به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 56
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دارم تحقیر کننده ترین جملات را از همسرم میشنوم

    سلام

    مشکلی دارم که مدتیه اذیتم میکنه و عمیقا افسردم کرده. فکرکردم اینجا مطرحش کنم تا دوستان کمک فکری کنن. البته قدیمی تر ها تا حدودی منو میشناسن ولی خوب ازاول شرح میدم

    من در دوران دانشگاه با تمام وجود عاشق دختری شدم به اسم الهام که پس از مدتی فهمیدم حس دوطرفست و صوتی هایی داد که فهمیدم اونم من را دوست داره. موضوع را با خانواده مطرح کردم و قرار خواستگاری گذاشتیم. بعد جلسه خواستگاری به این دلیل که از نظر سطح مالی خیلی از ما پایین تر بودن با مخالفت شدید خانواده مواجه شدم و خلاصه همه چیز تموم شد و من 5-6 ماهی سوختم و داغون بودم و بعدش فوق لیسانس قبول شدم و کم کم زندگی روال عادیشو گرفت.

    تو ارشد هیچ دختری پیدا نشد که اونطوری نظرم را جلب کنه!به دلیل احتیاج به همسر و میل به استقلال بلاخره با خانواده رفتیم خواستگاری تا بقول خودشون دختر در شان خانوادگی خودمون بگیریم!

    منم که دیگه از الهام بیخبر بودم و گزینه ای هم خودم دیگه نداشتم تن به خواستگاری دادم که باهاش به دلایلی بشدت مخالف بودم (مثل اینکه عشق آتشین در این مدل ازدواج بوجود نمیاد و تقریبا هیجانی نداره یا شناخت کافی حاصل نمیشه و ....)

    به هر شکل من اعتقاد خیلی خیلی محکم به ی اصلی داره و داشتم که الان به درست و غلطش کار ندارم فقط همیشه باور داشتم نباید خرج زندگی به دوش مرد تنهایی باشه و زن ومزد باید هر دو بار مالی زندگی را تقسیم کنن.

    هرجا خواستگاری میرفتم اینو مطرح میکردم که خیلی جاها با استقبال و خیلی جاها هم با مخالفت دختر مواجه میشدم تا اینکه رفتیم به خواستگاری همسر فعلیم. چون شغل پدر ایشون ساخت و ساز بود و تعداد زیادی آپارتمان داشت و همچنین عروسشون هم خانه داشت فکر کردم حداقل ی آپارتمان میدن لذا دیگه اون باور و انتظارم را مطرح نکردم!

    در کل من آدم اقتصادی هستم و واسه خرید کردنام خیلی دقت میکنم که گرون بهم نندازن یا اهل تجملات مثل سفر خارج و ... اصلا نبودم. متاسفانه یا خوشبختانه خانواده من علی رغم تمکن مالی بسیار زیاد خیلی از خرج های سنگین را انجام نمیدن و معتقد به اصراف نکردن و رعایت تعادل در خرجند، برای همین مثلا سالن خیلی درجه یک مثل تالار فرمانیه یا سرویس گران قیمت نخریدن و با اینکه میتونستن به من یک خونه 200 متری بدن ی خونه 100متری دادن با این استدلال که خودم باید طلاش کنم و تبدیل به احسنش کنم یا اینکه بعدا چون نمیتونن به برادرام هم خونه 200 متری بدن برای رعایت عدالت به من هم نمیدن و....، به هر شکل خانواده همسرم هم خیلی حساسیت نشون ندادن و چون در کل من را پسندیده بودن (بخصوص دختر خانوم) وصلت انجام شد و ما با هم زندگی مشترک راآغاز کردیم.

    متاسفانه من در کارم شکست خوردم و بدهی زیادی بالا آوردم اما غرورم هیچوقت اجازه نداد که برم پیش خانوادم و ازشون کمک بخوام.همسرم هم خانه دار بود و پدرش هم 20واحد آپارتمان ساخت که حتا ی 70 متریشو بهش نداد!

