به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid 500 روزه نخوابیدم-کمکم کنین

    به نام خداوند زیبایی
    سلام به تمام کسانی که در این سایت فعالیت میکنند.در ایتدا میخواهم از تمام شما عزیزانی که در این سایت زحمت میکشید وبا مشاوره های خوبتون سطح زندگی اجتماعی مردم رو ارتقاع میدیدن و مشکلات اونارو حل میکنید،خدا قوت.از همین حالا از همه شما بخاطر طولانی بودن مطلب و برخی غلط های املایی . تایپی عذر میخوام.
    خب بریم سر اصل مطلب،من علیرضا هستم،20 ساله از سنندج.حدود 500 روزه که زندگی برام هیچ معنی نداره و همه چیزو تجربه کردم الا زندگی .قضیه از این قراره که در نوروز سال 91 من و دختر داییم یک رابطه عاشقانه رو برقرار کردیم.البته از بچگی خیلی همو میخواستیم و کلا احساس داشتیم به هم ولی حالا تو سنی بودیم که احساسات به سر حد خودش میرسید.من تو زندگیم دختری به زیبایی اون ندیده بودم!
    به خوبی یادم که به 1000 ترس و لرز با بلوتوث شمارمو واسش فرستادم اونم یه ربع بعد اس داد.شــب بود،چند ساعتی باهم پیام بازی کریدم،اینقدر ناشی بودیم که هم.ن اول به هم گفتیم چقدر همو میخوایم.میگفت :همیشه میخواستم با نیگام بگم چقدر دوست دارم منم گفتم همیشه با کارام بهت ثابت کردم چقدر دوست دارم.روابط ما روز به روز صمیمی تر میشد و وایستگی ما بیشتر به طوری که طالقت دوری همو حتی واسه 1 ساعت نداشتیم.البه اینو بگم که خونه اونا تهران و خونه ما سنندج.تمام ارتباط ما با گوشی بود و اس بازی.
    روزگار همینطور میگذشت که رسیدیم به خرداد ماه که ماه امتحانات بود.تصمیم گرفتیم گوشیمانو خاموش کنیم اما این کار بیشتر از چند ساعت دووم نیاورد و دوباره به هم اس دادیم.امتحانات خرداد به پایان رسید بدون اینکه من کلمه ایی درس خونده باشم. 9 تا تجدید آوردم!!!!!
    داغون شدم تیرماه بود که رفتیم تهران خونشون حدود یک فته اونجا بودیم حسابی آبروم رفته بود همه فامیل هنگ کردن که من این همه افت تحصیلی داشتم.اعتماد خونوادم از بین رفته بود نسیت بهم ...
    خلاصه برگشتیم خونه اواخر تیر ماه یه شب که با دختر داییم مشغول صحبت کردن بودم(اس بازی) گفتش که یه مزاحم تلفنی داره!
    گفتم شمارشو بده حالیش کنم.نداد چن بار اسرار کردم ولی نداد!
    خلاصه فرداش تا ساعت 4 بعد از ظهر بهش اس دادمو زنگ زدم ولی جواب نمیداد.بعدش اس داد خیلی کوتاه:سلام خوبی؟
    بهش گفتم تا حالا کجا بودی؟گفت کار داشتم ،ولی بعدش گفت:با اون مزاحمه صحبت میکرده که بفهمه کیه؟!!
    گفتم حالا فهمیدی گفت نه!! گفتم پس بیخیالش.
    هیچی از شانس بد من بابام گفت گوشیتو بده بردارم باید درس بخونی.اعصابم خرد شده بود داشتم دیوونه میشدم!
    منم دادم.2هفته بعد تصمیم گرفتم امتحانش کنم.بهش اس دادم خودمو اون دوست اون مزاحم معرفی کردم،خیلی راحت باهام گرم گرفت و قشنگ خودشو معرفی کرد !!جالب بود که راستشم میگفت!!
    داغون شدم!هر چی فوش بلد بود بهش دادم.اینقدر تحقیرش کردم که...
    قلبم تبر کشید،چن وقتی مجبور به استراحت شدم. دیگه یه مرده متحرک بودم داغون،مریض،ضعیف...
