به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,000
    سطح
    16
    Points: 1,000, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    291

    تشکرشده 34 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    فقط یک هفته فرصت دارم یه رابطه یکساله رو فراموش کنم.اما ...

    سلام

    امروز رئیسم بهم یک هفته مرخصی(به قول دوستام محترمانه داره اخراجم می کنه)داد.گفت یک هفته فرصت داری به حال طبیعی برگردی.با درگیری ذهنی که دارم صدای همه رو تو محیط کار در اوردم.

    به واسطه یکی از دوستام با این سایت اشنا شدم.امیدوارم کمکم کنید.دوستم می گه افراد کمی تو این سایت شانس این رو دارن که کارشناسای محترمش براش پستی بذارن.من که امیدوارم.

    موضوع من تکراریه.یه پسری که میخواد یه دختری رو بعد یکسال فراموش کنه.اما یه جای کار می لنگه.خواهشا بگید باید چی کار کنم.

    اول از همه بگم که 29 ساله و مجرد و لیسانسه.فعلا نمیخوام وارد جزییات رابطه بشم(اگه سوالی بود جوابگو هستم).فقط در همین حد بگم که مدتش یکسال بود و به قصد ازدواج.هر دومون هم همدیگر رو دوست داشتیم.اما اشتباهاتی از طرف من(بزرگترینش تعلل در درخواست رسمی) باعث شد ایشون علیرغم پیشنهاد ازدواج من خواستگار دیگری رو بپذیرن و با ایشون به نتیجه هم برسن(قبل از اعلام رسمی من خواستگاری صورت گرفته بود).

    الان میخوام تمرکزم رو بزارم رو چگونگی فراموشی.شاید بگید برو مقالات سایت رو بخون.خوندم.تاپیکهای زیادی رو هم خوندم.اما من یه مشکلی دارم.بذارید با یه مثال واقعی این مشکلم رو ملموس براتون عرض کنم.

    حدود 10 سال پیش ما خونمون رو فروختیم(علیرغم مخالفت شدید من).با فروش اون خونه و از دست دادن خیلی از چیزا(از جمله احساس امنیتی که اونجا داشتم،دوستام،خاطراتش و ارامشش ...)ناچار به پذیرش شدم.اون موقع این سایت نبود و من هم چیزی در مورد توقف فکر و بستر زدایی .... نمیدونستم.ولی جالب اینکه همه این کارها رو انجام دادم.یعنی هر وقت یاد اون خونه میفتادم سریعا ذهنم رو منحرف می کردم.نشونه های غیر ضروری از اون خونه رو از جلوی چشمم حذف کردم.حتی یک بار هم برای دیدن دوستام به اون محل برنگشتم.

    حالا بعد از گذشت 10 سال فکر می کنید چی شد؟ طبیعتا باید این موضوع برام تموم شده باشه.اما واقعیتش اینه که این کابوس هم تو این 10 سال با من بزرگ شده.الان دیگه حتی توان رفتن به محله قذیمی خودمون رو هم ندارم.چه برسه به خونمون.گاهی که در نزدیکی محلمون بواسطه کاری قرار می گیرم تا ساعتها و گاهی روزها احساس افسردگی می کنم.اونقدر شدید که باورتون نمی شه.اصلا هم دست خودم نیست.میرم تو خودمو دیگه با هیچ چیزی شاد نمی شم.

    خب من چنین شخصیتی دارم.یعنی همین الان اراده کنم میتوم اون خانم رو فراموش کنم(با تمام سختی هاش).اراده کنم تموم نشونه ها رو در لحظه ای پاک می کنم.به ذهنم اجازه فکر در موردش رو نمیدم.اما با شناختی که از خودم دارم مطمئنم این مشکل در من بزرگتر میشه و می ترسم از اینکه بعد از چند سال به کابوس بزرگتری تبدیل شه.

