به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم تنهام گذاشت و بدون من رفت

    سلام دوستان خسته نباشید.
    در تاپیک قبلی شرایطمو توضیح دادم ولی کسی جوابمو نداد من 26 سالمه و شوهرم 29 سالشه شوهرم خیلی رعصبی با هر حرفی که بزنم زود از کوره در میره و کتکم میزنه گفتم خانوادش کمک مالی نکردن بما و من از اول دوران نامزدی رفتم سرکار و با کمک من و خونوادم و خودش عروسی و خونه گرفتیم و سر خونه زندگیمون رفتیم اون موقع بیشتر حرفمو گوش میداد و بهم اهمیت میدادبا پدرشم قهر بود سر همین مسایل فردای روز عروسی مادرش همه مهمونهارو تو خونه تنها گذاشت و غیبش زد بعد اون ما همیشه دعوا و جر و بحث داشتیم تا اینکه فهمیدم اون روز مادرش رفته بوده پیش دعا نویس .فردای عروسی شوهرم با پدرش آشتی کرد با خونوادش خوب شد و با من و خونوادم شد دشمن .ما همه بد شدیمو خونوادش خوب .کوچک ترین حرفی هم که راجع به خانوادش میزدم میشد دعوا و کتک .هر حرفی مادرش بزنه درسته و اونو انجام میده ولی من هیچیو نمی فهمم با این که سر کار میرم و حتی برای تمدید پول پیش خونه رو من دادم از هیچ نظری براش کم نمیذارم ولی کارامو نمی بینه و نمی فهمه الانم با خونواده من حدود دو ماه پیش سر هیچی تو خونمون دعوا راه انداخت و قهر کرد ورفت و من تنهایی خونه پدر و مادرم میرفتم و بهشون سر میزدم تا اینکه چند روز پیش من ازم خواست بریم پیش پدر ومادرش ولی چون اون با وجود خوبی هایی که پدرم و مادرم براش کردن بهشون بی احترامی میکنه ویکبار بخاطر مادرش خیلی فحش هایی بدی به منو مادرم داد منم گفتم با تو خونه پدر ومادرت بهش گفتم مادرت جادوگر و برات دعا می نویسه و اون به من اهمیت نداد و خودش به تنهایی رفت حالا من با این شوهر قدر نشناس که اصلا خوبی های من و خونودمو نمی بینه چیکارکنم البته بگم دوران نامزدی خوب بود ولی بعد از عروسی عوض شد بمن هیچ خرجیو پولی نمیده ومن خودم خرج خودمو در میارم و حتی کلی چیزم برای اون میخرم حتی مادرش روز تولدشم یادش نیست وقتی من براش روز تولدش چیزی میخرم چون اون یادش نیست فکر میکنه کارمن خیلی مسخره است وبه چشمش نمیاد.البته بگم منم رابطه خوبی با مادرش و خواهراش ندارم خیلی دو رو هستند .شوهرمم بخاطرشون بارها وبارها کتکم زده و ازشون طرفداری کرده اون اصلا منو خوبی هامو نمی بینی ولی اون هیچ کاری براش نکردن فقط زبون بازی و چرب زبونی میکنن خیلی وقتا به طلاق فکر میکنم که منم برم دنبال زندگیمو تا جونم به فکر خودم باشم.الانم منو تنها گذاشت و خودش تنها رفته پیششون.

  2. کاربر روبرو از پست مفید abrane تشکرکرده است .

    oops (شنبه 06 مهر 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام عزیزم
    اینکه بخوای شوهرت رابطه خوبی باهات داشته باشه.بهت احترام بذاره،دست روت بلند نکنه خب حقته.اما چه تلاشی برای رسیدن به خواستت کردی؟
    اینطور که پیداست بیشترین مشکلت با خونواده همسرته.شما چی انتظار داری؟واقعا انتظار داری اون به خاطر تو با پدرش تا آخر عمر قهر باشه یا پیش پدر مادرش نره بمونه پیشت.هیچ مردی همچین کاری نمیکنه.خیالت راحت.هیچ مردی خانواده زنشو به خانواده خودش ترجیح نمیده.حتی بیشتریا از زنشون شاید بگذرن اما از مادرشون نه.تازه شما میگی کمک مالی نکردن.خیلی اتفاق عجیبی نیست.خیلیها به پسرشون کمک مالی نمیکنن.همسر شما از دید خودش که بدی دیگه ای از خانوادش ندیده.
    اما شما از همین الان فکر دعانویس و جادوگر و اینجور حرفارو کاملا از ذهنت خارج کن و فکر کن ببین اشکال کارت کجاست.ببین چیکار باید بکنی که همسرتو جذب کنی.مانع روابطش با خانوادش هم نشو و فقط به رابطه دونفرتون فکر کن

  4. 3 کاربر از پست مفید reyhan تشکرکرده اند .