    با شدت کار کردم و باصرفه جویی زیاد و حذف خرج های غیر ضروری زندگیمو جمع کردم اما نتونستم تو این سالها هیچ موقع برای همسرم کار خارق العاده یی مثل سفر خارج یا خرید سرویس جواهر ارزنده انجام بدم در حالی که در سطح خانواده ما و همسرم اینها چیزای خیلی عادی بحساب میاد...

    بطور فشرده مشکلات من در 2 مورد خلاصه میشه که خواهش میکنم دوستان و کارشناسان کمکم کنن:

    1-حرمت من خیلی خیلی داره شکسته میشه:

    مثلا: بعضی وقتها که به خانومم اعتراض میکنم مثلا چرا الان سه روزه ظرف ها نشستی میگه:" من که ی عمر با نداری و فقر تو و کنسی خانوادت کنار اومدم حالا سه روز ظرفها را خسته بودم یا حوصله نکردم بشورم تو هم باید کوتاه بیا"

    یا مثلا بهش میگم جلو جمع به من نگو بچه را بشور! هیچ زنی اینکار را نمیکنه! در جواب میگه: "چون مرداشون تو خونه اورت پول خرج میکنن!"

    {اینم بگم از پدرش پول تو جیبی داره و انصافا خیلی از لحاظ مالی به من فشار نمیاره ولی با اون باورمن که زن و مرد بریزن تو ی کاسه و باهم دخل و خرج کنن نمیخونه! چون میبینم که برادرش خونه زنشو اجاره داده و با اجاره خونه زنش داره زندگیشو میچرخونه و پول خودشو انداخته تو سرمایه گذاری و پول تو جیبی زن من که از پدرش میگره رفاه انچنانی به زندگی وارد نمیکنه که من باور داشتم ودارم که زن و مرد باید درکنار هم به ایجادش کمک کنن!}

    بعضی وقتها میگه تو و خونوادت خسیسید یاهیچ کاری برای من نکردید یا تو همیشه مثل گداها زندگی میکنی که واقعا منو آزار میده و میرنجونه!

    چند بار سر زبونم اومده بگم من اگه میدونستم تو درامد نداری و سرکار نمیری اصلا باهات ازدواج نمیکردم!اینقدر میگشتم تا دختری پیدا کنم که با این مساله کنار بیاد،

    ولی برای اینکه حرمتها بیشتر از این شکسته نشه میریزم تو خودم!!!! البته اون هم همیشه اینطور نیست ولی تازگی ها عصبانی که میشه خیلی راحت به زبون میاره و از من هیچ رودروایسی نمیکنه! البته قبول دارم همه کارای من و خانوادم هم بی نقص نبوده ولی اون حرمتها که باید حفظ بشه چی میشه؟ من انشالله وضعم عادی بشه چه روسیاهیی میمونه وسط!


    بعضی وقتها تو سکوتم لحظه شماری میکنم ی روزی درامدم خیلی خوب بشه وبدهی هام تموم بشه و به قول خودش اورت پول خرج کنم اونوقت یکی از این جملات را بگه و انچنان تو دهنش بزنم که این همه تحقیری که شدم حداقل دلم خنک بشه! یا یه خونه 200 متری بخرم و بعد بهش بگم تا پدرت بهت ی واحد آپارتمان نده تو همون خونه 100 متری باید بمونیم، معنی نداره مگه پدرت با عزراییل توافق کرده خونه هاشو ببره اون دنیا! تو اگه بخوای تو خونه 200 متری مجلل زندگی کنی چون عروستون هم خونه داره باید تو هم داشته باشی و .... ولی همش سکوت میکنم و تو خودم میریزم.

