به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 47
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 92 [ 00:48]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    365
    سطح
    7
    Points: 365, Level: 7
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    گفت خواب حضرت زهرا را دیدم که تو را رها کنم ، او متأهل بود و من بهش وابسته شدم ...چکار کنم

    سلام من از جانب دوستم می نویسم تو رو خدا کمکش کنید حال خوبی نداره :دختری بودم خیلی ساده و در عین حال سنگین با هیچ کسی راحت نبودم و همیشه سنگین برخورد می کردم تا زمانی که با یکی از کارمندهای اداره برای مسئله کاری آشنا شدم و او گاهی اوقات سر مسائل کاری با من تماس می گرفت من خیلی جدی برخورد می کردم بعد از مدتی از من خاست که منم مفرد به کار ببرم و راحت باشم چون خواهر ندارد و من مثل خواهرش باشم من اول موافق نبودم اما بهش اعتماد کردم چون خیلی با ایمان بود و به دلایل مختلف که هر کسی بدونه مطمئن میشه قابل اعتماد هست قبول کردم مثل خواهرش باشم اما باز سنگین برخورد کردم اما اون مدام اصرار داشت که راحت باشم و من به مادرم هم گفتم که میخام مثل برادرم باشد و در جریان بود تا جایی که انقدر بهش وابسته شدم که هر ثانیه نگرانش بودم و می ترسیدم براش اتفاقی بیفته ایشون همسر و فرزند داشت به جایی رسید که دردو دل کرد و گفت خانمش باهاش خب نیست و بدخلقی می کنه من سعی کردم باهاش مهربون باشم چون واقعا دوستش داشتم و میخاستم زندگیش بهتر بشه بعد از مدتی بهم گفت چرا انقدر نگرانی کلمات خوب بگو و شروع شد قربون صدقه هم رفتن واقعا مثل برادر می دونستمش تا جایی که خودش یه روز پیام داد که کاش میشد محرمم بودی همه زندگیم بودی اما من خودمو به اون راه زدم اما بعدش برام خواستگار امد و مجبور شدم خودم بهش بگم که دوستش دارم و اونم موافقت کرد چون خانمش اصلا از لحاظ جنسی هم اون رو تامین نمی کرده به خاطر بیماری که داشته ما زیاد با هم جایی رفته بودیم و هیچ اتفاقی نیفتاده بود ولی دفعه آخر یکدفعه من رو بغل کرد و کارهای دیگه حتی نشونم هم داد اما من از ترسم مجبور شدم بغلش کنم فقط بغلش کردم و اون منو بجبور به کارهای زیادی کرد بهش دست بزارم و ... منم چون هم ترسیده بودم که بلای سرم نیاره و هم این که انقدر بهش اعتماد داشتم و دوستش داشتم اولش مخالفت کردم اما بعدش مجبور شدم ولی به کار نادرست نرسید فقط در همون حدی که گفتم بعد که اون روز تموم شد بهم گفت فکر کن خواب بوده و فراموش کن منم به خاطرش فراموش کردم چون قصدم ازدواج بود اما بعدش روز بعد بهش پیام دادم که حالش رو بپرسم بهم گفت خواب حضرت زهرا رو دیده و گفته اون دختر پاکه و رهاش کن تا نفرینم دامنتو نگرفته رهاش کن تا من زندگیتو درست کنم تو از ما نیستی و از این حرفا هر چی بهش التماس کردم قبول نکرد که برگرده گفت دیگه درست نیست من به حضرت زهرا قول دادم من اونو زود بخشیدم استخاره کردم بد امد که سمتش برم حالا دارم دیونه می شم که من گناه کارم یا اون اون به خاطر واقعا خواب منو رها کرد یا چون اون روز هر چی گفت موافقت کردم تو رو خدا شما بگید چکار کنم من دلم میخاست دوباره جای خواهرش باشم نمی تونم روزها دلواپس باشم دارم می میرم از دلتنگی نمیدونم چرا نمی تونم ازش متنفر باشم به خاطر رفتارش اون به خاطر چی از من دور شد>

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 اسفند 93 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,979
    سطح
    33
    Points: 2,979, Level: 33
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    747

    تشکرشده 434 در 128 پست

    Rep Power
    29
    Array
    چرا بعضی از دخترا این همه سادن رو نمیفهمم

  3. 3 کاربر از پست مفید سنجاب بازیگوش تشکرکرده اند .