    مغزم درس کار نمیکرد نمیخواستم باور کنم خواب نداشتم،حدود 8 کیلو وزن کم کرده بودم.چند روزی به همین روال گذشت حدود 20 روز بعد دوستم به شماره خونه زنگ زدو گفت:بابا این دختر داییت منو کشت!هر روز زنگ میزنه با گریه زاری میگه به علیرضا بگو غلط کردم،التماس میکنم بگو منو ببخشه و از این حرفا.
    منم گفتم بیخیالش توجه نکن خطتتو خاموش کن.چن روز بعد دختر داییم به گوشی مامانم اس داد.یه پیام الکی که منو متجه کنه.منم گوشی رو برداشتم پیام دادم:دس از سرم بردار.دوباره بهش احانت کردم کاری که قلبا راضی نبودم کنم.ولی کسی بود که منو خرد کرده بود،غرورمو شکسته بود.چند روزی به همین روال گذشت یه حس عجیب بهم دس داد که هی میخواست منو به طرف اون سوق بده!! بی اختیار بهش گفتم باشه میبخشمت ولی تکرار بشه هردومونو آتیش میزنم!!
    اواخر شهریور بود که چند ورزی خونواده اونا و ما تو ویلای شهرستانشون جمع شدیم.چندین بار همو بغل کردیمو کلی ابراز علاقه بهم میکردیم انگار بعد سال ها به هم رسیده بودیموفاطمه اون دختر سابق نبود.خیلی محبت میکرد بهم.همه کاری واسم انجام میداد،منم خدایی واسش کم نذاشتم.
    چند وقتی به همین موال گذشت.آبان ماه بود بهش اس دادم با گوشی بابام اعصایش خرد بود گفتم چی شده عشقم ؟
    گفت یه عوضی مزاحم میشه شمارمو از تو گوشیه دوستم برداشته آشناس!منم یه حس بد بم دس داد گفتم نکنه مث قبلا....
    خلاصه قضیه رفع شد.یه حسی داشتم که روز به روز آروم آروم پر رنگ تر میشد.اون حس لـــــعنتــــــی بـــــــــــــی اعــتمـــــــــــــادی بود!!! L
    دی ماه بود بهش اس دادم گفتم ببیبن تو خلیل به من محبت میکنی ولی راستشو بخوای بهت بی اعتمادم.ما قراره با هم ازدواج کنیم و تو یه سابقه بد داری که به بد ترین شکل ممکن به من پشت کردی.گفت اون قضیه گذشت قول میدم دیگه پیش نیاد.ولی من گوشم بدهکار نبود.با غرور و تکبر اونو هی پس میزدم اون هی خواهش میکرد تمنا میکرد ولی من بی رحمانه تحقیرش کردم.خب میترسیدم با خوم گفتم اگه دوباره بهم خیانت کرد چی؟ اگه تنهام گذاشت چی؟! وااای اگه تو زندگی مشترک این کارو کنه که آبرو واسم نمیمونه.انگشت نما میشم.با این اوصاف رابطمو قطع کردم با هزار افسوس.البته بعدش ازش معذرت خواستم بابت حرفای بدم.
    الان که دارم این مطلبو مینویسم حدود 500 روزه خواب ندارم.روزها، ساعا ها و دقیقه ها به اون فکر میکنم.دنبال راهی ام که منو بهش برسونه دوباره ولی مثل یه چینش میمونه که وقتی میچنی دقیقه 90 همش یهو میرزه چون بی اعتمادیه هی میاد جلو چشام.قلبا بهش علاقه دارم،اونقدر که به کسی فکرم نمیکنم.دوستان من 10 ماه که هیچ احساسی ندار به کسی.تصمیم گرفتم مجردی تا آخر عمر زنگی کنم.از طرفی تحمل اینو ندارم که یه روز خبر ازدواجشو بهم بدن!! حتما میمیرم.الانم تو شکو دو دلی موندم.این منو اذیت مینه و موخل آسایشو پیشرفتم شده.همش تو فکر اونم کارای روزانم زمین میمونه.
    خالا خواهش من از شما عزیزان اینه که آیا صحیحه که من دوباره باهاش رابطه برقرار کنم؟
    -اگه آره چطوری بهش اعتناد کنم و این بی اعتمادی بکنم بندازم دووور؟
    -اگه نه چجوری فراموشش کنم؟!چجوری؟!چـــــــجوری؟!
    خواهش میکنم کمکم کنین خواش میکنم...........

