها مانع ازدواجمون.
    حدود يكساله انتظارات ديگه اي ازم داره، كه باعث شده مدام دعوا كنيم و قهرهاي چند هفته اي،البته بهش حق ميدم خوب اقتضاي سنش هست ولي من تواناييش رو ندارم، انتظاراتي كه پاي تلفن ازم داره و من به خاطر اعتقاداتم زيربار نميرم، من اهل نماز و روزه و قران هستم و خيلي معتقد، و نه راه پيش دارم نه پس، همه ي خاستگارهامو فقط به خاطر ايشون رد ميكنم، مادرمم در جريان كارم گذاشتم و ميدونه كه باهاش در ارتباطم، و چون از اولش هم به قصد ازدواج باهااش ارتباط داشتم عذاب وجدانم اجازه نميده جز اون به شخص ديگه فكر كنم، اگه ازدواج كنيم همه مشكلاتم حل ميشه چون تو همه زمينه ها تفاهم داريم فقط اينكه من تو اين شرايط ضامن تامين نيازهاي اون نيستم؛ چطوري بهش بفهمونم همه راه ها رو امتحان كردم
    باهاش قهرميكنم بعد چند هفته يكيمون طاقت نمياره و روز از نو روزي از نو ...
    انقدر دعا كردم ديگه پيش خدا هم شرمنده ام كمكم كنيد لطفا

    سلام،

    به همدردی خوش آمدید.

    چند نکته‌ای که به ذهن من می‌رسد اینهاست؛


    ۱- من اگر جای شما بودم در همان ابتدای رابطه به جای اینکه بگویم دورا دور دوستم داشته باش، می‌گفتم اگر دوستم داری و عاشقم هستی‌ به صورت رسمی‌ بیا خواستگاری تا زیر نظر خانواده‌ها شناخت پیدا کنیم. نه اینکه این رابطه را به امید ازدواج ۶ سال ادامه بدهم، و در آخر با علم به اینکه خانواده پسر مخالف هستند، چون وابستگی احساسی‌ پیدا کرده ام، همچنان خواستگار‌هایم را رّد کنم و موقعیت‌های ازدواجم را از بین ببرم. باید توجه داشته باشید، که این موقعیت‌ها همیشگی‌ نیست و به خصوص برای دختر خانوم‌ها با افزایش سنّ کاهش می‌یابد.


    ۲- شما در ابتدای رابطه با یک سال اختلاف سنی‌ مشکل داشتین و من فکر می‌کنم این مشکل همچنان وجود دارد. چرا که پیشنهادات ایشان را اقتضای سنّ ایشان می‌دانید، پس بلوغ فکری برای ایشان قائل نیستید. در واقع به نظر می‌رسد به نوعی از نظر بلوغ فکری خود را از ایشان جلوتر میدانید. و بر اساس این طرز تفکر اختلاف سنی‌ شما، در ازدواج به طور جدی مشکل ساز خواهد بود.


    ۳- من فکر نمیکنم، حتی از نظر مذهبی‌، ارتباطی‌ که به قصد شناخت برای ازدواج بوده باشد، ایرادی داشته باشد. پس قاعدتا از این نظر عذاب وجدانی نباید داشته باشید. اگر هم راجع به ایشان عذاب وجدان دارید و به نوعی احساس تعهد یا مسئولیت می‌کنید، اشتباه هست. چون شما صرفاً در قبال زندگی‌ خودتان مسئول هستید. ایشان اگر به ازدواج با شما علاقه‌مند هست، با این فرض که به بلوغ فکری و اجتماعی لازم برای ازدواج رسیده اند، باید این توانایی را داشته باشند تا خانواده خود را برای این ازدواج و اقدام رسمی‌ متقاعد کنند. اگر این توانایی را در ایشان نمی‌بینید، باز هم این را دلیل دیگری برای اشتباه بودن این ارتباط و عدم تناسب ایشان برای ازدواج بدانید.


    ۴- این را مطمئن باشید، پسری که دختری را واقعا دوست داشته باشد، کمی‌ هم به آینده، احساسات و عقاید او فکر می‌کند و احترام می‌گذرد، و اگر واقعا قصد ازدواج داشته باشد و به خصوص همانطور که اشاره کردید مذهبی‌ هم باشد، دلیلی‌ برای عجله برای ارضای این نیازها با شما نمی‌بیند.