    kamr (یکشنبه 31 شهریور 92), مهرااد (یکشنبه 31 شهریور 92), دختر مهربون (یکشنبه 31 شهریور 92)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array



    سادگی
    عزیز


    به تالار همدردی خوش آمدی



    خدا را شکر کن که او ترا رها کرده ، از اول قصد جذب و وابسته کردن و کام گرفتن از شما را داشته و ان شاء الله که خدا به شما رحم کرده و بیدار شدنش از خطاش حقیقت داره و شما هم روی وابستگی خودت کار کن و طبیعیه که مدتی رنج می کشی اما هیچ ارتباطی با او نگیر و در کل هم این همه ساده نباش و درارتباطت با همکاران جنس مخالف حریم و حدودها را کامل رعایت کن و بدان که با خواهرم و برادرم گفتن هرگز کششهای غریزی تحت الشعاع قرار نمی گیرد و شما از خطر و آسیب مصون نخواهی شد ... واقعیت اینه که شما خواهر هیچ نامحرمی نیستی و هیچ مرد نامحرمی هم برادر شما نیست ، اینها توجیه ذهن شماست و وسوسه ..


    باز هم تکرار می کنم خدا را شکر کن که ادامه نداده و شما محکم باش و از تمرکز روی او دست بردار و یادآوری نکن تا زودتر از مرحله سوگواری قطع رابطه خارج شوی





  5. 12 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ammin (یکشنبه 31 شهریور 92), del (پنجشنبه 04 مهر 92), hamtta (یکشنبه 31 شهریور 92), kamr (یکشنبه 31 شهریور 92), mohammad6599 (دوشنبه 01 مهر 92), tamanaye man (یکشنبه 31 شهریور 92), unknown girl (یکشنبه 31 شهریور 92), مهرااد (یکشنبه 31 شهریور 92), مصباح الهدی (یکشنبه 31 شهریور 92), اشنای قدیمی (یکشنبه 31 شهریور 92), جوانه؟؟؟ (سه شنبه 02 مهر 92), دختر مهربون (یکشنبه 31 شهریور 92)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    خ جالبه من از زبان شخصی که خودش رو استاد مخزنی معرفی می کرد درجواب انتقاد من به حرفهای احساسی ایشون به خانمها مبنی بر اینکه چرا علی رغم بار احساسی زیاد هیچ عمقی نداره شنیدم که :

    " من یه نوازنده ی کلماتم که آهنگشو نسبت به طرف مقابلم میسازم"

    برخی ادمها( چه مرد چه زن) وقتی طرفی رو می بینن که هوس بودن رو باهاش می کنن و تو دنیاشون هیچ نشانی از انسانیت نیست یا اگه هست انقدر کم سو که در برابر تحریکات نفس اثری ازش باقی نمی مونه متناسب باسیستم طرف مقابلشون نقش بازی م یکنن: مثلا

    1) اگه یار و مذهبیه از در: استخاره / خاب/ برادر / خاهر/ خانمم و شوهرم بهم توجه نمی کنه/

    2) اگرم که مذهبی نیست: حرف از پارتی/ تفریحات این دوره زمونه و...

    3) اگر علمیه:....

    آخه چه مذهبی بازی با احساسات یه انسان دیگه و سو استفاده واسه امیال جنسی رو توصیه می کنه؟

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  7. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (دوشنبه 01 مهر 92), unknown girl (یکشنبه 31 شهریور 92), فرشته مهربان (دوشنبه 01 مهر 92)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 خرداد 93 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    925
    سطح
    16
    Points: 925, Level: 16
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    216

    تشکرشده 138 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو رو خدا اقایون متاهلی که می خواید مخ دخترهای ساده رو بزنید .....بابا یه کم خلاقیت داشته باشید!!!!! زنم تامینم نمی کنه به خاطر بیماری که داره!!!! بابا قدیمی شد این حرفا...دختر خوب اخه اینو نگه بهت چی بگه؟ بگه زنمو می خوام تورم می خوام!!!!! یعنی بعضی ها گول حرف های قدیمی زنم تامینم نمی کنه و امثالهم رو که می خورن می خوام کلشونو بکوبم تو دیوار دختر خوب شما که سر کار می ری و تو اجتماعی دیگه چرا گول یه همچین حرف مسخره ای رو خوردی...یعنی الان هر بچه 13 ساله ای می دونه زنم تامینم نمی کنه دروغه اخه دیگه تو چرا