    ما مشترکات زیادی داریم.قطعا در اینده هم به هم برخورد خواهیم کرد.میخوام کاری کنم(طوری فراموشش کنم)که دیگه حتی از فکر دیدنشون نترسم.باور کنید این اخلاق تو من هست.پس لطفا نگید که بعد مدتی فراموش می کنی.اینقدری خودم رو میشناسم که بدونم اینجوری تموم نمیشه.

    مثلا اگه الان شعر مورد علاقه ایشون رو (حتی شعری یا ترانه ای از خواننده مورد علاقه ایشون)گوش بدم حالم به شدت بد میشه.ولی اگه به کل بذارم کنار میدونم که در اینده حتی با دیدن اون خواننده شرایط به مراتب بدتری خواهم داشت.شاید بعد از گذشت چندین سال.البته این یک مثال کوچک بود.

    پوزش بابت متن طولانیم و تشکر به خاطر وقتی که گذاشتید و تشکر ویژه بابت جوابی که عنایت می کنید.

    منتظرم دوستان و کارشناسای عزیز

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام دوست عزیز

    خوش امدید به جمع همدردی ها

    واقع بین باشید.اولین گام اینه که شما واقعیت ها رو بپذیرید و سعی نکنید از اون فرار کنید.کاری که در رابطه با خونتون هم کردین.یه مثال براتون میزنم.به نظر شما ادمها از اینکه برن قبرستان، سر خاک عزیزاشون خوشحالن و این کار رو با رغبت انجام میدن؟

    قطعا خیر.اما این حقیقت بزرگ زندگی رو پذیرفتن و باهاش کنار اومدن.از اینجا به بعدش کار به مراتب اسون تر میشه.

    ما قرار نیست چیزی رو فراموش کنیم.فقط باید باهاشون کنار بیایم و بهشون بال و پر ندیم.

    علاوه بر اون عواقب کارهاتون رو بپذیرید(این که فرمودید اشتباهتان در رابطه دلیلی بر به نتیجه نرسیدن رابطه بود).این مسئولیت اشتباهات رو پذیرفتن با تمام سختی هاش،شیرینه.


    فقط خدا

  3. 4 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 05 مهر 92), sanjab (یکشنبه 07 مهر 92), ویدا@ (شنبه 06 مهر 92), خوشبختی (جمعه 05 مهر 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,000
    سطح
    16
    Points: 1,000, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    291

    تشکرشده 34 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوست گرامی.

    فقط میدونم که بلافاصله بعد از هر مشکل بزرگی میخوام بهش فکر نکنم.اما مشکل اینجاست که این راهکار تا زمانی خوبه که چیزهایی که مشکل رو یادم میارن رو هرگز نبینم.اما در مورد این خانم این شدنی نیست.یعنی هر روز ممکنه ایشون رو ببینم.از عواقب اون روزی میترسم که زندگی خودم رو تشکیل بدم و بعد این مشکلات برام پیش بیاد.دوستای عزیز منتظر جواباتون هستم.همینطور کارشناسای محترم.

    الان زنگ زدم به همکارم.میگه سعی کن زودتر برگردی(کمتر از یه هفته تعیین شده).میگه مدیرمون به چند نفر سپرده واسه یه جایگزین.

    لطفا زودتر کمکم کنید .خیلی وقت ندارم.

  5. کاربر روبرو از پست مفید خوشبختی تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (یکشنبه 07 مهر 92)

  6. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می توانم بپرسم کارتان چیست و دقیقا چه مشکلی در محل کار دارید؟

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,000
    سطح
    16
    Points: 1,000, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    291