    مسافر تنها (سه شنبه 09 مهر 92), خاطره مهتابی (شنبه 06 مهر 92), دریا72 (شنبه 06 مهر 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آبان 92 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1392-6-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 26 در 10 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    عزیز دلم میفهمم چقدر دلت چقدر شکسته از همسرت.به نظر من دلیل کتک دردش بیشتره تا خودش.آدم به خاطر مادر خواهر شوهرش کتک بخوره واقعا قلبش میشکنه.ولی یه چیزی به نظرم اومد الان.خوب تو از رفتار خونوادش قلق شوهرت دستت میاد.ببین اونا چطوری جذبش میکنن؟محبت میکنن بهش.ازش تعریف میکنن.تحسینش میکنن.ولی تو چیکار میکنی!!!تا میاد پیشت بد گویی خواهرو مادرشو میکنی!!!حق داره عصبی بشه فراری بشه.پیش اونا بره چون اونا بهش انرزی مثبت میدن!!!!به نظر من تو پیش خونوادش اصلا حاضر جواب نباش!!!بهشون جلو شوهرت زبونی خیلی احترام بزار و محبت کن.حالا کاری نمیخواد واسشون بکنی بعدا که بهت بد کردن یادت بیاد حرص بخوری!!!!فقط زبونی!!!!جلو شوهرتم هیچی از اونا نگو!واقعا هیچی!6 ماه امتحان کن ببین زنذگیت چقدر عوض میشه!فکر کن یه پروزه داری باید این طوری روش کار کنی

  6. 3 کاربر از پست مفید خاطره مهتابی تشکرکرده اند .

    reyhan (شنبه 06 مهر 92), مسافر تنها (سه شنبه 09 مهر 92), دریا72 (شنبه 06 مهر 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خاطره مهتابی نمایش پست ها
    عزیز دلم میفهمم چقدر دلت چقدر شکسته از همسرت.به نظر من دلیل کتک دردش بیشتره تا خودش.آدم به خاطر مادر خواهر شوهرش کتک بخوره واقعا قلبش میشکنه.ولی یه چیزی به نظرم اومد الان.خوب تو از رفتار خونوادش قلق شوهرت دستت میاد.ببین اونا چطوری جذبش میکنن؟محبت میکنن بهش.ازش تعریف میکنن.تحسینش میکنن.ولی تو چیکار میکنی!!!تا میاد پیشت بد گویی خواهرو مادرشو میکنی!!!حق داره عصبی بشه فراری بشه.پیش اونا بره چون اونا بهش انرزی مثبت میدن!!!!به نظر من تو پیش خونوادش اصلا حاضر جواب نباش!!!بهشون جلو شوهرت زبونی خیلی احترام بزار و محبت کن.حالا کاری نمیخواد واسشون بکنی بعدا که بهت بد کردن یادت بیاد حرص بخوری!!!!فقط زبونی!!!!جلو شوهرتم هیچی از اونا نگو!واقعا هیچی!6 ماه امتحان کن ببین زنذگیت چقدر عوض میشه!فکر کن یه پروزه داری باید این طوری روش کار کنی

    بخدا من همه کاری براش کردم محبت کردم تحسینش کردم هر کاری فکر شو بکنی کردم تو یه این دو سال بخاطرش خیلی سختی کشیدم منی که تو خونه بابام هیچ کمبوی نداشتم ولی اون نمی فهمه حتی یکبار م ازم تشکر نکرده من منتی ندارم براش.دوست دارم وقتی چیزی بهش میگم یکبار طرف من بگیره خوب منم دل دارم ولی اون سریع جبهه میگیره سمت اونا و دقیقا حرفایی که اونها میزنن رو تحویل من میده در حالیکه میدونم حرفای خودش نیست هر چی بهش میگن قبول میکنه من جونمو برای این زندگی گذاشتم ولی نمی فهمه باهاش مهر بونیم کردم نفهمیده قهرم کردم نفهمیده با بون خوش مثل مادرشم حرف زدم حتی یکبارم نشد بگه تو راست میگی منم دلم میشکنه و خیلی غصه میخورم .تو رو خدا کمک کنید.