    - - - Updated - - -

    هیچ نه خواهرش باش نه زنش باش...اخه اگه اون به چشم خواهر بهت نگاه می کرد این کارارو باهات می کرد؟ کدوم برادری این کارو با خواهرش می کنه؟؟؟؟ والا فکر زن اولش باش بابا ما همجنس ها چرا به هم رحم نداریم....اخه یه وقت بهت نگفته بود زن داره می گیم گولت زده ... این از اول به شما گفته زن داره والا هر جام بری تو محکومی مخصوصا تو جامعه ما که هیچی واسه مرد عیب و (عار؟! ) نیست
    ویرایش توسط unknown girl : یکشنبه 31 شهریور 92 در ساعت 10:28

  9. 7 کاربر از پست مفید unknown girl تشکرکرده اند .

    Elena1994 (پنجشنبه 04 مهر 92), kamr (یکشنبه 31 شهریور 92), khoshkhabar (یکشنبه 31 شهریور 92), Niloofar92 (پنجشنبه 25 مهر 92), sara 65 (یکشنبه 31 شهریور 92), saraamini (دوشنبه 23 دی 92), tamanaye man (یکشنبه 31 شهریور 92)

  10. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر واقعا از جانب دوستت نوشتی توصیه من به شما این است که او را به همدردی هدایت کنی تا خودش تاپیک بزند.
    و دوم هم اینکه این دختر ادعا می کند پاک و معصوم است. وگرنه از اینکه وارد زندگی یک خانم دیگر شده است و از اینکه مردی که برادرانه ! با او رابطه جنسی داشته است کار اشتباهش را ( حالا فرض کنیم با بهانه ) کنار گذاشته است و محترمانه او را ترک کرده است حسرت نمی خورد و ناراحت نمی شد. یعنی دوست شما نمی داند که اگر این رابطه پیش می رفت به ارتباط کامل جنسی می انجامید !!!!!!! البته که خودش بسیار بهتر از شما این را می داند خانم !!!! خودش هم خیلی خوب می داند و با این حال اصلا از تمام شدن این رابطه که به جای باریک نکشیده است خوشحال نیست و بسیار هم ناراحت است !!!
    دختر خانم عزیز اینقدر ساده نباش و با چنین دخترانی که خودشان هفت خط هستند دوستی نکن. من تجربه زیاد دارم و می دانم یکی از علت های اصلی کشیده شدن دختران ساده دل به این رابطه ها ، همین دوستان گرگ صفت هستند که نقاب گوسفند زده اند و خود را مظلوم نشان می دهند! و با این حیله دوستان خودشان را هم به این رابطه ها می کشانند !!!
    می دانی چرا ؟ برای اینکه دیگر یک آدم حسابی اطرافشان نباشد که آنها را نصیحت کند یا کار آنها را زشت بداند و با خیال راحت به کارشان ادامه دهند.
    پس گول سادگی و معصومیت ظاهری این دختر را نخور و با او دوستی نکن که هیچ حرف هم نزن. خواهرانه و از روی تجربه می گویم چنین دخترانی برای تو از هر پسری خطرناک تر هستند. چون حداقل کمی راجع به پسرها احتیاط می کنی اما او یک همجنس و دوست تو است. اعتمادت به او بیشتر است و خطری از جانبش حس نمی کنی. در ثانی همجنس خیلی بهتر از یک پسر زبان احساسی تو را بلد است و خیلی بهتر می تواند با تو حرف بزند!! باور می کنی من همه اینها را به چشم خودم دیده ام و حتی دیده ام پسرها هم این را می دانند و از این راهکار استفاده می کنند! اگر می خوهی تاپیکش را به تو معرفی می کنم تا با چشم خودت ببینی !
    پس هر چه زودتر خودت را از خطر دور کن. چنین آدم هایی به درد دوستی نمی خورند و اصلا معرفت ندارند که دوست کسی باشند. با دوستان مجرد کاری را که گفتم می کنند و با شوهران دوستان متاهل رابطه برقرار می کنند و کام خود را از زندگی دوستانشان می گیرند! همه اینها را با چشمانم دیده ام و تجربه های بسیاری هم دارم. پس خودت را بکش کنار و قطع کامل رابطه دوستی !