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1392-7-10
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,061
    سطح
    27
    Points: 2,061, Level: 27
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 31 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پسر خوب در حال حاضر وضعیتت چه جوریه

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نمی دونم چطور انتظار داری وقتی اینهمه از زمانی که باید دنبال درس و کار و پیشرفت بودی گذاشتی سر دوست دختر داشتن و دغدغهای اون الان حالت خوب باشه؟ ببین شما توی 18 سالگی زمانی هست که بیشترین انرژیت رو بهتره بذاری سر پیشرفتت نه این کارها که عاقبتش همین وابستگی احساسی که عقلت تاییدش نمی کنه هست. به نظرم رابطه ات رو قطع کن و نه با این آشناتون نه با هیچ دختر دیگه ای ارتباط نگیر تا زمانی که در کار هایی که یک مرد باید انجام بده موفق بشی و بتونی به بلوغ ازدواج برسی.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  4. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 18 مهر 92), del (شنبه 20 مهر 92)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در پاسخ سارا خانوم باید بگم الان دلتنگم.و در پاسخ deljoonباید بگم شما تا حالا مث اینکه دلبسته نشدی!! گاهی میبینیم 10 سال هم زخم عشق هنوز تازس

  6. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,367 در 1,792 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.اطلاعاتی که ازش داری درمورد اعتماد کردن بهش،مبهم هست دو شهر دورازهم هستید.به صورت جدی درموردهم واسه ازدواج فکر نکردید بیشتربعد رمانتیک مطرح بوده.الان خدمت،شغل ،و نظر خانواده هامطرح هست با توجه به این موارد اگه تصمیم بگیری باهاش ازدواج کنی به نظرت چه زمانی ازدواج صورت خواهدگرفت؟

    - - - Updated - - -

    او چند سالشه الان اونم مشغول تحصیله؟
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 بهمن 92 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    191
    امتیاز
    909
    سطح
    16
    Points: 909, Level: 16
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 218 در 126 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    30
    Array
    نوجواني يعني همين دوران سركشي من خودم نوجوونيم كارهايي ميكردم كه الان خنده ام ميگيره البته شايد بگيد 20 سن نوجواني نيست ولي براي شما هست اواخر نوجواني شمام زوده بخواهين واسه ازدواج و اعتماد تصميم بگيريد شما مثل اون سيبه هستيد كه خدا ميدونه قراره چند باره ديگه چرخ بخوره تا عاقل بشين و عاقلانه تصميم بگيريد نه شما الان ميتونيد مردونه تصميم بگيريد نه اون زنونه تصميمها الان ميتونه بچه گانه باشه سعي كنيد الان رابطه تون فقط رابطه دختر دايي پسر عمه باشه علاقه در حد عرف هم خوبه ولي نه اينكه سريع تصميم بگيريد سريع عمل كنيد به فكر ايندتون باشيد سربازي-علم اندوزي و درنهايت شغل مناسب اونوقت براي ازدواج اقدام كنيد

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین من سربازی معافم.من مشکلم فقط و فقط اینجاس که آیا صحیح باهاش دوباره ارتباط برقرار کنم با خیر؟ خواهشا به این جواب بدین لطفا

    - - - Updated - - -

    من الان فکرم مشغول تین سواله پس لطفا کمکم کنین ممنون میشم.دارم عذاب میکشم.

  9. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,367 در 1,792 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باکمال تأسف باید بگم نه به صلاح خودته نه اون دخترکه این رابطه ادامه پیداکنه.عشق ودوستی در ذات خودش وفاداری میخاد که اون دختربه اشتباه خودش اعتراف کرده.(کارشماهم صحیح نبوده که باشماره دوستت زنگ زدی واو شماره دختر داییت روازتو گرفته).حالامیخای بذاریش به حساب بچه بودنش؟تاکی میخوای وایسی که او بزرگ شه تامعنی وفاروبدونه؟تازه شما همدیگه روبغل کردیدکه این ازنشانه های عشق پاک نیست.بعدها هزارشک وشبهه برات پیش میاد.اگه بار دوم بهت زنگ زده بخاطرحس تحقیرشدنش بوده نه لزوما دوس داشتن.پس بهتره بیخیالش شی وبه خودت فرصت بدی دوباره خودتوپیداکنی.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  10. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    ehsan_hamdardi (جمعه 19 مهر 92), واحد (شنبه 24 اسفند 92)