    بعضی وقتها حس میکنم برای کم کردن فشار رو خودم تمایل دارم با ی دختری دوست بشم تا باهاش درد و دل کنم اینجور وقتها و انگاری داشتن یک دوست دختر برام یک نیاز داره میشه

    2-فکر میکردم بعد ازدواج عشق آتشینی که همیشه از ملاک های اصلیم برای زیر ی سقف رفتن بود ایجاد میشه ولی در سیستم ازدواج سنتی معمولا ایجاد نمیشه و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. دوستش دارم اما عاشقش نشدم هیچوقت! اینه که متاسفانه خیلی به الهام فکر میکنم و میگم اگه از نظر مالی ضعیف بود حداقل هم عاشقشش بودم هم همه چیز من خیلی به چشمش میومد!
    اینم اضافه کنم زناشوییمون خوبه و هیچ مشکلی از نظر کیفیت و کمیت نداره

    بچه ها نمیدونم واقعا گیج شدم

    من اشتباه فکر میکنم؟ تو خواستگاری باید حرف اصلیمو میزدم؟ الان چیکار باید بکنم؟! میترسم بلاخره این حرفاش باعث بشه مهرش بکل از دلم بیرون بره و ایجاد تنفر بکنه! اینها ی جایی جمع داره میشه و میترسم روزی آتش انتقامش دامن همه را بگیره!!! شما را بخدا کمک کنید!موندم اساسی!!
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  2. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 10 مهر 92), she (چهارشنبه 10 مهر 92)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز.یه راست میرم سراصل مطلب از زاویه‏ دیدخودم؛به نظرم شما ازاول انتظارخانمت روبالا بردی وزیاد بهش وعده دادی ویه مقدارهم زیادی روی کمک خانواده ها حساب کردیدواین باعث شده اهدافی براتون ایجاد بشه که درحال حاضر محقق نمیشه ومنجربه این شده که کمتر در زمان حال زندگی کنید.این حیفه؛حالا حتماسفر خارج نمیخاد بریدوقتی جورنمیشه؛باورکن اگه بخای تمام جاهای خوب ‏↳‏ایرانو بگردی بازوقت کم میاری. من فکرمیکنم تعریفت ازعشق بعدازدواج هم مقداری افراطی وزیاد باشه.عشق آتشین به نظرمن مال کتابهاست یا اینکه کسی کلاقید زندگیشوبزنه.توی شرایط سخت یاد ‏"الهام"زیباترورویایی‏ ترمیاد به ذهنت.شایدیه مقدارطول بکشه خانمت شرایط موجود روبپذیره.برای سفر به خارج باتوجه به شرایطی که داری برنامه ریزی خاص خودشو داره که مثلا اگه ازالان یه پس انداز کناربذاری شاید دوسال دیگه موفق بشی وحداقل اون موقع سورپرایز کن..درموردطعنه ها وتحقیرهاش شاید اگه گاهی بصورت جزئی بخشی ازمشکلاتی که باهاش دستو پنجه نرم میکنی روباهاش درمیون بذاری واینادر ذهنش متراکم بشه بیشتر شرایطت رو درک کنه.هرچند بهترین راه "اعتبارسازی"،همدلی،وبیان ساده وصریح احساس وجواب دادن با استدلال نرم ومنطق هست اماچون خود شما ازاعضای قدیمی هستیداحتمالابا تایپیکهای که به این موضوع پرداخته اند ازقبل آشنایی دارید.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  4. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 10 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), راحیل خانوم (جمعه 12 مهر 92), ساحل75 (پنجشنبه 11 مهر 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 مرداد 00 [ 08:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-04
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    7,616
    سطح
    58
    Points: 7,616, Level: 58
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    94