  11. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (یکشنبه 31 شهریور 92), دختر مهربون (یکشنبه 31 شهریور 92)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    من نمیخوام سرزنشت کنم. ولی با این رفتاری که از ایشون دیدید که بدون اینکه به هم محرم باشید شما رو بغل کرده و ... فکر میکنید هنوز به نفعتونه که او وجود داشته باشه؟

    او این رفتار رو کرده و شما هنوز میگید میخواید جای خواهرش باشید؟

    شما فقط بهش وابسته شده اید. این وابستگی رو باید رها کنید.

    همون بهتر که این قضیه قبل از اینکه به جای باریکتری بکشه تموم شده.

    به نظر من اگر هم اون آقا دوباره ارتباط تلفنی و اس ام اسی و ... برقرار کرد اصلا جوابشو نده. محکم باش.

  13. 4 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 04 مهر 92), mohammad6599 (دوشنبه 01 مهر 92), فرشته مهربان (دوشنبه 01 مهر 92), دختر مهربون (یکشنبه 31 شهریور 92)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 92 [ 00:48]
    تاریخ عضویت
    1392-6-30
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    365
    سطح
    7
    Points: 365, Level: 7
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط unknown girl نمایش پست ها
    تو رو خدا اقایون متاهلی که می خواید مخ دخترهای ساده رو بزنید .....بابا یه کم خلاقیت داشته باشید!!!!! زنم تامینم نمی کنه به خاطر بیماری که داره!!!! بابا قدیمی شد این حرفا...دختر خوب اخه اینو نگه بهت چی بگه؟ بگه زنمو می خوام تورم می خوام!!!!! یعنی بعضی ها گول حرف های قدیمی زنم تامینم نمی کنه و امثالهم رو که می خورن می خوام کلشونو بکوبم تو دیوار دختر خوب شما که سر کار می ری و تو اجتماعی دیگه چرا گول یه همچین حرف مسخره ای رو خوردی...یعنی الان هر بچه 13 ساله ای می دونه زنم تامینم نمی کنه دروغه اخه دیگه تو چرا

    - - - Updated - - -

    هیچ نه خواهرش باش نه زنش باش...اخه اگه اون به چشم خواهر بهت نگاه می کرد این کارارو باهات می کرد؟ کدوم برادری این کارو با خواهرش می کنه؟؟؟؟ والا فکر زن اولش باش بابا ما همجنس ها چرا به هم رحم نداریم....اخه یه وقت بهت نگفته بود زن داره می گیم گولت زده ... این از اول به شما گفته زن داره والا هر جام بری تو محکومی مخصوصا تو جامعه ما که هیچی واسه مرد عیب و (عار؟! ) نیست
    تا وقتی خواهرش بودم هیچ بدی ازش ندیدم تا جایی رفتیم که فقط من و اون بودیم اما خیلی با فاصله نشست رفتارش بیانش خیلی خوب بود من می دونم بیشتر از اون وابسته شدم خودش هم همون اوایل بهم گفت گفت تو وابستگیت از یه خواهر بیشتر شده تو آینده ات با مشکل بر می خوری میخای ازدواج کنی نمی تونی منو رها کنیا انقدر وابسته نشو من تو رو فقط به خاطر یه خواهر می خوام که باهات درد و دل کنم اما بعد مدتی من خیلی وابسته شدم ولی خودش دو بار پیام داد یعنی میشه تو برای خودم باشی محرم بارها به خدا می گم من اولش هیچی نگفتم اما بعدش که خواستگار برام امد خودم بهش گفتم که من اون پیامات رو قبول دارم گفت مگه من دیوانه هستم بخام بیام با یه بچه خواستگاریت بعد من گفتم ببخشید من اشتباه متوجه شدم همین جا تمومش کنیم گفت نه حالا که گفتی باشه قبول اما فرصت می خوام و بعدش دیگه جریانی که براتون گفتم حالا فقط می خوام بدونم اون به خاطر چی گذاشت و رفت؟
    تا وقتی که به عنوان خواهرش بودم حتی به من نزدیک هم نمی شد اما وقتی قرار شد با هم ازدواج کنیم ارتباطش نزدیک شد دو بار بعد از عنوان کردن ازدواج همو دیدیم یه بار که شانه به شانه من شد و بار دیگر هم همین طور پس چرا قبلش حتی به من نزدیکم نمیشد؟ نمی یاد آدم بدی باشه خب می تونست بگه میخام برگردم و یه بلایی سرم می آورد وبعد رهام می کرد چرا این کار رو نکرد به نظر شما من اشتباه کردم که سریع بهش گفتم من تو رو بخشیدم؟ فقط می خوام بدونم اون به خاططر این که من مخالفتی نکردم که بهش دست بزارم منو رها کرد یا به خاطر خوابش بوده و ترس از آبرو
    فقط می خوام بدونم من اشتباه کردم که زود بهش گفتم تور رو بخشیدم؟ در مورد من فکر بدی کرده که گذاشت و رفت؟ یا فقط به خاطر خوابش بوده؟ دارم داقون می شم نمی خوام در مورد من فکر بدی کنه