    ۵- در اخر با توجه به شرایطی که اشاره داشتین، پیشنهاد من قطع کامل رابطه، تا اقدام جدی ایشان در جهت ازدواج و خواستگاری رسمی‌ به همراه خانواده هست. در این مدت هم ابتدا مدتی‌ به خود فرصت بدهید تا به آرامش برسید، و بعد خواستگار‌هایتان را بطور جدی برسی‌ کنید.


    مراقب باشید!

    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  5. 10 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 23 مهر 92), ammin (سه شنبه 23 مهر 92), gisu (سه شنبه 23 مهر 92), Pooh (سه شنبه 23 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 23 مهر 92), فرشته مهربان (شنبه 27 مهر 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), ویدا@ (سه شنبه 23 مهر 92), ترنم زندگي (پنجشنبه 25 مهر 92), دختر مهربون (سه شنبه 23 مهر 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    25
    Array
    بسیار واضحه که شما به ایشون وابسته شدید و همین وابستگی باعث شده چشمتون رو به خیلی از حقایق ببندید
    حقایقی که تو نوشته هاتون هست ولی بهش اهمیت نمی دید
    ۱-شما سنتون بیشتره
    ۲- ایشون در خواست های غیرشرعی دارن و شما مذهبی هستید پس بنظر تناسب مذهبی یکسانی ندارید
    ۳- مادر ایشان مخالف هستند(مادر در صورت دخالت در زندگی تاثیر بسازیی میتونن بزارن)
    ۴- ایشون مسئولیت پذیر نیستن وگرنه بجای درخواست های غیرشرعی به دنبال خواستگاری بودن
    ۵- از همه بدتر اینکه شما خواستگار دیگه ای نمی پذیرین و فرصت های ازدواجتون رو یکی یکی از دست می دید
    پسرا حق انتخاب دارن و قطعا مورد شما هم از حقش استفاده خواهد کرد یعنی اگه شرایط ازدواج براش بیاد سراغ بهترین گزینه میره(عقل سلیم همینو میگه) پس شما هم از حقت استفاده کن و خواستگار بپذیر
    وقتی شرع میگه حرامه لازم نیست دلیل دیگه ای براش بیاری و اگه حرف خدا رو قبول نداره پس فردا تو زندگی مشترک برای حرف تو تره هم خرد نمیکنه
    از نظر من ایشون فرد بی مسئولیتی هست که فقط میخواد نیاز جنسیشو رفع کنه و شما باید اسیر احساسات نشین

  7. 10 کاربر از پست مفید Naashena تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (سه شنبه 23 مهر 92), ammin (سه شنبه 23 مهر 92), gisu (سه شنبه 23 مهر 92), فرهنگ 27 (سه شنبه 23 مهر 92), فرشته مهربان (شنبه 27 مهر 92), کامران (شنبه 04 آبان 92), ویدا@ (سه شنبه 23 مهر 92), مصباح الهدی (سه شنبه 23 مهر 92), شیدا. (سه شنبه 23 مهر 92), شمیم الزهرا (یکشنبه 26 آبان 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 آذر 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-7-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    143
    سطح
    2
    Points: 143, Level: 2
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    ترنم زندگی
    سلام.
    شما و ایشون چند ساله هستید؟
    ترنم عزیز، در حد چیزی که تعریف مردی من گمان میکنم این رابطه یک رابطه ی صرفا احساسی و یک وابستگی عاطفی است. درسته که نیت شما ازدواجه. ولی گمان نمیکنم یک انتخاب ملاکمند صورت گرفته باشه.
    برای انتخاب عقل باید چلوتر از احساس پیش بره.