    تشکرشده 160 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز
    شما با این پیش فرض رفتید جلو که یه واحد آپارتمان بهتون برسه برای همین سکوت کردید و از توقعاتتون چیزی نگفتید
    خانم شما ظاهر شما رو دید (و نه باطن و انتظارات نگفته شما رو) تصمیم گرفت با شما ازدواج کنه چون شما رو ارزشمندتر از پول و مادیات دید درسته؟این برداشت من از حرفهای شما بود
    یک دفعه ورشکست شدید ولی خانم شما با شما موند چون برای پول نیومده بود پس با بی پول شدن شما هم ولتون نکرد ولی شما ته دلتون هنوز امید داشتید پدرزنتون خونه ای چیزی بهتون بده و چون نداد به مرور زمان سرخورده شدید برادر من!پدرزن شما اگه قارون یا پولدارترین آدم روی کره زمین هم باشه هیچ کس توی هیچ مذهب و کشوری به ایشون خرده نمی گیره چرا مثلا در زمان حیاتش به فرزندش که ازدواج هم کرده کمک نمی کنه!کسی که ازدواج می کنه یعنی داره میگه آهای جامعه!آهای مردم! من یه آدم مستقلم که می تونم یه زندگی رو بچرخونم!من می تونم پدر یا مادر یه بچه یا ده تا بچه باشم و می تونم روی پای خودم بایستم!
    متاسفانه توی ایران انگار همه فکر می کنن پدر و مادرشون تا آخر عمر باید اونا رو تامین کنند و بدتر از اون انتظار تامین شدن از طرف پدرزن یا پدر شوهره!
    مطمئنم خانم شما اگه افکار شما رو بدونه یه لحظه هم با شما نمی مونه!یه زن که توی موقع ازدواج توقعاتش پایین بوده و با بی پولی شوهرش می سازه اگه بدونه شوهرش چشم طمع به پول پدرش داره می دونید شما را به چه چشمی می بینه؟
    خانمتون ظرفها رو نمیشوره؟حتما ببریدش پیش مشاور ممکنه افسردگی ای چیزی گرفته باشه شاید نشسته دیده دخترهای فامیل چه زندگی ای دارن و اون با شما چه زندگی ای داره و داره خودخوری می کنه بچه شما چندماهشه؟ممکنه همسرتون افسردگی پس از زایمان گرفته باشه
    توجه داشته باشید شما می دونستید اگه شرایطتونو بگید ممکنه خانمتون با شما ازدواج نکنند پس با پنهانکاری رفتید جلو شما زن شاغل می خواستید ولی نگفتید حالا می گید چرا زن من شاغل نیست چرا اینطوریه چرا اونطوریه؟
    شما واقعا از اینکه خانمتون از شما می خواد که توی بچه داری کمکش کنید ناراحت می شید؟برادر من فوق لیسانسه توی یکی از معتبرترین شرکت های ایران کار می کنه خانمش خونه داره و خودش روزهای تعطیل هم مجبوره بره سرکار به قولی همش آن کال هستش ولی تا یکسال پیش هم پوشک بچه عوض می کرد بعدشم جدیدا بچه شو میبره دستشویی واسش آواز میخونه تا بچه کارشو بکنه!همه این کارهارو جلوی چشم من(بجز اون قسمتش که در دستشویی رو میبنده!) انجام میده!
    من فکر می کنم مشکل شما این چیزها نیست مشکل شما اینه که اون ارزش و اعتبار اولیه رو توی چشم همسر و اطرافیانتون ندارید وقتی خودتون رو می بینید و بعد به اطرافتون نگاه می کنید خیلی عقب موندید و سعی می کنید توی ذهنتون تقصیرها رو بندازید گردن بقیه گردن پدرزنتون گردن همسرتون...
    برادر من!قدر همسرت رو بدون و ببرش پیش مشاور هر دوی شما نیاز به مشاوره دارید

  6. 14 کاربر از پست مفید nana0cute تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 10 مهر 92), del (چهارشنبه 10 مهر 92), hana 68 (پنجشنبه 11 مهر 92), meinoush (جمعه 12 مهر 92), shabe niloofari (چهارشنبه 10 مهر 92), she (چهارشنبه 10 مهر 92), tamanaye man (چهارشنبه 10 مهر 92), unknown girl (چهارشنبه 10 مهر 92), فردیس (چهارشنبه 10 مهر 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), گیسو کمند (دوشنبه 17 فروردین 94), بهار.زندگی (چهارشنبه 10 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)

  7. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 آبان 92 [ 12:21]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    238
    سطح
    4
    Points: 238, Level: 4
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز

    - - - Updated - - -

    قبل از هر چیز بگم که قدر همسرت رو بدون که با این که از یک خانواده پولدار و متمکن هست ولی از نوع عقده ایش نیست که مدام بگه خونه بابام اینجوری بودم ولی تو برام این وضع و زندگی رو ساختی !!!! اگه تا الان نگفتی بابات بهمون خونه نداده اصلا حالا به بعد هم نگید که اصلا نه با تحصیلاتتون نه با شان مایه دار خونوادت همخونی دارهمگه خانم شما عیب و ایرادی داره مثلا خدایی نکرده فوق العاده زشت یا عقب مونوده هستند که پدرشون بخواد با رشوه خونه ردش کنن اخه این چه فکریه که شما دارید!!!!اصلا لزومی نداره پدر شما یا ایشون به زور چیزی بهتون بدند البته هنوز این که پدر شما این کار رو بکنه عجیب نیست چون چه بخواین چه نخواین یکی ا ز وظایفی که فقط به عهده مرد هست تامین یک زندگی خوب برا همسرش و خونوادشه و خوب اگه شما یه جاهایی کم بیارید وظیفه پدرتون هست در صورت توان مالی کمکتون کنن همون طور که شما به خودتون اجازه می دید از همسرتون بپرسید چرا ظرف ها رو نشستی؟ حتی اگه شما ادمی باشه که تو کار خونه کمک حال خانمتون باشید ایشون هیچ وقت از شما نمی پرسه چرا ظرفا رو نشستی؟ چون مسئولیت این کار در همه حال با خانمتون

  8. 4 کاربر از پست مفید BISQUIT1748 تشکرکرده اند .

    shabe niloofari (چهارشنبه 10 مهر 92), unknown girl (چهارشنبه 10 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    با سلام. دوست عزیز از حرفاتون مشخصه شما کاملا یک آدم مادی گرا هستید. من اصلا همسرتون رو مقصر نمی دونم برعکس همسرتون خانم فداکاری به نظر میاد. اولا ایشون از خانواده متمکن هستند هنوزم که هنوزه پدرشون خرجیشون رو می دن که این اصلا جز وظایف پدر ایشون نیست. ثانیا شما مثل اینکه خیلی دنیا رو جدی گرفتید و دو چسبی بدون اینکه لذتی ببرید فقط دنبال کسب درآمد هستید.
    من به شخصه وقتی زندگی افراد پولداری که اصلا به خودشون بها نمی دن و فقط و فقط دنبال انبار کردن پولشون هستند بدون اینکه لذتی از زندگی ببرند می بینم واسون افسوس می خورم. ما به دنیا اومدیم که بر حسب امکاناتمون لذت ببریم این چه طرز فکری که ( من اهل مسافرت خارج و خرج های اضافی....) دلیل این رفتارهای همسرتون خود شما بودید که باعث شدید حریم ها بشکنه. همون طور که معیارتون همکاری خانمتون تو مخارج خونه بوده باید بدونید همسرهام وظایف خیلی زیادی دارند. شمام باید تا حدودی توقعات ایشون و برآورده می کردین. بازم می گم خانواده اهمسرتون مطمئن آدمهای خوب و شریفی هستند که حتی بعد از ازدواج دخترشون باز براشون خرجی می دن این اصلا جز وظایف اونها حساب نمی شه

  10. 9 کاربر از پست مفید deniz90 تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 10 مهر 92), tamanaye man (چهارشنبه 10 مهر 92), unknown girl (چهارشنبه 10 مهر 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92), بهار.زندگی (چهارشنبه 10 مهر 92), راحیل خانوم (جمعه 12 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)