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها



    سادگی
    عزیز


    به تالار همدردی خوش آمدی



    خدا را شکر کن که او ترا رها کرده ، از اول قصد جذب و وابسته کردن و کام گرفتن از شما را داشته و ان شاء الله که خدا به شما رحم کرده و بیدار شدنش از خطاش حقیقت داره و شما هم روی وابستگی خودت کار کن و طبیعیه که مدتی رنج می کشی اما هیچ ارتباطی با او نگیر و در کل هم این همه ساده نباش و درارتباطت با همکاران جنس مخالف حریم و حدودها را کامل رعایت کن و بدان که با خواهرم و برادرم گفتن هرگز کششهای غریزی تحت الشعاع قرار نمی گیرد و شما از خطر و آسیب مصون نخواهی شد ... واقعیت اینه که شما خواهر هیچ نامحرمی نیستی و هیچ مرد نامحرمی هم برادر شما نیست ، اینها توجیه ذهن شماست و وسوسه ..


    باز هم تکرار می کنم خدا را شکر کن که ادامه نداده و شما محکم باش و از تمرکز روی او دست بردار و یادآوری نکن تا زودتر از مرحله سوگواری قطع رابطه خارج شوی
    تا وقتی خواهرش بودم هیچ بدی ازش ندیدم تا جایی رفتیم که فقط من و اون بودیم اما خیلی با فاصله نشست رفتارش بیانش خیلی خوب بود من می دونم بیشتر از اون وابسته شدم خودش هم همون اوایل بهم گفت گفت تو وابستگیت از یه خواهر بیشتر شده تو آینده ات با مشکل بر می خوری میخای ازدواج کنی نمی تونی منو رها کنیا انقدر وابسته نشو من تو رو فقط به خاطر یه خواهر می خوام که باهات درد و دل کنم اما بعد مدتی من خیلی وابسته شدم ولی خودش دو بار پیام داد یعنی میشه تو برای خودم باشی محرم بارها به خدا می گم من اولش هیچی نگفتم اما بعدش که خواستگار برام امد خودم بهش گفتم که من اون پیامات رو قبول دارم گفت مگه من دیوانه هستم بخام بیام با یه بچه خواستگاریت بعد من گفتم ببخشید من اشتباه متوجه شدم همین جا تمومش کنیم گفت نه حالا که گفتی باشه قبول اما فرصت می خوام و بعدش دیگه جریانی که براتون گفتم حالا فقط می خوام بدونم اون به خاطر چی گذاشت و رفت؟
    تا وقتی که به عنوان خواهرش بودم حتی به من نزدیک هم نمی شد اما وقتی قرار شد با هم ازدواج کنیم ارتباطش نزدیک شد دو بار بعد از عنوان کردن ازدواج همو دیدیم یه بار که شانه به شانه من شد و بار دیگر هم همین طور پس چرا قبلش حتی به من نزدیکم نمیشد؟ نمی یاد آدم بدی باشه خب می تونست بگه میخام برگردم و یه بلایی سرم می آورد وبعد رهام می کرد چرا این کار رو نکرد به نظر شما من اشتباه کردم که سریع بهش گفتم من تو رو بخشیدم؟ فقط می خوام بدونم اون به خاططر این که من مخالفتی نکردم که بهش دست بزارم منو رها کرد یا به خاطر خوابش بوده و ترس از آبرو
    فقط می خوام بدونم من اشتباه کردم که زود بهش گفتم تور رو بخشیدم؟ در مورد من فکر بدی کرده که گذاشت و رفت؟ یا فقط به خاطر خوابش بوده؟ دارم داقون می شم نمی خوام در مورد من فکر بدی کنه