    ضمنا همین که ایشون بدون اینکه به شما محرم باشه حرفها رو به سمت درخواست های آنگونه برده، کمی تامل برانگیزه و به نظر شخص من نشانه اینکه ایشون هم خیلی احساسی دارن پیش میرن نه منطقی و عقلانی.
    و البته رضایت خانواده دو طرف هم برای یم انتخاب منطقی لازمه.که باز هم گویا این رضایت هم وجود نداره.
    ممنون از توجه و پاسختون
    من 28 و ايشون 27 ساله هستن، انتخاب ما صد در صد احساسي نيست، خوب احساس دخيل هستش ولي منطق اولويت بيشتري داره، من سعي كردم همه جوانب رو بسنجم و انتخابش كنم.
    در ضمن اينم بگم كه خوب وقتي خواسته ام رو بهش ميگم پافشاري نميكنه فقط ارتباطش رو كمرنگ ميكنه و نوعي اعلام ناراحتي هستش.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط kamran2007 نمایش پست ها
    ۱- من اگر جای شما بودم در همان ابتدای رابطه به جای اینکه بگویم دورا دور دوستم داشته باش، می‌گفتم اگر دوستم داری و عاشقم هستی‌ به صورت رسمی‌ بیا خواستگاری تا زیر نظر خانواده‌ها شناخت پیدا کنیم. نه اینکه این رابطه را به امید ازدواج ۶ سال ادامه بدهم، و در آخر با علم به اینکه خانواده پسر مخالف هستند، چون وابستگی احساسی‌ پیدا کرده ام، همچنان خواستگار‌هایم را رّد کنم و موقعیت‌های ازدواجم را از بین ببرم. باید توجه داشته باشید، که این موقعیت‌ها همیشگی‌ نیست و به خصوص برای دختر خانوم‌ها با افزایش سنّ کاهش می‌یابد.


    ۲- شما در ابتدای رابطه با یک سال اختلاف سنی‌ مشکل داشتین و من فکر می‌کنم این مشکل همچنان وجود دارد. چرا که پیشنهادات ایشان را اقتضای سنّ ایشان می‌دانید، پس بلوغ فکری برای ایشان قائل نیستید. در واقع به نظر می‌رسد به نوعی از نظر بلوغ فکری خود را از ایشان جلوتر میدانید. و بر اساس این طرز تفکر اختلاف سنی‌ شما، در ازدواج به طور جدی مشکل ساز خواهد بود.


    ۳- من فکر نمیکنم، حتی از نظر مذهبی‌، ارتباطی‌ که به قصد شناخت برای ازدواج بوده باشد، ایرادی داشته باشد. پس قاعدتا از این نظر عذاب وجدانی نباید داشته باشید. اگر هم راجع به ایشان عذاب وجدان دارید و به نوعی احساس تعهد یا مسئولیت می‌کنید، اشتباه هست. چون شما صرفاً در قبال زندگی‌ خودتان مسئول هستید. ایشان اگر به ازدواج با شما علاقه‌مند هست، با این فرض که به بلوغ فکری و اجتماعی لازم برای ازدواج رسیده اند، باید این توانایی را داشته باشند تا خانواده خود را برای این ازدواج و اقدام رسمی‌ متقاعد کنند. اگر این توانایی را در ایشان نمی‌بینید، باز هم این را دلیل دیگری برای اشتباه بودن این ارتباط و عدم تناسب ایشان برای ازدواج بدانید.


    ۴- این را مطمئن باشید، پسری که دختری را واقعا دوست داشته باشد، کمی‌ هم به آینده، احساسات و عقاید او فکر می‌کند و احترام می‌گذرد، و اگر واقعا قصد ازدواج داشته باشد و به خصوص همانطور که اشاره کردید مذهبی‌ هم باشد، دلیلی‌ برای عجله برای ارضای این نیازها با شما نمی‌بیند.


    ۵- در اخر با توجه به شرایطی که اشاره داشتین، پیشنهاد من قطع کامل رابطه، تا اقدام جدی ایشان در جهت ازدواج و خواستگاری رسمی‌ به همراه خانواده هست. در این مدت هم ابتدا مدتی‌ به خود فرصت بدهید تا به آرامش برسید، و بعد خواستگار‌هایتان را بطور جدی برسی‌ کنید.


    مراقب باشید!