  11. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آدم وقتی به خاطر پول ازدواج کنه ، مطمئن باش که یک روز به خاطر پول هم از همسرش جدا میشه .
    یعنی واقها موندم که باید انقدر سطحی به زندگی و عشق نگاه کرد ؟
    یعنی برای خانمت متاسفم که اگر پول نداشته باشه و یا پدرش بهش خونه نده و یا سر کار نره میخوای ازش جدا شی .....
    مطمئن باش که وطیفه یک مرد هست که مایحتاج زندگیش رو تامین کنه ، نه یک زن ... یادت باشه که نباید جای وظیفه ها توی زندگی عوض شه ، اتفاقی که الان برای تو و همسرت افتاده ، اون داره خرجیش رو به جای اینکه از شما بگیره از پدرش میگیره ، و شما به جای اینکه انقدر مغرور باشی که نخوای دستت رو جلوی خانمت و یا پدرش دراز کنی ، چشمت دنبال پول پدر زنته
    بعد توقع داری با این فکرایی که دارید عاشق هم بشید ؟ برای هم جون بدید ؟ عشق آتشین داشته باشید؟ ...
    مطمئن باشید وقتی معنویات بره کنار و جاش رو مادیات بگیره ، زندگی آخر و عاقبتش همین میشه .

  12. 7 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 10 مهر 92), meinoush (جمعه 12 مهر 92), unknown girl (چهارشنبه 10 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92), بهار.زندگی (چهارشنبه 10 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 11:03]
    تاریخ عضویت
    1390-5-13
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    6,210
    سطح
    51
    Points: 6,210, Level: 51
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 70 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من همسرتون هم به اون چیزهایی که تو زندگی میخواسته نرسیده . فکر کردید فقط شما به خواسته هاتون نرسیدید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! از دل اون خبر دارید؟ معلومه که خبر ندارید. میبخشید ولی من شمارو یک فرد خود خواه دیدم که فقط رسیدن و نرسیدن به خواسته های خودتون مهم بوده. آخه چرا مردها فکر میکنند باید همه چیز روبراه بشه بعد به رفاه زن برسن . این بزرگترین اشتباهه. اونقدر زن رو خسته میکنند که دیگه زن هم بداخلاق میشه و افسرده. بعد هم میگن زن من بداخلاق شده دنبال دوست دختر میگردم .
    فکر میکنم با تمام مشکلاتی که دارید باید به رفاه و خوشحال کردن همسرتون توجه کنید. بله باید اون رو به رویاهاش برسونید تا شما هم به رویاهاتون برسید. میگم با تمام مشکلاتی که دارید اولویت روحیه همسر شماست . با تمام کمبودها سعی کنید برید سفر خارج از کشور . این رو به عنوان هزینه بهش نگاه نکنید. این داروی زندگی شماست.
    اگر میخواهید زندگیتون رو نجات بدید همسرتون رو نجات بدید. و اگر هم فقط مشکل الهامه و خاطراتش که میتونید باز هم دوست دخترهایی داشته باشید و خاطره سازی کنید.
    ویرایش توسط فردیس : چهارشنبه 10 مهر 92 در ساعت 12:11

  14. 6 کاربر از پست مفید فردیس تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 12 مهر 92), she (چهارشنبه 10 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), بهار.زندگی (چهارشنبه 10 مهر 92), راحیل خانوم (جمعه 12 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز واقعا متاسف شدم حرفاتو شنیدم..واقعا چرا فکر کردی پدرزنت باید بهت خونه بده؟؟؟؟؟؟؟پول داره که داره واسه خودش داره.مگه انجمن خیریه زده؟؟؟دوستان درست گفتن:به نظر منم شما واقعا مادی گرا هستی و میخوای با پول به خودت ارامش بدی.ولی از اون طرف به همسرتم فکر کردی که اگه یه لحظه بهت شک کنه که همچین توقعی از خانوادش داری چه حسی بهت پیدا میکنه؟؟مطمئن باش پیش خودش میگه شوهرم یه ادم راحت طلبه.و این شرایط واقعا واسش سخته چون از یه خانواده پولدار بوده..
    واسه همسرت گفتی: به نظرم من بازم حقو به همسرت میدم..مهمتر از نیاز مادی یه زن نیاز عاطفیه..حالا که نمیتونی به نیاز مادیش برسی به نیاز عاطفیش برس..بهترین ابراز علاقه یه مرد به زنش این نیست که اونو مسافرت خارج ببره..واسش یه شاخه گل بگیر..یه هدیه اندازه وسعت بگیر بهش بگو بعدا که اوضاعت خوب شد یه هدیه در شان اون میگیری..به نظرم انقدر خودتو مشغول فکرای پوچ کردی که از زنت غافل شدی..دوست عزیز محکم باش..روپای خودت وایسا که باعث افتخار زنت باشی..دستتو به زانوت بزن و بگو یا علی..انقدرم متوقع نباش..گدشته تو رها کن..این تو هستی که باید زنتو تامین کنی نه اینکه زنت تو رو تامین کنه.
    موفق باشید