  15. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سادگی نمایش پست ها
    ما زیاد با هم جایی رفته بودیم و هیچ اتفاقی نیفتاده بود ولی دفعه آخر یکدفعه من رو بغل کرد و کارهای دیگه حتی نشونم هم داد اما من از ترسم مجبور شدم بغلش کنم فقط بغلش کردم و اون منو بجبور به کارهای زیادی کرد بهش دست بزارم و ... منم چون هم ترسیده بودم که بلای سرم نیاره و هم این که انقدر بهش اعتماد داشتم و دوستش داشتم اولش مخالفت کردم اما بعدش مجبور شدم ولی به کار نادرست نرسید فقط در همون حدی که گفتم بعد که اون روز تموم شد بهم گفت فکر کن خواب بوده و فراموش کن منم به خاطرش فراموش کردم چون قصدم ازدواج بوداما بعدش روز بعد بهش پیام دادم که حالش رو بپرسم بهم گفت خواب حضرت زهرا رو دیده و گفته اون دختر پاکه و رهاش کن تا نفرینم دامنتو نگرفته رهاش کن تا من زندگیتو درست کنم تو از ما نیستی و از این حرفا هر چی بهش التماس کردم قبول نکرد که برگرده گفت دیگه درست نیست من به حضرت زهرا قول دادم من اونو زود بخشیدم استخاره کردم بد امد که سمتش برم حالا دارم دیونه می شم که من گناه کارم یا اون اون به خاطر واقعا خواب منو رها کرد یا چون اون روز هر چی گفت موافقت کردم تو رو خدا شما بگید چکار کنم من دلم میخاست دوباره جای خواهرش باشم نمی تونم روزها دلواپس باشم دارم می میرم از دلتنگی نمیدونم چرا نمی تونم ازش متنفر باشم به خاطر رفتارش اون به خاطر چی از من دور شد>
    به نظرم شما بیش از یک خواهر بهش وابسته شده اید. شما به چشم مرد زندگیتون بهش نگاه کردید.

    ببینید دلیل این آقا هرچه هست متوجه این شده که این قضیه نباید بیشتر از این پیش بره و همینجا باید قطع بشه.



    فرضا هم ایشون ادامه میداد و رابطه قطع نمیشد. به نظر شما کارتون به ازدواج میکشید؟ و اگر ازدواج میکردید خوشبخت بودید؟

    شما هم باید بفهمید که این قضیه باید تمام بشه.
    روی خواستگارهاتون بیشتر فکر کنید. منطقی تر به خودتون و آیندتون فکر کنید.

  16. 4 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 04 مهر 92), kamr (پنجشنبه 04 مهر 92), unknown girl (یکشنبه 31 شهریور 92), فرشته مهربان (دوشنبه 01 مهر 92)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    37
    Array
    قربون مظلومیت خانوم فاطمه زهرا برم که مردم برای هوسرانی هم از معصومیت ایشون مایه میذارن. خواهرم طرف لذتش رو برده و یا دیده نمیتونه از شما لذت کامل رو ببره رهات کرده و رفته سراغ یکی دیگه ،به همین سادگی.

  18. 6 کاربر از پست مفید samanis تشکرکرده اند .

    Elena1994 (پنجشنبه 04 مهر 92), kamr (پنجشنبه 04 مهر 92), saraamini (دوشنبه 23 دی 92), فرشته مهربان (دوشنبه 01 مهر 92), مهرااد (سه شنبه 02 مهر 92), دختر مهربون (یکشنبه 31 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خسته شدم از این همه تنش تو محل کار
    توسط maedeh120 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 17 آبان 93, 16:06
  2. وابسته شدم ... تو رو خدا کمکم کنید...
    توسط hamed1993 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 تیر 92, 12:06
  3. علاقه و وابستگیمون تو دوران نامزدی کم شده
    توسط rain1 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 تیر 91, 06:54

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.