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    ابرانه جان اول از همه هیچی هیچی و هیچوقت از خونواده ی شوهرت بهش گلایه نکن مطمئن باش هرچقدر هم که خودش توو دلش قبول داشته باشه که خونوادش به تو بی احترامی کردن یا ناراحتت کردن بازم پیش تو ازشون طرفداری میکنه
    منم نامزدم اوایل همه چیرو میزاشتم کف دست شوهرم (مثلا میخواستم داداریم بده و آرومم کنه)اما برعکس ازشون طرفداری میکرد و بیشتر هم به سمت اونا کشیده میشد

    حالا دیگه کلا چند ماه اصلا به هیچ وجه ازشون بد نمیگم کاری هم بهشون ندارم یعنی کم کم دارم نسبت بهشون بیخیال میشم(هرچند بعضی وقتا پیش خودم خیلی خودمو با اونا مقایسه میکنم که شوهرم با فلانی اینطوریه بعد با من اینطوری! اما اصلا به شوهرم حرفی درمورد اونا نمیزنم

    خب عزیزم ببین وقتی شوهرت پیشته تو از خونوادش گلایه میکنی بعد شوهرت بیشتر جذب اونا میکنی شوهرت از تو خسته میشه میره خونه مامانش ولی اونا چند سال بزرگتر از ما هستن و باسیاست تر از ما ،اونا نمیان پیش شوهرت از تو گلگی کنن بعدشم نتیجه این میشه که شوهرت فکر میکنه تو میخوای اونو به زور از مامانش یا خونوادش دور کنی و اون هم بیشتر خود به خود جذب اونا میشه

    عزیزم اصلا فکر کن اونا برای تو وجود ندارن
    وقتی شوهرت بهت میگه بریم اونجا اگه تونستی برو اما رفتارت باهاشون معمولی باشه نمیخواد زیاد بهشون مهربونی کنی وو زیاد هم بهشون بی توجهی نکن (پیش شوهرت ظاهرتو حفظ کن)
    توو خونه هم سعی کن زیاد به خودت برسی و جو خونه رو شاد کن بزار شوهرت توو خونه آرامشی داشته باشه که هیچ جایی نتونه اونو یدا کنه و کنار تو بودن رو به همه چی ترجیح بده

    بعدشم زیادی بهش لطف نکن که میشه وظیفه برات
    وقتی اون بهت هیچ کمکی نمیکنه(مالی)تو چرا براش کلی چیز بخری؟بیشتر به خودت برس و تا میتونی خودتو سرگرم کن تا کمتر بشه بهشون فکر کنی،فقط گای وقتا براش اگه خواستی یه چیزی بخر که قدرتو بدونه و بدونه داری بهش لطف میکنی نه اینکه بگه وظیفشه

  9. کاربر روبرو از پست مفید دریا72 تشکرکرده است .

    reyhan (شنبه 06 مهر 92)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا72 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    ابرانه جان اول از همه هیچی هیچی و هیچوقت از خونواده ی شوهرت بهش گلایه نکن مطمئن باش هرچقدر هم که خودش توو دلش قبول داشته باشه که خونوادش به تو بی احترامی کردن یا ناراحتت کردن بازم پیش تو ازشون طرفداری میکنه
    منم نامزدم اوایل همه چیرو میزاشتم کف دست شوهرم (مثلا میخواستم داداریم بده و آرومم کنه)اما برعکس ازشون طرفداری میکرد و بیشتر هم به سمت اونا کشیده میشد

    حالا دیگه کلا چند ماه اصلا به هیچ وجه ازشون بد نمیگم کاری هم بهشون ندارم یعنی کم کم دارم نسبت بهشون بیخیال میشم(هرچند بعضی وقتا پیش خودم خیلی خودمو با اونا مقایسه میکنم که شوهرم با فلانی اینطوریه بعد با من اینطوری! اما اصلا به شوهرم حرفی درمورد اونا نمیزنم

    خب عزیزم ببین وقتی شوهرت پیشته تو از خونوادش گلایه میکنی بعد شوهرت بیشتر جذب اونا میکنی شوهرت از تو خسته میشه میره خونه مامانش ولی اونا چند سال بزرگتر از ما هستن و باسیاست تر از ما ،اونا نمیان پیش شوهرت از تو گلگی کنن بعدشم نتیجه این میشه که شوهرت فکر میکنه تو میخوای اونو به زور از مامانش یا خونوادش دور کنی و اون هم بیشتر خود به خود جذب اونا میشه