  16. 8 کاربر از پست مفید tannaz joon تشکرکرده اند .

    tamanaye man (جمعه 12 مهر 92), unknown girl (چهارشنبه 10 مهر 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92), بهار.زندگی (چهارشنبه 10 مهر 92), راحیل خانوم (جمعه 12 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    ایراد تو اینه که میدونی طرز فکرت مشکل داره اما نمیخوای عوضش کنی.هم تو تاپیک قبلیت،هم این.

    وقتی راهو غلط میری معلومه به نتایج خوبی نمیرسی.حالا خوددانی.یا باز زمین و زمان و زن و پدرزن و بقیه رو مقصر بدون یا برو سراغ اصل کاری.

  18. 9 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 10 مهر 92), del (پنجشنبه 11 مهر 92), meinoush (جمعه 12 مهر 92), she (چهارشنبه 10 مهر 92), tamanaye man (جمعه 12 مهر 92), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 11 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92), راحیل خانوم (جمعه 12 مهر 92)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 خرداد 93 [ 07:40]
    تاریخ عضویت
    1391-10-28
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    1,574
    سطح
    22
    Points: 1,574, Level: 22
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 69 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه سئوال؟ شما با این طرز فکر اصلا چرا ازدواج کردی؟
    شما تصورت از ازدواج چی بوده؟
    زندگی مشترک یعنی برآوردن نیازهای مادی و عاطفی و حمایتی و جنسی همسر.
    شما که دنبال زن کارمند و خونه پدرش و به قول خودتون سفر نرفتن و خرج اضافی نکردن و...... چرا ازدواج کردین؟ مگه ازدواج یک معامله اقتصادیه؟ مردی که میخواد ازدواج کنه در درجه اول باید زنشو از لحاظ مالی بتونه تامین کنه هم شرع اینو میگه هم عرف. شما که از روز اول دنبال زن کارمند بودی و خونه و.... پس باورت از ازدواج از ریشه غلط بوده. من جای خانم شما بودم یه لحظه هم تحمل نمیکردم ایشون صبر ایوب داره وقتی تو یه خانواده پولدار بزرگ شده و سرویس و مسافرت .... براشون عادیه و شما و خانواده تون داشتین و براشون خرج نکردین و هنوز پول تو جیبی شو از باباش میگیره. اگه میخواین همسرتون عاشقتون بشه اول از همه باید تکیه گاهش باشین هم از لحاظ مالی و همه موارد دیگه من فکر میکنم جای شما عوض شده شما توقع حمایت مالی از ایشون دارین. چون زن داداش ایشون خونه داشته ایشون هم باید خونه میداشت؟؟
    خنده داره واقعا خنده داره انگار دور و زمونه عوض شده حالا پسرا که میرن خواستگاری باید بپرسن عروس خانم خونه دارن؟
    بهتره به فکر ساختن زندگیتون باشین تا دوست دختر گرفتن اینجوری دیگه صد در صد زندگیتون از هم میپاشه

  20. 5 کاربر از پست مفید شکوفه کویری تشکرکرده اند .

    unknown girl (چهارشنبه 10 مهر 92), کامران (پنجشنبه 11 مهر 92), مسافر تنها (یکشنبه 14 مهر 92), راحیل خانوم (جمعه 12 مهر 92), شیدا. (چهارشنبه 10 مهر 92)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.