    تشکرشده 34 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم یا اقای نوپو
    من انبار دار یه شرکت خصوصیم.وسایل داخل انبار بسیار پر شمار و در عین حال اکثرا کوچک و قیمتی هستن.این کار نیاز به حافظه قوی و تمرکز بالا داره.گاهی اوقات باید در مدت زمانی بسیار کوتاه چندین قلم جنس رو با تعداد به حافظه بسپرم.و تا ساعتها حفظشون کنم تا در اولین فرصت وارد سیستم کنم.یا فاکتور بدم.من مشکلی با کارم ندارم.اصلا به خاطر حافظه خوبم زودتر از اون چیزی که باید شدم همه کاره انبار.اما الان که این متن رو می نویسم هیچ چیزی رو نمیتونم به خاطر بسپرم.حتی 10 درصد توانایی های قبلیم رو ندارم.سعی می کنم که سوتی ندم اما نمیشه و باز.... .
    مشکلم اینه که به دلیل اینکه خانمی رو که یکسال باهاش رابطه داشتم از دست دادم.الان اصلا تمرکز ندارم.تو خیلی از فاکتورها اشتباه می کنم.اگه دوستم (ایشون زیر مجموعه من هستن)نبودن خیلی خیلی کارم گیر میشد.چه از لحاظ مالی چه اعتباری.احتمالا پست اولم رو لطف کردید و خوندید.واقعا نحوه فراموش کردن این خانم در ایندم تاثیر گذاره.در حال حاضر هم بزرگترین مشکلم سردر گمی در همین زمینه هست.ممنون میشم جواب بدید.

    سوالی بود در خدمتم.بازم ممنون

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array
    سلام خوشبختی محترم

    به تالار همدردی خوش آمدید

    خیلی واضح و روشن مشکلتون رو بیان کردید . مشخصه با راهکارا آشنایی.....

    اولین توصیه عجله برای روند فراموشی منطقی نیست!

    هدف شما مشخصه پس در یک بازده زمانی منطقی قدم های خودتون رو بردارید

    امیدوارم شغلتون رو حفظ کنید اما مشکل عاطفی و فکری شما اولویت داره همه تلاشتون رو معطوف فراموش کردن رابطه بگذارید تا گره فکری (مثال فروش خانه)نشه!!

    موفق باشید و مراقب
    O.o°•♥خـــٌـدایــا راز دل با تــو چـہ گویَـم ڪِہ تــو خــود راز دِلــــی ♥•°o.O


    http://gifportal.ru/data/smiles/cveta-674.gif

  9. 2 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (یکشنبه 07 مهر 92), خوشبختی (شنبه 06 مهر 92)

  10. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید آقای خوشبختی . من در زندگی ام با کسانی که مشکلات این گونه داشته اند و به اعصابشان شوک وارد شده بود زیاد برخورد داشته ام. همچنین مرتب هم مجلات مربوط به سلامت مطالعه کرده ام. این را گفتم که بدانید از روی اطلاع حرف می زنم.
    شما علایمی دارید که باید توسط متخصص مغز و اعصاب چکاپ شوید. این مشکلی که شما می گویید نباید سرسری از کنارش بگذرید. ممکن است شما بگویید من علتش را می دانم و نیازی به پزشک ندارم. اما باید بدانید بعضی وقت ها علایم بیماری ها با برخی اتفاقات همزمان می شود. به طوری که همه فکر می کنند علت عارضه آن حادثه است. در حالی که در بحث پیشگیری از بیماری ها می گویند شما وقتی علایم خاصی در بدنتان دارید ( از جمله همین مشکل شما ) حتی اگر فکر می کنید علتش را می دانید ، باید به پزشک متخصص مراجعه کنید و معاینه دقیق شوید. ظاهرا مشکل شما آنقدر شدت دارد که دارید کارتان را از دست می دهید.
    پس وقت را از دست ندهید و هر چه زودتر به پزشک مغز و اعصاب مراجعه کنید. این علامت آن هم با این شدت که شما می گویید نیاز به چکاپ دارد.

  11. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    خوشبختی (شنبه 06 مهر 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-6-09
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,000
    سطح
    16
    Points: 1,000, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    291

    تشکرشده 34 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ویدا خانم بسیار ممنون از وقتی که میذارید.

    اولین توصیه عجله برای روند فراموشی منطقی نیست!

    هدف شما مشخصه پس در یک بازده زمانی منطقی قدم های خودتون رو بردارید

    امیدوارم شغلتون رو حفظ کنید اما مشکل عاطفی و فکری شما اولویت داره همه تلاشتون رو معطوف فراموش کردن رابطه بگذارید تا گره فکری (مثال فروش خانه)نشه!!