    عزیزم اصلا فکر کن اونا برای تو وجود ندارن
    وقتی شوهرت بهت میگه بریم اونجا اگه تونستی برو اما رفتارت باهاشون معمولی باشه نمیخواد زیاد بهشون مهربونی کنی وو زیاد هم بهشون بی توجهی نکن (پیش شوهرت ظاهرتو حفظ کن)
    توو خونه هم سعی کن زیاد به خودت برسی و جو خونه رو شاد کن بزار شوهرت توو خونه آرامشی داشته باشه که هیچ جایی نتونه اونو یدا کنه و کنار تو بودن رو به همه چی ترجیح بده

    بعدشم زیادی بهش لطف نکن که میشه وظیفه برات
    وقتی اون بهت هیچ کمکی نمیکنه(مالی)تو چرا براش کلی چیز بخری؟بیشتر به خودت برس و تا میتونی خودتو سرگرم کن تا کمتر بشه بهشون فکر کنی،فقط گای وقتا براش اگه خواستی یه چیزی بخر که قدرتو بدونه و بدونه داری بهش لطف میکنی نه اینکه بگه وظیفشه
    من همه اینکارو سعی کردم براش بکنم کاری به کار خونوادش نداشته باشم فقط به اون توجه کنم بهش محبت کنم و راجع به خونوادش چیزی نگم ولی وقتی اون از بابا و مامان من بد میگه اوایل راجع به مامانم حالا هم گیرش رو بابامه .در حالیکه اونا خیلی کمکش کردن دوران نامزدی میگفت پدر و مادر تو رو از مال خودم بیشتر دوس دارم ولی الان همش ازشون بدگویی می کنه و من میفههم که خیلی از شون بدش میاد اون موقع است که من طاقت نمیارمو میگم همه این حرفارو مادرت یادت داده و تا اینو بگم یا راجع به مادرش حرفی بزنم شروع میکنه به کتک زدن منشوهرم تلفن های خونه رو زده شکسته و مادرش میگه برای خونه تلفن نخر خرجت زیاد میشه و از این راه که خرجی برای من و خونه نکنه برای پسرش خود شیرینی میکنه که تلفن میخواین چیکار خرجتون زیاد میشه آخه خودش همیشه به موبایلش زنگ میزنه پدر و مادر منم میدونن منو کتک میزنه همیشه نگرانمن خونمونم هیچ وقت گوشی آنتن نمیده اونم به حرف هیچ کس گوش نمیده و هرچی تلفن بیاد خونه میزنه میشکونه این یک نمونه از دخلت های مادر شوهرمه که به اسم مهربونی و دلسوزی برای مادر شوهرم تموم میشه .

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم وقتی داره درباره مامان وبابات بد میگه تو نشین تا اخر گوش کن،کاری هم نکن که بیشتر عصبانی شه و بدتر رفتار کنه،مثلا بگو من کار دارم و برو آشپزخونه یا برو با تلفنت صحبت کن یا برو تو اتاق یه جایی که حرفاشو نشنوی
    چند بار اینکارو بکن دیگه براش عادت میشه کم کم دیگه حرفی دربارشون نمیزنه
    تا به حال نشستی باهاش حرف بزنی که چی شده اینقدر رفتارش نسبت به تو و خونوادت عوض شده؟

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=دریا72;297367]عزیزم وقتی داره درباره مامان وبابات بد میگه تو نشین تا اخر گوش کن،کاری هم نکن که بیشتر عصبانی شه و بدتر رفتار کنه،مثلا بگو من کار دارم و برو آشپزخونه یا برو با تلفنت صحبت کن یا برو تو اتاق یه جایی که حرفاشو نشنوی چند بار اینکارو بکن دیگه براش عادت میشه کم کم دیگه حرفی دربارشون نمیزنه تا به حال نشستی باهاش حرف بزنی که چی شده اینقدر رفتارش نسبت به تو و خونوادت


    من خیلی ناراحت میشم وقتی راجع به خونوادم بد میگه چون میدونم اونا خیلی هواشو داشتن منم تا میخوام جوابشو بدم شروع میکنه به کتک کاری و داد و بیداد .دلیل رفتارش فقط مادرشه و چرب زبونیاش.من اصلا حریفشون نمیشم.مثلا من 2 هفته کامل باهاش خوبم اصلا بهش خدمت میکنم با کوچکترین حرفی راجع به اونا درحالیکه خود اول راجع به پدر ومادرم شر.ع کرده همه خوبیهامو نادیده میگیره و وحشیانه کتکم میزنه .اون اصلا آدم نیست خوبی نمی فهمه پس چرا با خانوادش خوبه .بعضی وقتا میگه من دوست دارم عصبانی که میشم میزنمت منم میگم چرا خواهرات یا مادرتو نمیزنی تو اونا رو دوس داری نه منو آدم کسیو که دوست داره راضی به عذاب کشیدنش نیست .پیرم کرده.البته بگم من و خانوادم از همه لحاظ از اون و خانوادش سر تر هستیم.وقتی به مادرش بگیم کتک میزنه میگه حتما مقصری که کتک میخوری.بنظر شما مادرش جادوش نکرده