    کامران
    با سلام
    ج.1. خوب اون زمان كه ايشون پيشنهاد دادن نه من و نه ايشون شرايط ازدواج نداشتيم، بدون سربازي خانواده من قبول نميكردن،كار نداشت، من خواهر بزرگتر داشتم، خودم رو تو آمادگي ازدواج نميديدم،مسوليت هايي كه بعد ازدواج به گردنم بود و من تو 21 يا 22 سالگي قادر به انجامش نبودم، و همه اينها مانع مي شد كه به صورت جدي و تو اون برهه به ازدواج فكر كنم، من ميدونم كه خواستگارها هميشگي نيستن ولي منم نميتونم جز ايشون كسي رو براي آيندم بخوام.

    ج.2. در اينمورد حق با شماست قبلا خيلي محسوس تر بود يعني من راجع به مسئله اي نظرم رو ميگفتم و بعد مدتها به حرف من ميرسيد ولي تو اين سن ديگه اين مشكلات رو ندارم چون جفتمون بالاي 25 سال داريم و از اون دوران رد شديم، و خيلي كمتر احسال دخيله تو تصميماتمون.

    ج.3. عذاب وجدانم بيشتر به خاطر رابطه ام هستش،در اينمورد ايشون چندساله با مادرشون صحبت ميكنن تا متقائدشون كنن ولي زيربار نميرن، خودشم از اين مساله ناراحته، جو خونه مادرسالاري هستش و نگرشش اينه كه همسر آيندت رو من بايد انتخاب كنم، با خود من مشكل ندارن ميدونن كه دختري بر اساس اصول ايشون هستم با ديگر مسائل خانوادگي مشكل دارن ...

    ج.4. خوب ميگه اين نيازها رو ذاتا دارم و وقتي مطمئنم كه همسر آيندم هستي مشكلي نمي بينم كه مخالفت كني، وقتي ميبينه اذيت ميشم ميگه رابطه امون رو قطع كنيم تا روزي كه بيام خواستگاري،و چندين بار اينكار رو كرديم حتي تا 6 ماه هم از هم بيخبر مونديم ولي دوباره دلتنگ هم شديم يا از طرف اون يا من، دوباره شروع كرديم.

    ج.5. به خودم يكبار از اين فرصت ها دادم و تمام خصوصيات خواستگار رو با اون مقايسه ميكردم و همون مورد زمينه اي شد تا اجازه ندم حرف خاستگار تو خونه زده بشه.خيلي اذيت شدم.

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Naashena نمایش پست ها
    بسیار واضحه که شما به ایشون وابسته شدید و همین وابستگی باعث شده چشمتون رو به خیلی از حقایق ببندید
    حقایقی که تو نوشته هاتون هست ولی بهش اهمیت نمی دید
    ۱-شما سنتون بیشتره
    ۲- ایشون در خواست های غیرشرعی دارن و شما مذهبی هستید پس بنظر تناسب مذهبی یکسانی ندارید
    ۳- مادر ایشان مخالف هستند(مادر در صورت دخالت در زندگی تاثیر بسازیی میتونن بزارن)
    ۴- ایشون مسئولیت پذیر نیستن وگرنه بجای درخواست های غیرشرعی به دنبال خواستگاری بودن
    ۵- از همه بدتر اینکه شما خواستگار دیگه ای نمی پذیرین و فرصت های ازدواجتون رو یکی یکی از دست می دید
    پسرا حق انتخاب دارن و قطعا مورد شما هم از حقش استفاده خواهد کرد یعنی اگه شرایط ازدواج براش بیاد سراغ بهترین گزینه میره(عقل سلیم همینو میگه) پس شما هم از حقت استفاده کن و خواستگار بپذیر
    وقتی شرع میگه حرامه لازم نیست دلیل دیگه ای براش بیاری و اگه حرف خدا رو قبول نداره پس فردا تو زندگی مشترک برای حرف تو تره هم خرد نمیکنه
    از نظر من ایشون فرد بی مسئولیتی هست که فقط میخواد نیاز جنسیشو رفع کنه و شما باید اسیر احساسات نشین
    خوب اين تفاوت سني تو اوايل مشكل من بود به خاطر اينه من زودتر از ايشون به بلوغ فكري رسيده بودم ولي الان هيچ مشكلي با سنش ندارم ، براي ايشون هم از اول مهم نبود ، پس اين همه تو تلوزيون صحبت ميكنن كه تفاوت سني مه نيست به شرطي كه اولا بالاي 25 سال باشند ثانيا دختر خانم ظاهرش كمتر از سنش نشون بده كه خوشبختانه مورد دوم انقدر صادقه كه تو همه زمينهها مشكل ساز شده برام.
    تو اين سنم بازم مثل بچه دبيرستاني ها تو اجماع باهام رفتار ميشه و من سريعا سنم رو ميگم چون از اين رفتارها اذيت ميشم.
    ايشون هم اهل دين هستن و نه درحد من، ايشون از خداشونه همين امروز بياد خواستگاري‌ ولي به حمايت خانوادش نياز داره كه متاسفانه حمايتش نميكنن.