    خب من عجله نمی کنم.لطفا بگید باید چیکار کنم.واقعا این کلمه " گره فکری" همون چیزی بود که میخواستم بگم اما نمیدونستم چه کلمه ای باید استفاده کنم.من از امشب میخوام طبق یه بازه زمانی اصولی و با روشی کاملا اصولی این مشکل رو حل کنم.به شرطی که برام گره فکری یا عقده نشه.لطفا بگید راه درست چیه.



    نوپوی گرامی از شما هم بسیار بسیار سپاسگذارم.یعنی اینقدر اوضاع من خرابه؟من از اون دست ادمهایی هستم که هیچ ابایی از رفتن پیش مشاور یا متخصص مغز و اعصاب ندارم.پس قطع به یقین اگه نیاز به این کار باشه این کار رو خواهم کرد.اما میشه یه چیزایی رو برام روشنتر بیان کنید.

    اول از همه اینکه این علایمی که منو نیازمند چکاب می کنه چی هست؟

    ثانیا اصل مشکل من از نظر شما چیست؟

    ثالثا اصلا تو این چکاپ قراره چه تستهایی انجام بشه؟

    لطفا راحت حرفتون رو بزنید.من اونقدر جنبه دارم که تاپیک زدم.راستش من یه ادم بسیار احساساتی هستم.البته هیچ یک از دوستان و اشنایان این رو به وضوح تشخیص نمیدن.چون بسیار هم تو دار هستم.من فکر می کردم اگه کسی چیزی رو دوست داشته باشه و به هر دلیلی از دستش بده طبیعیه که مدتی از حالت نرمال خارج بشه.کجای کار من غیر نرمال بود که شما از وخامت مشکل من سخن گفتید؟

    منتظر نظرات ارزشمندتون هستم.

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط خوشبختی : شنبه 06 مهر 92 در ساعت 23:57

  13. کاربر روبرو از پست مفید خوشبختی تشکرکرده است .

    ویدا@ (یکشنبه 07 مهر 92)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام جناب خوشبختي
    ما آدما هميشه برا از دست دادن چيزهاي باارزشمون ناراحت ميشيم و هر چه با ارزشتر باشه برامون، فراموش كردنش هم سختر ميشه.
    يكي از راهايي كه كمك ميكنه راحتتر فراموش كنيد اينكه ارزش اون مسئله براتون كمتر بشه.
    مثلا به خودتون بگيد:
    واقعا عاشقم نبوده و چه بهتر كه بهم ثابت شد. من كسي رو مي خوام كه واقعا عاشقم باشه.
    يا نكات منفي اخلاقيش رو به ياد بياريد
    وقتي به اين موارد فكر كنيد كم كم به اين نتيجه ميرسيد كه خيليم ارزش اين همه ناراحتي رو نداره.

  15. کاربر روبرو از پست مفید Nina s تشکرکرده است .

    خوشبختی (یکشنبه 07 مهر 92)

  16. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array
    O.o°•♥خـــٌـدایــا راز دل با تــو چـہ گویَـم ڪِہ تــو خــود راز دِلــــی ♥•°o.O


    http://gifportal.ru/data/smiles/cveta-674.gif

  17. کاربر روبرو از پست مفید ویدا@ تشکرکرده است .

    خوشبختی (یکشنبه 07 مهر 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فرصت بدم یا جدا شم؟
    توسط hawa در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 آبان 92, 19:12
  2. بافرصت کم چطوردرس بخونم
    توسط roseflower در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آذر 91, 14:05
  3. شوهرم فرصت جبران اشتباه به من نمی دهد!
    توسط nazanin_60 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 بهمن 90, 10:52
  4. اگر امسال آخرین فرصت باشه؟
    توسط یک زن امیدوار در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 دی 90, 12:02
  5. فرصت
    توسط zeinab در انجمن سخنان نغز و جملات قصار بزرگان
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 27 بهمن 86, 23:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.