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم بازم میگم اصلا به نظر من که کار درستی نمیکنی میشینی حرفاشو گوش میکنی و بعد خودتم درباره خونواده اون بد میگی ،اینطوری روتون به هم باز میشه و بعداها بیشتر و بدتر از اینا بهم میگین
    وقتی داره حرف پدرو مادرتو میزنه بگو دوست ندارم بحث خونواده هارو بکشیم وسط بگو نمیخوام غیبتشون بکنم بگو اونا مامان وبابای من هستن و برام خیلی ارزش دارن تو هم همین طور بگو همون طور که دوست ندارم کسی پشت تو حرف بد بزنه ،همین طور هم دوست ندارم که تو دربارشون حرق=ف بد بزنی
    همه اینارو با آرامش بهش بگو بعدشم دیگه برو خودتو یه جایی سرگرم کن

    درباره جادو هم من که اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم

    عزیزم نگفتی تا به حال نشستی باهاش حرف بزنی و ازش بپرسی چرا اینقدر عوض شده رفتارش؟اگه آره چی گفته یعنی دلیلش چی بوده؟

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 مهر 92 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    172
    سطح
    3
    Points: 172, Level: 3
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=دریا72;297378]عزیزم بازم میگم اصلا به نظر من که کار درستی نمیکنی میشینی حرفاشو گوش میکنی و بعد خودتم درباره خونواده اون بد میگی ،اینطوری روتون به هم باز میشه و بعداها بیشتر و بدتر از اینا بهم میگین
    وقتی داره حرف پدرو مادرتو میزنه بگو دوست ندارم بحث خونواده هارو بکشیم وسط بگو نمیخوام غیبتشون بکنم بگو اونا مامان وبابای من هستن و برام خیلی ارزش دارن تو هم همین طور بگو همون طور که دوست ندارم کسی پشت تو حرف بد بزنه ،همین طور هم دوست ندارم که تو دربارشون حرق=ف بد بزنی
    همه اینارو با آرامش بهش بگو بعدشم دیگه برو خودتو یه جایی سرگرم کن

    درباره جادو هم من که اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم

    عزیزم نگفتی تا به حال نشستی باهاش حرف بزنی و ازش بپرسی چرا اینقدر عوض شده رفتارش؟اگه آره چی گفته یعنی دلیلش چی


    آره بهش گفتم چرا اخلاقت عوض شده ولی اون هیچیو گردن نمی گیره کلا آدمی که میزنه زیر حرفش زیر کاراش و هیچکدومو گردن نمی گیره.

    - - - Updated - - -

    [QUOTE=دریا72;297378]عزیزم بازم میگم اصلا به نظر من که کار درستی نمیکنی میشینی حرفاشو گوش میکنی و بعد خودتم درباره خونواده اون بد میگی ،اینطوری روتون به هم باز میشه و بعداها بیشتر و بدتر از اینا بهم میگین
    وقتی داره حرف پدرو مادرتو میزنه بگو دوست ندارم بحث خونواده هارو بکشیم وسط بگو نمیخوام غیبتشون بکنم بگو اونا مامان وبابای من هستن و برام خیلی ارزش دارن تو هم همین طور بگو همون طور که دوست ندارم کسی پشت تو حرف بد بزنه ،همین طور هم دوست ندارم که تو دربارشون حرق=ف بد بزنی
    همه اینارو با آرامش بهش بگو بعدشم دیگه برو خودتو یه جایی سرگرم کن

    درباره جادو هم من که اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم

    عزیزم نگفتی تا به حال نشستی باهاش حرف بزنی و ازش بپرسی چرا اینقدر عوض شده رفتارش؟اگه آره چی گفته یعنی دلیلش چی


    آره بهش گفتم چرا اخلاقت عوض شده ولی اون هیچیو گردن نمی گیره کلا آدمی که میزنه زیر حرفش زیر کاراش و هیچکدومو گردن نمی گیره.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.