یک سال قبل از ازدواجم یه خواستگار خیلی سمج داشتم که هر بار با اومدنش با جواب نه من روبرو میشد.یه روز تهدیدم کرد که اگه با کسی غیر از من ازدواج کنی هم صورت تو و هم صورت اون مرده رو با اسید میسوزونم.میگفت ابروتو میریزم ولی من حرفاشو جدی نگرفتم که ای کاش جدی میگرفتمتا چند ماهی ازش خبر نداشتم تا اینکه شوهرم به خواستگاریم اومد وباهم ازدواج کردیم تو این مدت پیداش نبود و من هم کاملا فراموش کردم.فهمیدم زندان بود.تا اینکه 1 سال بعد از عروسیم دوباره دیدمش آدرس خونمو پیدا کرده بود.یه روز که از خونه اومدم بیرون جلومو گرفت تهدیدم کرد گفت آبروتو میریزم میگفت شوهرتو با چاقو میزنم من دیگه ترسیده بودم.حتی جرأت نداشتم به شوهرم بگم.به دروغ تهدیدش کردم که یکی از بستگان شوهرم تو نیروی انتظامی کار میکنه مزاحمم نشو برات گرون تمام میشه.فکر کنم ترسید آخه یه مدت دوباره غیبش زد.تا اینکه چند ماه بعد پی به دروغم برد و دوباره پیداش شد ول کن من نبود.حرفش این بود که از شوهرم طلاق بگیرم و باهاش ازدواج کنم.مدام تهدیدم میکرد و یک روز هم تهدیدش رو عملی کردیه روز که شوهرم خونه نبود اومد زنگ خونه رو زد و گفت مأمور برقه با اینکه ایفون تصویری بود من بیچاره و بدبخت و نادان در رو باز کردم آخه چهرشو تشخیص ندادم.صدای بسته شدن در رو شنیدم فکر کردم باصطلاح مأمور رفت خیالم راحت شد و داشتم به کارام میرسیدم که فهمیدم پشت سرمه سریع قمشو در اورد گفت جیکت در بیاد میکشمت.من از ترس زبونم بند اومد.گفت اومدم آبروتو بریزم تو اون مرد رو به من ترجیح دادی. به سمتم حمله ور شد و به من....کردهر چی دست وپا زدم خدا و امام قسمش دادم هیچ.از این آدم کثیفتر و عوضیتر ندیدم.سریع رفت بیرون.منم که تو شوک بودم زنگ زدم به شوهرم ولی تا گوشی رو برداشت قطع کردم.نمیتونستم بهش بگم.الان از اون قضیه 2 ماه میگذره و امروز برای بار دوم ازم اخاذی کرد تهدیدم کرد اگه بهش پول ندم همه جا میگه و آبروتو میبرم.میگم به همه میگم.اعدامت میکنند میگه از کجا میخواند بفهمند که بهت تجاوز شده.میگه میگم با میل خودت تن به این کار دادی.با امروز نزدیک یک میلیون و دویست ازم پول گرفته.از بی آبرویی جلو شوهرم و خانوادم میترسم.خانوادم آدم ابروداریند همه سر پدرم قسم میخورند.چه کار کنم که دیگه ازم اخاذی نکنه؟نمیخوام هیچ کس بفهمه.چه جوری شرش رو کم کنم کمکم کنید.من عاشق زندگیم هستم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)