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 مهر 92 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-18
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    153
    سطح
    3
    Points: 153, Level: 3
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب من فقط خواستم امتحانش کنم مشکلی که نبود.چرا میگین به خاطر حس تحقیرش بود که دوباره بهم پیام داد و رابطه رو ادامه داد؟

  12. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,367 در 1,792 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چون غافلگیرشده واحساس کرده خودشوباخته.دراین مواقع مخاطب(که شمابودید)پر رنگ ترمیشه. وقتی دختروپسری با ایماواشاره وبعدش کلام وپیامک شروع به دوستی کنن علاقه ایجادمیشه وچون تعهدومسئولیتی فعلا درکار نیست علاقه وتعارفات وحرفای رویایی زیادمیشه،پیداکردن معیارهای منطقی دراین شرایط سخت میشه حس دلسوزی ودل رحمی درحق همدیگه وبخشیدن های غیرمجاز،ندیدن خطاهای همدیگه،زیادمیشه.به فرض هم که ازدواج کنن پس از۶ماه تادوسال که ازازدواج گذشت اونوقت جلوچشمهابازمیشه وتنش واضطراب وتهمت وافتراوقهرکردنا شروع میشه فرقی نمیکنه دختر دائیت باشه یا یک غریبه.ازاین حرفا که بگذریم اصلاقابل قبول نیست درمرحله ای که توبادختر داییت دوست شدی حالاواسه ازدواج،یکی ازشما حتی یه تک زنگ به یه جنس مخالف دیگه زده باشه.یا آماده باشه به کسی دیگه پا بده.یعنی اول تا آخراون دوستی بچه بازی وخاله بازی بوده وارزش نداره.هرچندمن بهت پیشنهادمیکنم حالاکه معاف هستی زودترمقدمات کاروبعداازدواج روفراهم کن تا حداقل توی سن ۲۳تا۲۵ ازدواج کنی.

    - - - Updated - - -

    چون غافلگیرشده واحساس کرده خودشوباخته.دراین مواقع مخاطب(که شمابودید)پر رنگ ترمیشه. وقتی دختروپسری با ایماواشاره وبعدش کلام وپیامک شروع به دوستی کنن علاقه ایجادمیشه وچون تعهدومسئولیتی فعلا درکار نیست علاقه وتعارفات وحرفای رویایی زیادمیشه،پیداکردن معیارهای منطقی دراین شرایط سخت میشه حس دلسوزی ودل رحمی درحق همدیگه وبخشیدن های غیرمجاز،ندیدن خطاهای همدیگه،زیادمیشه.به فرض هم که ازدواج کنن پس از۶ماه تادوسال که ازازدواج گذشت اونوقت جلوچشمهابازمیشه وتنش واضطراب وتهمت وافتراوقهرکردنا شروع میشه فرقی نمیکنه دختر دائیت باشه یا یک غریبه.ازاین حرفا که بگذریم اصلاقابل قبول نیست درمرحله ای که توبادختر داییت دوست شدی حالاواسه ازدواج،یکی ازشما حتی یه تک زنگ به یه جنس مخالف دیگه زده باشه.یا آماده باشه به کسی دیگه پا بده.یعنی اول تا آخراون دوستی بچه بازی وخاله بازی بوده وارزش نداره.هرچندمن بهت پیشنهادمیکنم حالاکه معاف هستی زودترمقدمات کاروبعداازدواج روفراهم کن تا حداقل توی سن ۲۳تا۲۵ ازدواج کنی.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  13. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    ehsan_hamdardi (جمعه 19 مهر 92), kamr (شنبه 20 مهر 92), واحد (شنبه 24 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ،،اخلاق و عادات بد روزمره من ،،یه روزمرگی بیخود
    توسط ARAM-ESH در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 مرداد 93, 16:33
  2. مشخص نمودن میزان اضافه وزن یا کمبود وزن(bmi)
    توسط keyvan در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 تیر 91, 14:02
  3. همسرم روزه نمیگیرد چه برخوردی با او داشته باشم
    توسط ghalam63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: شنبه 09 مهر 90, 14:57
  4. نظر در مورد وزن همسر
    توسط sina.sina11 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مرداد 90, 04:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.