با سلام خدمت دوستان تالار.میخوام همه چی رو با جزییات بگم شاید یه کم طولانی بشه. دختری 23 ساله هستم و از خانواده ای خوب.من همیشه از روابط دوستی بین دختر و پسر بدم میومد.به خاطر ادامه تحصیل و تک دختر بودنم نه خانوادم و نه خودم تا قبل از قبولی ارشد قصد از ازدواج نداشتم و با اینکه خواستگار زیاد داشتم همه رو رد میکردم.بعد از قبولی ارشدم با تعدادی خواستگار صحبت کردم که یا من نخواستم یا اون.ترم دو دانشگاه بودم که یکی از همکلاسهام ازم خواستگاری کرد البته از طریق پیام چون من دانشجوی زرنگی بودم توی دانشگاه اکثر همکلاسیهام شماره منو داشتن.من اولش قبول نکردم و گفتم زیر نظر خانواده ها باید باشه .اما گفتن در حد شناخت و بعدا با خانواده ها مطرح میکنیم.حالا هر دومون به تفاهم رسیدیم البته از زمان اشنایی تا الان سه ماهه که میگذره اما گفتن خانوادشون به خاطر راه دور فعلا مخالف هستن و میخواد منطقی راضیشون کنه.چون شهرمون 4 ساعت فاصله داره.حال واقعا موندم که بهش اعتماد کنم و نمدونم داره راست میگه یا دروغ.ضمنا این پسر 27 ساله و کارمند یه اداره دولتی هستن.ما با هم تلفنی و پیامی در ارتباط هستیم البته بیشتر از طرف من هست.چند روز پیش هم باهاش دعوا کردم و گفتم باید تکلیف رو مشخص کنی و گفت بهم فرصت بده.هروقت هم دعوا میکنم اون خودش میاد جلو و میگه واقعا تو رو واسه ازدواج میخوام اما خودم مطمین نیستم .از لحاظ فرهنگی هم تقریبا هم طراز هستیم و مالی شاید ما یه کم بیشتر .خانوادش در روستا زندگی میکنه ولی کار خودش توی شهر هست .
- - - Updated - - -
کسی نیست جواب بده
علاقه مندی ها (Bookmarks)