  9. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دخترخوب.کجامطمئنه همسرش هستی که اینقد بخوایید تب احساسات رو تندکنید.تازمانی که صیغه عقد خونده نشه مطمئن نباشید.هرچه رابطه بدون خواستگاری ادامه پیداکند همین آشو همین کاسه ست.تندشدن احساسات برخلاف تمایل قبلی هردو شما وعذاب وجدان که یک دور معیوب هست.باهاش اتمام حجت کن اگه نمیتونه بیادقول وقرارنسیه به هم ندید.یه نکته هم درگوشی میگم این احساسات وعواطف یه باربکرورؤیایی هست.کجاخرجش میکنی اختیارباخودت.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  10. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 25 مهر 92), فرشته مهربان (شنبه 27 مهر 92), ترنم زندگي (پنجشنبه 25 مهر 92)

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ترنم زندگي نمایش پست ها

    مشكل من از زماني شروع شد كه ما به دليل مشكلات اون امكان ازدواج نداشتيم تقريبا از يكسال پيش، يعني مادرش مخالفن و تنها مانع ازدواجمون.
    این مشکلات قراره چطوری و کی حل بشه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 25 مهر 92), فرشته مهربان (شنبه 27 مهر 92)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    25
    Array
    من نگفتم که ایشون کلا هیچ اعتقاد مذهبی ندارن بلکه هم کفو بنظرم نیستید
    چون شما اصلا نمیتونید همچین خواسته ای رو بپذیرید ولی ایشون با دونستن حکم صریح شرعی جمله مسخره ای میگن برای راضی کردن شما
    والا منی که هفته دیگه عقدم هست نمیگم صد در صد ما با همیم(شاید فردا تصادف کردم مردم) و به خودم اجازه نمیدم همچین درخواستی از نامزدم داشته باشم
    برا شما که مانعی مثل مادرشون هست و خودتون هم میگید خانوادشون مادرسالاریه
    یکسال هم هست که موفق نشدن ایشون رو راضی کنن
    همه خواستگاراتو با یک چوب نرون خب یکیشون بد بوده معلوم نیست بعدی چی باشه
    صلاح مملکت خویش خسروان دانند

  14. 3 کاربر از پست مفید Naashena تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 25 مهر 92), فرشته مهربان (شنبه 27 مهر 92), مصباح الهدی (سه شنبه 23 مهر 92)

  15. #9
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم از اول که رابطه را شروع کردید خانواده شما یعنی پدر و مادرت هر دو و خانواده او یعنی پدر و مادرش هر دو اطلاع داشتند یا نه ؟

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 آذر 92 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1392-7-23
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    143
    سطح
    2
    Points: 143, Level: 2
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    6
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از راهنمايي همه دوستان؛ خوشحالم كه تونستم حرف دلم رو بگم و كمك بگيرم
    به خدا توكل ميكنم و باهاش اتمام حجت ميكنم؛ حالا تصميم با خودشه كه بياد خواستگاري يا نه...
    خيلي اذيت ميشدم برام دعا كنين كه تصميم درستي گرفته باشم، ميدونم خدا هم بنده اي رو كه بهش اميد داره نااميد نميكنه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    عزیزم از اول که رابطه را شروع کردید خانواده شما یعنی پدر و مادرت هر دو و خانواده او یعنی پدر و مادرش هر دو اطلاع داشتند یا نه ؟
    اوايل فقط مادر من؛ يك سال بعد پدر و مادر ايشون هم مطلع شدن


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.